سر سماع: تفاوت میان نسخه‌ها

۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آداب السّفره' به 'آداب السفره')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:


شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در خصوص رساله‌ی سرّ سماع می‌گوید: امّا بعد حمد الله تعالی، دوستی از این بیچاره از سرّ سماع سؤال کرد، رباعی شیخ سعید، علی لالا ـ قدّس الله سرّه ـ با او گفته شد:  
شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در خصوص رساله‌ی سرّ سماع می‌گوید: امّا بعد حمد الله تعالی، دوستی از این بیچاره از سرّ سماع سؤال کرد، رباعی شیخ سعید، علی لالا ـ قدّس الله سرّه ـ با او گفته شد:  
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''اشکال طریقت نشود حل به سؤال''|2=''نه نیز به درباختن نعمت و مال''}}
{{ب|''اشکال طریقت نشود حل به سؤال''|2=''نه نیز به درباختن نعمت و مال''}}
{{ب|''تا جان نکنی خون نخوری پنجه سال''|2=''از قال تو را ره ننمایند به حال''<ref>متن، ص 10</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''تا جان نکنی خون نخوری پنجه سال''|2=''از قال تو را ره ننمایند به حال''<ref>متن، ص 10</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
بر اساس این عبارت پدیداری این رساله در واقع پاسخ به پرسشی است که کسی از شیخ پرسیده و حقیت و سرّ سماع را طلب نموده است
بر اساس این عبارت پدیداری این رساله در واقع پاسخ به پرسشی است که کسی از شیخ پرسیده و حقیت و سرّ سماع را طلب نموده است


خط ۶۳: خط ۶۶:
شیخ با تمهیداتی که می‌چیند که در برخی از آنها با مخالفت شارح محترم، یعنی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] مواجه می‌شود، در عین حال در انتهای اثر دو باره به ماجرای الست بازگشت می‌کند و سماع عارفان را از همان سماع ذرّات در الست می‌گیرد و از همانجا آن را تثبیت می‌کند که:
شیخ با تمهیداتی که می‌چیند که در برخی از آنها با مخالفت شارح محترم، یعنی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] مواجه می‌شود، در عین حال در انتهای اثر دو باره به ماجرای الست بازگشت می‌کند و سماع عارفان را از همان سماع ذرّات در الست می‌گیرد و از همانجا آن را تثبیت می‌کند که:
آنها که نفس ایشان ظالم است از اصحاب شمال اند، و آنها که نفس ایشان مظلوم است از اصحاب یمین اند. «والسّابقون السّابقون اولئک المُقرّبونَ»، اخصّ الخواص اند، جماعتی اند که در ازل خطاب ألست به گوش دل سماع کردند و مرغ جانشان به جواب «بلی» مشرّف شد، امروز چون سماعی شنوند عجب نباشد که همان مرغ روحانی در پرواز آید و در هوای هویت به بال و پر حقیقت پروازی کنند که زاهدان و عابدان به سالهای دراز و به روزه و نماز در آن مقام که ایشان طیران کنند یک قدم نتوانند زد. این بیچاره می‌گوید:  
آنها که نفس ایشان ظالم است از اصحاب شمال اند، و آنها که نفس ایشان مظلوم است از اصحاب یمین اند. «والسّابقون السّابقون اولئک المُقرّبونَ»، اخصّ الخواص اند، جماعتی اند که در ازل خطاب ألست به گوش دل سماع کردند و مرغ جانشان به جواب «بلی» مشرّف شد، امروز چون سماعی شنوند عجب نباشد که همان مرغ روحانی در پرواز آید و در هوای هویت به بال و پر حقیقت پروازی کنند که زاهدان و عابدان به سالهای دراز و به روزه و نماز در آن مقام که ایشان طیران کنند یک قدم نتوانند زد. این بیچاره می‌گوید:  
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' من زاهد خشک و عابد سرد نی ام ''|2='' جز مرد سماع و باده و درد نی ام ''}}
{{ب|'' من زاهد خشک و عابد سرد نی ام ''|2='' جز مرد سماع و باده و درد نی ام ''}}
{{ب|'' من تا بزیم، نرد غمش خواهم باخت ''|2='' زین شیوه اگر توبه کنم مرد نی ام ''<ref>متن، صص 29-28</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|'' من تا بزیم، نرد غمش خواهم باخت ''|2='' زین شیوه اگر توبه کنم مرد نی ام ''<ref>متن، صص 29-28</ref>}}
{{پایان شعر}}


رساله‌ی دوّم اندکی ملموس تر و محسوس تر است، زیرا مواردی را بیان می‌کند که کمتر انتزاعی و ریشه‌ای است، بلکه در حکم ادب و آداب و شیوه‌های عملی آن است، کما این که نام رساله هم سماع و شرایط آن است. سماع در این رساله در نخستین عبارت به عنوان دارو در نظر گرفته می‌شود و بدیهی است که این دارو باید در دست طبیب باشد و به ضرورت و به علّت آن را برای برخی و نه همه تجویز نماید و این عالیترین تعبیر از سماع است که بدین شیوه مانع از سماع ناراست و یا نفسانی می‌شود که عموماً شایع است.
رساله‌ی دوّم اندکی ملموس تر و محسوس تر است، زیرا مواردی را بیان می‌کند که کمتر انتزاعی و ریشه‌ای است، بلکه در حکم ادب و آداب و شیوه‌های عملی آن است، کما این که نام رساله هم سماع و شرایط آن است. سماع در این رساله در نخستین عبارت به عنوان دارو در نظر گرفته می‌شود و بدیهی است که این دارو باید در دست طبیب باشد و به ضرورت و به علّت آن را برای برخی و نه همه تجویز نماید و این عالیترین تعبیر از سماع است که بدین شیوه مانع از سماع ناراست و یا نفسانی می‌شود که عموماً شایع است.
خط ۷۷: خط ۸۲:
شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در ذیل شماره‌ی 9 در صفحات 38 و 39 در اعتراض به نوع سماع مشهور می‌گوید: و این مشکلتـر که امـروز این سـماع کـه از راه طبع بی محافظت شرایط می‌کنند، حقّانی می‌دانند و این تغیّر را «وجد رحـمانی» می‌خوانند، بر حـقّ تعالی افتـرا می‌کنند و بـه دوزخ می‌روند. و اگر کسی نصیحتشان می‌کند بدو استهزاء می‌کنند و می‌گویند: بیچاره از این ذوق محروم افتاده است، و در جواب می‌گویند:  
شیخ [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] در ذیل شماره‌ی 9 در صفحات 38 و 39 در اعتراض به نوع سماع مشهور می‌گوید: و این مشکلتـر که امـروز این سـماع کـه از راه طبع بی محافظت شرایط می‌کنند، حقّانی می‌دانند و این تغیّر را «وجد رحـمانی» می‌خوانند، بر حـقّ تعالی افتـرا می‌کنند و بـه دوزخ می‌روند. و اگر کسی نصیحتشان می‌کند بدو استهزاء می‌کنند و می‌گویند: بیچاره از این ذوق محروم افتاده است، و در جواب می‌گویند:  
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' سرّی که به ذوق عشق معلوم شود ''|2='' آن با دگری به درس نتوان گفتن ''}}{{پایان شعر}}
{{ب|'' سرّی که به ذوق عشق معلوم شود ''|2='' آن با دگری به درس نتوان گفتن ''}}
{{پایان شعر}}


و در پوستین علما افتند و می‌گویند:  
و در پوستین علما افتند و می‌گویند:  
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|'' آنها که از این پیاله نوشی بزنند ''|2='' بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند ''}}
{{ب|'' آنها که از این پیاله نوشی بزنند ''|2='' بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند ''}}
{{ب|'' از عادت و رسم خویش بیرون آیند ''|2='' بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند ''}}{{پایان شعر}}
{{ب|'' از عادت و رسم خویش بیرون آیند ''|2='' بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند ''}}
{{پایان شعر}}
 
و گلبـانگ بر علـم و عمل زنند و خود را «عاشــق» نام کنند و بی حیایی را مرتبه‌ای عالی نهند و رقص کردن با مردان و دست در آغوش کردن و چرخ زدن را از وصول شمرند و از درجات عالیترین طریقت این نظربازی و پای کوفتن را دانند و در منکران خود به چشم ترحّم نگرند و گویند: بیچارگان از این ذوقها محروم‌اند<ref>متن، صص 39-38</ref>.
و گلبـانگ بر علـم و عمل زنند و خود را «عاشــق» نام کنند و بی حیایی را مرتبه‌ای عالی نهند و رقص کردن با مردان و دست در آغوش کردن و چرخ زدن را از وصول شمرند و از درجات عالیترین طریقت این نظربازی و پای کوفتن را دانند و در منکران خود به چشم ترحّم نگرند و گویند: بیچارگان از این ذوقها محروم‌اند<ref>متن، صص 39-38</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش