مکتب عرفانی تبریز: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'یـ' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'مـ' به 'م')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'یـ' به 'ی')
خط ۶۳: خط ۶۳:
غیر از این نامها اسامی‌بسیار دیگری وجود دارد که در فهرست مطالب به آن اشاره شده و در باره‌ی هر یک توضیحاتی مختصر آمده که خواننده را با آنان تا اندازه ای آشنا می‌کند. بخش دیگر مربوط به بحث فتوّت و جوانمردی است که گویا در آن زمان در بین عارفان آن دیار مطرح بوده و برخی از مشایخ نامبرده در این کتاب از جمله‌ی اهل فتوّت محسوب می‌شده‌اند و در واقع نوعی عرفان عملی که چندان به نظریات نمی‌پردازد و یا اعتقادی به نظریّات گفتاری و نوشتاری ندارد، زیرا عرفان را در عمل می‌بیند و عمل نیز گذشته از طاعت و عبادت برای خدا، خدمت به خلق است آنهم بدون ریا و بدون منّت.
غیر از این نامها اسامی‌بسیار دیگری وجود دارد که در فهرست مطالب به آن اشاره شده و در باره‌ی هر یک توضیحاتی مختصر آمده که خواننده را با آنان تا اندازه ای آشنا می‌کند. بخش دیگر مربوط به بحث فتوّت و جوانمردی است که گویا در آن زمان در بین عارفان آن دیار مطرح بوده و برخی از مشایخ نامبرده در این کتاب از جمله‌ی اهل فتوّت محسوب می‌شده‌اند و در واقع نوعی عرفان عملی که چندان به نظریات نمی‌پردازد و یا اعتقادی به نظریّات گفتاری و نوشتاری ندارد، زیرا عرفان را در عمل می‌بیند و عمل نیز گذشته از طاعت و عبادت برای خدا، خدمت به خلق است آنهم بدون ریا و بدون منّت.


نویسنده در معنای فتوّت و مروّت که جوانمردان بدان منسوبند گفته است: و معنای «مروّت» آن است که آدمی‌ جامع فضایل اخلاقی و انسانی باشد. کارهای نیکو کند و بر مدار ادب و آداب سیر نمایـد. صاحب مروّت باید بر مدار نور و هدایت و بر وفق خواسته‌ی دین و حکم خداوند حرکت کند و از هرچه که غیر از این است بیزاری و دوری بجوید. با این حساب باز هم آنچه که قابل توجّه خواهد بود همان ولایت است که در حقیقت به عنوان غایت و مقصد و به گفته ای به عنوان کمال فتوّت مطرح است و فتوّت به کمال نمی‌رسد مگر با پدیداریِ مروّت. و مروّت را بازگشت آدمی ‌به اصالت فطریِ خود معنا کرده‌اند. و لذا هرگاه سالک بتواند به این اصالت خود رجعت نماید توانسته که به مروّت راه یابد. و این رجعت با مفهوم دینی و قرآنیِ عالم و «عهد الست» ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ دارد. این عهد بین انسان و خداوند بسته شده و لذا اوّلین و شاید مهمترین اصل فتوّت بازیافت این پیمان و عهد کهن و قدیمی‌است که بسیاری آنرا به فراموشی سپرده‌اند. این همان است که خداوند فرمود: «'''الست بربّکم'''» و همه‌ی بنی آدم با اشراف و باور و آگاهی به آن پاسخی مثبت دادند و یک جا گفتند: «بلی، شهدنا». اهل فتوّت به واسطه‌ی اینکه برای خدا و با توجّه به رضایت و عنایت او در این راه گام می‌گذارند باید از قدرت و معرفتی بالا برخوردار باشند تا بتوانند بسیاری از خصال نیکو و اخلاق حسنه را در خود جمع نمایند. شهامت و شجاعت، دلیری و دلاوری، راستی و درستی، کرم و جود و بخشش، سعه‌ی صدر و تحمّل زیاد، غیرت و شرف، حجب و حیاء، گذشت و نادیده گرفتن برخی امور از جمله خصال اهل فتوّت و جوانمردی است<ref>متن، صص 186-185</ref>.
نویسنده در معنای فتوّت و مروّت که جوانمردان بدان منسوبند گفته است: و معنای «مروّت» آن است که آدمی‌ جامع فضایل اخلاقی و انسانی باشد. کارهای نیکو کند و بر مدار ادب و آداب سیر نماید. صاحب مروّت باید بر مدار نور و هدایت و بر وفق خواسته‌ی دین و حکم خداوند حرکت کند و از هرچه که غیر از این است بیزاری و دوری بجوید. با این حساب باز هم آنچه که قابل توجّه خواهد بود همان ولایت است که در حقیقت به عنوان غایت و مقصد و به گفته ای به عنوان کمال فتوّت مطرح است و فتوّت به کمال نمی‌رسد مگر با پدیداریِ مروّت. و مروّت را بازگشت آدمی ‌به اصالت فطریِ خود معنا کرده‌اند. و لذا هرگاه سالک بتواند به این اصالت خود رجعت نماید توانسته که به مروّت راه یابد. و این رجعت با مفهوم دینی و قرآنیِ عالم و «عهد الست» ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ دارد. این عهد بین انسان و خداوند بسته شده و لذا اوّلین و شاید مهمترین اصل فتوّت بازیافت این پیمان و عهد کهن و قدیمی‌است که بسیاری آنرا به فراموشی سپرده‌اند. این همان است که خداوند فرمود: «'''الست بربّکم'''» و همه‌ی بنی آدم با اشراف و باور و آگاهی به آن پاسخی مثبت دادند و یک جا گفتند: «بلی، شهدنا». اهل فتوّت به واسطه‌ی اینکه برای خدا و با توجّه به رضایت و عنایت او در این راه گام می‌گذارند باید از قدرت و معرفتی بالا برخوردار باشند تا بتوانند بسیاری از خصال نیکو و اخلاق حسنه را در خود جمع نمایند. شهامت و شجاعت، دلیری و دلاوری، راستی و درستی، کرم و جود و بخشش، سعه‌ی صدر و تحمّل زیاد، غیرت و شرف، حجب و حیاء، گذشت و نادیده گرفتن برخی امور از جمله خصال اهل فتوّت و جوانمردی است<ref>متن، صص 186-185</ref>.


نویسنده در همین راستا بر این است که مکتب عرفانی تبریز بدون طرح و بررسی اهل فتوّت و اخیان نیمه می‌ماند و در این باره باید به [[نجم الدّین زرکوب تبریزی|نجم‌الدّین زرکوب تبریزی]] نیز توجّه کرد که او نیز خود رساله ای در باره‌ی فتوّت دارد. وی فتوّت را سه گانه دانسته و بر این است که اهل فتوّت باید این هر سه را رعایت کنند و آن سه عبارتند از: فتوّت زبان، فتوّت دل، و فتوّت چشم. خواجگانی هم که در بخش آخر کتاب آمده به راستی افراد مهم و ارزشمندی هستند که متأسّفانه در متن آثار صوفیه کمرنگند و حال آنکه برخی از آنان به راستی از مردان بزرگ دانایی و عمل بودند.
نویسنده در همین راستا بر این است که مکتب عرفانی تبریز بدون طرح و بررسی اهل فتوّت و اخیان نیمه می‌ماند و در این باره باید به [[نجم الدّین زرکوب تبریزی|نجم‌الدّین زرکوب تبریزی]] نیز توجّه کرد که او نیز خود رساله ای در باره‌ی فتوّت دارد. وی فتوّت را سه گانه دانسته و بر این است که اهل فتوّت باید این هر سه را رعایت کنند و آن سه عبارتند از: فتوّت زبان، فتوّت دل، و فتوّت چشم. خواجگانی هم که در بخش آخر کتاب آمده به راستی افراد مهم و ارزشمندی هستند که متأسّفانه در متن آثار صوفیه کمرنگند و حال آنکه برخی از آنان به راستی از مردان بزرگ دانایی و عمل بودند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش