عروسان معانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NURkar41.jpg | عنوان = عروسان معانی | عنوان‌های دیگر = |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
''' عروسان معانی''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی ـ تحلیلی‌ که بررسی ارتباط انسان و قرآن می‌پردازد. قرآن حقیقتی است متمرکز و پنهان در لایه‌های فطرت و فهمِ ناشناخته‌ی آدمی‌و انسان حقیقتی است پیچیده در بطن لایه لایه‌ی قرآن. این که قرآن از انسان می‌گوید و برای انسان نازل می‌شود، انسان نیز در صورت یافت ماهیّت و حقیقتِ خود خواهان فهم قرآن است، که کلید این فهم در بطن قرآن نهفته است که بدون غور و تدبّر در دل آیات این کلید برای شناخت و رهایی حاصل نمی‌شود.
''' عروسان معانی''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی ـ تحلیلی‌ که بررسی ارتباط انسان و قرآن می‌پردازد. قرآن حقیقتی است متمرکز و پنهان در لایه‌های فطرت و فهمِ ناشناخته‌ی آدمی‌و انسان حقیقتی است پیچیده در بطن لایه لایه‌ی قرآن. این که قرآن از انسان می‌گوید و برای انسان نازل می‌شود، انسان نیز در صورت یافت ماهیّت و حقیقتِ خود خواهان فهم قرآن است، که کلید این فهم در بطن قرآن نهفته است که بدون غور و تدبّر در دل آیات این کلید برای شناخت و رهایی حاصل نمی‌شود.


نام کتاب که [[عروسان معانی]] است از یکی از ابیات شریف [[دیوان کبیر]] بدین شرح اخذ شده است: {{شعر}}
نام کتاب که عروسان معانی است از یکی از ابیات شریف [[دیوان کبیر]] بدین شرح اخذ شده است: {{شعر}}
{{ب|''یکی جان عجب باید که داند جان فدا کردن''|2=''دو چشم معنوی باید عروسان معانی را''<ref>دیوان کبیر، غزل 56</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''یکی جان عجب باید که داند جان فدا کردن''|2=''دو چشم معنوی باید عروسان معانی را''<ref>دیوان کبیر، غزل 56</ref>}}{{پایان شعر}}


چنان که از مقدّمه‌ی مختصر کتاب بر می‌آید این کتاب حاصل درسهایی است که طیِّ پنج جلسه در ماه مبارک رمضان به دست آمده و در خصوص این بحث که تبدیل به کتاب حاضر شده است این توضیح وجود دارد: و امّا این بحث که [[عروسان معانی]] نام دارد کاوشی است در ظاهر و باطن انسان و [[قرآن]] و تحلیل و تطبیق آن دو و نیز ارتباطاتی که بین این دو وجود دارد. [[قرآن]] را ظاهری و باطنی است، انسان را نیز یک ظاهر و یک باطنی است، و در هر دو این عمق و ژرفا را می‌توان دید، و هر دو لایه‌لایه و دارای بطونی هستند که برای شناخت آن باید مراتبی را پشت سر گذاشت و بی این تمهید که در این اثر آن را یادکردیم عملاً شناخت درست [[قرآن]] و انسان وجود نخواهد داشت. گفتنی است که ما در تحلیل اشعار [[مولانا]] این مقوله را بیان کردیم و درواقع درس [[مثنوی]] است و نگاه [[مولانا]] است به ژرفای وجود [[قرآن]] و انسان؛ و طبیعتاً [[مولانا]] با آن بینش ژرف و گسترده شاید بهترین کسی است که می‌توانستیم این مفهوم خاص را از منظر او به بحث درآوریم و تحلیل کنیم<ref>مقدّمه، ص 8</ref>.  
چنان که از مقدّمه‌ی مختصر کتاب بر می‌آید این کتاب حاصل درسهایی است که طیِّ پنج جلسه در ماه مبارک رمضان به دست آمده و در خصوص این بحث که تبدیل به کتاب حاضر شده است این توضیح وجود دارد: و امّا این بحث که عروسان معانی نام دارد کاوشی است در ظاهر و باطن انسان و قرآن و تحلیل و تطبیق آن دو و نیز ارتباطاتی که بین این دو وجود دارد. قرآن را ظاهری و باطنی است، انسان را نیز یک ظاهر و یک باطنی است، و در هر دو این عمق و ژرفا را می‌توان دید، و هر دو لایه‌لایه و دارای بطونی هستند که برای شناخت آن باید مراتبی را پشت سر گذاشت و بی این تمهید که در این اثر آن را یادکردیم عملاً شناخت درست قرآن و انسان وجود نخواهد داشت. گفتنی است که ما در تحلیل اشعار [[مولانا]] این مقوله را بیان کردیم و درواقع درس [[مثنوی]] است و نگاه [[مولانا]] است به ژرفای وجود قرآن و انسان؛ و طبیعتاً [[مولانا]] با آن بینش ژرف و گسترده شاید بهترین کسی است که می‌توانستیم این مفهوم خاص را از منظر او به بحث درآوریم و تحلیل کنیم<ref>مقدّمه، ص 8</ref>.  




خط ۳۶: خط ۳۶:
کتاب عروسان معانی اثری است در یک جلد در 240 صفحه و در طرحی مناسب. چنانکه اشاره شد این کتاب ماحصل درسهایی در حوزه‌ی قرآن پژوهی و مولوی شناسی است که در ماه مبارک رمضان تدریس و بعداً تدوین شده است. موضوع بحث نیز چنانکه اشاره شد مربوط می‌شود به ارتباط دو سویه‌ی انسان و قرآن. این که هر دو دارای ظاهر و باطن هستند، این که هر دو درونی پیچیده و لایه لایه دارند، این که هر دو محتاج کشف و شناخت هستند و این که این هر دو را کسانی می‌یابند که بر هر دو مسلّط بوده باشند.
کتاب عروسان معانی اثری است در یک جلد در 240 صفحه و در طرحی مناسب. چنانکه اشاره شد این کتاب ماحصل درسهایی در حوزه‌ی قرآن پژوهی و مولوی شناسی است که در ماه مبارک رمضان تدریس و بعداً تدوین شده است. موضوع بحث نیز چنانکه اشاره شد مربوط می‌شود به ارتباط دو سویه‌ی انسان و قرآن. این که هر دو دارای ظاهر و باطن هستند، این که هر دو درونی پیچیده و لایه لایه دارند، این که هر دو محتاج کشف و شناخت هستند و این که این هر دو را کسانی می‌یابند که بر هر دو مسلّط بوده باشند.


به هر جهت کتاب [[عروسان معانی]] با مضمونی که گفته شد داری یک مقدّمه‌ی کوتاه است که از نوع کار و محتوای این کتاب خبر می‌دهد، با تمام اختصار کاملاً گویا و رسا به مقصد و مقصود است. غیر از مقدّمه در فهرست مطالب که در آغاز کتاب دیده می‌شود پنج فصل وجود دارد که به ترتیب عبارتند از: 1- عروسان معانی، که با نام کتاب یکسان است 2- جذبه‌ی کهربا 3- نورِ جان 4- قامت عشق 5- نقشبندی عجب. در انتهای اثر هم کتابنامه و نمایه وجود دارد.
به هر جهت کتاب عروسان معانی با مضمونی که گفته شد داری یک مقدّمه‌ی کوتاه است که از نوع کار و محتوای این کتاب خبر می‌دهد، با تمام اختصار کاملاً گویا و رسا به مقصد و مقصود است. غیر از مقدّمه در فهرست مطالب که در آغاز کتاب دیده می‌شود پنج فصل وجود دارد که به ترتیب عبارتند از: 1- عروسان معانی، که با نام کتاب یکسان است 2- جذبه‌ی کهربا 3- نورِ جان 4- قامت عشق 5- نقشبندی عجب. در انتهای اثر هم کتابنامه و نمایه وجود دارد.


[[عروسان معانی]] از همان آغاز با آیات [[قرآن]] آغاز می‌شود و نخست ربط قرآن و صوم را در ماه رمضان جستجو می‌کند و بعد از آن به دنبال انسان می‌رود. ولی در این بین شرح و تفسیرهایی را هم از دل آثار [[مولانا]] مانند [[مثنوی معنویه] و [[دیوان کبیر]] استخراج می‌کند و در تلفیق آیات و ابیات نگرشی نو در خصوص قرآن و انسان را به دست می‌دهد که از نوع اجتهادات عرفانی و علمی‌نویسنده است.
عروسان معانی از همان آغاز با آیات قرآن آغاز می‌شود و نخست ربط قرآن و صوم را در ماه رمضان جستجو می‌کند و بعد از آن به دنبال انسان می‌رود. ولی در این بین شرح و تفسیرهایی را هم از دل آثار [[مولانا]] مانند [[مثنوی معنویه] و [[دیوان کبیر]] استخراج می‌کند و در تلفیق آیات و ابیات نگرشی نو در خصوص قرآن و انسان را به دست می‌دهد که از نوع اجتهادات عرفانی و علمی‌نویسنده است.




خط ۴۸: خط ۴۸:
در بحث نخست که همنام کتاب است به قدمت قرآن و باستانی بودن آن اشاره می‌کند و برای باستانی بودن یک چیز شرح و تفسیرهایی ارائه می‌دهد و نهایتاً این نکته مورد توجّه واقع می‌شود که آثار باستانی نیازمند خوانشی علمی‌و دقیق است، باید کلیدهایی برای رمزگشایی آن وجود داشته باشد و لذا باستان شناسان به دنبال یافتن آن کلیدهایی هستند تا بتوانند اسرار اشیاء و یا رازهای درونی آنها را کشف کنند. قرآن و انسان نیز چنین است، خاصّه قرآن به عنوان متنی که یکهزار و چهارصد سال از عمر آن می‌گذرد تا رمزگشایی نشود چنانکه باید قابل فهم واقع نمی‌شود. این نگاه نگاهی منحصر به فرد است و تا انتهای بحث این اسلوب وجود دارد تا از باطن قرآن و انسان چیزهایی و یا حل اسراری به دست آید.
در بحث نخست که همنام کتاب است به قدمت قرآن و باستانی بودن آن اشاره می‌کند و برای باستانی بودن یک چیز شرح و تفسیرهایی ارائه می‌دهد و نهایتاً این نکته مورد توجّه واقع می‌شود که آثار باستانی نیازمند خوانشی علمی‌و دقیق است، باید کلیدهایی برای رمزگشایی آن وجود داشته باشد و لذا باستان شناسان به دنبال یافتن آن کلیدهایی هستند تا بتوانند اسرار اشیاء و یا رازهای درونی آنها را کشف کنند. قرآن و انسان نیز چنین است، خاصّه قرآن به عنوان متنی که یکهزار و چهارصد سال از عمر آن می‌گذرد تا رمزگشایی نشود چنانکه باید قابل فهم واقع نمی‌شود. این نگاه نگاهی منحصر به فرد است و تا انتهای بحث این اسلوب وجود دارد تا از باطن قرآن و انسان چیزهایی و یا حل اسراری به دست آید.


در همان بخش نخست اشاره به این مطلب می‌شود که برای ارتباط یافتن با قرآن باید طاهر بود و در منظر استاد[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] چنانکه طهارت ظاهری به مانند غسل و وضو برای مس کردن قرآن و ارتباط یافتن با ظاهر قرآن لازم است چنانکه کسی بخواهد رازهای آن را در یابد و به باطن آن برسد باید دارای طهارت باطنی باشد. یعنی برای ظهر قرآن طهارت ظاهری، و برای باطن قرآن طهارت باطنی لازم است. و لذا آیه‌ی شریفه‌ای که متذکّر این مقوله می‌شود باید در هر دو حال مورد توجّه قرار بگیرد: «لا یمسّه الاّ المطهّرون»<ref>سوره واقعه، آیه 79</ref>.  
در همان بخش نخست اشاره به این مطلب می‌شود که برای ارتباط یافتن با قرآن باید طاهر بود و در منظر استاد[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] چنانکه طهارت ظاهری به مانند غسل و وضو برای مس کردن قرآن و ارتباط یافتن با ظاهر قرآن لازم است چنانکه کسی بخواهد رازهای آن را در یابد و به باطن آن برسد باید دارای طهارت باطنی باشد. یعنی برای ظهر قرآن طهارت ظاهری، و برای باطن قرآن طهارت باطنی لازم است. و لذا آیه‌ی شریفه‌ای که متذکّر این مقوله می‌شود باید در هر دو حال مورد توجّه قرار بگیرد: «لا یمسّه الاّ المطهّرون»<ref>سوره واقعه، آیه 79</ref>.
[[مولانا]] نیز شأن قرآن را قدسی دانسته و بر این است که با دیگر کتب نه مقایسه می‌شود و نه کسی حق این قیاس را دارد، که هر نوشته‌ای غیر از قرآن ئهر چند بامحتوا و اصیل و دقیق باشد، غیر قدسی و غیر سماوی است<ref>متن، ص 23</ref>. در این باره است که با استناد به [[مثنوی معنوی]] <ref>د4، ابیات 3464-3461</ref>. کتابهایی مانند [[شاهنامه]] حکیم [[ابوالقاسم فردوسی]] یا کتاب خواندنی و اثربخش [[کلیله و دمنه]] را هرگز برابر با قرآن نمی‌داند و هر که این هر سه را با هم برابر کند و یا قصد قیاس داشته باشد نشان از آن دارد که چیزی از حقیقت را نمی‌داند<ref>متن، ص 23</ref>.  
 
[[مولانا]] نیز شأن قرآن را قدسی دانسته و بر این است که با دیگر کتب نه مقایسه می‌شود و نه کسی حق این قیاس را دارد، که هر نوشته‌ای غیر از قرآن ئهر چند بامحتوا و اصیل و دقیق باشد، غیر قدسی و غیر سماوی است<ref>متن، ص 23</ref>. در این باره است که با استناد به [[مثنوی معنوی]] <ref>د4، ابیات 3464-3461</ref>. کتابهایی مانند شاهنامه حکیم [[ابوالقاسم فردوسی]] یا کتاب خواندنی و اثربخش [[كلیله و دمنه (بوستان کتاب)|کلیله و دمنه]] را هرگز برابر با قرآن نمی‌داند و هر که این هر سه را با هم برابر کند و یا قصد قیاس داشته باشد نشان از آن دارد که چیزی از حقیقت را نمی‌داند<ref>متن، ص 23</ref>.  


در قسمتی دیگر از همین بخش به ابیاتی از [[مثنوی معنوی]] استناد می‌کند که قرآن به عنوان وحی الهی و اثری قدسی و آسمانی چنان است که برای انسان تا روز قیامت همه نوع غذای معنوی و روحانی تدارک دیده است و هیچ بخشی از معنای انسان را نادیده نگذاشته است. لایه لایه دار بودن و بطن های درونی قرآن را همواره رازآمیز و انسان را که به دنبال حقیقت و حکمت است را وادار می‌کند تا به رسیدن به بطنهای درونی خود با بطون قرآن ارتباط برقرار کند. چنان که می‌گوید: {{شعر}}
در قسمتی دیگر از همین بخش به ابیاتی از [[مثنوی معنوی]] استناد می‌کند که قرآن به عنوان وحی الهی و اثری قدسی و آسمانی چنان است که برای انسان تا روز قیامت همه نوع غذای معنوی و روحانی تدارک دیده است و هیچ بخشی از معنای انسان را نادیده نگذاشته است. لایه لایه دار بودن و بطن های درونی قرآن را همواره رازآمیز و انسان را که به دنبال حقیقت و حکمت است را وادار می‌کند تا به رسیدن به بطنهای درونی خود با بطون قرآن ارتباط برقرار کند. چنان که می‌گوید: {{شعر}}
خط ۵۸: خط ۵۹:
در بخش دوّم که جذبه‌ی کهربا نام دارد با بیتی از [[دیوان کبیر]] بدین شرح آغاز می‌شود: {{شعر}}
در بخش دوّم که جذبه‌ی کهربا نام دارد با بیتی از [[دیوان کبیر]] بدین شرح آغاز می‌شود: {{شعر}}
{{ب|''کهربای تو را شوم کاهی، جذبه‌ی کهربا بیاموزم''|2=''از دو عالم دو دیده بر دوزم، این من از مصطفی بیاموزم''<ref>دیوان کبیر، غزل 1758</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''کهربای تو را شوم کاهی، جذبه‌ی کهربا بیاموزم''|2=''از دو عالم دو دیده بر دوزم، این من از مصطفی بیاموزم''<ref>دیوان کبیر، غزل 1758</ref>}}{{پایان شعر}}
در این بخش به نگرش مولانا در [[مثنوی معنوی]] به انسان و لایه لایه بودن باطن انسان از طریق بیان حکایات و قصص می‌پردازد و با تبیین بطون انسان تحلیلهای خاص در باره‌ی انسان مطرح می‌شود که بسیار قابل توجّه است. وجود لایه ها و بطون نشان از حجابهای تو در تو دارد و همین کار را برای انسانهای معمولی دشوار می‌کند و لذا آنان که اشرافی بر باطن [[قرآن]] دارند افرادی خاص هستند، چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌گوید: کشف حقیقت برای فردی که امام است اینگونه است که چون خودش نمی‌¬بیند بلکه به او نشان می‌دهند. بین لفظ و معنا برای امام فاصله‌ای نیست اما برای مردم خودِ لفظ یک حجاب است. بله دقیقاً خود لفظ یک حجاب است و ما گرفتار حجاب کلمات هم هستیم، حجاب معنا خیلی عمیق‌تر است. اولیای الهی و امام معصوم گرفتار لفظ و اسم نیست که برای او اسم تداعی‌کننده‌ی معنا با تمام گستره و عمق آن است<ref> متن، صص 82-81</ref>.
در این بخش به نگرش مولانا در [[مثنوی معنوی]] به انسان و لایه لایه بودن باطن انسان از طریق بیان حکایات و قصص می‌پردازد و با تبیین بطون انسان تحلیلهای خاص در باره‌ی انسان مطرح می‌شود که بسیار قابل توجّه است. وجود لایه‌ها و بطون نشان از حجابهای تو در تو دارد و همین کار را برای انسانهای معمولی دشوار می‌کند و لذا آنان که اشرافی بر باطن قرآن دارند افرادی خاص هستند، چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌گوید: کشف حقیقت برای فردی که امام است این‌گونه است که چون خودش نمی‌¬بیند بلکه به او نشان می‌دهند. بین لفظ و معنا برای امام فاصله‌ای نیست اما برای مردم خودِ لفظ یک حجاب است. بله دقیقاً خود لفظ یک حجاب است و ما گرفتار حجاب کلمات هم هستیم، حجاب معنا خیلی عمیق‌تر است. اولیای الهی و امام معصوم گرفتار لفظ و اسم نیست که برای او اسم تداعی‌کننده‌ی معنا با تمام گستره و عمق آن است<ref>متن، صص 82-81</ref>.


بخش سوّم کتاب نورِ جان نام دارد که از بیتی از دیوان کبیر مولانا وام گرفته شده است<ref>دیوان کبیر، غزل 527</ref>. در این بخش اشاراتی به فهم قرآن دارد که این فهم متعدّد بوده و هر کسی از آن به قدر نیاز و وسع خود نصیبی دارد. در ابیاتی [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] با تکیه بر سخنان [[حکیم سنایی]] اشاره می‌کند: {{شعر}}
بخش سوّم کتاب نورِ جان نام دارد که از بیتی از دیوان کبیر مولانا وام گرفته شده است<ref>دیوان کبیر، غزل 527</ref>. در این بخش اشاراتی به فهم قرآن دارد که این فهم متعدّد بوده و هر کسی از آن به قدر نیاز و وسع خود نصیبی دارد. در ابیاتی [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] با تکیه بر سخنان [[حکیم سنایی]] اشاره می‌کند: {{شعر}}
خط ۶۴: خط ۶۵:
{{ب|''که ز قرآن گر نبیند غیر قال''|2=''این عجب نبود ز اصحاب ضلال''}}
{{ب|''که ز قرآن گر نبیند غیر قال''|2=''این عجب نبود ز اصحاب ضلال''}}
{{ب|''کز شعاع آفتاب پر ز نور''|2=''غیر گرمی‌می‌نیابد چشم کور''<ref>مثنوی معنوی، د3، ابیات 4231-4229</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''کز شعاع آفتاب پر ز نور''|2=''غیر گرمی‌می‌نیابد چشم کور''<ref>مثنوی معنوی، د3، ابیات 4231-4229</ref>}}{{پایان شعر}}
چنانکه نابینا از آفتاب عالمتاب تنها و تنها گرمی‌آن را احساس می‌کند و از نور آن و روشنایی وافرش هیچ سهمی‌در دین و شناختن ندارد، برخی نیز از قرآن سهمی‌ظاهری در حد صورت الفاظ دارند و بس، هر چند که برخی نیز از این نیز دور و محرومند. داستانی در دفتر سوّم [[مثنوی معنوی]] در همین بخش ذکر می‌شود که نشان از دید باطنی دارد، یعنی آن دید باطنی با نور معنوی قرآن مقارن می‌شود و خوانشی معنادار را پدیدار می‌سازد که کاملاً خاص و استثنایی است<ref> متن، صص 131-130</ref>.
چنانکه نابینا از آفتاب عالمتاب تنها و تنها گرمی‌آن را احساس می‌کند و از نور آن و روشنایی وافرش هیچ سهمی‌در دین و شناختن ندارد، برخی نیز از قرآن سهمی‌ظاهری در حد صورت الفاظ دارند و بس، هر چند که برخی نیز از این نیز دور و محرومند. داستانی در دفتر سوّم [[مثنوی معنوی]] در همین بخش ذکر می‌شود که نشان از دید باطنی دارد، یعنی آن دید باطنی با نور معنوی قرآن مقارن می‌شود و خوانشی معنادار را پدیدار می‌سازد که کاملاً خاص و استثنایی است<ref>متن، صص 131-130</ref>.


در بخش چهارم که قامت عشق نام دارد نگرشی خاص را در خصوص قرآن و الفاظ قدسی آن بیان می‌دارد. قرآن را در بین دیگر آثار مکتوب و شخص پیامبر را در میان انسانهای متعدّد. قرآن کتابی است که دارای حروفی و کلمات و جملات است، پیامبر نیز انسانی است که دارای جسم و روح است. بسیاری در این ظهواهر و مشابهتها دچار وهم و خطا می‌شوند و در قیاسی خطا هر دو را از بابت تجانس صوری یکسان می‌پندارند و حال آنکه فرسنگها بین آنها فاصله وجود دارد. چنانکه مولانا می‌گوید این حروف که مثلاً گفته می‌شود الف لام میم، یا حا میم، یا طا ها و دیگر الفاظ مبارکه هر چند از الفبای مشهور و مرسوم تبعیّت می‌کند و در پاهر همانها را تداعی می‌نماید ولی در این دیدگاه قیاسی مع الفارق را مبتلا شده‌ایم، زیرا این کلمات و حروف از سوی خداوند و از عالمی‌قدسی آمده است و لذا یکسان انگاری آن با کلماتی که از همین جنس در دیگر کتابها دیده می‌شود عملی خطا و ناصواب است<ref>مثنوی معنوی، د5، ابیات 1332-1316</ref>.
در بخش چهارم که قامت عشق نام دارد نگرشی خاص را در خصوص قرآن و الفاظ قدسی آن بیان می‌دارد. قرآن را در بین دیگر آثار مکتوب و شخص پیامبر را در میان انسانهای متعدّد. قرآن کتابی است که دارای حروفی و کلمات و جملات است، پیامبر نیز انسانی است که دارای جسم و روح است. بسیاری در این ظواهر و مشابهتها دچار وهم و خطا می‌شوند و در قیاسی خطا هر دو را از بابت تجانس صوری یکسان می‌پندارند و حال آنکه فرسنگها بین آنها فاصله وجود دارد. چنانکه مولانا می‌گوید این حروف که مثلاً گفته می‌شود الف لام میم، یا حا میم، یا طا ها و دیگر الفاظ مبارکه هر چند از الفبای مشهور و مرسوم تبعیّت می‌کند و در پاهر همانها را تداعی می‌نماید ولی در این دیدگاه قیاسی مع الفارق را مبتلا شده‌ایم، زیرا این کلمات و حروف از سوی خداوند و از عالمی‌قدسی آمده است و لذا یکسان انگاری آن با کلماتی که از همین جنس در دیگر کتابها دیده می‌شود عملی خطا و ناصواب است<ref>مثنوی معنوی، د5، ابیات 1332-1316</ref>.


آخرین بخش نیز که نقشبندی عجب نام دارد به محتوای [[قرآن]] و آیات نورانی آن می‌پردازد و کم و کیف آن را از لحاظ محتوی نشانه می‌رود. به ماه و زمان نزول قرآن توجّه می‌دهد و از محتوای آن و وزنی که دارد سخن می‌گوید. مقارن نزول قرآن از وجود موجوداتی سماوی و شریف یاد می‌کند که ملائکه و روح عازم زمین می‌شوند تا قرآن را بر قلب انسان کامل فرود آورند. از این بابت شبهای قدر مطرح می‌شود و ارزش و اعتباری که در نطد عارفان دارد. در این مقطه است که با توجّه به لایه‌های درونی قرآن که محتاج تأویل است تآویلگر [[قرآن]] را صاحب عصمت یاد می‌کند و [[امام علی (ع)]] را در این راستا به تمامی‌قابل پیروی می‌داند.
آخرین بخش نیز که نقشبندی عجب نام دارد به محتوای قرآن و آیات نورانی آن می‌پردازد و کم و کیف آن را از لحاظ محتوی نشانه می‌رود. به ماه و زمان نزول قرآن توجّه می‌دهد و از محتوای آن و وزنی که دارد سخن می‌گوید. مقارن نزول قرآن از وجود موجوداتی سماوی و شریف یاد می‌کند که ملائکه و روح عازم زمین می‌شوند تا قرآن را بر قلب انسان کامل فرود آورند. از این بابت شبهای قدر مطرح می‌شود و ارزش و اعتباری که در نطد عارفان دارد. در این مقطه است که با توجّه به لایه‌های درونی قرآن که محتاج تأویل است تأویلگر قرآن را صاحب عصمت یاد می‌کند و [[امام علی (ع)]] را در این راستا به تمامی‌قابل پیروی می‌داند.


کتاب با ذکر سه بیت از [[مثنوی معنوی]] و با شرح مختصر آن به پایان می‌رسد و این سه یت مهم در این کتاب چنین است: {{شعر}}
کتاب با ذکر سه بیت از [[مثنوی معنوی]] و با شرح مختصر آن به پایان می‌رسد و این سه یت مهم در این کتاب چنین است: {{شعر}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش