نظام‌السلطنه مافی، حسین‌قلی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    (۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۳۵: خط ۳۵:
    </div>
    </div>


    '''حسین‌قلی نظام‌السلطنه مافی (1248-1326ق)'''، پسر شریف‌خان قزوینى، از رجال معروف دوره قاجاریه و مردى ادیب، خوش‌ذوق، خوش‌خط، شاعر، کاردان، باهوش و موقع‌شناس و به ایل مافى، از ایلات پیرامون قزوین و ایلات کُرد، منسوب بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانده شدند و به رى و قزوین رفتند.
    '''حسین‌قلی نظام‌السلطنه مافی''' (1248-1326ق)، پسر شریف‌خان قزوینى، از رجال معروف دوره قاجاریه و مردى ادیب، خوش‌ذوق، خوش‌خط، شاعر، کاردان، باهوش و موقع‌شناس و به ایل مافى، از ایلات پیرامون قزوین و ایلات کُرد، منسوب بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانده شدند و به رى و قزوین رفتند.


    == ولادت ==
    == ولادت ==
    خط ۵۱: خط ۵۱:
    نخستین کار نظام‌السلطنه، اطمینان یافتن از مشروطه‌خواهى شاه بود. از این‌رو، وى را را ملزم کرد که پشت قرآنى را مهر و امضا کرد و به تجدید مشروطه و حکومت قانون سوگند بخورد تا او بتواند از تحریکات نمایندگان تندرو جلوگیرى کند، اما نمایندگان مجلس نیز براى سازش با او، پنج شرط گذاردند: عزل سعدالدوله؛ مجازات افراد بدخواه؛ تخصیص دویست سرباز براى مجلس؛ تلفیق تیپ قزاق و گارد شخصى شاه زیر نظر وزارت جنگ؛ اشتغال امیر بهادر فقط در گارد شاه و دخالت نکردن او در امور دیگر.
    نخستین کار نظام‌السلطنه، اطمینان یافتن از مشروطه‌خواهى شاه بود. از این‌رو، وى را را ملزم کرد که پشت قرآنى را مهر و امضا کرد و به تجدید مشروطه و حکومت قانون سوگند بخورد تا او بتواند از تحریکات نمایندگان تندرو جلوگیرى کند، اما نمایندگان مجلس نیز براى سازش با او، پنج شرط گذاردند: عزل سعدالدوله؛ مجازات افراد بدخواه؛ تخصیص دویست سرباز براى مجلس؛ تلفیق تیپ قزاق و گارد شخصى شاه زیر نظر وزارت جنگ؛ اشتغال امیر بهادر فقط در گارد شاه و دخالت نکردن او در امور دیگر.


    نظام‌السلطنه عشق فراوانى به کار داشت، اما اندک اندک در سال‌ها خدمت‌رسانى دیوانى به شمارى از رجال، به اوضاع کشور بدبین شد و اوضاع را به سختى نقد مى‌کرد و از انتقادات خود به‌ویژه تا آغاز انقلاب مشروطیت دست بر نداشت. او همچنین براى آبادسازى شهرها و نشر آثار فرهنگى و تاریخى بسیار تلاش مى‌کرد و از ملاکان و سرمایه‌داران بزرگ ایران به شمار مى‌آمد. اوایل 1287ش، روى‌دادهاى تازه‌اى رخ داد و شکاف میان شاه و مشروطه‌خواهان بیشتر شد و نظام‌السلطنه در برابر این حوادث تاب نیاورد و از نخست‌وزیرى استعفا کرد و اداره اوضاع آشفته کشور را به شاه سپرد. حسینقلى فرزندان بسیار داشت که همه آنان جز تنها پسرش حسین، در کودکى درگذشتند. حسین نیز در جوانى مرد و او بر اثر مرگ ناگهانى تنها فرزند جوانش، در دوران نخست‌وزیرى ایستادگى روحى‌اش را از دست داد و از این‌رو، بیش از چهار ماه زنده نماند و در 8 رجب 1326ق بعد از مرگ پسرش حسین، درگذشت و رضاقلی خان برادر زاده خویش را وصی خانواده قرار داد.
    نظام‌السلطنه عشق فراوانى به کار داشت، اما اندک اندک در سال‌ها خدمت‌رسانى دیوانى به شمارى از رجال، به اوضاع کشور بدبین شد و اوضاع را به سختى نقد مى‌کرد و از انتقادات خود به‌ویژه تا آغاز انقلاب مشروطیت دست بر نداشت. او همچنین براى آبادسازى شهرها و نشر آثار فرهنگى و تاریخى بسیار تلاش مى‌کرد و از ملاکان و سرمایه‌داران بزرگ ایران به شمار مى‌آمد. اوایل 1287ش، روى‌دادهاى تازه‌اى رخ داد و شکاف میان شاه و مشروطه‌خواهان بیشتر شد و نظام‌السلطنه در برابر این حوادث تاب نیاورد و از نخست‌وزیرى استعفا کرد و اداره اوضاع آشفته کشور را به شاه سپرد.  


    درگذشت و در آرامگاهى در همسایگى امامزاده عبدالله شهر رى به خاک سپرده شد.
    == وفات ==
    حسینقلى فرزندان بسیار داشت که همه آنان جز تنها پسرش حسین، در کودکى درگذشتند. حسین نیز در جوانى مرد و او بر اثر مرگ ناگهانى تنها فرزند جوانش، در دوران نخست‌وزیرى ایستادگى روحى‌اش را از دست داد و از این‌رو، بیش از چهار ماه زنده نماند و در 8 رجب 1326ق بعد از مرگ پسرش حسین، درگذشت و در آرامگاهى در همسایگى امامزاده عبدالله شهر رى به خاک سپرده شد<ref>[http://www.iichs.ir/News-958/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%82%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%81%DB%8C/?id=958 مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران]</ref> و رضاقلی خان برادر زاده خویش را وصی خانواده قرار داد.


    ==پانویس ==
    <references />
    ==منابع مقاله==
    #[http://www.iichs.ir/News-958/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%82%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%81%DB%8C/?id=958 شریفی، فریده، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران]


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    خط ۶۲: خط ۶۸:


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:آبان(1400)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۴

    نظام‎ السلطنه مافی، حسین قلی
    نام نظام‎ السلطنه مافی، حسین قلی
    نام‌های دیگر م‍اف‍ی‌، ح‍س‍ی‍ن‌ ق‍ل‍ی‌

    ن‍ظام ‌م‍اف‍ی‌، ح‍س‍ی‍ن ‌ق‍ل‍ی‌

    ‌م‍اف‍ی قزوینی‌، ح‍س‍ی‍ن ‌ق‍ل‍ی‌ بن شریفخان

    نام پدر شریف‌خان قزوینى
    متولد 1248
    محل تولد تهران
    رحلت 1326 ق
    اساتید
    برخی آثار خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی
    کد مؤلف AUTHORCODE03893AUTHORCODE

    حسین‌قلی نظام‌السلطنه مافی (1248-1326ق)، پسر شریف‌خان قزوینى، از رجال معروف دوره قاجاریه و مردى ادیب، خوش‌ذوق، خوش‌خط، شاعر، کاردان، باهوش و موقع‌شناس و به ایل مافى، از ایلات پیرامون قزوین و ایلات کُرد، منسوب بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانده شدند و به رى و قزوین رفتند.

    ولادت

    او در 1248ق در تهران زاده شد. وی منسوب به ایل مافی (از ایلات اطراف قزوین و ایلات کُرد) بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانیده شدند و به ری و قزوین آمدند.

    تحصیلات

    پس از گذراندن تحصیلات مقدماتى، به منشى‌گرى در دستگاه حکومتى سلطان مراد میرزا حسام‌السلطنه (پسر سیزدهم عباس میرزا نائب‌السلطنه) پرداخت و آرام آرام در همان دستگاه رشد کرد.

    نظام‌السلطنه مافى که در دوران قاجار داراى منصب و مقامى بود، بارها در ایلات و ولایات ایران به حکم‌رانى دست یافت. هنگامى که حسام‌السلطنه والى فارس شد (1274)، حسینقلى خان را به حکم‌رانى در بوشهر فرستاد و هنگامى که والى خراسان شد (1278)، او را نیز همراه خود بدان جا برد. حسینقلى سپس همراه حسام‌السلطنه به تهران بازگشت و از آن جا به حکم‌رانى در اصفهان فرمان یافت.

    هنگامى که اداره گیلان و یزد به یحیى‌خان معتمدالملک سپرده شد (1291)، وى به حکومت بر یزد مأمور و در این مأموریت به «سعدالملک» ملقب شد. وى یک سال در این جایگاه بود و برادر خود را به جاى خویش منصوب کرد و به تهران بازگشت و همراه یحیى‌خان معتمدالملک به فارس رفت و حکومت لارستان را پذیرفت و بعدها حاکم بوشهر و دشتى و دشتستان شد. هنگامى که یحیى‌خان معتمدالملک را از حکومت فارس برکنار کردند، همراه او به تهران آمد و بعدها به فرمان امین‌السلطان به حکومت زنجان منصوب شد. او همچنین در سفر ناصرالدین شاه به قم (1305)، از همراهان شاه بود و در این سفر به «نظام‌السلطنه» ملقب و به حکومت خوزستان و چهارمحال بختیارى منصوب شد و تا سه سال در این جایگاه ماند و پس از مشروطه در هیئت‌هاى (کابینه‌هاى) گوناگونى شرکت کرد و در نخستین کابینه به وزارت تجارت و عدلیه رسید.

    پس از اخراج ناصرالملک از ایران، محمدعلى شاه با بى‌اعتنایى و بدون مشورت با وکلاى مجلس تصمیم گرفت، کسى را از رجال سال‌خورده و با تجربه به نخست‌وزیرى برگزیند تا شاید مشکلات کشور را حل کند. از این‌رو، حسینقلى خان نظام‌السلطنه هشتاد ساله را که به درستى رأى و حسن تدبیر و کاردانى آوازه داشت، در آن جایگاه نشاند و او را «رئیس‌الوزا» خواند و در گزینش وزیران آزاد گذارد.

    نخستین کار نظام‌السلطنه، اطمینان یافتن از مشروطه‌خواهى شاه بود. از این‌رو، وى را را ملزم کرد که پشت قرآنى را مهر و امضا کرد و به تجدید مشروطه و حکومت قانون سوگند بخورد تا او بتواند از تحریکات نمایندگان تندرو جلوگیرى کند، اما نمایندگان مجلس نیز براى سازش با او، پنج شرط گذاردند: عزل سعدالدوله؛ مجازات افراد بدخواه؛ تخصیص دویست سرباز براى مجلس؛ تلفیق تیپ قزاق و گارد شخصى شاه زیر نظر وزارت جنگ؛ اشتغال امیر بهادر فقط در گارد شاه و دخالت نکردن او در امور دیگر.

    نظام‌السلطنه عشق فراوانى به کار داشت، اما اندک اندک در سال‌ها خدمت‌رسانى دیوانى به شمارى از رجال، به اوضاع کشور بدبین شد و اوضاع را به سختى نقد مى‌کرد و از انتقادات خود به‌ویژه تا آغاز انقلاب مشروطیت دست بر نداشت. او همچنین براى آبادسازى شهرها و نشر آثار فرهنگى و تاریخى بسیار تلاش مى‌کرد و از ملاکان و سرمایه‌داران بزرگ ایران به شمار مى‌آمد. اوایل 1287ش، روى‌دادهاى تازه‌اى رخ داد و شکاف میان شاه و مشروطه‌خواهان بیشتر شد و نظام‌السلطنه در برابر این حوادث تاب نیاورد و از نخست‌وزیرى استعفا کرد و اداره اوضاع آشفته کشور را به شاه سپرد.

    وفات

    حسینقلى فرزندان بسیار داشت که همه آنان جز تنها پسرش حسین، در کودکى درگذشتند. حسین نیز در جوانى مرد و او بر اثر مرگ ناگهانى تنها فرزند جوانش، در دوران نخست‌وزیرى ایستادگى روحى‌اش را از دست داد و از این‌رو، بیش از چهار ماه زنده نماند و در 8 رجب 1326ق بعد از مرگ پسرش حسین، درگذشت و در آرامگاهى در همسایگى امامزاده عبدالله شهر رى به خاک سپرده شد[۱] و رضاقلی خان برادر زاده خویش را وصی خانواده قرار داد.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. شریفی، فریده، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

    وابسته‌ها