أفلوطين عند العرب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد‌' به 'سيد‌ ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11610
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01750
| کتابخوان همراه نور =01750
| کتابخوان همراه نور =01750
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۳۸: خط ۳۸:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب، مشتمل بر یک مقدّمه و رئوس مطالب و متن اثولوجيا است كه در ده میمر (طريق، راه) تدوین شده و با تحقيق عبدالرحمن بدوى به چاپ رسيده است.
کتاب، مشتمل بر یک مقدّمه و رئوس مطالب و متن اثولوجيا است كه در ده میمر (طريق، راه) تدوین شده و با تحقيق [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمن بدوى]] به چاپ رسيده است.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
کتاب، از سه بخش مجزا تشكيل يافته است كه به بيان هر كدام از آنها مى‌پردازيم: بخش اوّل، مقدّمه رساله است و ظاهراً از آن كندى است و سبک نگارش آن با سبک ساير بخش‌هاى رساله متفاوت است. شرح و بررسى مقدّمه اثولوجيا از اهمیّت خاصى برخوردار است، چون اوّلاً در مقدّمه با نام كندى به عنوان سفارش دهنده این متن برمى‌خوريم. ثانياً انگيزه ترجمه این رساله آشكار مى‌شود؛ اصولاً بسياى از متون ترجمه شده در عصر ترجمه با سفارش خلفا، درباريان، وزرا و دانشمندان نامى صورت مى‌گرفته است. اثولوجيا نيز به سفارش كندى و برای استفاده تعليمى پسر خليفه عباسى ترجمه شده است. ثالثاً شباهت‌هاى مفهومى و محتوايى زيادى میان مقدّمه اثولوجيا و مقدّمه متن ترجمه شده ما بعد الطبيعه [[ارسطو]] به چشم مى‌خورد.
کتاب، از سه بخش مجزا تشكيل يافته است كه به بيان هر كدام از آنها مى‌پردازيم:  
 
بخش اوّل، مقدّمه رساله است و ظاهراً از آن كندى است و سبک نگارش آن با سبک ساير بخش‌هاى رساله متفاوت است. شرح و بررسى مقدّمه اثولوجيا از اهمیّت خاصى برخوردار است، چون اوّلاً در مقدّمه با نام كندى به عنوان سفارش دهنده این متن برمى‌خوريم. ثانياً انگيزه ترجمه این رساله آشكار مى‌شود؛ اصولاً بسياى از متون ترجمه شده در عصر ترجمه با سفارش خلفا، درباريان، وزرا و دانشمندان نامى صورت مى‌گرفته است. اثولوجيا نيز به سفارش كندى و برای استفاده تعليمى پسر خليفه عباسى ترجمه شده است. ثالثاً شباهت‌هاى مفهومى و محتوايى زيادى میان مقدّمه اثولوجيا و مقدّمه متن ترجمه شده ما بعد الطبيعه [[ارسطو]] به چشم مى‌خورد.


در قسمت بعدى مقدّمه، نظريه ديگرى مطرح شده است كه آشكارا نشان مى‌دهد خود كندى این مقدّمه را نگاشته است نه اينكه بعدها به او نسبت داده باشند. در این کتاب غايت هر تخصّصى، وصول به حقيقت و غايت هر علمى تحقق آن در عمل است كه این مفهوم در متافيزیک [[ارسطو]] کتاب آلفاى صغير آمده است. قسمت بعدى مقدّمه اشاره‌اى به علل اربعه است كه هيولى، صورت، فاعل و تمام را نام مى‌برد و مى‌گوید كه پيش‌تر به آنها پرداخته است و افاضل فلاسفه آنها را مطرح كرده‌اند. این قسمت نيز مى‌تواند تأثيرى از ما بعد الطبيعه [[ارسطو]] باشد. نكته جالب در این قسمت این است كه علّت غايى با عنوان تمام ياد مى‌شود. همین مفهوم در اثر خود كندى در باب فلسفه اولى با عنوان علت متمم ياد مى‌شود و همین مفهوم در ترجمه و گردآورى عربى در کتاب النفس [[ارسطو]] نيز با عنوان تمامیّة ياد شده است. قسمت بعدى مقدّمه، اولین ارجاع مستقيم به ما بعد الطبيعه [[ارسطو]]ست كه در واقع اشاره غيرمستقيمى به کتاب النفس [[ارسطو]] نيز مى‌باشد.
در قسمت بعدى مقدّمه، نظريه ديگرى مطرح شده است كه آشكارا نشان مى‌دهد خود كندى این مقدّمه را نگاشته است نه اينكه بعدها به او نسبت داده باشند. در این کتاب غايت هر تخصّصى، وصول به حقيقت و غايت هر علمى تحقق آن در عمل است كه این مفهوم در متافيزیک [[ارسطو]] کتاب آلفاى صغير آمده است. قسمت بعدى مقدّمه اشاره‌اى به علل اربعه است كه هيولى، صورت، فاعل و تمام را نام مى‌برد و مى‌گوید كه پيش‌تر به آنها پرداخته است و افاضل فلاسفه آنها را مطرح كرده‌اند. این قسمت نيز مى‌تواند تأثيرى از ما بعد الطبيعه [[ارسطو]] باشد. نكته جالب در این قسمت این است كه علّت غايى با عنوان تمام ياد مى‌شود. همین مفهوم در اثر خود كندى در باب فلسفه اولى با عنوان علت متمم ياد مى‌شود و همین مفهوم در ترجمه و گردآورى عربى در کتاب النفس [[ارسطو]] نيز با عنوان تمامیّة ياد شده است. قسمت بعدى مقدّمه، اولین ارجاع مستقيم به ما بعد الطبيعه [[ارسطو]]ست كه در واقع اشاره غيرمستقيمى به کتاب النفس [[ارسطو]] نيز مى‌باشد.
خط ۴۹: خط ۵۱:
بخش دوّم، جدولى است كه در آن رئوس مطالب ذكر شده است. در رسالات فلسفى يونان ابتداى هر رساله بخشى تحت عنوان رئوس و مسائل مى‌آمده است. این قسمت احتمالاً برگرفته از تفسير فرفوريوس بر آراء افلاطون است، چرا كه عنوان يونانى اثر فرفوريوس همان رئوس و مسائل است و در متن اثولوجيا نيز رئوس المسائل ترجمه شده است.
بخش دوّم، جدولى است كه در آن رئوس مطالب ذكر شده است. در رسالات فلسفى يونان ابتداى هر رساله بخشى تحت عنوان رئوس و مسائل مى‌آمده است. این قسمت احتمالاً برگرفته از تفسير فرفوريوس بر آراء افلاطون است، چرا كه عنوان يونانى اثر فرفوريوس همان رئوس و مسائل است و در متن اثولوجيا نيز رئوس المسائل ترجمه شده است.


عبدالرحمن بدوى اشاره مى‌كند كه علاوه بر مطلب بالا، آغاز اثولوجيا نيز با عنوان «تفسير فرفوريوس الصورى»، با توجه به متن رئوس مطالب آشكار مى‌سازد كه این بخش از آن فرفوريوس است و شامل صدو چهل و دو مسئله است. لازم به ذكر است كه این رئوس ريشه در نه‌گانه‌هاى افلوطين دارند و از نه‌گانه‌هاى چهارم قسمت چهارم برگرفته شده‌اند. این مسائل، پرسش‌هایى پيرامون نفس هستند؛ نه عناوینى كه به صورت گزاره‌هاى خبرى بيان شده باشند. افلوطين آنها را به صورت پرسش مطرح كرده است، پس مى‌بايد رئوس مسائل مطرح شده در رساله اثولوجيا باشند نه در رسالات ديگرى كه تحت عنوان افلوطين به زبان عربى مى‌شناسیم. هدف نهایى از آوردن رئوس مسائل، خلاصه كردن مباحث مطرح شده در متن اثولوجيا بوده است نه اينكه صرفاً به عنوان معرّفى يا مقدّمه‌اى برای آنها باشد؛ از همین روى به صورت پرسش و بحث مطرح شده است و نيز از همین روى ترجمه‌هاى موجود در متن اثولوجيا از عبارات مشابه در نه‌گانه چهارم طولانى‌تر از ترجمه همان عبارات در رئوس مسائل است، چرا كه متن اثولوجيا همان پرسش‌ها را به طور مفصّل مطرح كرده و پاسخ داده است. رئوس مسائل همان مسائل و مباحث موجود در اثولوجيا را به صورت غير مستقيم بيان مى‌كنند. امّا صرف نظر از این نگاه كلى، مهم‌ترين مسئله فلسفى را كه به طور ویژه مى‌توان در رئوس مسائل يافت، عبارت است از اينكه مفهوم جهل فراتر از مفهوم معرفت عنوان شده است(مسئله 16 و 117). در مسئله 44 جاودانگى و زمان، دو ویژگى عقل و نفس مطرح شده‌اند؛ این تصوّر به خوبى با تصوّر خدا كه فراتر از جاودانگى و نفس و خالق هر دو است مرتبط مى‌باشد كه در متن اثولوجيا نيز بدان اشاره شده است.
[[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمن بدوى]] اشاره مى‌كند كه علاوه بر مطلب بالا، آغاز اثولوجيا نيز با عنوان «تفسير فرفوريوس الصورى»، با توجه به متن رئوس مطالب آشكار مى‌سازد كه این بخش از آن فرفوريوس است و شامل صدو چهل و دو مسئله است. لازم به ذكر است كه این رئوس ريشه در نه‌گانه‌هاى افلوطين دارند و از نه‌گانه‌هاى چهارم قسمت چهارم برگرفته شده‌اند. این مسائل، پرسش‌هایى پيرامون نفس هستند؛ نه عناوینى كه به صورت گزاره‌هاى خبرى بيان شده باشند. افلوطين آنها را به صورت پرسش مطرح كرده است، پس مى‌بايد رئوس مسائل مطرح شده در رساله اثولوجيا باشند نه در رسالات ديگرى كه تحت عنوان افلوطين به زبان عربى مى‌شناسیم. هدف نهایى از آوردن رئوس مسائل، خلاصه كردن مباحث مطرح شده در متن اثولوجيا بوده است نه اينكه صرفاً به عنوان معرّفى يا مقدّمه‌اى برای آنها باشد؛ از همین روى به صورت پرسش و بحث مطرح شده است و نيز از همین روى ترجمه‌هاى موجود در متن اثولوجيا از عبارات مشابه در نه‌گانه چهارم طولانى‌تر از ترجمه همان عبارات در رئوس مسائل است، چرا كه متن اثولوجيا همان پرسش‌ها را به طور مفصّل مطرح كرده و پاسخ داده است. رئوس مسائل همان مسائل و مباحث موجود در اثولوجيا را به صورت غير مستقيم بيان مى‌كنند. امّا صرف نظر از این نگاه كلى، مهم‌ترين مسئله فلسفى را كه به طور ویژه مى‌توان در رئوس مسائل يافت، عبارت است از اينكه مفهوم جهل فراتر از مفهوم معرفت عنوان شده است(مسئله 16 و 117). در مسئله 44 جاودانگى و زمان، دو ویژگى عقل و نفس مطرح شده‌اند؛ این تصوّر به خوبى با تصوّر خدا كه فراتر از جاودانگى و نفس و خالق هر دو است مرتبط مى‌باشد كه در متن اثولوجيا نيز بدان اشاره شده است.


بخش سوّم، متن اثولوجيا است. این متن، مشتمل بر ده میمر است و در بعضى میمرها عناوین فرعى نيز ديده مى‌شود. میمر نخست درباره نفس است و عنوانى فرعى دارد با نام كلامى شبيه به رمز در باب نفس كلّى. در این میمر بيان مى‌شود كه نفس جرم ندارد و فساد و تباهى را در آن راهى نيست؛ هم‌چنين چگونگى تنزّل از عالم عقلى به عالم حسّى تبيين مى‌گردد كه نفس همان عقل متصوّر به صورت شوق است كه محصور در جسم نيست، بلكه گاهى در جسم است و گاهى در خارج از جسم و به همین جهت نفس، مشتاق سلوك است. وى در توضيح مطلب به یکى از مكاشفات خود اشاره كرده و مى‌فرمايد: در خلوتى به توجّه نشسته بودم كه ناگاه از بدن خود خلع شده و خود را به صورت جوهر مجرّد نورانى مشاهده نمودم، پس من یک‌پارچه علم و عالم و معلوم بودم و در ذات خود حسن و بهاء و ضياء را مى‌ديدم، پس دانستم كه جزيى از اجزاى حيات فعّاله هستم. میمر دوّم با پرسش از رجعت نفس به عقل و اينكه چه چيزى را در آن‌جا به خاطر مى‌آورد، آغاز مى‌شود. میمر سوّم با ماهيّت جوهر نفس آغاز مى‌شود. میمر چهارم، در شرف عالم عقل و حسن اوست. میمر پنجم در باب ذكر بارى، آنچه كه ابداع كرده و حال اشياء نزد اوست. میمر ششم در باب كواكب است. میمر هفتم در باب نفس شريفه است. میمر هشتم در باب صفت آتش است. این میمر عنوانى فرعى نيز دارد با نام «در باب قوّه و فعل». میمر نهم در باب نفس ناطقه و اينكه مرگ و فناء در آن راه ندارد، است. این میمر عنوانى فرعى نيز دارد كه بابى از نوادر است. میمر دهم در باب علّت اولى و اشيايى است كه از او ابداع مى‌شوند. این میمر سه عنوان فرعى دارد: بابى درباره نوادر، بابى درباره انسان عقلى و انسان حسّى، بابى درباره عالم عقلى.
بخش سوّم، متن اثولوجيا است. این متن، مشتمل بر ده میمر است و در بعضى میمرها عناوین فرعى نيز ديده مى‌شود. میمر نخست درباره نفس است و عنوانى فرعى دارد با نام كلامى شبيه به رمز در باب نفس كلّى. در این میمر بيان مى‌شود كه نفس جرم ندارد و فساد و تباهى را در آن راهى نيست؛ هم‌چنين چگونگى تنزّل از عالم عقلى به عالم حسّى تبيين مى‌گردد كه نفس همان عقل متصوّر به صورت شوق است كه محصور در جسم نيست، بلكه گاهى در جسم است و گاهى در خارج از جسم و به همین جهت نفس، مشتاق سلوك است. وى در توضيح مطلب به یکى از مكاشفات خود اشاره كرده و مى‌فرمايد: در خلوتى به توجّه نشسته بودم كه ناگاه از بدن خود خلع شده و خود را به صورت جوهر مجرّد نورانى مشاهده نمودم، پس من یک‌پارچه علم و عالم و معلوم بودم و در ذات خود حسن و بهاء و ضياء را مى‌ديدم، پس دانستم كه جزيى از اجزاى حيات فعّاله هستم. میمر دوّم با پرسش از رجعت نفس به عقل و اينكه چه چيزى را در آن‌جا به خاطر مى‌آورد، آغاز مى‌شود. میمر سوّم با ماهيّت جوهر نفس آغاز مى‌شود. میمر چهارم، در شرف عالم عقل و حسن اوست. میمر پنجم در باب ذكر بارى، آنچه كه ابداع كرده و حال اشياء نزد اوست. میمر ششم در باب كواكب است. میمر هفتم در باب نفس شريفه است. میمر هشتم در باب صفت آتش است. این میمر عنوانى فرعى نيز دارد با نام «در باب قوّه و فعل». میمر نهم در باب نفس ناطقه و اينكه مرگ و فناء در آن راه ندارد، است. این میمر عنوانى فرعى نيز دارد كه بابى از نوادر است. میمر دهم در باب علّت اولى و اشيايى است كه از او ابداع مى‌شوند. این میمر سه عنوان فرعى دارد: بابى درباره نوادر، بابى درباره انسان عقلى و انسان حسّى، بابى درباره عالم عقلى.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش