صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
{{ملاصدرا}} | {{ملاصدرا}} | ||
{{نرمافزار معجم موضوعی آثار فلسفی ملاصدرا}} | |||
{{الگو:فیلسوفان شیعه}} | {{الگو:فیلسوفان شیعه}} | ||
نسخهٔ ۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۸
نام | صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم |
---|---|
نامهای دیگر | صدرا
صدرالمتالهین ملاصدرا ملا صدرای شیرازی |
نام پدر | ابراهیم بن یحیى قوامى |
متولد | روز نهم جمادیالاول سال ۹۷۹ قمری (هفدهم مهر ۹۵۰، ۱۵۷۱ میلادی) |
محل تولد | شیراز محله قوام |
رحلت | 1050 ق |
اساتید | شیخ بهاءالدین عاملى؛ میرفندرسکی؛ میرداماد |
برخی آثار | التعلیقات لصدر المتالهین علی الشفاء
تقریرات فلسفه امام خمینی قدسسره الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة |
کد مؤلف | AUTHORCODE00698AUTHORCODE |
صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی (979-1050ق)، ملقب به صدرالمتألهین یا ملا صدرا متأله و فیلسوف
ولادت
در نهم جمادیالاولی 979ق، در شیراز، دیده به جهان گشود.
آنچه به یقین از او مىدانیم این است که او در شیراز، از پدرى صالح به نام ابراهیم بن یحیى قوامى متولد شده است و گفتهاند: ابراهیم، از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان محترم قوامى بود و صاحب فرزند پسر نمىشد، لذا نذر کرد درصورتىکه خداى متعال به او پسرى صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم، بسیار کمک کند. آرزوى وى در وجود محمد، تحقق یافت.
تحصیلات
این فرزند، در دامن پدر، با عزت و کرامت آموزش دید و پدر، او را به فراگیرى دانش تشویق نمود.
وقتى پدر وفات یافت، محمد براى تکمیل تحصیلات خود به اصفهان که مرکز دانش و دولت در عهد صفویه بود، مهاجرت کرد. از بررسى زندگى وی، مشخص مىشود که هنگام هجرت به اصفهان، از مقام علمى و عملى ممتازى برخوردار بوده است، زیرا در ابتداى ورود به حوزه اصفهان، در درس شیخ بهاءالدین عاملى شرکت نمود؛ درحالىکه هرکسى، شایستگى حاضر شدن در درس شیخ بهائى، شیخالاسلام آن زمان را نداشت.
صدرالمتألهین، چنان شیفته آموختن بود که همه اموالى را که پدرش بر جاى گذاشته بود، در راه تحصیل دانش صرف کرد. او به مکتب فلسفى-عرفانى که در آن زمان پیروان زیادى داشت، روى آورد. این مکتب، چنان اشتیاقى را در او برانگیخت که راه را بر دیگر گرایشهاى او بست و از او عارف و فیلسوف و متألهى یگانه و بىنظیر یا کمنظیر پدید آورد. او خود به این عشق و اشتیاق، در مقدمه «اسفار»، اشاره کرده و گفته است: براى درک فلسفه الهى، در جوانى تلاش بسیارى کردم.
عشق او به فلسفه و گرایش به آن، موجب جلب توجه او به درس فیلسوف عصر خود، محمدباقر میرداماد، متوفاى 1040ق، شد. صدرالمتألهین، در بسیارى از نوشتههایش، از او به بزرگى یاد نموده و از جمله در شرح حدیث اول اصول کافى، آورده است: «سید و سند و استاد و تکیهگاه من در معالم دین و علوم الهى و معارف حقیقى و اصول یقینى...».
مراحل حیات علمى
با بررسى زندگى علمى صدرالمتألهین، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخیص است که پیمودن این مراحل، از او فیلسوفى بزرگ پدید آورده است:
مرحله اول، دوره شاگردى اوست که دوره بحث و بررسى نظریههاى متکلمان و فلاسفه و گفتوگوهاى آنهاست. معلوم مىشود هنوز روش عرفانى او شکل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسیر سوره واقعه، به همین نکته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تکرار، اشتغال فراوان داشتم و کتابهاى حکما و فلاسفه را بسیار مىخواندم تا آنجا که مىپنداشتم به دانشى دست یافتهام، اما هنگامى که به یافتههاى خود نظر کردم، با وجود اینکه درباره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امکان و حدوث و همچنین بخشى از مسائل درباره نفس انسانى بسیارى مطالب مىدانستم، دریافتم که با دانش واقعى و حقیقت هستى که جز از طریق مکاشفه و ذوق به دست نمىآید، بیگانه هستم».
مراد او از دانش واقعى، مکاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اینکه در ابتداى عمر خود، در گرایش به روش اهل بحث (فلاسفه و متکلمان)، زیادهروى کرده، اظهار پشیمانى کرده است: «از اینکه بخشى از عمر خود را در جستوجوى نظریههاى فلاسفه و متکلمان مجادلهگر و نازکاندیشىهاى آنان هدر دادم و به فراگیرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مىکنم».
هرچند او پشیمانى خود را از هدر دادن این دوره، بیان داشته، اما در دوره آخر عمر خود که دوره نگارش آثارش است و در این آثار، روش بحثى (فلسفى- کلامى) و روش عرفانى را جمع کرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى دیگر (مکتب علمى او)، از آن سخن خواهیم گفت. علاوه بر این، در این دوره، او فقط روش بحثى را در پیش نگرفته، بلکه آمیختهاى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفکر خود قرار داده است، هرچند هنوز در اندیشه او، این روش، شکل نگرفته بوده؛ چنانکه در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الکونین» را درباره وحدت وجود نوشته است.
به دلیل بیان علمى همین نظریهها و خوددارى نکردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحینگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنانکه خود در نوشتههایش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با این مشکلات شروع شد.
مرحله دوم، دوره گوشهنشینى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از کوههاى دوردست واقع در کهک، از روستاهاى قم، مىباشد. این گوشهنشینى، مدت پانزده سال به طول انجامید.
صدر المتألهین، شرح گوشهنشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بیان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعلههای آتش جهالت و گمراهی برافروختهتر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر میشود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشهای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکستهحالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکستهدلان بر ادای واجبات، کمر بستم و کوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش میشنود و چشم میبیند، چگونه چنین فراغتی ممکن است... ناچار از همراهی با مردم، دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بیاعتنا شدم، آنگاه روی فطرت بهسوی سببساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمیدانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آنگونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعههای عرشی و رمز و راز صمدی را که با کمک عقل و برهان میدانستم، با شهود و عیان، روشنتر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست»[۱]
مرحله سوم، مرحله خلق آثار ارزشمند برهانی، عرفانی و قرآنی است. کتاب «اسفار»، نخستین و گرانمایهترین محصول این دوره و مشتمل بر همه افکار و نظریههاى جدید و مکاشفات عرفانى ملا صدرا و اساس دیگر نوشتههاى اوست.
مکتب فلسفى صدرا
به نظر صدر المتألهین، دانش از دو راه به دست مىآید:
- گفتوگو و فراگیرى و آموزش که بر پایه قیاسها و مقدمات منطقى، استوار است؛
- علم لدنى که از راه الهام و کشف و حدس به دست مىآید.
علم لدنى، تنها با پاک گرداندن نفس از شهوتها و لذتها و رهایى از آلودگیها و ناپاکیهاى دنیا به دست میآید. اینها باعث میشود که زنگارها از دل زدوده گردد و حقایق اشیا، در آن انعکاس یابد؛ چه، نفس آدمى، آنگاه که دارای سرشت و طبیعت ثانوى شود، با عقل فعال متحد مىگردد.
از دیدگاه صدرا، علم لدنی، قویتر و محکمتر از دیگر علوم است و دسترسی به آن محال نیست؛ چرا که انبیا و اوصیا و اولیا و عرفا به آن دست یافتهاند. صدرا، گرچه، علم شهودی و لدنی را بسیار ستایش میکند و بسنده کردن به مباحث برهانی را فراوان نکوهش مینماید، بااینهمه، معتقد است که انسان به هر دو علم نیازمند است و باید برهان و عرفان را با هم جمع نماید؛ چنانکه خود وی، جمع نموده و تنها کسى است که در این جمع، موفق بوده و به درجهاى رسیده که هیچیک از فلاسفه و عرفای اسلامى به آن نرسیده است؛ چنانکه خود در جاهای متعدد به این معنا تصریح و تأکید کرده است.
ملا صدرا پیوسته از کسانى که یکى از دو شیوه را به کار مىبرند، بدگویى میکند مانند سخنى چنانکه در «مفاتیح الغیب»، ص 3 و در «اسفار»، ج 1، ص 4، مینویسد: «به سخنان بیهوده صوفیه مشغول نباش و به گفتههاى فیلسوفنمایان اعتماد مکن» و در مقدمه «تفسیر سوره فاتحه الکتاب»، از گروه نخست، به بدعتگذار گمراهکننده و از گروه دوم، به تعطیلگران گمراه تعبیر کرد است؛ بنابراین، فلسفهای که او دیگران را به آن فرامىخواند و بر آن پافشارى مىکند، عبارت است از جمع میان روش مشائیان و اشراقیان و ایجاد وفاق میان این دو شیوه.
با تأمل در آثار صدرالمتألهین، به این حقیقت میرسیم که وی شرع و عقل را نه مخالف با یکدیگر که مؤالف با همدیگر، نه در برابر هم که در بر هم میداند و هر دو را روشنگر یک حقیقت میخواند؛ بهگونهای که میتوان آثار دینی او را شرح فلسفه وی با زبان شریعت، یا بگو شرح برهان با زبان قرآن دانست و آثار فلسفی او را تفسیر شریعت با زبان فلسفه، یا بگو تفسیر قرآن با زبان برهان خواند. حال اگر این ویژگی (تطابق قرآن و برهان) را به ویژگی پیشین (جمع میان عرفان و برهان) ضمیمه کنیم، به این نتیجه بدیهی میرسیم که صدر المتألهین، بنای عظیم حکمت متعالیه را در مثلثی که یک ضلع آن، قرآن، یک ضلع آن، عرفان و ضلع دیگرش برهان است، طراحی و مهندسی نموده است. بالاتر از این، باید گفت: تثلیث (که یک حقیقت در عین یکی بودن، سهتاست)، گرچه در جهان تکوین و در زمینه اعتقاد به آفریننده هستی، عقیدهای است مردود و شرکآمیز، ولی در عالم تبیین و در محدوده ابراز حقیقت، واقعیتی است مشهود و بسیار عزیز که در مکتب فلسفی ملا صدرا تجلی یافته است.
آن حقیقت واحدی که به اعتقاد صدرا، برهان و عرفان و قرآن، هریک، به زبانی صفت حمد آن را گفتهاند، معرفت است، اما راستی متعلق این معرفت کیست و چیست؟ از نگاه ملا صدرا، این معرفت، در درجه اول باید به خدا و نزدیکترین و راستترین راه بهسوی او و آخرت، تعلق گیرد و در درجه دوم، به راهنمایان و راهزنان و آنچه باید جان را بدان آراست یا از آن پیراست.
جایگاه علمی ملا صدرا
برای پی بردن به مقام علمی وی، به گفتار استاد محمدرضا مظفر، گوش فرادهید: «سخن گفتن از صدرالدین، محمد بن ابراهیم قوامى، نویسنده کتاب اسفار که در بین مردم به ملا صدرا و در میان شاگردان مکتبش به صدر المتألهین مشهور است، برایم بسى لذتبخش است. من از زمره کسانى هستم که از عقل و خرد، روح بلند، نیروى مقاومت، آزاداندیشى، بیان نیکو، کمال و پختگى اندیشهها و صراحت در ابراز عقاید و افکار این مرد بزرگ، با وجود تکفیر و آن همه آزار که در حق وى رفته است، شگفتزدهام. ویژگىهایى که برشمردم، پیش از آنکه از تاریخ زندگى او درک کنم، از نوشتهها و کتابهایش احساس نمودهام.
صدر المتألهین، از زمره فیلسوفان بزرگ متألهى است که در هر چند سده، یکى پا به عرصه وجود مىنهد. در سه سده گذشته، وى، بزرگترین فیلسوف اسلامى است که در فلسفه یونانى و اسلامى سرآمد و بنیانگذار مکتبى فلسفى بوده است. فراگیرى و پژوهش فلسفى ما همواره بر آثار او مبتنى بوده، بهخصوص اسفار که از مهمترین کتابهاى فلسفى قدیم و جدید به شمار مىآید و بنیان دیگر آثار او، بر آن نهاده شده است. افتخار فلاسفه پس از او در این است که در آثارشان از نوشتههاى او بهره بگیرند و خود را شاگرد مکتب او برشمارند؛ چنانکه حتى فلاسفه بزرگ نیز به این اتصال و ارتباط خود با صدر المتألهین افتخار مىکنند. از استاد بزرگ خود، محمدحسین اصفهانى، شنیدم که مىگفت: اگر بدانم کسى رموز اسفار را مىفهمد، براى شاگردى به نزد او خواهم رفت؛ هرچند، در دوردستترین نقطه جهان باشد.
گویى افتخار استاد چنین است که فقط او به درجه فهم رموز اسفار رسیده یا به پایهاى از معرفت دست یافته است که عجز خود را از رسیدن به کنه مقاصد عالى آن درک کرده است.
همچنین بر این باورم که صدر المتألهین، یکى از بزرگان فلسفه اسلامى است. او و ابونصر فارابى و ابن سینا و نصیرالدین طوسى، همگى از بزرگان فلسفه اسلامى به شمار مىآیند. بنیان فلسفه اسلامى، بر آراى آنها نهاده شده و صدر المتألهین که آخرین فیلسوف بزرگ اسلامى محسوب مىگردد، آثار و آراى دیگران را تفسیر نموده و بزرگترین فیلسوف اسلامى است؛ گرچه در عرفان و مکاشفه نیز سرآمد است».
معروفترین اساتید صدرا
- شیخ بهاءالدین جبل عاملی؛
- محمدباقر میرداماد.
معروفترین شاگردان صدرا
وفات
صدر المتألهین بارها با پای پیاده به زیارت بیتالله شتافت، ولی در آغاز یا پایان هفتمین سفر، در سال 1050ق، در سن 70 سالگی، در شهر بصره، رنجور گشت و به شوق طوف در فضای عالم قدس، تختهبند تن را فکند و غبار بدن را از چهره جان زدود و پاک و آزاد به دیار همیشهپایدار یار شتافت.
به قولی، پیکر او را به شهر نجف بردند و در طرف چپ صحن حرم امام على(ع)، به خاک سپردند.
آثار
آثار صدرا را بالغ بر پنجاه دانستهاند که برخی از آنها عبارتند از:
- الاسفار الاربعه یا الحكمه المتعاليه فى الاسفار العقليه؛
- المبدأ و المعاد؛
- الشواهد الربوبيه فى المناهج السلوكيه؛
- اسرار الآيات و انوار البينات؛
- المشاعر؛
- الحكمه العرشيه؛
- شرح الهدايه الاثيريه؛
- شرح الهيات الشفاء؛
- رساله الحدوث؛
- رساله اتصاف الماهيه بالوجود؛
- رساله التشخص؛
- رساله سريان الوجود؛
- رساله القضاء و القدر؛
- رساله الواردات القلبيه؛
- رساله اکسیر العارفين؛
- رساله حشر العوالم؛
- رساله خلق الاعمال؛
- اجوبه المسائل الثلاث؛
- رساله التصور و التصديق؛
- رساله فى اتحاد العاقل و المعقول؛
- كسر الاصنام الجاهليه؛
- جوابات المسائل العويصه؛
- رساله حل الاشكالات الفلكيه فى الاراده الجزافيه؛
- حاشيه بر شرح حكمه الاشراق سهروردى؛
- رسالهاى در حكمت جوهرى؛
- رسالهاى در الواح معادى؛
- حاشيه بر الرواشح ميرداماد؛
- شرح اصول الكافى؛
- رساله المظاهر الالهيه فى اسرار العلوم الكماليه؛
- مفاتيح الغيب؛
- تفسير القرآن الكريم؛
- تفسير سوره الاضحى.
- إیقاظ النائمین؛
- متشابهات القرآن؛
- زاد المسافر (زاد السالک)؛
- رساله فی إصاله جعل الوجود؛
- التنقيح في المنطق (اللمعات الإشراقیه فی الفنون المنطقیه)؛
- الخلسه؛
- دیباجه عرش التقدیس؛
- رساله فی المزاج؛
- حل شبهه الجذر الأصم؛
- الحاشیه علی القبسات؛
- اثبات شوق الهیولی بالصوره؛
- شرح حدیث «خلق الأرواح قبل الأجساد بألفی عام»؛
- الحرکه الجوهریه؛
- دیوان شعر (جمعآوری ملا محسن فیض).
پانویس
- ↑ اسفار، ج 1، ص 7
وابستهها
التعلیقات لصدر المتالهین علی الشفاء
تقریرات فلسفه امام خمینی قدسسره
الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد
الشواهد الربوبیة في المناهج السلوکیة
الواردات القلبیة فی معرفة الربوبیة
المبدا و المعاد (صدر المتالهین)
رساله سه اصل: بانضمام منتخب مثنوی و رباعیات او
الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة
مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین
المظاهر الإلهية في أسرار العلوم الكمالية
سه رساله فلسفی: متشابهات القرآن - المسائل القدسیة - اجوبة المسائل
شرح بر زاد المسافر صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی
الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة
مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»
عرفان و عارف نمایان ترجمه کتاب کسر اصنام الجاهلیه
ترجمه و شرح بخش نخست مبدا و معاد صدر المتالهین شیرازی (المبدا و المعاد)
الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه (ارشاد)
مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)
ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیة
شرح و تعلیقه صدر المتالهین بر الهیات شفا
ترجمه و متن رسالة حدوث العالم، یا کتاب آفرینش جهان
منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه
الشفاء (الالهیات) و تعلیقات صدر المتألهین علیها
مجموعه رسایل فلسفی (ویرایش جدید)
الحکمة المتعالیة في الأسفار الأربعة (بنیاد صدرا)
التعلیقات علی شرح حکمة الاشراق
رسالة في القطب و المنطقه. اجوبه المسائل: النصيريه، العويصه، جيلانيه
ضوابط المعرفة، المساة شرح الهداية الأثيرية
المبداء و المعاد في الحکمة المتعالية
رسالة الأصول الثلاثة، رؤوس الشيطان في علاقة الفقيه بالسلطان
نهایة الآمال في شرح رسالة خلق الأعمال لصدر المتألهین الشیخ محمد بن إبراهیم الشیرازي
نهاية الأفکار: تعليقات رشيقة انيقة علی الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة
ترجمه، شرح و تحقيق شواهد الربوبية به ضميمه متن و ترجمه أوصاف الاشراف طوسي