۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR11308J1.jpg | عنوان =تاریخ جنگهای صلیبی | عنوانهای...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
}} | }} | ||
'''تاریخ جنگهای صلیبی''' اثر استیون | '''تاریخ جنگهای صلیبی''' اثر [[رانسیمن، استیون|استیون رانسیمان]]، کتابی است که در آن، به علت و انگیزههای جنگهای صلیبی و شرح وقایع کامل آنها از اواخر قرن یازدهم تا پایان آن در قرن سیزدهم میلادی و معرفی دولتهای صلیبی و مسلمانان در اراضی مقدس پرداخته شده است. اصل کتاب به زبان لاتین نوشته شده و توسط [[کاشف، منوچهر|منوچهر کاشف]]، به فارسی ترجمه شده است. | ||
==اهمیت کتاب== | ==اهمیت کتاب== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
وی معتقد است که میان این نقل و انتقال بود که تاریخ جدید، زاده شد و لذا برای ره بردن به کنه این جنبش، نه تنها باید به شرایط آن ایام در اروپای باختری پی برد، بلکه باید احوال آن روزگاران خاور زمین و کرانههای اقیانوس اطلس تا مغلولستان را مدنظر آورد که چگونه این فرصت را در اختیار صلیبان نهاد و پیروزی و سرانجام، هزیمت ایشان را موجب گشت. به باور وی، بازگفتن داستان این جهاد، فقط از دیدگاه فرانکها یا تازیان و یا حتی عیسویان خاور که قربانیان عمده آن بودند، ما را از هدفی که داریم، دور خواهد کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی معتقد است که میان این نقل و انتقال بود که تاریخ جدید، زاده شد و لذا برای ره بردن به کنه این جنبش، نه تنها باید به شرایط آن ایام در اروپای باختری پی برد، بلکه باید احوال آن روزگاران خاور زمین و کرانههای اقیانوس اطلس تا مغلولستان را مدنظر آورد که چگونه این فرصت را در اختیار صلیبان نهاد و پیروزی و سرانجام، هزیمت ایشان را موجب گشت. به باور وی، بازگفتن داستان این جهاد، فقط از دیدگاه فرانکها یا تازیان و یا حتی عیسویان خاور که قربانیان عمده آن بودند، ما را از هدفی که داریم، دور خواهد کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
[[رانسیمن، استیون|رانسیمان]] در جلد دوم، کوشیده است تا به گفته خود: «داستان دولتهای فرنگی مشرق، از جلوس سلطان بالدوین تا باز پس گرفتن اورشلیم توسط صلاحالدین» را بازگو نماید. به اعتقاد وی، این داستانی است که پیش از این، نویسندگان اروپایی، بهویژه رهریشت، با آن دقت خاص آلمانی و رنه گروسه، با ظرافت و استادیی که ویژه فرانسویان است، آن را نقل کردهاند. در انگلیسی نیز یک تاریخ مجمل توسط و.ب. استیونسون نگاشته شده است. سخن [[رانسیمن، استیون|رانسیمان]] نیز در زمینه گفتار ایشان است و از همان منابع عمده آنها، سود برده است؛ لکن این جسارت را به خرج داده و مطالب را چنان تعبیر کرده است که گاهگاه با عقیده پیشینان وی، موافق نیست. وی معتقد است که حکایت این داستان، همواره ساده نیست و بهویژه به کنه سیاست اسلام در اوایل قرن دوازدهم میلادی، به آسانی نمیتوان ره جست؛ اما بر این باور است که با همه اینها، برای دریافت استقرار دولتهای صلیبی و علل پیروزی دوباره اسلام، از شناخت آن هیچ چارهای نیست<ref>ر.ک: همان، ج2، صفحه هفت</ref>. | |||
وی معتقد است قرن دوازدهم، شاهد هیچکدام از آن مهاجرتهای قومی که مشخص کننده قرن یازدهم بود و در قرن سیزدهم نیز تکرار شد- تا داستان مجاهدان بعد و نیز انحطاط دولت صلیبی را پیچیدهتر گرداند- نبود. به باور وی، در حال حاضر میتوان همه توجه عمده را معطوف به خود دولت صلیبیان کرد و زمینه گستردهتر سیاست را در غرب اروپا، نبردهای مذهبی اسپانیا و سیسیل و گرفتاریهای دولت بیزنطه و دستگاه خلافت شرقی را همواره پیش نظر داشت. وی تأکید دارد که خطابههای سن برنارد، ورود ناوگان انگلیسی در لیسبون، دسیسهگری درباریان در قسطنطنیه و بغداد، همه از عوامل سازنده این داستان است<ref>ر.ک: همان، صحفه هفت و هشت</ref>. | وی معتقد است قرن دوازدهم، شاهد هیچکدام از آن مهاجرتهای قومی که مشخص کننده قرن یازدهم بود و در قرن سیزدهم نیز تکرار شد- تا داستان مجاهدان بعد و نیز انحطاط دولت صلیبی را پیچیدهتر گرداند- نبود. به باور وی، در حال حاضر میتوان همه توجه عمده را معطوف به خود دولت صلیبیان کرد و زمینه گستردهتر سیاست را در غرب اروپا، نبردهای مذهبی اسپانیا و سیسیل و گرفتاریهای دولت بیزنطه و دستگاه خلافت شرقی را همواره پیش نظر داشت. وی تأکید دارد که خطابههای سن برنارد، ورود ناوگان انگلیسی در لیسبون، دسیسهگری درباریان در قسطنطنیه و بغداد، همه از عوامل سازنده این داستان است<ref>ر.ک: همان، صحفه هفت و هشت</ref>. | ||
مدار اصلی در این کتاب، جنگ است و در پرداختن به نبردهای بسیار و ترکتازیها، مؤلف قدم جای پای وقایعنگاران پیش از خود نهاده که حرفه خویش را نیک میشناختند؛ چرا که در خاک صلیبیان، نطع حیات بود و رأی قضا در میدان نبرد، اغلب خود تعیین کننده سرنوشت این مملک میشد. با این همه، وی در این جلد، فصلی هم در باب تشکیل دولت فرنگان شرق آورده و در جلد بعد، از بهبود وضع اقتصادی و هنری آن، سخن به میان آورده است، زیرا بر این باور است که این دو جنبه از نهضت صلیبی، هر دو در قرن سیزدهم، به اوج اهمیت برآمدند<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>. | مدار اصلی در این کتاب، جنگ است و در پرداختن به نبردهای بسیار و ترکتازیها، مؤلف قدم جای پای وقایعنگاران پیش از خود نهاده که حرفه خویش را نیک میشناختند؛ چرا که در خاک صلیبیان، نطع حیات بود و رأی قضا در میدان نبرد، اغلب خود تعیین کننده سرنوشت این مملک میشد. با این همه، وی در این جلد، فصلی هم در باب تشکیل دولت فرنگان شرق آورده و در جلد بعد، از بهبود وضع اقتصادی و هنری آن، سخن به میان آورده است، زیرا بر این باور است که این دو جنبه از نهضت صلیبی، هر دو در قرن سیزدهم، به اوج اهمیت برآمدند<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>. | ||
در جلد آخر، رانسیمان احیای پادشاهی فرانکی را از زمان جنگ صلیبی سوم تا فروپاشی آن بررسی میکند. در واقع این جلد، بازگوی تاریخ دولت صلیبیان و جهادهای صلیبی از تاریخ احیای دولت فرنگان در روزگار سومین لشکر صلیبی تا زمان انقراض آن، در یک قرن بعد است. به باور نویسنده، انحطاط دولت صلیبیان، علیرغم فاجعههای ناچیز، اما متقن خویش، گاهگاه، به پاس لشکرکشیهای عظیم صلیبی که بعد از سومین لشکر مجاهدان، همه یا به مصیبت انجامید یا آنکه از راه بگردید، متوقف شد. وی معتقد است در خاک اروپا، با آنکه معمول هر زمامداری بود که در مقام حرف، جنبش صلیب را خدمت کند، حتی تقوای جوشان سن لویی نتوانست راه را بر این انحطاط، فروگیرد؛ درصورتیکه خصومت روزافزون مسیحیان شرق و غرب، با مصیبتزاترین فاجعه قرون وسطی، یعنی انهدام تمدن بیزنطه، تحت لوای عیسی مسیح(ع)، به اوج خود رسید<ref>ر.ک: همان، ج3، ص1</ref>. | در جلد آخر، [[رانسیمن، استیون|رانسیمان]] احیای پادشاهی فرانکی را از زمان جنگ صلیبی سوم تا فروپاشی آن بررسی میکند. در واقع این جلد، بازگوی تاریخ دولت صلیبیان و جهادهای صلیبی از تاریخ احیای دولت فرنگان در روزگار سومین لشکر صلیبی تا زمان انقراض آن، در یک قرن بعد است. به باور نویسنده، انحطاط دولت صلیبیان، علیرغم فاجعههای ناچیز، اما متقن خویش، گاهگاه، به پاس لشکرکشیهای عظیم صلیبی که بعد از سومین لشکر مجاهدان، همه یا به مصیبت انجامید یا آنکه از راه بگردید، متوقف شد. وی معتقد است در خاک اروپا، با آنکه معمول هر زمامداری بود که در مقام حرف، جنبش صلیب را خدمت کند، حتی تقوای جوشان سن لویی نتوانست راه را بر این انحطاط، فروگیرد؛ درصورتیکه خصومت روزافزون مسیحیان شرق و غرب، با مصیبتزاترین فاجعه قرون وسطی، یعنی انهدام تمدن بیزنطه، تحت لوای عیسی مسیح(ع)، به اوج خود رسید<ref>ر.ک: همان، ج3، ص1</ref>. | ||
[[رانسیمن، استیون|رانسیمان]] معتقد است که در جهان اسلام نیز انگیزه مداوم جهاد، سرانجام بدانجا کشید که دودمان مهربان و فرهنگدوست ایوبی، جای خویش را به ممالیک سپرد که هم کافیتر بودند و هم، کممهرتر و در سرنوشت سلاطین ایشان بود که دولت فرنگان شام را از ریشه برآورند. سپس نوبت به مغول رسید که در آغاز، چنان نمود که به نجات مسیحیان برخاستهاند و حال آنکه به علت عدم شناسایی و استفاده درست از دوستان بالقوه خویش، نفوذ ایشان، جز ویرانی ارمغانی نداشت<ref>ر.ک: همان، ص1- 2</ref>. | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش