آثار و بناهای تاریخی خوزستان: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۶
نام کتاب | آثار و بناهای تاریخی خوزستان |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | اقتداری، احمد (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 955 /الف7آ2* |
موضوع | خوزستان - تاریخ |
ناشر | نشر اشاره |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1375 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10703AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
آثار و بناهاى تاريخى خوزستان، تأليف احمد اقتدارى (م 1304) به زبان فارسى، در دو مجلد منتشر شده است. در اين اثر آثار و بناهاى تاريخى چغازنبيل، شوش، شوشتر و دزفول مورد مطالعه قرار گرفته است. اين اثر از مهمترين منابع جغرافيايى درباره خوزستان مىباشد.
ساختار
درجلد اول کتاب در سه فصل به ترتيب آثار و بناهاى تاريخى؛ 1- شوش و هفت تپه و چغازنبيل، 2- دزفول، 3- شوشتر مورد مطالعه قرار گرفته است. هر يك از فصلها از بخشهاى متعددى تشكيل شده است. در جلد دوم پيوستهاى کتاب آمده كه عبارت است از: 1- محل گور يعقوب ليث صفارى، 2- ريشهشناسى بنيادى برخى نامهاى جغرافيايى خوزستان، 3- برخى كتب فرنگى و نوشتهها و تحقيقات و تصويرها و نقش و نگارهاى سفالينهها.
گزارش محتوا
نويسنده در مقدمه کتاب به اين نكته اشاره كرده كه ابتدا قصد داشته کتابى درباره آثار تمدنى خوزستان بنويسد؛ اما نظر به حجم و گستردگى مطالب تصميم مىگيرد كه ابتدا به منطقهى اصلى و مركزى اين تمدن؛ يعنى تمدن كهنسال شوش بپردازد، لذا آثار و بناهاى شوش و هفت تپه و چغازنبيل و شهرهاى شوشتر و دزفول را مطالعه و ثبت مىكند و آنچه راجع به اين مناطق است، در اين کتاب مىآورد.
در اين اثر از قديمىترين اسناد مكتوب و روايات اقوام هند و ايرانى و مدارك باستانشناسى و سفالينهها و نقوش باستانى تا کتابهاى جديد و تحقيقات باستانشناسان و جامعهشناسان و متخصصان تحقيقات تاريخى دربارهى ملل و نحل و مذاهب و انديشههاى فلسفى و روايات و داستانهاى عامه و جستجوى پرثمر علماى زبانشناس، براى فراهم آوردن اين کتاب استفاده شده است؛ به عنوان مثال از کتاب اوستا و داستانهاى ملى و پهلوانى و حماسى اوستايى و يشتهاى اوستايى و داستانهاى ملى اساطيرى و ريگودا و اساطير هند و ايرانى و اساطير بينالنهرين تا نقوش سفالينهها و مدارك باستانشناسى بابلى و سومرى و آشورى و ايلامى و هخامنشى و اشكانى و ساسانى و كتب اسلامى كه مربوط به منطقه بوده، مستندات و مدارك و ابزار تحقيق فراهم آمده است. براساس اين مستندات مبانى ريشهشناسى اعلام جغرافيايى و تحقيق در تفكرات فلسفى و اساطيرى ماقبل تاريخى خوزستان مطالعه شده است.
اكنون به ترتيب فصول به مختصرى از مطالب کتاب اشاره مىشود:
جلد اول:
1-فصل اول با ذكر بخشهايى از تورات كه در آن به ايلام و شوش اشاره شده، آغاز مىشود. وى درباره عظمت تمدنى اين خطه چنين مىنويسد: « براى كسى كه به مطالعهى آثار تمدن شوش مىپردازد و آن همه شكوه هنرى را در آثار محفوظ در موزهى لوور پاريس و موزهى شوش و موزهى ايران باستان و کتابخانهها و موزههاى ديگر مىبيند، خاصه اگر كتب قديمه از جمله تورات را ورق زند و نام ايلام و شوش را در بابها و آيات مختلف عهد عتيق مرور كند، بىشك شوقى دلانگيز براى مطالعهى تاريخ و تاريخ تمدن شوش و ايلام در او برانگيخته مىشود».
در کتاب «حدود العالم» از شهر شوش و مناطق خوزستان و شهرهاى آن به عنوان شانزدهمين شهر نام برده شده است. نخستين كس از اروپاييان كه در خرابههاى شوش بكاوش پرداخت، مستر لفتوس عضو انگليسى كميسيون سرحدى بود كه پس از قرارداد ارض روم در سال 1266ش به همراهى ميرزا جعفرخان مشيرالدوله به خوزستان و پيرامون آن آمدند. مستر لفتوس و مستر چرچيل نخست در سال 1266ش به تماشاى ويرانههاى شوش رفتند.
نويسنده علاوه بر آثار و كتيبهها و بناهاى دوران پيش از اسلام به ذكر بناها و آثار تاريخى اسلامى در اين سرزمين نيز توجه دارد و در بخشهاى جداگانه به شرح آثار تاريخى شوش، هفت تپه مىپردازد. او در ذكر يكى از اماكن متبركه اين سرزمين چنين مىآورد: «بارگاه دانيال پيامبر، در شهر شوش و در كنار رودخانهى شاوور، بنايى شكوهمند، زيبا و بسيار مشهور است كه ساليان دراز شوش را بدان باز مىشناختند. در بعضى از متون، شوش دانيال گفته شده است، و آنچنان كه در كتب جغرافيايى دوران اسلامى نوشته شده است، بعضى را عقيده بر آن بوده است كه گور دانيال نبى در اين مكان است، آنها كه بيشتر شك كردهاند، قبر دانيال پيغمبر را در ميان آب رود كرخه يا شاوور دانستهاند. گروهى هم مقبرهى اين پيامبر عظيمالشأن را كه پيشگويىهاى او با شكست بابل به فاصلهى چند ساعت راست درآمد و از عهدهى تعبير خواب نبونيد يا به زبان تورات بلشصر پسر نبوكدنصر برآمد و او را از پايان كارش خبر داد، در زير پلى كه بر روى رود شاوور بسته است، دانستهاند». در پايان اين فصل نيز اشياء موجود در موزه لوور، ايران باستان و شوش معرفى شده است.
2-آثار و بناهاى تاريخى فصل دوم برخلاف فصل قبل كه اكثر آثار آن به دوران هخامنشى و ساسانى تعلق داشت، به دوران اسلامى اختصاص دارد. بقعه محمد بن جعفر اولين مكان معرفى شده است كه در جنوب غربى شهر دزفول قرار دارد. از بخشهاى زيباى اين بنا كتيبههاى كاشى كارى با خط نستعليق مىباشد و نويسنده يك به يك مطالب مندرج در آنها را ذكر كرده و به تشريح اين بناى تاريخى مىپردازد. ذكر مساجد، امامزادهها، بقاع، حمامها، پلها و كاروانسراهاى دزفول بخشهاى مختلف اين فصل را تشكيل داده است. در آخرين بخش از اين فصل نام زيارتگارهاى اين شهر به لهجه دزفولى مورد مطالعه قرار گرفته است.
3- پير گورى، بقعه خضر، سفالهاى دوره ساسانى، كلاه فرنگى، مقام على و آثار فراوانى در اين منطقه وجود داشته كه نويسنده به تخريب بسيارى از اين ابنيه و باقى ماندن نام مذكور بر محل بنا يا خرابههاى آن اشاره كرده است. در بين آثار و ابنيه شوشتر نام مسجد جامع اين شهر توجه خواننده را به خود جلب مىكند. نويسنده در اين بخش به نقل از «تذكرهى شوشتر» چنين آورده است: «در دارالمؤمنين شوشتر مساجد و بقاعالخير بسيار است و قديمىترين مساجد، مسجد جامع است و آن در ايام خلفاء بنىعباس بنا شده و بر ديوار قبلى سورهى «يس» را يك سطر به خط كوفى گچبرى كردهاند و در آنجا کتابها به خطوط كوفى نوشتهاند؛ مشتمل بر اسامى خلفاء و غيره و آنچه الى الان از آنها موجود است، کتابهى چوبين است كه به طرف راست منبر بالاى سطر «يس» نزديك سقف هفت سطر منقوش است، مورخ به تاريخ خمس و اربعين و اربعمائه».
جلد دوم:
1-در اين پيوست محل گور يعقوب ليث صفارى با نگاه به منابع جغرافيايى؛ مانند : حدودالعالم، مسالك و ممالك اصطخرى، صورةالارض ابنحوقل، تاريخ سيستان مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده در خاتمه اين بحث مأيوس از يافتن محل دقيق قبر مىنويسد: «نمىتوان به طور قطع و يقين ادعا كرد كه محل دقيق گور يعقوب ليث صفارى در بقعهى شابولقاسم شاهآباد دزفول است ... اگر پس از كاوشها و تحقيقات اثرى از گور يا سنگ گور يعقوب يا حكايتى و قرينهاى و نشانهاى از مدفن اين سردار بزرگ تاريخ اسلام و اولين شهريار ايران پس از اسلام، در اين پهندشت به دست نيايد، قبول بقعهى شابولقاسم شاهآباد دزفول به نام و به نشانهى آرامگاه يعقوب ليث صفارى به طور سمبليك دور از صواب نيست».
2- «ريشهشناسى لغات و اعلام جغرافيايى سرزمين خوزستان، بدون مطالعات تطبيقى واژهشناسى ساير نقاط ايران زمين و بدون آگاهى از روايات و افسانهها و اساطير اقوام هند و ايرانى و ساكنان دشت خوزستان و جلگهى بينالنهرين از قديمىترين زمانها، و بدون توجه به آنچه بر اين اقوام كهن گذشته و منشاء اعتقادات و روشهاى زندگى و حركت و فعاليت و بيم و اميد آنها بوده است، ممكن نيست». نويسنده با اين مقدمه به مطالعه تطبيقى واژههاى اساطيرى هند و ايران مانند: چهار خصم، چهار طناب و چهار نيرو مىپردازد.
وى چهار خصم را چنين ريشهيابى مىكند: « در اساطير ودائى «ويشنو» يكى از بزرگترين خدايان براى آفرينش پديدههاى عمده جهان در ده صورت و ده شكل و ده مظهر تجلى و تجسم يافت و در اوستا نيز ايزد (بهرام) در (بهراميشت) در ده صورت ظاهر شده، در هر صورت كارى را انجام مىدهد. از اينرو (پادشاه دهسر) كنايه به ايزد كهن آفرينش دارد كه در هر جايى به نامى بوده است. «شش روى» همان مراحل ششگانه آفرينش است كه آن را (گاهنبار) گويند. چهار خصم هم كه چهار عنصرند كه هم با يكديگر تركيب شده چيزها را مىسازند و هم ضد و دشمن يكديگرند».
وضعيت
در ابتداى کتاب مقدمهاى به قلم مؤلف درباره اهداف مدنظر از نگارش کتاب آمده است. فهرست مندرجات هر يك از مجلدات در انتهاى آنها و در پايان جلد دوم نيز فهرست: مآخذ، اعلام، تصاوير، آثار و بناهاى تاريخى، و اعلام جغرافيايى ذكر شده است.
منابع
مقدمه و متن کتاب.