معرفة الرجال: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۸۳: خط ۸۳:


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:مقالات جدید]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:حدیث]]
    [[رده:طبقات و تراجم محدثین و حفاظ (جمعی)]]
    [[رده:دی (1400)]]

    نسخهٔ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۳۰

    معرفة الرجال
    معرفة الرجال
    پدیدآورانابن‌ معین، یحیی بن معین (نویسنده)
    ناشرمجمع اللغة العربية
    مکان نشرسوريه - دمشق
    سال نشر1405ق. = 1985م.
    چاپچاپ اول
    موضوعحديث - علم الرجال احاديث اهل سنت
    زبانعربي
    تعداد جلد2
    کد کنگره

    معرفة الرجال اثر ابوزکریا یحیی بن معین (158ق- 233ق)، کتابی است در علم رجال و معرفی راویان و بررسی احوالات آنها که با تحقیق محمد کامل قصار به چاپ رسیده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جلد، سامان‌دهی شده است. مطالب سلسله‌وار بدون تبویب و فصل‌بندی ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، ابتدا به شرح حال ابن معین، پرداخته شده[۱] و سپس، خصوصیات و ویژگی‌های کتاب، تشریح و تبیین گردیده است[۲].

    اثر حاضر، دارای خصائص و ویژگی‌های فراوانی است که برخی از مهمترین آنها را می‌توان در امور زیر، خلاصه نمود:

    1. روش مؤلف در تعدیل: مؤلف طرق مختلف را برای تعدیل به کار برده و از الفاظی که از لحاظ شدت و انعطاف، تفاوت زیادی دارند، بر حسب اعتقاد خود نسبت به عدالت و ضبط راوی، استفاده کرده است که از جمله آنها، عبارتند از: «ثقة»، «ثقة ثقة»، «لا بأس به»، «ما کان به بأس»، «لم یکن به بأس»، «ما اری به بأسا»، «لیس به بأس اذا حدث عن ثقة»، «صدوق»، «رجل صدق»...[۳]. وی از عبارات لطیفی در ثناء و تعدیل برخی از رجال، به کار برده است که به عنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره می‌شود:
      1. موسی بن مسعود: «سمعت یحیی و قد سئل عن موسی بن مسعود فقال: لم یکن من أهل الکذب. قیل له: ابن بندار یقع فیه؟ قال یحیی بن معین: هو خیر من بندار و من ملء الأرض مثله»[۴].
      2. امام احمد بن حنبل: «روی ابن ابي یعلی عن الامام یحیی انه قال: اراد الناس منا أن نکون مثل أحمد بن حنبل، لا والله، لا نقدر علی أحمد و لا علی طریق أحمد»[۵].
      3. ابوسفیان معمری: «قال ابن محرز: سمعت یحیی و سئل عن أبي سفیان المعمري، فقال: کان صدوقاً و کان لو قتلوه ما قال غیر هذا»[۶].
      4. ابن علیة: «روی ابن محرز أیضا قال: سمعت یحیي یقول: ابن علیة کان ثقة مأموناً، صدوقاً مسلماً و رعیاً تقیاً»[۷].
      5. ابوحنیفه: «قال ابن محرز: سمعت یحیي یقول: أبو حنیفه عندنا من أهل الصدق، و لم یتهم بالکذب، و لقد ضربه ابن هبیرة علی القضاء فأبی أن یکون قاضیا»[۸].
    2. روش وی در جرح روات: مؤلف در جرح روات، از الفاظ متعددی استفاده کرده است که از لحاظ قوت و ضعف در قدح و نکوهش، از جهت ذم مغرق و خفیف، دارای تفاوت زیادی می‌باشند که از جمله آنها عبارتند از: «فلان کذاب»، «کان یکذب»، «یکذب أخزاه الله»، «لم یکن یکذب و لکنه کان یخطئ»، «فلان ضعیف»، «ضعیف الحدیث» و... [۹]. به عنوان مثال:
      1. عامر بن صالح: «قال ابن محرز: سمعت یحیي بن معین و سئل عن عامر بن صالح الذي يحدث عن هشام بن عروة فقال: کذاب خبيث عدو لله»[۱۰].
      2. سمسار: «قال ابن محرز: سمعت یحیی بن معين یقول: السمسار کذاب خبيث، هو الدجال أبو زکريا هذا يخرج الدجال من هذه القرية»[۱۱].
      3. ابوسلیمان جرجانی: «قال ابن محرز: سمعت يحيي بن معين يقول و ذکر ابا سليمان الجرجاني فقال: أبو جرجان ينبغي ان نهدم حول داره أربعین دارا هکذا...»[۱۲].
      4. اسحاق بن نجیح ملطی: «قال ابن محرز: سمعت يحيي بن معين یقول: اسحاق بن نجيح الملطي کذاب عدو لله رجل سوء خبيث»[۱۳].
    3. تحقیق در سماع روات از شیوخ به لحاظ نفی و اثبات: از جمله ویژگی‌های روش ابن معین، آن است که به اثبات رؤیت پیامبر(ص) توسط برخی از روات و نفی آن، برای برخی دیگر و یا اثبات و نفی ملاقات آنها با صحابه یا تابعین و سماع از آنها، پرداخته است که این امر، نشان از علم و دانش فراوان وی نسبت به این امر دارد. به عنوان مثال:
      1. «قال ابن محرز: سمعت یحیی و قیل له: حدیث خالد القسري عن أبیه عن جده أن النبی(ص) قال له: یا یزید بن أسد. فقال: لیس بشیء. أهله یقولون: لیس له صحبة. و لو کان له صحبة لشرف به أهله»[۱۴].
      2. «و سئل المعاوية بن خديج صحبة؟ فقال: له صحبة، یروی أنه قد رأی النبی(ص)» [۱۵].
      3. «و سئل عن شهر بن حوشب: هل سمع من أبي هريرة؟ فقال: نعم»[۱۶].
      4. «وقال عن ابن سیرین انه لم يسمع من عائشة شيئا قط و لا رآها»[۱۷].
    4. الحاق رجال به انساب و شهرهای آنها: از دیگر ویژگی‌های کتاب، دقت مؤلف در بررسی انساب روات و انتساب آنها به شهرها و قبایل آنها می‌باشد. به عنوان مثال:
      1. محمد بن یزید الواسطی: أصله شامي وهو کلاعي، وليس هو بواسطي[۱۸].
      2. «و سئل عن عبدالرحمن بن سعیيد؟ فقال: هو عبدالرحمن بن سعيد بن وهب و هو همداني»[۱۹].
      3. «وقال عن سليم بن عبدالرحمن: انه نخعي»[۲۰].
    5. تحقیق در اسامی متشابه: از دیگر ویژگی‌های کتاب، تحقیق در اسامی رواتی است که به‌صورت مفرد و بدون ذکر نام پدر و جد یا کنیه و لقب ذکر شده‌اند و این امر، باعث تشابه بین نام روات و اشتباه آنها با یکدیگر، گردیده است. به عنوان مثال:
      1. «فنراه يسأل مثلاً عن دثار الثوري فيقول: هو دثار بن شبيب القطان روی عنه سفيان و شريک»[۲۱].
      2. «و يسأل عن أبي هلال الطائي الذي یروي عنه شريک فيقول: هو يحيي بن حيان مشهور»[۲۲].
      3. «و یسأل عن أبي رهم فيوضح أنهما شخصان، أحدهما أبو رهم الغفاري و هو أنصاري، ويحدث الزهري عن ابن أخيه عنه، و الآخر أبو رهم السمعي وهو بصري وليست له صحبة، و ليس بينهما قرابة و لا نسب»[۲۳].
      4. كما سئل عن أبي اسباط بن محمد فأجاب: هو محمد بن أبي عبدالرحمن مولی الفرس و قد روی عنه سفيان الثوري وسليمان التيمي و كنوه بابي عمرو. هكذا كانت كنیته، و یعرف بابي عمرو القاص»[۲۴].
    6. حکم بر بعضی از احادیث و تعیین درجه آنها از لحاظ صحت یا وضع، مانند: «و يقول فيما رواه عنه ابن محرز: سمعت يحيي یعني القطان- و كان والله ثقة مسلماً- یقول: الحديثان جميعاً صحيحان، حديث قيس و السائب عن عمر في النبيذ»[۲۵].
    7. اشتمال کتاب بر احکام فقهی و کلامی[۲۶].
    8. دقت راوی نسخه در روایت: روایات کتاب، از طریق ابوالعباس احمد بن محمد بن قاسم بن محرز از ابن معین، نقل گردیده[۲۷] و ابن محرز در نقل روایت از وی، نهایت دقت را داشته و التزام خاصی به ادای الفاظ و نقل آنها به عینه، بدون کم و زیادی، داشته و در این زمینه، امانت را به خوبی رعایت کرده است[۲۸].

    وضعیت کتاب

    فهارس کتاب، شامل فهرست آیات؛ احادیث؛ موضوعات؛ شعر؛ شیوخ ابن معین؛ شیوخ ابن محرز؛ تراجم و اصحاب اخبار و منابع مورد استفاده محقق، در انتهای جلد دوم، آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع و شرح حال مختصر برخی از روات و اعلام مذکور در متن، به اختلاف نسخ، و توضیح برخی از کلمات دشوار و عبارات متن ذکر شده است.

    پانویس

    1. مقدمه، ج1، ص4
    2. همان، ص21
    3. همان، ص23- 24
    4. همان، ص25
    5. همان
    6. همان، ص26
    7. همان، ص27
    8. همان
    9. همان، ص30
    10. همان، ص31
    11. همان
    12. همان
    13. همان
    14. همان، ص33
    15. همان
    16. همان
    17. همان
    18. همان، ص34
    19. همان
    20. همان
    21. همان، ص35
    22. همان
    23. همان
    24. همان
    25. همان، ص36
    26. همان
    27. ر.ک: همان، ص21
    28. همان، ص37

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها