معرفة الرجال: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۹: خط ۲۹:
    }}
    }}


    '''معرفة الرجال''' اثر [[ابن‌ معین، یحیی بن معین|ابوزکریا یحیی بن معین]] (158ق- 233ق)، کتابی است در علم رجال و معرفی راویان و بررسی احوالات آنها که با تحقیق محمد کامل قصار به چاپ رسیده است.
    '''معرفة الرجال'''، اثر ابوزکریا یحیی بن معین (158ق-‌233ق)، کتابی است در علم رجال و معرفی راویان و بررسی احوال آنها که با تحقیق محمد کامل قصار به چاپ رسیده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جلد، سامان‌دهی شده است. مطالب سلسله‌وار بدون تبویب و فصل‌بندی ارائه شده است.  
    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جلد، سامان‌دهی شده است.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    در مقدمه، ابتدا به شرح حال [[ابن‌ معین، یحیی بن معین|ابن معین]]، پرداخته شده<ref>مقدمه، ج1، ص4</ref> و سپس، خصوصیات و ویژگی‌های کتاب، تشریح و تبیین گردیده است<ref>همان، ص21</ref>.
    در مقدمه، ابتدا به شرح حال ابن معین، پرداخته شده<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص4</ref> و سپس، خصوصیات و ویژگی‌های کتاب، تشریح و تبیین گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>.


    اثر حاضر، دارای خصائص و ویژگی‌های فراوانی است که برخی از مهمترین آنها را می‌توان در امور زیر، خلاصه نمود:
    اثر حاضر، دارای خصائص و ویژگی‌های فراوانی است که برخی از مهم‌ترین آنها را می‌توان در امور زیر، خلاصه نمود:
    # روش مؤلف در تعدیل: مؤلف طرق مختلف را برای تعدیل به کار برده و از الفاظی که از لحاظ شدت و انعطاف، تفاوت زیادی دارند، بر حسب اعتقاد خود نسبت به عدالت و ضبط راوی، استفاده کرده است که از جمله آنها، عبارتند از: «ثقة»، «ثقة ثقة»، «لا بأس به»، «ما کان به بأس»، «لم یکن به بأس»، «ما اری به بأسا»، «لیس به بأس اذا حدث عن ثقة»، «صدوق»، «رجل صدق»...<ref>همان، ص23- 24</ref>. وی از عبارات لطیفی در ثناء و تعدیل برخی از رجال، به کار برده است که به عنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره می‌شود:
    # روش مؤلف در تعدیل: مؤلف طرق مختلف را برای تعدیل به‌کار برده و از الفاظی که از لحاظ متانت و رخاوت، تفاوت زیادی دارند، برحسب اعتقاد خود نسبت به عدالت و ضبط راوی، استفاده کرده است که از جمله آنها، عبارتند از: «ثقة»، «ثقة ثقة»، «لا بأس به»، «ما كان به بأس»، «لم يكن به بأس»، «ما أری به بأسا»، «ليس به بأس إذا حدث عن ثقة»، «صدوق»، «رجل صدق»، «من أهل الصدق»، «صويلح الحديث»، «صالح»، «شويخ شيخ صالح»، «شيخ مشهور»، «لم يكن بالمكذوب»، «لم يكن يكذب»، «لم يكن من أهل الكذب»، «ليس بمكذوب»، «كان لا يكذب»، «ليس هو ممن يكذب»، «ليس بمتهم و لا كذوب»، «فلان سلم»، «ثبت»، «صحيح الكتاب»، «مأمون»، «مرضي»، «ورع»، «تقي»، «مقنع» و «جائز الحديث»<ref>ر.ک: همان، ص23-‌24</ref>. وی عبارات لطیفی را در ثنا و تعدیل برخی از رجال، به‌کار برده است که به‌عنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره می‌شود:
    ## موسی بن مسعود: «سمعت یحیی و قد سئل عن موسی بن مسعود فقال: لم یکن من أهل الکذب. قیل له: ابن بندار یقع فیه؟ قال یحیی بن معین: هو خیر من بندار و من ملء الأرض مثله»<ref>همان، ص25</ref>.
    ## موسی بن مسعود: «روی ابن محرز قال: سمعت يحيی و قد سئل عن موسی بن مسعود، فقال: لم يكن من أهل الكذب. قيل له: إن بندار يقع فيه؛ قال يحيی بن معين: هو خير من بندار و من ملء الأرض مثله»<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>.
    ## امام احمد بن حنبل: «روی ابن ابي یعلی عن الامام یحیی انه قال: اراد الناس منا أن نکون مثل أحمد بن حنبل، لا والله، لا نقدر علی أحمد و لا علی طریق أحمد»<ref>همان</ref>.
    ## امام احمد بن حنبل: «روی ابن أبي‌يعلی عن الإمام يحيی أنه قال: أراد الناس منا أن نكون مثل أحمد بن حنبل، لا والله، لا نقدر علی أحمد و لا علی طريق أحمد»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## ابوسفیان معمری: «قال ابن محرز: سمعت یحیی و سئل عن أبي سفیان المعمري، فقال: کان صدوقاً و کان لو قتلوه ما قال غیر هذا»<ref>همان، ص26</ref>.
    ## ابوسفیان معمری: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و سئل عن أبي‌سفيان المعمري، فقال: كان صدوقا و كان لو قتلوه ما قال غير هذا»<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>.
    ## ابن علیة: «روی ابن محرز أیضا قال: سمعت یحیي یقول: ابن علیة کان ثقة مأموناً، صدوقاً مسلماً و رعیاً تقیاً»<ref>همان، ص27</ref>.
    ## ابن علیه: «روی ابن محرز أيضا، قال: سمعت يحيی يقول: ابن علية كان ثقة مأمونا، صدوقا مسلما و رعيا تقيا»<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>.
    ## ابوحنیفه: «قال ابن محرز: سمعت یحیي یقول: أبو حنیفه عندنا من أهل الصدق، و لم یتهم بالکذب، و لقد ضربه ابن هبیرة علی القضاء فأبی أن یکون قاضیا»<ref>همان</ref>.
    ## ابوحنیفه: «قال ابن محرز: سمعت يحيی يقول: أبوحنيفة عندنا من أهل الصدق و لم يتهم بالكذب و لقد ضربه ابن هبيرة علی القضاء فأبی أن يكون قاضيا»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # روش وی در جرح روات: مؤلف در جرح روات، از الفاظ متعددی استفاده کرده است که از لحاظ قوت و ضعف در قدح و نکوهش، از جهت ذم مغرق و خفیف، دارای تفاوت زیادی می‌باشند که از جمله آنها عبارتند از: «فلان کذاب»، «کان یکذب»، «یکذب أخزاه الله»، «لم یکن یکذب و لکنه کان یخطئ»، «فلان ضعیف»، «ضعیف الحدیث»  و... <ref>همان، ص30</ref>. به عنوان مثال:
    # روش وی در جرح روات: مؤلف در جرح روات، از الفاظ متعددی استفاده کرده است که از لحاظ قوت و ضعف در قدح و نکوهش، از جهت ذم مغرق و خفیف، دارای تفاوت زیادی می‌باشند که از جمله آنها عبارتند از: «فلان كذاب»، «كان يكذب»، «يكذب أخزاه الله»، «لم يكن يكذب و لكنه كان يخطئ»، «فلان ضعيف»، «ضعيف الحديث»، «أضعف الناس»، «في حديثه ضعف»، «فلان ليس بثقة»، «ليس هو بالثقة»، «لم يكن بالثقة»، «لم يكن بثقة لا مرضي»، «فلان ليس بقوي»، «ليس هو بذاك القوي»، «فلان خبيث»، «عدو لله»، «رجل سوء»، «ليس بمأمون»، «قليل الحديث»، «لا يكتب حديثه»، «ليس بشيء»، «ليس حديثه بشيء»، «ليس ممن يكتب عنه»، «ليس يسوی شيئا»، «أي شيء كان يسوی»، «يسوی فلسا»، «ليس ممن يكتب عنه»، «لم يكن بالمحمود»، «ليس ممن یحتج به أصحاب الحديث»، «ليس هو من أصحاب الحديث»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>؛ به‌عنوان مثال:
    ## عامر بن صالح: «قال ابن محرز: سمعت یحیي بن معین و سئل عن عامر بن صالح الذي يحدث عن هشام بن عروة فقال: کذاب خبيث عدو لله»<ref>همان، ص31</ref>.
    ## عامر بن صالح: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين و سئل عن عامر بن صالح الذي يحدث عن هشام بن عروة فقال: كذاب خبيث عدو لله»<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>.
    ## سمسار: «قال ابن محرز: سمعت یحیی بن معين یقول: السمسار کذاب خبيث، هو الدجال أبو زکريا هذا يخرج الدجال من هذه القرية»<ref>همان</ref>.
    ## سمسار: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول: السمسار كذاب خبيث، هو الدجال أبوزكريا هذا يخرج الدجال من هذه القرية»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## ابوسلیمان جرجانی: «قال ابن محرز: سمعت يحيي بن معين يقول و ذکر ابا سليمان الجرجاني فقال: أبو جرجان ينبغي ان نهدم حول داره أربعین دارا هکذا...»<ref>همان</ref>.
    ## ابوسلیمان جرجانی: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول و ذكر أباسليمان الجرجاني، فقال: أبوجرجان ينبغي أن نهدم حول داره أربعين دارا هكذا...»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## اسحاق بن نجیح ملطی: «قال ابن محرز: سمعت يحيي بن معين یقول: اسحاق بن نجيح الملطي کذاب عدو لله رجل سوء خبيث»<ref>همان</ref>.
    ## اسحاق بن نجیح ملطی: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول: إسحاق بن نجيح الملطي كذاب عدو لله رجل سوء خبيث»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # تحقیق در سماع روات از شیوخ به لحاظ نفی و اثبات: از جمله ویژگی‌های روش [[ابن‌ معین، یحیی بن معین|ابن معین]]، آن است که به اثبات رؤیت پیامبر(ص) توسط برخی از روات و نفی آن، برای برخی دیگر و یا اثبات و نفی ملاقات آنها با صحابه یا تابعین و سماع از آنها، پرداخته است که این امر، نشان از علم و دانش فراوان وی نسبت به این امر دارد. به عنوان مثال:
    ## یوسف بن خالد سمتی: «قال ابن محرز: سألت يحيی بن معين عن يوسف بن خالد السمتي، فقلت: كيف كان؟ قال: كان كذابا عدوا لله خبيثا...»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>.
    ## «قال ابن محرز: سمعت یحیی و قیل له: حدیث خالد القسري عن أبیه عن جده أن النبی(ص) قال له: یا یزید بن أسد. فقال: لیس بشیء. أهله یقولون: لیس له صحبة. و لو کان له صحبة لشرف به أهله»<ref>همان، ص33</ref>.
    ## ابولبید: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و ذكر أبالبيد فقال: قال لي وهب بن جرير: كان شتاما. قال يحيی بن معين: لا رحمه الله و لا صلی عليه إن كان شتم عليا أو أحدا من أصحاب النبي(ص)»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## «و سئل المعاوية بن خديج صحبة؟ فقال: له صحبة، یروی أنه قد رأی النبی(ص)» <ref>همان</ref>.
    # تحقیق در سماع روات از شیوخ به‌لحاظ نفی و اثبات: از جمله ویژگی‌های روش ابن معین، آن است که به اثبات رؤیت پیامبر(ص) توسط برخی از روات و نفی آن، برای برخی دیگر و یا اثبات و نفی ملاقات آنها با صحابه یا تابعین و سماع از آنها، پرداخته است که این امر، نشان از علم و دانش فراوان وی نسبت به این امر دارد؛ به‌عنوان مثال:
    ## «و سئل عن شهر بن حوشب: هل سمع من أبي هريرة؟ فقال: نعم»<ref>همان</ref>.
    ## «قال ابن محرز: سمعت يحيی و قيل له: حديث خالد القسري عن أبيه عن جده أن النبي(ص) قال له: يا يزيد بن أسد. فقال: ليس بشيء. أهله يقولون: ليس له صحبة و لو كان له صحبة لشرف به أهله»<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.
    ## «وقال عن ابن سیرین انه لم يسمع من عائشة شيئا قط و لا رآها»<ref>همان</ref>.
    ## «و سئل أ لمعاوية بن خديج صحبة؟ فقال: له صحبة، يروی أنه قد رأی النبي(ص)» <ref>ر.ک: همان</ref>.
    # الحاق رجال به انساب و شهرهای آنها: از دیگر ویژگی‌های کتاب، دقت مؤلف در بررسی انساب روات و انتساب آنها به شهرها و قبایل آنها می‌باشد. به عنوان مثال:
    ## «و سئل عن شهر بن حوشب: هل سمع من أبي‌هريرة؟ فقال: نعم»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## محمد بن یزید الواسطی: أصله شامي وهو کلاعي، وليس هو بواسطي<ref>همان، ص34</ref>.
    ## «و قال عن ابن سيرين أنه لم يسمع من عائشة شيئا قط و لا رآها»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## «و سئل عن عبدالرحمن بن سعيد؟ فقال: هو عبدالرحمن بن سعيد بن وهب و هو همداني»<ref>همان</ref>.
    ## «و ذكر عنه ثابت البناني فقال: سمع من أبي‌رافع مولی عمر و من أنس و من ابن عمر. فقيل له: سمع من ابن الزبير؟ قال نعم»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>.
    ## «وقال عن سليم بن عبدالرحمن: انه نخعي»<ref>همان</ref>.
    ## «و سئل عن سعيد بن المسيب: هل رأی عمر؟ فقال: لا»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # تحقیق در اسامی متشابه: از دیگر ویژگی‌های کتاب، تحقیق در اسامی رواتی است که به‌صورت مفرد و بدون ذکر نام پدر و جد یا کنیه و لقب ذکر شده‌اند و این امر، باعث تشابه بین نام روات و اشتباه آنها با یکدیگر، گردیده است. به عنوان مثال:
    ## «و عن وهب بن كيسان، فقال: رأی سعد بن أبي‌وقاص»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## «فنراه يسأل مثلاً عن دثار الثوري فيقول: هو دثار بن شبيب القطان روی عنه سفيان و شريک»<ref>همان، ص35</ref>.
    # الحاق رجال به انساب و شهرهای آنها: از دیگر ویژگی‌های کتاب، دقت مؤلف در بررسی انساب روات و انتساب آنها به شهرها و قبایل آنها می‌باشد؛ به‌عنوان مثال:
    ## «و يسأل عن أبي هلال الطائي الذي یروي عنه شريک فيقول: هو يحيي بن حيان مشهور»<ref>همان</ref>.
    ## محمد بن يزيد الواسطي: أصله شامي و هو كلاعي و ليس هو بواسطي<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>.
    ## «و یسأل عن أبي رهم فيوضح أنهما شخصان، أحدهما أبو رهم الغفاري و هو أنصاري، ويحدث الزهري عن ابن أخيه عنه، و الآخر أبو رهم السمعي وهو بصري وليست له صحبة، و ليس بينهما قرابة و لا نسب»<ref>همان</ref>.
    ## «و سئل عن عبدالرحمن بن سعيد؟ فقال: هو عبدالرحمن بن سعيد بن وهب و هو همداني»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## كما سئل عن أبي اسباط بن محمد فأجاب: هو محمد بن أبي عبدالرحمن مولی الفرس و قد روی عنه سفيان الثوري وسليمان التيمي و كنوه بابي عمرو. هكذا كانت كنیته، و یعرف بابي عمرو القاص»<ref>همان</ref>.
    ## «و قال عن سليم بن عبدالرحمن: إنه نخعي»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # حکم بر بعضی از احادیث و تعیین درجه آنها از لحاظ صحت یا وضع، مانند: «و يقول فيما رواه عنه ابن محرز: سمعت يحيي یعني القطان- و كان والله ثقة مسلماً- یقول: الحديثان جميعاً صحيحان، حديث قيس و السائب عن عمر في النبيذ»<ref>همان، ص36</ref>.
    ## «و عن نهشل فقال: ضبي كوفي»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # اشتمال کتاب بر احکام فقهی و کلامی<ref>همان</ref>.
    ## «و عن أبي‌رحمة الذي يروي عنه هشيم، فقال: شيخ من أهل الشام نزل واسطا»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # دقت راوی نسخه در روایت: روایات کتاب، از طریق ابوالعباس احمد بن محمد بن قاسم بن محرز از [[ابن‌ معین، یحیی بن معین|ابن معین]]، نقل گردیده<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> و ابن محرز در نقل روایت از وی، نهایت دقت را داشته و التزام خاصی به ادای الفاظ و نقل آنها به عینه، بدون کم و زیادی، داشته و در این زمینه، امانت را به خوبی رعایت کرده است<ref>همان، ص37</ref>.
    # تحقیق در اسامی متشابه: از دیگر ویژگی‌های کتاب، تحقیق در اسامی رواتی است که به‌صورت مفرد و بدون ذکر نام پدر و جد یا کنیه و لقب ذکر شده‌اند و این امر، باعث تشابه بین نام روات و اشتباه آنها با یکدیگر، گردیده است؛ به‌عنوان مثال:
    ## «فنراه يسأل مثلا عن دثار الثوري فيقول: هو دثار بن شبيب القطان روی عنه سفيان و شريك»<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>.
    ## «و يسأل عن أبي‌هلال الطائي الذي يروي عنه شريك فيقول: هو يحيی بن حيان مشهور»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## «و يسأل عن أبي‌رهم فيوضح أنهما شخصان: أحدهما أبورهم الغفاري و هو أنصاري و يحدث الزهري عن ابن أخيه عنه و الآخر أبورهم السمعي و هو بصري و ليست له صحبة، و ليس بينهما قرابة و لا نسب»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    ## «كما سئل عن أبي‌أسباط بن محمد فأجاب: هو محمد بن أبي‌عبدالرحمن مولی الفرس و قد روی عنه سفيان الثوري و سليمان التيمي و كنوه بأبي‌عمرو؛ هكذا كانت كنيته و يعرف بأبي‌عمرو القاص»<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # حکم بر بعضی از احادیث و تعیین درجه آنها از لحاظ صحت یا وضع؛ مانند: «و يقول في ما رواه عنه ابن محرز: سمعت يحيی، يعني القطان - ‌و كان والله ثقة مسلما - يقول: الحديثان جميعا صحيحان، حديث قيس و السائب عن عمر في النبيذ»<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>.
    # اشتمال کتاب بر احکام فقهی و کلامی<ref>ر.ک: همان</ref>.
    # اشتمال بر حکمت‌های شگفت و اندرزهای تأثیرگذار<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>.
    # دقت راوی نسخه در روایت نسخه خویش: روایات کتاب، از طریق ابوالعباس احمد بن محمد بن قاسم بن محرز از ابن معین، نقل گردیده<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> و ابن محرز در نقل روایت از وی، نهایت دقت را داشته و التزام خاصی به تأدیه الفاظ و نقل آنها بعینه، بدون کم و زیاد، داشته و در این زمینه، امانت را به‌خوبی رعایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهارس کتاب، شامل فهرست آیات؛ احادیث؛ موضوعات؛ شعر؛ شیوخ [[ابن‌ معین، یحیی بن معین|ابن معین]]؛ شیوخ ابن محرز؛ تراجم و اصحاب اخبار و منابع مورد استفاده محقق، در انتهای جلد دوم، آمده است.
    فهارس کتاب، شامل فهرست آیات، احادیث، موضوعات، شعر، شیوخ ابن معین، شیوخ ابن محرز، تراجم و اصحاب اخبار و منابع مورد استفاده محقق، در انتهای جلد دوم، آمده است.


    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع و شرح حال مختصر برخی از روات و اعلام مذکور در متن، به اختلاف نسخ، و توضیح برخی از کلمات دشوار و عبارات متن ذکر شده است.  
    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع<ref>ر.ک: پاورقی، ج1، ص209</ref> و شرح حال مختصر برخی از روات و اعلام مذکور در متن<ref>ر.ک: همان، ص237</ref>، به اختلاف نسخ<ref>ر.ک: همان، ص230</ref> و توضیح و تشریح برخی از کلمات دیریاب و عبارات متن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص242</ref>.


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==

    نسخهٔ ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۱

    معرفة الرجال
    معرفة الرجال
    پدیدآورانابن‌ معین، یحیی بن معین (نویسنده)
    ناشرمجمع اللغة العربية
    مکان نشرسوريه - دمشق
    سال نشر1405ق. = 1985م.
    چاپچاپ اول
    موضوعحديث - علم الرجال احاديث اهل سنت
    زبانعربي
    تعداد جلد2
    کد کنگره

    معرفة الرجال، اثر ابوزکریا یحیی بن معین (158ق-‌233ق)، کتابی است در علم رجال و معرفی راویان و بررسی احوال آنها که با تحقیق محمد کامل قصار به چاپ رسیده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جلد، سامان‌دهی شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، ابتدا به شرح حال ابن معین، پرداخته شده[۱] و سپس، خصوصیات و ویژگی‌های کتاب، تشریح و تبیین گردیده است[۲].

    اثر حاضر، دارای خصائص و ویژگی‌های فراوانی است که برخی از مهم‌ترین آنها را می‌توان در امور زیر، خلاصه نمود:

    1. روش مؤلف در تعدیل: مؤلف طرق مختلف را برای تعدیل به‌کار برده و از الفاظی که از لحاظ متانت و رخاوت، تفاوت زیادی دارند، برحسب اعتقاد خود نسبت به عدالت و ضبط راوی، استفاده کرده است که از جمله آنها، عبارتند از: «ثقة»، «ثقة ثقة»، «لا بأس به»، «ما كان به بأس»، «لم يكن به بأس»، «ما أری به بأسا»، «ليس به بأس إذا حدث عن ثقة»، «صدوق»، «رجل صدق»، «من أهل الصدق»، «صويلح الحديث»، «صالح»، «شويخ شيخ صالح»، «شيخ مشهور»، «لم يكن بالمكذوب»، «لم يكن يكذب»، «لم يكن من أهل الكذب»، «ليس بمكذوب»، «كان لا يكذب»، «ليس هو ممن يكذب»، «ليس بمتهم و لا كذوب»، «فلان سلم»، «ثبت»، «صحيح الكتاب»، «مأمون»، «مرضي»، «ورع»، «تقي»، «مقنع» و «جائز الحديث»[۳]. وی عبارات لطیفی را در ثنا و تعدیل برخی از رجال، به‌کار برده است که به‌عنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره می‌شود:
      1. موسی بن مسعود: «روی ابن محرز قال: سمعت يحيی و قد سئل عن موسی بن مسعود، فقال: لم يكن من أهل الكذب. قيل له: إن بندار يقع فيه؛ قال يحيی بن معين: هو خير من بندار و من ملء الأرض مثله»[۴].
      2. امام احمد بن حنبل: «روی ابن أبي‌يعلی عن الإمام يحيی أنه قال: أراد الناس منا أن نكون مثل أحمد بن حنبل، لا والله، لا نقدر علی أحمد و لا علی طريق أحمد»[۵].
      3. ابوسفیان معمری: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و سئل عن أبي‌سفيان المعمري، فقال: كان صدوقا و كان لو قتلوه ما قال غير هذا»[۶].
      4. ابن علیه: «روی ابن محرز أيضا، قال: سمعت يحيی يقول: ابن علية كان ثقة مأمونا، صدوقا مسلما و رعيا تقيا»[۷].
      5. ابوحنیفه: «قال ابن محرز: سمعت يحيی يقول: أبوحنيفة عندنا من أهل الصدق و لم يتهم بالكذب و لقد ضربه ابن هبيرة علی القضاء فأبی أن يكون قاضيا»[۸].
    2. روش وی در جرح روات: مؤلف در جرح روات، از الفاظ متعددی استفاده کرده است که از لحاظ قوت و ضعف در قدح و نکوهش، از جهت ذم مغرق و خفیف، دارای تفاوت زیادی می‌باشند که از جمله آنها عبارتند از: «فلان كذاب»، «كان يكذب»، «يكذب أخزاه الله»، «لم يكن يكذب و لكنه كان يخطئ»، «فلان ضعيف»، «ضعيف الحديث»، «أضعف الناس»، «في حديثه ضعف»، «فلان ليس بثقة»، «ليس هو بالثقة»، «لم يكن بالثقة»، «لم يكن بثقة لا مرضي»، «فلان ليس بقوي»، «ليس هو بذاك القوي»، «فلان خبيث»، «عدو لله»، «رجل سوء»، «ليس بمأمون»، «قليل الحديث»، «لا يكتب حديثه»، «ليس بشيء»، «ليس حديثه بشيء»، «ليس ممن يكتب عنه»، «ليس يسوی شيئا»، «أي شيء كان يسوی»، «يسوی فلسا»، «ليس ممن يكتب عنه»، «لم يكن بالمحمود»، «ليس ممن یحتج به أصحاب الحديث»، «ليس هو من أصحاب الحديث»[۹]؛ به‌عنوان مثال:
      1. عامر بن صالح: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين و سئل عن عامر بن صالح الذي يحدث عن هشام بن عروة فقال: كذاب خبيث عدو لله»[۱۰].
      2. سمسار: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول: السمسار كذاب خبيث، هو الدجال أبوزكريا هذا يخرج الدجال من هذه القرية»[۱۱].
      3. ابوسلیمان جرجانی: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول و ذكر أباسليمان الجرجاني، فقال: أبوجرجان ينبغي أن نهدم حول داره أربعين دارا هكذا...»[۱۲].
      4. اسحاق بن نجیح ملطی: «قال ابن محرز: سمعت يحيی بن معين يقول: إسحاق بن نجيح الملطي كذاب عدو لله رجل سوء خبيث»[۱۳].
      5. یوسف بن خالد سمتی: «قال ابن محرز: سألت يحيی بن معين عن يوسف بن خالد السمتي، فقلت: كيف كان؟ قال: كان كذابا عدوا لله خبيثا...»[۱۴].
      6. ابولبید: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و ذكر أبالبيد فقال: قال لي وهب بن جرير: كان شتاما. قال يحيی بن معين: لا رحمه الله و لا صلی عليه إن كان شتم عليا أو أحدا من أصحاب النبي(ص)»[۱۵].
    3. تحقیق در سماع روات از شیوخ به‌لحاظ نفی و اثبات: از جمله ویژگی‌های روش ابن معین، آن است که به اثبات رؤیت پیامبر(ص) توسط برخی از روات و نفی آن، برای برخی دیگر و یا اثبات و نفی ملاقات آنها با صحابه یا تابعین و سماع از آنها، پرداخته است که این امر، نشان از علم و دانش فراوان وی نسبت به این امر دارد؛ به‌عنوان مثال:
      1. «قال ابن محرز: سمعت يحيی و قيل له: حديث خالد القسري عن أبيه عن جده أن النبي(ص) قال له: يا يزيد بن أسد. فقال: ليس بشيء. أهله يقولون: ليس له صحبة و لو كان له صحبة لشرف به أهله»[۱۶].
      2. «و سئل أ لمعاوية بن خديج صحبة؟ فقال: له صحبة، يروی أنه قد رأی النبي(ص)» [۱۷].
      3. «و سئل عن شهر بن حوشب: هل سمع من أبي‌هريرة؟ فقال: نعم»[۱۸].
      4. «و قال عن ابن سيرين أنه لم يسمع من عائشة شيئا قط و لا رآها»[۱۹].
      5. «و ذكر عنه ثابت البناني فقال: سمع من أبي‌رافع مولی عمر و من أنس و من ابن عمر. فقيل له: سمع من ابن الزبير؟ قال نعم»[۲۰].
      6. «و سئل عن سعيد بن المسيب: هل رأی عمر؟ فقال: لا»[۲۱].
      7. «و عن وهب بن كيسان، فقال: رأی سعد بن أبي‌وقاص»[۲۲].
    4. الحاق رجال به انساب و شهرهای آنها: از دیگر ویژگی‌های کتاب، دقت مؤلف در بررسی انساب روات و انتساب آنها به شهرها و قبایل آنها می‌باشد؛ به‌عنوان مثال:
      1. محمد بن يزيد الواسطي: أصله شامي و هو كلاعي و ليس هو بواسطي[۲۳].
      2. «و سئل عن عبدالرحمن بن سعيد؟ فقال: هو عبدالرحمن بن سعيد بن وهب و هو همداني»[۲۴].
      3. «و قال عن سليم بن عبدالرحمن: إنه نخعي»[۲۵].
      4. «و عن نهشل فقال: ضبي كوفي»[۲۶].
      5. «و عن أبي‌رحمة الذي يروي عنه هشيم، فقال: شيخ من أهل الشام نزل واسطا»[۲۷].
    5. تحقیق در اسامی متشابه: از دیگر ویژگی‌های کتاب، تحقیق در اسامی رواتی است که به‌صورت مفرد و بدون ذکر نام پدر و جد یا کنیه و لقب ذکر شده‌اند و این امر، باعث تشابه بین نام روات و اشتباه آنها با یکدیگر، گردیده است؛ به‌عنوان مثال:
      1. «فنراه يسأل مثلا عن دثار الثوري فيقول: هو دثار بن شبيب القطان روی عنه سفيان و شريك»[۲۸].
      2. «و يسأل عن أبي‌هلال الطائي الذي يروي عنه شريك فيقول: هو يحيی بن حيان مشهور»[۲۹].
      3. «و يسأل عن أبي‌رهم فيوضح أنهما شخصان: أحدهما أبورهم الغفاري و هو أنصاري و يحدث الزهري عن ابن أخيه عنه و الآخر أبورهم السمعي و هو بصري و ليست له صحبة، و ليس بينهما قرابة و لا نسب»[۳۰].
      4. «كما سئل عن أبي‌أسباط بن محمد فأجاب: هو محمد بن أبي‌عبدالرحمن مولی الفرس و قد روی عنه سفيان الثوري و سليمان التيمي و كنوه بأبي‌عمرو؛ هكذا كانت كنيته و يعرف بأبي‌عمرو القاص»[۳۱].
    6. حکم بر بعضی از احادیث و تعیین درجه آنها از لحاظ صحت یا وضع؛ مانند: «و يقول في ما رواه عنه ابن محرز: سمعت يحيی، يعني القطان - ‌و كان والله ثقة مسلما - يقول: الحديثان جميعا صحيحان، حديث قيس و السائب عن عمر في النبيذ»[۳۲].
    7. اشتمال کتاب بر احکام فقهی و کلامی[۳۳].
    8. اشتمال بر حکمت‌های شگفت و اندرزهای تأثیرگذار[۳۴].
    9. دقت راوی نسخه در روایت نسخه خویش: روایات کتاب، از طریق ابوالعباس احمد بن محمد بن قاسم بن محرز از ابن معین، نقل گردیده[۳۵] و ابن محرز در نقل روایت از وی، نهایت دقت را داشته و التزام خاصی به تأدیه الفاظ و نقل آنها بعینه، بدون کم و زیاد، داشته و در این زمینه، امانت را به‌خوبی رعایت کرده است[۳۶].

    وضعیت کتاب

    فهارس کتاب، شامل فهرست آیات، احادیث، موضوعات، شعر، شیوخ ابن معین، شیوخ ابن محرز، تراجم و اصحاب اخبار و منابع مورد استفاده محقق، در انتهای جلد دوم، آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۳۷] و شرح حال مختصر برخی از روات و اعلام مذکور در متن[۳۸]، به اختلاف نسخ[۳۹] و توضیح و تشریح برخی از کلمات دیریاب و عبارات متن، پرداخته شده است[۴۰].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ج1، ص4
    2. ر.ک: همان، ص23
    3. ر.ک: همان، ص23-‌24
    4. ر.ک: همان، ص25
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: همان، ص26
    7. ر.ک: همان، ص27
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان، ص30
    10. ر.ک: همان، ص31
    11. ر.ک: همان
    12. ر.ک: همان
    13. ر.ک: همان
    14. ر.ک: همان، ص32
    15. ر.ک: همان
    16. ر.ک: همان، ص33
    17. ر.ک: همان
    18. ر.ک: همان
    19. ر.ک: همان
    20. ر.ک: همان، ص34
    21. ر.ک: همان
    22. ر.ک: همان
    23. ر.ک: همان، ص34
    24. ر.ک: همان
    25. ر.ک: همان
    26. ر.ک: همان
    27. ر.ک: همان
    28. ر.ک: همان، ص35
    29. ر.ک: همان
    30. ر.ک: همان
    31. ر.ک: همان
    32. ر.ک: همان، ص36
    33. ر.ک: همان
    34. ر.ک: همان، ص37
    35. ر.ک: همان، ص21
    36. ر.ک: همان، ص37
    37. ر.ک: پاورقی، ج1، ص209
    38. ر.ک: همان، ص237
    39. ر.ک: همان، ص230
    40. ر.ک: همان، ص242

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها