منهاج سراج، عثمان بن محمد: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
| data-type="authorWritings" | | | data-type="authorWritings" |[[طبقات ناصری]] | ||
|- class="articleCode" | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابوعمرو عثمان بن محمد جوزجانى''' | '''ابوعمرو عثمان بن محمد جوزجانى''' (589-698ق)، مشهور به منهاجالدين و منهاج سراج، قاضی ، شاعر و مورخ ایرانی دربار غوریان و سلاطین هند در سده هفتم و مؤلف کتاب [[طبقات ناصری|طبقات ناصری]] | ||
== خاندان == | == خاندان == |
نسخهٔ ۵ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۵۲
نام | منهاج سراج، عثمان بن محمد |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | سراجالدین محمد |
متولد | 589ق |
محل تولد | فيروزكوه |
رحلت | 698 ق |
اساتید | |
برخی آثار | طبقات ناصری |
کد مؤلف | AUTHORCODE06882AUTHORCODE |
ابوعمرو عثمان بن محمد جوزجانى (589-698ق)، مشهور به منهاجالدين و منهاج سراج، قاضی ، شاعر و مورخ ایرانی دربار غوریان و سلاطین هند در سده هفتم و مؤلف کتاب طبقات ناصری
خاندان
از اشارات جوزجانى در طبقات چنين برمىآيد كه دودمان وى از اوايل ورود به غزنه در ميان درباريان و رجال بزرگ آن عصر به ديدۀ احترام نگريسته مىشده و اجداد وى مناصب و مشاغل رسمى و حكومتى داشتهاند. جد سوم او عبدالخالق جوزجانى در عهد سلطان ابراهيم يكى از شاهان آن سبک تگين به غزنه آمد و در پى خوابى كه ديده بود با دختر پادشاه ازدواج كرد. از اينكه مؤلف نام اين نياى خود را با تعبير امام ياد كرده است مىتوان گفت وى شخص عالم و با تقوايى بوده است. پدر بزرگ مؤلف كه هم نام اوست در زمان مستضيئى (خليفه عباسى) به حج رفت و در بغداد مورد استقبال وى قرار گرفت.
پدرش سراجالدين محمد جوزجانى از رجال درباره فيروز كوه و غور بود. وى در سال 582 ه.قاضى لشكر هند بود و سلطان بهاءالدين سام همۀ مناصب شرعى اين شهر را به وى واگذار كرده بود.
سراجالدّين در علم و بلاغت و امور مملكت دارى شهرت داشت و در زمان وى شهر باميان مجمع حضور علما و دانشمندان به شمار مىآمد. مؤلف پدر خود را اعجوبة الزمان خوانده است.
ولادت
دربارۀ تاريخ تولد جوزجانى خبر قطعى نداريم ولى از اشارات مؤلف مىتوان سال ولادتش را تخمين زد چون گفته است: «من در سن هجده سالگى بودم در مشهور سنۀ سبع و ستمأة بر سراى سلطان در حضرت فيروز كوه.» بنا بر اين مطلب تولدش در سال 589ق. خواهد بود. ديگران هم اين تاريخ را سال ولادت وى دانستهاند. در عين حال اشارات ديگرى كه در كتاب آمده است حتمى بودن اين تاريخ را با ترديد روبرو مىكند ولى مىتوان حدود آن را همين سال 589 دانست.
محل تولد جوزجانى را سمرقند يا لاهور گفتهاند ولى اين مطلب درست به نظر نمىرسد چه اينكه پدر وى در سالهايى كه ولادت او را در آن تخمين مىزنيم در غزنه و فيروزكوه بوده است و از كلمات خود مؤلف هم برمىآيد كه كودكىاش را همراه مادرش در فيروزكوه و در حرم شاهى به سر برده است و تا ايام بلوغ هم در آنجا بوده است. از آنجا كه مادر او با ملكه همدرس بود مؤلف مراحم آن ملكه را نسبت به خويش شرح داده و از پرورش مادرانۀ وى تعريف كرده است.
تحصیلات
مولانا منهاجالدين دروس ابتدايى را در فيروزكوه خواند و در سن هفت سالگى براى حفظ قرآن نزد معلم رفت و سماع روايت را نيز از همان اوان آغاز نمود. از اشارات وى استفاده مىشود كه تا سال 611 يعنى 22 سالگى در فيروزكوه بوده و پس از اتمام تحصيلات، اولين سفر خود را آغاز نموده است. او ابتدا به بُست رفته و از آنجا به سيستان سفر مىكند و با رشيدالدين عبدالمجيد ملاقات مىنمايد.
از حدود 24 سالگى رشد سياسى جوزجانى با مأموريتهايى كه از سوى دربار يافته است آغاز مىشود و بدين گونه جاى پدر را مىگيرد. او پس از سفرش به سيستان، به خراسان مىرود و سپس در ميان اقوام مادرىاش در قلعۀ تولك حاضر مىشود. وى در سال 617 كه مغولان به اين قلعه حمله كردهاند در منطقه حضور داشته و گزارشهايى از اين حمله و همراهى خود را با مبارزان و عدم تسليم آنان در برابر سربازان مغول آورده است.
جوزجانى يكسال بعد به گزيو و تمران رفته و مورد استقبال و تفقد حكمران آن ولايت ملك ناصرالدين ابوبكر قرار مىگيرد. در اين زمان كه طبع شعرى وى نيز آشكار شده است درخواست ازدواج خود را به نظم نزد حاكم مىبرد و پس از موافقت وى با يكى از خويشاوندان خويش ازدواج مىكند. پس از آن به منطقۀ تولك بازگشته و مدت چهار سال همراه فاميل خود در مبارزه با مغولان شركت دارد.
از آنجا كه منهاجالدين ابوعمرو شخصى با تجربه و سياستمدار بود و موقعيتى نزد پادشاهان زمان خود داشت حاكمان غور و خراسان مكرر او را به مأموريتهاى سياسى اعزام مىنمودند. پس از هفت سال كه از اولين سفر سياسى وى مىگذشت در سال 620 به سيستان و قهستان رفت. اين سفر مؤلف به منظور مذاكرات تجارى پس از ويرانىهاى ناشى از حملۀ مغول بود كه مناطق خراسان را دچار خساراتى كرده بود و تهيه ما يحتاج عمومى با مشكلاتى روبرو بود. وى براى ايجاد ارتباطات اقتصادى و گشودن راه قافلهها، سفرهايى به اسفزار، قائن، قلعۀ سرتخت، جواشير کرمان، قهستان و شهرتون مىنمايد كه تفصيل ملاقات خود با محتشم شهاب حاكم كوهستان را در طبقات آورده است.
جوزجانى در سفر ديگرى كه به سال 622 انجام داد در كنار مأموريتهاى سياسى و اقتصادى و ملاقات و مذاكره با حاكمان مناطق مختلف به منظور برقرارى روابط تجارى و مبادلۀ كاروانها و همچنين امنيت راهها و شهرها با رواياتى از عالمان و حتى حاكمان شنيده و آنها را ثبت نموده است.
پس از اين سفر، مؤلف عزم هند كرد و براى تهيۀ مايحتاج و خريد ابريشم به فراه رفت ليكن به جهت مشكلاتى كه در ميانه سفر پيش آمد از آن بازماند و براى برقرارى صلح از سوى پادشاه، مأموريتى يافت كه پس از آن بار ديگر قصد هند نمايد. اما باز هم حاكم از او خواست پيغام جنگ را به گروهى برساند و چون جوزجانى قبول نكرد به زندان افتاد. او يكماه و نيم در قلعۀ صفهبند سيستان در بند بود تا آنكه قصيدهاى گفت و در آن عذر خواست و از حبس رهايى يافت.
در حدود سال 623 مولانا منهاج السراج سكونت تولك را بدرود گفت و در خيسار همراه ملك ركنالدين مرغنى اقامت كرد. در اين هنگام سفر هند كه پيشتر قصد آن كرده بود را انجام داد. گويا وى از خيسار به غزنه رفته و از راه دريا به «اچه» رسيده است.
مؤلف هنگام نبرد ميان قباچه و التتمش در ملتان و اچه بود. در عهد ناصرالدين قباچه مدرسۀ فيروزى اچه و قضاوت لشكر علاءالدين بهرام فرزند قباچه را بر عهده داشت اما يكسال بيشتر طول نكشيد كه التتمش پيروز شد و قباچه از بين رفت. مؤلف هم به حاكم فاتح پيوست و مورد استقبال او قرار گرفت. آنگاه همراه پادشاه شمسالدين التتمش به دهلى رفته و در جشن پيروزى شركت كرد. در اين مراسم بود كه عهد خلافت از سوى مستنصر عباسى از بغداد رسيده به حاكم فاتح داده شد.
جوزجانى از سوى سلطان شمسالدين به سمت قضا و خطابه و امامت مخصوص دربار منصوب گشت و در ماه صفر 630 كه حصار كاليور فتح شد به سمت قضا و خطابه و امامت و احتساب كل امور شرعيه آنجا منصوب شد و در اين مأموريت و مسئوليت 6 سال ماند.
وقتى سلطنت به ملكه دختر التمش رسيد به قلعۀ كاليور لشكرى روانه كرد و جوزجانى به همراه جنيدى به دهلى آمد. در دهلى مدرسه ناصريه به او سپرده شد. بعد از خلع رضيه كه بهرام شاه به تخت نشست قضا را به وى سپرد و چون زمام امور از هم گسيخته بود و شورشيان دهلى را گرفتند و بهرام را كشتند و علاءالدين را به تخت نشاندند، مؤلف از سمت خود استعفا كرد و در رجب سال 640 از دهلى نقل مكان كرده دو سال در لكهنوتى اقامت گزيد.
يكسال پس از اقامت وى در لكهنوتى، طغان خان عزيمت جاجنگر كرد و جوزجانى همراه وى رفت و كتاب طبقات را با مشاهدات خود در اين سفر مزين كرد.
مولانا در دربار دهلى چنان موقعيتى يافت كه الغ خان بار ديگر وى را به تجديد عهد قضاى ممالك اختصاص داد و قاضى القضاة كل هندوستان كرد و تا سال 651 در اين سمت بود.
در سال 652 از سوى الغ خان لقب «صدر جهانى» گرفت و براى سومين مرتبه قضاوت و حكومت دربار به او واگذار شد.
متأسفانه اواخر زندگانى جوزجانى روشن نيست و همين اندازه مىتوان استنباط كرد كه تا تاريخ انجام كتاب كه ربيعالاول 658 بوده است در دهلى سكونت داشته است.
وفات
تذكره نويسان دربارۀ مرگ او زمانى را مشخص نكردهاند. تنها سيد على حسن در تذكرۀ خود عمر جوزجانى را 84 سال دانسته كه معلوم نيست از كجا استفاده كرده است. اگر اين تخمين درست باشد بايد مؤلف سال بعد از نوشتن طبقات درگذشته باشد كه حدود سال 673 ه.ق خواهد بود. سعيد نفيسى وفات وى را سال 698 نگاشته است. مؤلف طبقات ناصرى كتاب ديگرى به نام «ناصرى نامۀ منظوم» داشته و از ديگر مؤلفات احتمالى وى اطلاعى در دست نيست.
منابع مقاله
تلخيص از مطالب مندرج در جلد دوم طبقات ناصرى، نگاشته عبدالحى حبيبى