۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شه' به 'شه') |
جز (جایگزینی متن - 'آستان قدس رضوي' به 'آستان قدس رضوی') |
||
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =همراه با ديگر مقالات فلسفي و کلامي | | عنوانهای دیگر =همراه با ديگر مقالات فلسفي و کلامي | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[ | [[بخاری، فضل بن احمد]] (نویسنده) | ||
[[مایل هروی، نجیب]] (مصحح) | [[مایل هروی، نجیب]] (مصحح) | ||
| زبان =فارسی عربی | | زبان =فارسی عربی | ||
| کد کنگره =BBR 790/5 /ب3ع8 | | کد کنگره =BBR 790/5 /ب3ع8 | ||
| موضوع =فلسفه | | موضوع =فلسفه اسلامى - متون قدیمی تا قرن 14 | ||
نثر فارسی - قرن 6ق. | نثر فارسی - قرن 6ق. | ||
| ناشر =آستان قدس | | ناشر =آستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى | ||
| مکان نشر =ايران - مشهد مقدس | | مکان نشر =ايران - مشهد مقدس | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =17611 | ||
| کتابخوان همراه نور =17611 | | کتابخوان همراه نور =17611 | ||
| کد پدیدآور =10648 | | کد پدیدآور =10648 | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''عدة العقول و عمدة المعقول في إيضاح مباني الأصول'''، تألیف [[ | '''عدة العقول و عمدة المعقول في إيضاح مباني الأصول'''، تألیف [[بخاری، فضل بن احمد|فضل بن احمد بن خلف بخاری]]، از جمله آثار قرن ششم هجری است. این اثر، مشتمل بر نه مقاله فارسی و عربی فلسفی و کلامی است که «عدة العقول و عمدة المعقول» هشتمین مقاله است. مقدمه و تصحیح این اثر به قلم [[مایل هروی، نجیب|نجیب مایل هروی]] انجام شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مایل هروی در مقدمهاش بر کتاب، فرهنگ تکرار و گزیدهسازی نگارشهای پیشینیان را از ابتلائات دامنگیر فرهنگ امروز ما دانسته است. امروزه به تعبیر او «نانآور» بودن این امور سبب شده که برخی فرهیختگان نیز بیتوجه به آداب گزیدهسازی به نگارش گزیدههای مکرر و مشابه بپردازند. البته او تصریح میکند که «فرهنگ تکرار سواى تکرار فرهنگ است؛ وجوه اصیل و ناب و عالى فرهنگ، خود تکرار میشود و در حین تکرار هر دم | مایل هروی در مقدمهاش بر کتاب، فرهنگ تکرار و گزیدهسازی نگارشهای پیشینیان را از ابتلائات دامنگیر فرهنگ امروز ما دانسته است. امروزه به تعبیر او «نانآور» بودن این امور سبب شده که برخی فرهیختگان نیز بیتوجه به آداب گزیدهسازی به نگارش گزیدههای مکرر و مشابه بپردازند. البته او تصریح میکند که «فرهنگ تکرار سواى تکرار فرهنگ است؛ وجوه اصیل و ناب و عالى فرهنگ، خود تکرار میشود و در حین تکرار هر دم گوشهاى از جمال خود را مینمایاند و صید خود را مىکند و فرهنگ تکرار نه تنها مانعى میشود و نمىگذارد که تکرار فرهنگ جمالنمایى کند، بلکه فقط و فقط یک وجه فشرده و گاه ناهماهنگش را همچنان تکرار مىکند»<ref>ر.ک: پیشگفتار مصحح، صفحه نه و ده</ref>. | ||
وی همچنین مجموعه رسائل حاضر را از جمله آثاری دانسته که نزدیک به صد سال پیش از مغول ساخته و پرداخته شده است و مؤلّف آن بهدرستى شناخته نیست؛ نام و نشان او در هیچیک از مآخذ و منابع رجالى و غیر رجالى روزگارش و نیز در مآخذ سدههاى میانه و متأخّر ضبط نشده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده و نوزده</ref>. | وی همچنین مجموعه رسائل حاضر را از جمله آثاری دانسته که نزدیک به صد سال پیش از مغول ساخته و پرداخته شده است و مؤلّف آن بهدرستى شناخته نیست؛ نام و نشان او در هیچیک از مآخذ و منابع رجالى و غیر رجالى روزگارش و نیز در مآخذ سدههاى میانه و متأخّر ضبط نشده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده و نوزده</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در چهارمین مقاله، نظریه ابوسهل مسیحى (در گذشته اوائل قرن پنجم) را که نور را نه عرض دانسته است و نه جوهر، نقد و تعریض مىکند و به استناد ادّله عقلى عرض بودن نور را بهگونهاى مسلّم میدارد که میتوان گفت این انکار و اثبات فضل بن احمد یکى از نمونههاى بارز در تاریخ انتقادهاى علمى است. امّا با وجود آنکه فضل یکى از حکیمان و متکلّمان منقّد است، در نقد و ردّ رأى و نظر پیشینیان خود، به فلاسفهاى همچون ابن سینا که بهتندى آراى دیگران را نقد و طرد مىکردهاند، نمىماند و جانب حزم و احتیاط را مرعى میداشته است و حتّى پختگیهاى پیشینیان را به هنگام نقد نارساییهاى آنان نشان میدهد؛ چنانکه وقتى نظریه نور ابوسهل مسیحى را نقد مىکند، درباره او مینویسد: «مردى بوده است که سخن او در حکمت معتبر دارند، اما در باب معرفت نور او را عثرتى افتاده است». همین روحیه احتیاط و بینش نقد علمى است که به او آموخته است تا از یافتهها، رنجها و تجربههاى پیشینیان استقبال کند و نظر جمهور آنان را بهمثابه دلیلى براى مجاب کردن برخى از دستههاى فلسفى تلقى نماید<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه بیستوسه</ref>. | در چهارمین مقاله، نظریه ابوسهل مسیحى (در گذشته اوائل قرن پنجم) را که نور را نه عرض دانسته است و نه جوهر، نقد و تعریض مىکند و به استناد ادّله عقلى عرض بودن نور را بهگونهاى مسلّم میدارد که میتوان گفت این انکار و اثبات فضل بن احمد یکى از نمونههاى بارز در تاریخ انتقادهاى علمى است. امّا با وجود آنکه فضل یکى از حکیمان و متکلّمان منقّد است، در نقد و ردّ رأى و نظر پیشینیان خود، به فلاسفهاى همچون ابن سینا که بهتندى آراى دیگران را نقد و طرد مىکردهاند، نمىماند و جانب حزم و احتیاط را مرعى میداشته است و حتّى پختگیهاى پیشینیان را به هنگام نقد نارساییهاى آنان نشان میدهد؛ چنانکه وقتى نظریه نور ابوسهل مسیحى را نقد مىکند، درباره او مینویسد: «مردى بوده است که سخن او در حکمت معتبر دارند، اما در باب معرفت نور او را عثرتى افتاده است». همین روحیه احتیاط و بینش نقد علمى است که به او آموخته است تا از یافتهها، رنجها و تجربههاى پیشینیان استقبال کند و نظر جمهور آنان را بهمثابه دلیلى براى مجاب کردن برخى از دستههاى فلسفى تلقى نماید<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه بیستوسه</ref>. | ||
نخستین نکتهاى که در مورد رسالههاى فارسى این مجموعه باید لحاظ گردد این است که بهقطع و یقین رسالههاى مزبور از نگارشهاى فضل بن احمد است، نه از ملفوظات و امالى او. اینکه در برخى موارد آمده است که: «قال الحكيم» و «حکیم گوید»، مسلّما که از اضافات کاتب نسخه است و به واقع یکى از آداب کاتبان و نسخهنویسان، که بعضاً پیش از پرداختن به متن نوشته مؤلف آن را میآوردهاند. نمونه بسیار بارز این ادب نسخهنویسى را در آغاز تفسیر تاج التراجم شهفور اسفراینى، در نسخههاى گنجبخش پاکستان و بودلیان میبینیم و نیز نمونه دیگر آن را در أنس التائبين احمد جام | نخستین نکتهاى که در مورد رسالههاى فارسى این مجموعه باید لحاظ گردد این است که بهقطع و یقین رسالههاى مزبور از نگارشهاى فضل بن احمد است، نه از ملفوظات و امالى او. اینکه در برخى موارد آمده است که: «قال الحكيم» و «حکیم گوید»، مسلّما که از اضافات کاتب نسخه است و به واقع یکى از آداب کاتبان و نسخهنویسان، که بعضاً پیش از پرداختن به متن نوشته مؤلف آن را میآوردهاند. نمونه بسیار بارز این ادب نسخهنویسى را در آغاز تفسیر تاج التراجم شهفور اسفراینى، در نسخههاى گنجبخش پاکستان و بودلیان میبینیم و نیز نمونه دیگر آن را در أنس التائبين احمد جام ژندهپیل مییابیم که در آغاز هر باب، این طرز کتابت را کاتب پى گرفته است<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستوچهار</ref>. | ||
در اولین مقاله عربی، موضوع احاطه علم خداوند به معلومات و کیفیت تعلق آن به کلیات و جزئیات که از مسائل اختلافی فلاسفه است، مطرح شده است؛ مثلاً کسانی مانند شاگردان ارسطو معتقدند خداوند به کلیات عالم است، نه به جزئیات. نویسنده دیدگاههای مختلف را در این رابطه مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص39</ref>. | در اولین مقاله عربی، موضوع احاطه علم خداوند به معلومات و کیفیت تعلق آن به کلیات و جزئیات که از مسائل اختلافی فلاسفه است، مطرح شده است؛ مثلاً کسانی مانند شاگردان ارسطو معتقدند خداوند به کلیات عالم است، نه به جزئیات. نویسنده دیدگاههای مختلف را در این رابطه مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص39</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
مهمترین و چشمگیرترین نکتهاى که فضل بن احمد در طرح مسائل و مباحث به آن اهمیت داده، تخصّصى کار کردن اوست. از رسالههاى موجود او برمیآید که وى در تحقیق فلسفه و کلام به کلیات نمیپرداخته و قصد فراهم ساختن دانشنامه را نداشته است. این روش که در میان معاصران او کمتر دیده میشود، میتواند یکى از امتیازات هویت فکرى و فرهنگى او محسوب گردد. عبارت او در آغاز رساله «عدة العقول» حاکى از این است که او در مباحث فلسفه و کلام، خود صاحب رأى و نظر بوده و به اخذ و نقل این مباحث از دیگران بسنده نمىکرده است. تعریض و انتقادهایى نیز که در مورد فلاسفه متقّدم (یونانیان) و جدلیان متأخّر دارد و به همین جهت رساله «عدة العقول» را املا مىکند یا مینویسد و در آن وجود صانع، حدوث عالم، بقاى نفس و معاد را اثبات مىکند و فهم و استداراک حشویه و دهریه را مزیف و نبهره مىنماید و طرزى را که در نقد و ردّ نظریه ازلیت عالم مطرح میدارد، همه از تأمّل و تدبر او در زمینه فلسفه و کلام و تطبیق مقولات فلسفى با ادله شرعى و یا تفریق آنها از موازین و قواعد شریعت حکایت مىکند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستویک و بیستودو</ref>. | مهمترین و چشمگیرترین نکتهاى که فضل بن احمد در طرح مسائل و مباحث به آن اهمیت داده، تخصّصى کار کردن اوست. از رسالههاى موجود او برمیآید که وى در تحقیق فلسفه و کلام به کلیات نمیپرداخته و قصد فراهم ساختن دانشنامه را نداشته است. این روش که در میان معاصران او کمتر دیده میشود، میتواند یکى از امتیازات هویت فکرى و فرهنگى او محسوب گردد. عبارت او در آغاز رساله «عدة العقول» حاکى از این است که او در مباحث فلسفه و کلام، خود صاحب رأى و نظر بوده و به اخذ و نقل این مباحث از دیگران بسنده نمىکرده است. تعریض و انتقادهایى نیز که در مورد فلاسفه متقّدم (یونانیان) و جدلیان متأخّر دارد و به همین جهت رساله «عدة العقول» را املا مىکند یا مینویسد و در آن وجود صانع، حدوث عالم، بقاى نفس و معاد را اثبات مىکند و فهم و استداراک حشویه و دهریه را مزیف و نبهره مىنماید و طرزى را که در نقد و ردّ نظریه ازلیت عالم مطرح میدارد، همه از تأمّل و تدبر او در زمینه فلسفه و کلام و تطبیق مقولات فلسفى با ادله شرعى و یا تفریق آنها از موازین و قواعد شریعت حکایت مىکند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستویک و بیستودو</ref>. | ||
نگاه تخصصى وی به مسائل کلامى و مباحث فلسفى، سبب شده است تا وى به فلسفه و کلام دید و | نگاه تخصصى وی به مسائل کلامى و مباحث فلسفى، سبب شده است تا وى به فلسفه و کلام دید و نگرهاى انتقادى داشته باشد. از رسائل او برمیآید که وى هرگز مبهوت و مرعوب شهرت و قبول حکما و دانشمندان پیشین نشده است. آنجا که حکیمان و منجمان پیشین نتوانستهاند دلیلى در پشت مفاهیم و مصطلحاتشان بگذارند، فضل بن احمد ناتوانى و عجز آنان را نموده است و آنجا که نظر و رأى آنان مدلّل و مبرهن بوده، وى از آنان تبجیل کرده و دلایل آنان را روشنتر تبیین نموده است. آنجا که منجّمان پیشین بالاى نه فلک، فلکى به نام فلک اطلس اثبات کردهاند، او این اصطلاح را نپذیرفته و آن را فلک دهم شناسانده و گفته است: «وجود این فلک (فلک اطلس) محسوس نیست و منجمان را بر وجود او هیچ دلیل نیست»<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستودو</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
خط ۷۷: | خط ۷۸: | ||
[[رده:عصر صاحب نظران فلسفه اسلامی]] | [[رده:عصر صاحب نظران فلسفه اسلامی]] | ||
ویرایش