عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلال‌الدین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} [[' به '}} [[')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
| data-type="authorfatherName" |
| data-type="authorfatherName" |احمد
|-
|-
|متولد  
|متولد  
خط ۴۷: خط ۴۷:
</div>
</div>


'''كمال‌الدّين عبدالرزّاق بن احمد ابى الغنائم محمّد كاشانى(قاشانى يا كاشى)'''، عارف ايرانى تازى نويس(م 736 ه‍.) وى شاگرد و مريد نور الدّين عبدالصمد اصفهانى نطنزى و همدرس [[عزالدین كاشانی، محمود بن علی|عزّالدين محمود كاشانى]] صاحب مصباح الهدايه است. از زندگانى وى اطّلاع زيادى در دست نيست، همين اندازه مى‌توان گفت كه معاصر سلطان ابوسعيد بهادر خان بوده است.حاجى خليفه وفات او را در سال 730 ه‍. نوشته است، و آن اشتباه است، چه او مسلما پس از اين سال زنده بوده، و كتاب شرح شرح منازل السائرين (عبدالرزاق کاشانی)خواجه عبداللّه انصارى هروى را در سال 731 ه‍. به پايان برده است.
'''كمال‌الدّين عبدالرزّاق بن احمد ابى الغنائم محمّد كاشانى(قاشانى يا كاشى)'''، عارف ايرانى تازى نويس(م 736 ه‍.) وى شاگرد و مريد نور الدّين عبدالصمد اصفهانى نطنزى و همدرس [[عزالدین كاشانی، محمود بن علی|عزّالدين محمود كاشانى]] صاحب مصباح الهدايه است.  


 
== ولادت ==
==آثار علمى==
از زندگانى وى اطّلاع زيادى در دست نيست، همين اندازه مى‌توان گفت كه معاصر سلطان ابوسعيد بهادر خان بوده است.
 
اهمّيّت عبدالرزّاق از دو جهت است يكى از جهت تأليفات عديده‌يى كه تاكنون برخى از آنها چاپ شده و برخى نشده؛جهت دوم اين است كه او شارح آثار و عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] است و مذهب وحدت وجود يا همه خدايى او را رواج بخشيده است.
 
از آثار عمدۀ او لطائف الاعلام، تأويلات القرآن، اصطلاحات الصوفيّه، شرح فصوص الحكم محيى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، و شرح شرح منازل السائرين (عبدالرزاق کاشانی)عبداللّه انصارى است، امّا اينكه شرح تأئيّۀ ابن فارض را هم بدو نسبت داده‌اند، و حتى در مقدّمۀ اصطلاحات الصوفيّه، ناشر فاضل آن دكتر محمد كمال ابراهيم جعفر با آب و تاب از آن سخن گفته، چنانكه در شرح حال عزّ الدّين محمود كاشانى آورديم، از او نيست بلكه از همدرس او يعنى صاحب مصباح الهدايه عزّ الدّين محمود است.و اين مطلب را براى نخستين بار استاد مرحوم جلال‌الدّين همايى متوجّه شده و در مقدّمۀ مصباح ثابت كرده است.و دليل بر درستى اين مطلب كه ياد كرديم اين است كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در ضمن آثار عبدالرزّاق اشاره‌يى به اين شرح تأئيّه نكرده، ولى آن را در ضمن آثار عزّ الدّين محمود كاشانى آورده است.


عبدالرزّاق با صوفيان معاصر خويش مكاتبه و مصاحبه و مناظره داشته، از جمله [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلى]] را ديده و با او گفتار داشته است.
عبدالرزّاق با صوفيان معاصر خويش مكاتبه و مصاحبه و مناظره داشته، از جمله [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلى]] را ديده و با او گفتار داشته است.


==مكاتبه با [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاء‌الدوله سمنانى]] ==
==مكاتبه با علاء‌الدوله سمنانى ==
 


از جملۀ رويدادهاى علمى زندگانى عبدالرزّاق كاشانى اين است كه با ركن‌الدوله علاء الدّوله سمنانى(وفات،736 ه‍.ق‍.) ع ارف، معاصر بوده و ميان آن دو در مبحث وحدت وجود مكتوب‌هايى مبادله شده است، كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] آنها را ثبت كرده است.خلاصۀ كلام اين است كه عبدالرزّاق طرفدار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بود.هر چند كه يكسره نيز تابع او نبود، و در تقسيمى كه معمولا از متكلّمان اسلامى مى‌كنند و آنها را به «اهل نقل» و «اهل عقل» و «اهل كشف» قسمت مى‌كنند، او جانب اهل كشف را مى‌گرفت.امير اقبال سيستانى، ظاهرا از مريدان شيخ سمنانى، در راه سلطانيّه با شيخ كمال‌الدّين همراه شده بود، كمال‌الدّين از امير اقبال پرسيد كه «شيخ تو در شأن محيى الدّين عربى و سخن او چه اعتقاد دارد؟» و او در جواب گفت «او را مردى عظيم الشأن مى‌داند در معارف، امّا مى‌فرمايد كه اين سخن كه حق را وجود مطلق گفته، غلط كرده!» عبدالرزّاق گفت «اصل همۀ معارف، خود اين سخن است و از اين بهتر سخنى نيست، عجب كه شيخ تو اين را انكار مى‌كند و[حال آنكه]جملۀ انبيا و اوليا و ائمّه بر اين مذهب بوده‌اند».امير اقبال اين سخن را به شيخ خود عرض كرد، و شيخ در جواب گفت «در جميع ملل و نحل بدين رسوايى سخن كس نگفته است، و چون نيك باز شكافى مذهب طبیعیّه و دهريّه بهتر... از اين عقيده است».
از جملۀ رويدادهاى علمى زندگانى عبدالرزّاق كاشانى اين است كه با ركن‌الدوله علاء الدّوله سمنانى(وفات،736 ه‍.ق‍.) ع ارف، معاصر بوده و ميان آن دو در مبحث وحدت وجود مكتوب‌هايى مبادله شده است، كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] آنها را ثبت كرده است.خلاصۀ كلام اين است كه عبدالرزّاق طرفدار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بود.هر چند كه يكسره نيز تابع او نبود، و در تقسيمى كه معمولا از متكلّمان اسلامى مى‌كنند و آنها را به «اهل نقل» و «اهل عقل» و «اهل كشف» قسمت مى‌كنند، او جانب اهل كشف را مى‌گرفت.امير اقبال سيستانى، ظاهرا از مريدان شيخ سمنانى، در راه سلطانيّه با شيخ كمال‌الدّين همراه شده بود، كمال‌الدّين از امير اقبال پرسيد كه «شيخ تو در شأن محيى الدّين عربى و سخن او چه اعتقاد دارد؟» و او در جواب گفت «او را مردى عظيم الشأن مى‌داند در معارف، امّا مى‌فرمايد كه اين سخن كه حق را وجود مطلق گفته، غلط كرده!» عبدالرزّاق گفت «اصل همۀ معارف، خود اين سخن است و از اين بهتر سخنى نيست، عجب كه شيخ تو اين را انكار مى‌كند و[حال آنكه]جملۀ انبيا و اوليا و ائمّه بر اين مذهب بوده‌اند».امير اقبال اين سخن را به شيخ خود عرض كرد، و شيخ در جواب گفت «در جميع ملل و نحل بدين رسوايى سخن كس نگفته است، و چون نيك باز شكافى مذهب طبیعیّه و دهريّه بهتر... از اين عقيده است».
خط ۷۷: خط ۷۲:
از عالمان شيعه، علامۀ شهيد شوشترى از عبدالرزّاق كاشانى دفاع كرده و در جواب علاء الدولۀ سمنانى گفته است «امثال اين سخنان از فقهاى جامد سر مى‌زند، و شيخ علاء‌الدوله به حسب ظاهر در اين مطلب به غير از تعرّض بارد و تحكّم غير وارد كارى نكرده، و مثال آن اين است كه برخى علم منطق را بمجرّد انتساب به حكيمان مخالف شريعت مى‌دانند و نظر در آن را حرام مى‌شمارند؛و چنانكه سهروردى در تاريخ الحكماء از حكيم ابوزرعه نقل كرده امثال اين سخن صادر نمى‌شود الاّ از كسى كه در مقام قدح و طعن بر شريعت باشد زيرا كه مآل انكار منطق و اعمال قواعد آن در بحث و استدلال راجع به اين مى‌شود كه شريعت به طريقۀ بحث و تحقيق ثابت نمى‌شود، و يا آنكه كسى كه حامل شريعت است به منزلۀ آنكس باشد كه به گمان اينكه دراهمى كه در[دست]او هست ناسره است از نقّادان روزگار و صرافان بازار اعتبار مى‌گريخته باشد، و آن دراهم را به كسى نموده باشد كه او را معرفتى از جيّد و ردئ و صحيح و سقيم نباشد!»
از عالمان شيعه، علامۀ شهيد شوشترى از عبدالرزّاق كاشانى دفاع كرده و در جواب علاء الدولۀ سمنانى گفته است «امثال اين سخنان از فقهاى جامد سر مى‌زند، و شيخ علاء‌الدوله به حسب ظاهر در اين مطلب به غير از تعرّض بارد و تحكّم غير وارد كارى نكرده، و مثال آن اين است كه برخى علم منطق را بمجرّد انتساب به حكيمان مخالف شريعت مى‌دانند و نظر در آن را حرام مى‌شمارند؛و چنانكه سهروردى در تاريخ الحكماء از حكيم ابوزرعه نقل كرده امثال اين سخن صادر نمى‌شود الاّ از كسى كه در مقام قدح و طعن بر شريعت باشد زيرا كه مآل انكار منطق و اعمال قواعد آن در بحث و استدلال راجع به اين مى‌شود كه شريعت به طريقۀ بحث و تحقيق ثابت نمى‌شود، و يا آنكه كسى كه حامل شريعت است به منزلۀ آنكس باشد كه به گمان اينكه دراهمى كه در[دست]او هست ناسره است از نقّادان روزگار و صرافان بازار اعتبار مى‌گريخته باشد، و آن دراهم را به كسى نموده باشد كه او را معرفتى از جيّد و ردئ و صحيح و سقيم نباشد!»


== مشایخ ==
# نورالدین عبدالصمد نطنزی 
# شمس‌الدين كيشي
# شیخ اصیل الدین عبدالله (متوفای 685 ق)
# صدرالدین روزبهان
# ظهیرالدین عبدالرحمن ابن شیخ نجیب الدین بزغش (متوفای 716ق)


==وفات==
== وفات ==
حاجى خليفه وفات او را در سال 730 ه‍. نوشته است، و آن اشتباه است، چه او مسلما پس از اين سال زنده بوده، و كتاب شرح شرح منازل السائرين (عبدالرزاق کاشانی) خواجه عبداللّه انصارى هروى را در سال 731ق. به پايان برده است.


ظاهرا قول درست در وفات او همان است كه خوافى فصيحى در مجمل آورده يعنى سال 736 ه‍. برای مدفن ایشان دو روایت وجود دارد. یکی آنکه پس از وفات، او را در خانقاه مرشدش عبدالصمد اصفهانى نطنزى به خاک سپرده‌اند، و دیگر اینکه قبری ساده در انتهای کوچه مسجد حوضخانه کاشان وجود دارد که منسوب به ایشان می باشد.
ظاهرا قول درست در وفات او همان است كه خوافى فصيحى در مجمل آورده يعنى سال 736ق برای مدفن ایشان دو روایت وجود دارد. یکی آنکه پس از وفات، او را در خانقاه مرشدش عبدالصمد اصفهانى نطنزى به خاک سپرده‌اند، و دیگر اینکه قبری ساده در انتهای کوچه مسجد حوضخانه کاشان وجود دارد که منسوب به ایشان می باشد.
==آثار علمى==


اهمّيّت عبدالرزّاق از دو جهت است يكى از جهت تأليفات عديده‌يى كه تاكنون برخى از آنها چاپ شده و برخى نشده؛جهت دوم اين است كه او شارح آثار و عقايد [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] است و مذهب وحدت وجود يا همه خدايى او را رواج بخشيده است.


از آثار عمدۀ او لطائف الاعلام، تأويلات القرآن، اصطلاحات الصوفيّه، شرح فصوص الحكم محيى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، و شرح شرح منازل السائرين (عبدالرزاق کاشانی)عبداللّه انصارى است، امّا اينكه شرح تأئيّۀ ابن فارض را هم بدو نسبت داده‌اند، و حتى در مقدّمۀ اصطلاحات الصوفيّه، ناشر فاضل آن دكتر محمد كمال ابراهيم جعفر با آب و تاب از آن سخن گفته، چنانكه در شرح حال عزّ الدّين محمود كاشانى آورديم، از او نيست بلكه از همدرس او يعنى صاحب مصباح الهدايه عزّ الدّين محمود است.و اين مطلب را براى نخستين بار استاد مرحوم جلال‌الدّين همايى متوجّه شده و در مقدّمۀ مصباح ثابت كرده است.و دليل بر درستى اين مطلب كه ياد كرديم اين است كه [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در ضمن آثار عبدالرزّاق اشاره‌يى به اين شرح تأئيّه نكرده، ولى آن را در ضمن آثار عزّ الدّين محمود كاشانى آورده است.
== وابسته‌ها ==
== وابسته‌ها ==
{{وابسته‌ها}}
{{وابسته‌ها}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش