المقصد الأسنی: شرح اسماء الله الحسنی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''المقصد الأسنی: شرح اسماء الله الحسنی'''، اثر ابوحامد غزالی (450-505ق)، کتابی است به زبان عربی پیرامون اسماء الهی که با تحقیق محمد بیجو به چاپ رسیده است. | '''المقصد الأسنی: شرح اسماء الله الحسنی'''، اثر [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]] (450-505ق)، کتابی است به زبان عربی پیرامون اسماء الهی که با تحقیق [[بیجو، محمود|محمد بیجو]] به چاپ رسیده است. | ||
==انگیزه تألیف== | ==انگیزه تألیف== | ||
غزالی این کتاب را به خواهش دوستی که شرح معانی اسماء خدای تعالی را از او پرسیده بود، نوشته است<ref>معینی، محسن، ص101</ref>. | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] این کتاب را به خواهش دوستی که شرح معانی اسماء خدای تعالی را از او پرسیده بود، نوشته است<ref>معینی، محسن، ص101</ref>. | ||
==اهمیت کتاب== | ==اهمیت کتاب== | ||
فخر رازی در نوشتن کتاب | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در نوشتن کتاب «[[شرح أسماء الله الحسنی (جمالزاده بوشهری)|شرح أسماء الله الحسني للرازي: لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی و الصفات]]»، به این اثر [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] نظر داشته و از آن بهره گرفته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محقق در مقدمه، شرححال مختصری از غزالی ارائه کرده و علت اهتمام خود را در تحقیق و نشر کتاب، دفع اتهام اعتقاد به حلول و اتحاد از غزالی میشمرد<ref> مقدمه اول، ص1- 2</ref> و در مقدمه مؤلف، ضمن اشاره به انگیزه تألیف<ref>مقدمه دوم، ص3</ref>، به توضیح مختصر موضوع فنون کتاب، پرداخته شده است<ref>همان، ص5</ref>. | محقق در مقدمه، شرححال مختصری از [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] ارائه کرده و علت اهتمام خود را در تحقیق و نشر کتاب، دفع اتهام اعتقاد به حلول و اتحاد از [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] میشمرد<ref>مقدمه اول، ص1- 2</ref> و در مقدمه مؤلف، ضمن اشاره به انگیزه تألیف<ref>مقدمه دوم، ص3</ref>، به توضیح مختصر موضوع فنون کتاب، پرداخته شده است<ref>همان، ص5</ref>. | ||
فن اول در چهار فصل، به مقدمات و پیشگفتارها اختصاص یافته است و در آن، ابتدا به بیان معنای اسم، مسمی و تسمیه و بیان و نقد دیدگاههای دیگر در این زمینه پرداخته شده<ref>متن کتاب، ص8- 23</ref> و سپس، از مباحثی مانند تقارب معانی در اسمهایی مانند عظیم، جلیل و کبیر و امکان یا عدم امکان ترادف در آنها<ref>همان، ص24- 26</ref> و اسم مشترک<ref>همان، ص27- 28</ref> سخن به میان آمده و درنهایت، به بیان این مطلب پرداخته شده است که کمال بندگان و سعادت ایشان، در تخلق به اخلاق الله و تجلی به صفات و اسامی ذات پاک باریتعالی است<ref>همان، ص29- 42</ref>. | فن اول در چهار فصل، به مقدمات و پیشگفتارها اختصاص یافته است و در آن، ابتدا به بیان معنای اسم، مسمی و تسمیه و بیان و نقد دیدگاههای دیگر در این زمینه پرداخته شده<ref>متن کتاب، ص8- 23</ref> و سپس، از مباحثی مانند تقارب معانی در اسمهایی مانند عظیم، جلیل و کبیر و امکان یا عدم امکان ترادف در آنها<ref>همان، ص24- 26</ref> و اسم مشترک<ref>همان، ص27- 28</ref> سخن به میان آمده و درنهایت، به بیان این مطلب پرداخته شده است که کمال بندگان و سعادت ایشان، در تخلق به اخلاق الله و تجلی به صفات و اسامی ذات پاک باریتعالی است<ref>همان، ص29- 42</ref>. | ||
غزالی تقریر ثابتی درباره نحوه وضع و استعمال الفاظ در مصادیق معقول و محسوس ندارد<ref>توکلیپور، محمد، ص80</ref>. او در بیشتر موارد، وضع لفظ و کاربرد آن را هم برای مصادیق معقول و هم برای مصادیق محسوس، به نحو حقیقت میداند<ref>همان</ref>. لفظ از همان آغاز بر روح معنای خود وضع شده و بهاصطلاح منطقی و اصولی، دارای «وضع تعیینی» است<ref>همان</ref>. تحلیلی که وی در این بخش از کتاب از ادراک صفات «عظیم» و «جمیل» ارائه داده، | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] تقریر ثابتی درباره نحوه وضع و استعمال الفاظ در مصادیق معقول و محسوس ندارد<ref>توکلیپور، محمد، ص80</ref>. او در بیشتر موارد، وضع لفظ و کاربرد آن را هم برای مصادیق معقول و هم برای مصادیق محسوس، به نحو حقیقت میداند<ref>همان</ref>. لفظ از همان آغاز بر روح معنای خود وضع شده و بهاصطلاح منطقی و اصولی، دارای «وضع تعیینی» است<ref>همان</ref>. تحلیلی که وی در این بخش از کتاب از ادراک صفات «عظیم» و «جمیل» ارائه داده، | ||
بر این اصل مبتنی است که این صفات در وضع اول فقط بر اجسام اطلاق میشود و از ادراک حسی است که راه به سوی ادراک عقلی یا باطنی باز میشود<ref>همان</ref>؛ اما برعکس، در کتاب «مشکاة الأنوار» در بحث از «نور» بر آن است که الفاظ در اصل برای معانی معقول و مجرد وضع شدهاند و استعمالشان درباره مصادیق محسوس و مادی به نحو مجازی میباشد<ref>ر.ک: همان</ref>. وی در اثر حاضر نیز استعمال برخی اوصاف چون «حسیب» را درباره خداوند به نحو حقیقت و درباره مخلوقات به نحو مجاز میداند<ref>همان</ref>. | بر این اصل مبتنی است که این صفات در وضع اول فقط بر اجسام اطلاق میشود و از ادراک حسی است که راه به سوی ادراک عقلی یا باطنی باز میشود<ref>همان</ref>؛ اما برعکس، در کتاب «مشکاة الأنوار» در بحث از «نور» بر آن است که الفاظ در اصل برای معانی معقول و مجرد وضع شدهاند و استعمالشان درباره مصادیق محسوس و مادی به نحو مجازی میباشد<ref>ر.ک: همان</ref>. وی در اثر حاضر نیز استعمال برخی اوصاف چون «حسیب» را درباره خداوند به نحو حقیقت و درباره مخلوقات به نحو مجاز میداند<ref>همان</ref>. | ||
غزالی در فصل چهارم از این فن، سه مرتبه را در تخلق به اخلاق الهی از یکدیگر تفکیک کرده و آنها را مربوط به بهرهمندی انسانها از معانی اسمای الهی دانسته است<ref>ر.ک: پورسینا، زهرا (میترا)، ص27</ref>. رتبه نخست، مربوط به شنیدن لفظ اسماء؛ رتبه دوم مربوط به درک معنای تفسیر و وضع لغوی آنها و سومی، ناظر به داشتن اعتقاد قلبی به ثبوت معنای آنها برای خداوند است، بدون اینکه شخص به «کشف» آنها نائل آید. این سه مرتبه، در ارتباط با درک معانی اسمای الهی، مراتبی نازلاند و کسی که به همین مقدار دست یابد، «منحوسالحظّ» شمرده میشود<ref>همان</ref>. حتی قرارداشتن در رتبه سوم که بیشتر علما در همین سطح قرار دارند نیز مرتبهای نازل بهحساب میآید<ref>همان</ref>. به نسبت این مراتب، رتبه کمالی مربوط به مقربان نیز در سه مرتبه زیر جای میگیرد: | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در فصل چهارم از این فن، سه مرتبه را در تخلق به اخلاق الهی از یکدیگر تفکیک کرده و آنها را مربوط به بهرهمندی انسانها از معانی اسمای الهی دانسته است<ref>ر.ک: پورسینا، زهرا (میترا)، ص27</ref>. رتبه نخست، مربوط به شنیدن لفظ اسماء؛ رتبه دوم مربوط به درک معنای تفسیر و وضع لغوی آنها و سومی، ناظر به داشتن اعتقاد قلبی به ثبوت معنای آنها برای خداوند است، بدون اینکه شخص به «کشف» آنها نائل آید. این سه مرتبه، در ارتباط با درک معانی اسمای الهی، مراتبی نازلاند و کسی که به همین مقدار دست یابد، «منحوسالحظّ» شمرده میشود<ref>همان</ref>. حتی قرارداشتن در رتبه سوم که بیشتر علما در همین سطح قرار دارند نیز مرتبهای نازل بهحساب میآید<ref>همان</ref>. به نسبت این مراتب، رتبه کمالی مربوط به مقربان نیز در سه مرتبه زیر جای میگیرد: | ||
# معرفت به این معانی از راه مکاشفه و مشاهده، بدان نحو که حقایق آنها با برهانی که امکان راهیابی خطا در آن نیست، برایشان آشکار شوند و منکشف شود که خداوند عزوجل بدانها متصف است. این انکشاف، ازحیث وضوح و روشنی مانند یقین انسان به صفات درونی خود است که با مرتبه تقلیدی یا حتی اعتقاد با دلایل جدلی- کلامی، فاصله زیادی دارد. | # معرفت به این معانی از راه مکاشفه و مشاهده، بدان نحو که حقایق آنها با برهانی که امکان راهیابی خطا در آن نیست، برایشان آشکار شوند و منکشف شود که خداوند عزوجل بدانها متصف است. این انکشاف، ازحیث وضوح و روشنی مانند یقین انسان به صفات درونی خود است که با مرتبه تقلیدی یا حتی اعتقاد با دلایل جدلی- کلامی، فاصله زیادی دارد. | ||
# عظیم داشتن آنها، بهنحویکه شوق به اتصاف بدان صفات تا آنجا که ممکن است، در ایشان برانگیخته شود تا بدان وسیله به حق تقرب یابند. | # عظیم داشتن آنها، بهنحویکه شوق به اتصاف بدان صفات تا آنجا که ممکن است، در ایشان برانگیخته شود تا بدان وسیله به حق تقرب یابند. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
در فصل نخست، که نسبت به سایر فصول کتاب، حجم بیشتری را به خود اختصاص داده، به این نکته اشاره شده است که اسماء الله تعالی، نودونه اسم بوده و ضمن اشاره به آنها، توضیح مختصری پیرامون هریک، ارائه شده است<ref>متن کتاب، ص44-125</ref>. | در فصل نخست، که نسبت به سایر فصول کتاب، حجم بیشتری را به خود اختصاص داده، به این نکته اشاره شده است که اسماء الله تعالی، نودونه اسم بوده و ضمن اشاره به آنها، توضیح مختصری پیرامون هریک، ارائه شده است<ref>متن کتاب، ص44-125</ref>. | ||
غزالی در بحثی که درباره نحوهی علم به خداوند دارد، اصطلاح «ذوق» را بهکار برده است. وی دو راه را برای شناخت خداوند متصور میداند. راه اول همان شناخت خداوند از طریق اسما و صفات از طریق قیاس با صفات خود انسان؛ راهی که الهیات ایجابی خوانده میشود و لزوماً ناقص است. بر اساس آیه «لیس کمثله شیء» (شوری/١١) خداوند صفاتی دارد که هیچ فرد دیگری ندارد و او شبیه هیچچیز دیگری نیست. راه دیگر آن است که صبر کنیم تا فرد همه صفات ربانی را بهدست آورد و خودش به مقام رب برسد و چون ممکن نیست که فرد رب شود پس این راه معرفت به خداوند هم مسدود است. تنها خداوند است که از این راه میتواند خود را بشناسد و ازآنجاییکه تنها راه دوم است که موجب معرفت حقیقی میشود، پس انسان نمیتواند معرفت حقیقی به خداوند داشته باشد. حد نهایی آنچه فرد میتواند در مورد خداوند بداند این است که او عاجز از شناخت خداوند است و بنابراین الهیات سلبی بر الهیات ایجابی برتری مییابد. به همین ترتیب غزالی استدلال میکند که فرد نمیتواند معرفت صحیحی از نبوت داشته باشد بدون آنکه پیامبر باشد، چراکه انبیا نیز ویژگیهایی دارند که با دیگران مشترک نیست و در قیاس با دیگر چیزها نیز نمیتوان آنها را فرا گرفت. به همین شکل هیچکس نمیتواند معرفتی صحیح از لذات و رنجهای آخرت داشته باشد، درحالیکه هنوز در این دنیا است<ref>توکلی، فاطمه و دیگران، ص60</ref>. | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در بحثی که درباره نحوهی علم به خداوند دارد، اصطلاح «ذوق» را بهکار برده است. وی دو راه را برای شناخت خداوند متصور میداند. راه اول همان شناخت خداوند از طریق اسما و صفات از طریق قیاس با صفات خود انسان؛ راهی که الهیات ایجابی خوانده میشود و لزوماً ناقص است. بر اساس آیه «لیس کمثله شیء» (شوری/١١) خداوند صفاتی دارد که هیچ فرد دیگری ندارد و او شبیه هیچچیز دیگری نیست. راه دیگر آن است که صبر کنیم تا فرد همه صفات ربانی را بهدست آورد و خودش به مقام رب برسد و چون ممکن نیست که فرد رب شود پس این راه معرفت به خداوند هم مسدود است. تنها خداوند است که از این راه میتواند خود را بشناسد و ازآنجاییکه تنها راه دوم است که موجب معرفت حقیقی میشود، پس انسان نمیتواند معرفت حقیقی به خداوند داشته باشد. حد نهایی آنچه فرد میتواند در مورد خداوند بداند این است که او عاجز از شناخت خداوند است و بنابراین الهیات سلبی بر الهیات ایجابی برتری مییابد. به همین ترتیب [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] استدلال میکند که فرد نمیتواند معرفت صحیحی از نبوت داشته باشد بدون آنکه پیامبر باشد، چراکه انبیا نیز ویژگیهایی دارند که با دیگران مشترک نیست و در قیاس با دیگر چیزها نیز نمیتوان آنها را فرا گرفت. به همین شکل هیچکس نمیتواند معرفتی صحیح از لذات و رنجهای آخرت داشته باشد، درحالیکه هنوز در این دنیا است<ref>توکلی، فاطمه و دیگران، ص60</ref>. | ||
در فصل دوم، وجه رجوع این اسامی مبارک، بر ذات باریتعالی و صفات هفتگانه او، بنا بر مذهب اهل سنت<ref>همان، ص133- 135</ref> و در فصل سوم، کیفیت این رجوع بنا بر مذهب معتزله و فلاسفه، توضیح داده شده است<ref>همان، ص136- 137</ref>. | در فصل دوم، وجه رجوع این اسامی مبارک، بر ذات باریتعالی و صفات هفتگانه او، بنا بر مذهب اهل سنت<ref>همان، ص133- 135</ref> و در فصل سوم، کیفیت این رجوع بنا بر مذهب معتزله و فلاسفه، توضیح داده شده است<ref>همان، ص136- 137</ref>. |
نسخهٔ ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۶
المقصد الأسنی: شرح اسماء الله الحسنی | |
---|---|
پدیدآوران | بیجو، محمود (مصحح) غزالی، محمد بن محمد (ساير) |
ناشر | مطبعة الصباح |
مکان نشر | سوريه - دمشق |
سال نشر | 1420ق. = 1999م. |
چاپ | چاپ اول |
موضوع | خدا - نامها خدا - صفات |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /غ4م7 / 219/9 BP |
المقصد الأسنی: شرح اسماء الله الحسنی، اثر ابوحامد غزالی (450-505ق)، کتابی است به زبان عربی پیرامون اسماء الهی که با تحقیق محمد بیجو به چاپ رسیده است.
انگیزه تألیف
غزالی این کتاب را به خواهش دوستی که شرح معانی اسماء خدای تعالی را از او پرسیده بود، نوشته است[۱].
اهمیت کتاب
فخر رازی در نوشتن کتاب «شرح أسماء الله الحسني للرازي: لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی و الصفات»، به این اثر غزالی نظر داشته و از آن بهره گرفته است[۲].
ساختار
کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز و مطالب در سه فن و هر فن در چند فصل، تنظیم شده است.
گزارش محتوا
محقق در مقدمه، شرححال مختصری از غزالی ارائه کرده و علت اهتمام خود را در تحقیق و نشر کتاب، دفع اتهام اعتقاد به حلول و اتحاد از غزالی میشمرد[۳] و در مقدمه مؤلف، ضمن اشاره به انگیزه تألیف[۴]، به توضیح مختصر موضوع فنون کتاب، پرداخته شده است[۵].
فن اول در چهار فصل، به مقدمات و پیشگفتارها اختصاص یافته است و در آن، ابتدا به بیان معنای اسم، مسمی و تسمیه و بیان و نقد دیدگاههای دیگر در این زمینه پرداخته شده[۶] و سپس، از مباحثی مانند تقارب معانی در اسمهایی مانند عظیم، جلیل و کبیر و امکان یا عدم امکان ترادف در آنها[۷] و اسم مشترک[۸] سخن به میان آمده و درنهایت، به بیان این مطلب پرداخته شده است که کمال بندگان و سعادت ایشان، در تخلق به اخلاق الله و تجلی به صفات و اسامی ذات پاک باریتعالی است[۹].
غزالی تقریر ثابتی درباره نحوه وضع و استعمال الفاظ در مصادیق معقول و محسوس ندارد[۱۰]. او در بیشتر موارد، وضع لفظ و کاربرد آن را هم برای مصادیق معقول و هم برای مصادیق محسوس، به نحو حقیقت میداند[۱۱]. لفظ از همان آغاز بر روح معنای خود وضع شده و بهاصطلاح منطقی و اصولی، دارای «وضع تعیینی» است[۱۲]. تحلیلی که وی در این بخش از کتاب از ادراک صفات «عظیم» و «جمیل» ارائه داده، بر این اصل مبتنی است که این صفات در وضع اول فقط بر اجسام اطلاق میشود و از ادراک حسی است که راه به سوی ادراک عقلی یا باطنی باز میشود[۱۳]؛ اما برعکس، در کتاب «مشکاة الأنوار» در بحث از «نور» بر آن است که الفاظ در اصل برای معانی معقول و مجرد وضع شدهاند و استعمالشان درباره مصادیق محسوس و مادی به نحو مجازی میباشد[۱۴]. وی در اثر حاضر نیز استعمال برخی اوصاف چون «حسیب» را درباره خداوند به نحو حقیقت و درباره مخلوقات به نحو مجاز میداند[۱۵].
غزالی در فصل چهارم از این فن، سه مرتبه را در تخلق به اخلاق الهی از یکدیگر تفکیک کرده و آنها را مربوط به بهرهمندی انسانها از معانی اسمای الهی دانسته است[۱۶]. رتبه نخست، مربوط به شنیدن لفظ اسماء؛ رتبه دوم مربوط به درک معنای تفسیر و وضع لغوی آنها و سومی، ناظر به داشتن اعتقاد قلبی به ثبوت معنای آنها برای خداوند است، بدون اینکه شخص به «کشف» آنها نائل آید. این سه مرتبه، در ارتباط با درک معانی اسمای الهی، مراتبی نازلاند و کسی که به همین مقدار دست یابد، «منحوسالحظّ» شمرده میشود[۱۷]. حتی قرارداشتن در رتبه سوم که بیشتر علما در همین سطح قرار دارند نیز مرتبهای نازل بهحساب میآید[۱۸]. به نسبت این مراتب، رتبه کمالی مربوط به مقربان نیز در سه مرتبه زیر جای میگیرد:
- معرفت به این معانی از راه مکاشفه و مشاهده، بدان نحو که حقایق آنها با برهانی که امکان راهیابی خطا در آن نیست، برایشان آشکار شوند و منکشف شود که خداوند عزوجل بدانها متصف است. این انکشاف، ازحیث وضوح و روشنی مانند یقین انسان به صفات درونی خود است که با مرتبه تقلیدی یا حتی اعتقاد با دلایل جدلی- کلامی، فاصله زیادی دارد.
- عظیم داشتن آنها، بهنحویکه شوق به اتصاف بدان صفات تا آنجا که ممکن است، در ایشان برانگیخته شود تا بدان وسیله به حق تقرب یابند.
- تلاش در تحصیل آن صفات و تخلّق به آنها تا حد امکان[۱۹].
پس معرفت از راه مکاشفه و مشاهده، از طریق برهانی که راهیابی خطا در آن منتفی است، تحصیل میشود[۲۰]. این رأی در انتهای فصل مزبور نیز در جمعبندی بحث مربوط به راههای دستیابی به معرفت خداوند، چنین بیان میشود: «نهایت معرفت عارفان، عجز ایشان از معرفت است... هنگامی که چنین [معرفتی] به نحو برهانی برایشان انکشاف یافت،... آنگاه او را شناختهاند، یعنی بهمنتهایی دستیافتهاند که خلق میتوانند معرفت پیدا کنند»[۲۱].
در فن دوم، در سه فصل به شرح ذیل، به بیان اهداف و مقاصد پرداخته شده است:
در فصل نخست، که نسبت به سایر فصول کتاب، حجم بیشتری را به خود اختصاص داده، به این نکته اشاره شده است که اسماء الله تعالی، نودونه اسم بوده و ضمن اشاره به آنها، توضیح مختصری پیرامون هریک، ارائه شده است[۲۲].
غزالی در بحثی که درباره نحوهی علم به خداوند دارد، اصطلاح «ذوق» را بهکار برده است. وی دو راه را برای شناخت خداوند متصور میداند. راه اول همان شناخت خداوند از طریق اسما و صفات از طریق قیاس با صفات خود انسان؛ راهی که الهیات ایجابی خوانده میشود و لزوماً ناقص است. بر اساس آیه «لیس کمثله شیء» (شوری/١١) خداوند صفاتی دارد که هیچ فرد دیگری ندارد و او شبیه هیچچیز دیگری نیست. راه دیگر آن است که صبر کنیم تا فرد همه صفات ربانی را بهدست آورد و خودش به مقام رب برسد و چون ممکن نیست که فرد رب شود پس این راه معرفت به خداوند هم مسدود است. تنها خداوند است که از این راه میتواند خود را بشناسد و ازآنجاییکه تنها راه دوم است که موجب معرفت حقیقی میشود، پس انسان نمیتواند معرفت حقیقی به خداوند داشته باشد. حد نهایی آنچه فرد میتواند در مورد خداوند بداند این است که او عاجز از شناخت خداوند است و بنابراین الهیات سلبی بر الهیات ایجابی برتری مییابد. به همین ترتیب غزالی استدلال میکند که فرد نمیتواند معرفت صحیحی از نبوت داشته باشد بدون آنکه پیامبر باشد، چراکه انبیا نیز ویژگیهایی دارند که با دیگران مشترک نیست و در قیاس با دیگر چیزها نیز نمیتوان آنها را فرا گرفت. به همین شکل هیچکس نمیتواند معرفتی صحیح از لذات و رنجهای آخرت داشته باشد، درحالیکه هنوز در این دنیا است[۲۳].
در فصل دوم، وجه رجوع این اسامی مبارک، بر ذات باریتعالی و صفات هفتگانه او، بنا بر مذهب اهل سنت[۲۴] و در فصل سوم، کیفیت این رجوع بنا بر مذهب معتزله و فلاسفه، توضیح داده شده است[۲۵].
فن سوم در سه فصل، به لواحق و تکملههای مباحث پیشین کتاب، اختصاص یافته است و در آن، به مباحثی از قبیل توقیفی بودن اسماء الله تعالی[۲۶]، فایده احصاء و برشمردن و مختص نمودن اسماء به نودونه اسم[۲۷] و جواز توصیف خداوند به هر صفتی که اشاره به مدح و کمال دارد[۲۸]، پرداخته شده است.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۲۹] و توضیح و تشریح برخی از کلمات و واژگان[۳۰] و مطالب متن[۳۱]، شرححال مختصری از اعلام مذکور در متن، ارائه شده است[۳۲].
پانویس
- ↑ معینی، محسن، ص101
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ مقدمه اول، ص1- 2
- ↑ مقدمه دوم، ص3
- ↑ همان، ص5
- ↑ متن کتاب، ص8- 23
- ↑ همان، ص24- 26
- ↑ همان، ص27- 28
- ↑ همان، ص29- 42
- ↑ توکلیپور، محمد، ص80
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: پورسینا، زهرا (میترا)، ص27
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان
- ↑ همان، ص28
- ↑ همان
- ↑ متن کتاب، ص44-125
- ↑ توکلی، فاطمه و دیگران، ص60
- ↑ همان، ص133- 135
- ↑ همان، ص136- 137
- ↑ همان، 139- 141
- ↑ همان، ص142- 147
- ↑ همان، ص148- 151
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: همان، ص88
- ↑ ر.ک: همان، ص77
- ↑ ر.ک: همان، ص146
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- پورسینا، زهرا (میترا)، «مرتبه نبوی معرفت، مرتبهای عقلانی و برهانی از دید غزالی» پایگاه مجلات تخصصی نور، اندیشه دینی، تابستان 1396- شماره 63 (از صفحه 25 تا 48)، به آدرس اینترنتی:
- www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1271348
- توکلیپور، محمد، «بررسی تطبیقی دیدگاههای غزالی و علامه طباطبائی در نظریه «روح معنا»»، پایگاه مجلات تخصصی نور، معرفت، خرداد 1398- شماره 258 (از صفحه 73 تا 84)، به آدرس اینترنتی:
- www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1495072
- توکلی، فاطمه؛ پورسینا، میترا(زهرا)؛ اجتهادیان، حسین، «رابطه معرفت عقلی و قلبی در غزالیشناسی جدید»، پایگاه مجلات تخصصی نور: آینه معرفت، تابستان 1396- شماره 51 (از صفحه 47 تا 72)، به آدرس اینترنتی:
- www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1306042
- معینی، محسن، «کتابشناسی شروح اسماء الحسنی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، آینه پژوهش، آذر و دی 1374- شماره 35 (از صفحه 99 تا 109)، به آدرس اینترنتی:
www.noormags.ir/view/fa/articlepage/77430