سیر کلام در فرق اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '==وابسته‌ها== [[' به '==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} [['
جز (جایگزینی متن - 'ه‎خ' به 'ه‌خ')
جز (جایگزینی متن - '==وابسته‌ها== [[' به '==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} [[')
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸: خط ۱۸:
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18397
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14744
| کتابخوان همراه نور =14744
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۴۱: خط ۴۲:
یک جهت عمده این مخالفت آن بود که علماى کلام در تصانیف خود اقوال مخالفان را نقل مى‌کردند و جواب مى‎دادند و محدثان، این نقل کفر را هم جایز نمى‎دانستند<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>.
یک جهت عمده این مخالفت آن بود که علماى کلام در تصانیف خود اقوال مخالفان را نقل مى‌کردند و جواب مى‎دادند و محدثان، این نقل کفر را هم جایز نمى‎دانستند<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>.


درباره تاریخ علم کلام از معتزله و اشاعره و ماتریدیه و نظرات علماى آن فن چون [[غزالی، محمد بن محمد|امام غزالى]] و [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانى]] و [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم آندلسى]] و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخرالدین رازى]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و [[آمدی، علی بن محمد|آمدى]] و قاضى عضدالدین ایجى و [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] و محمد بن عبدالوهاب و شاه ولى‎اللّه دهلوى و شیخ محمد عبده سخن رفته است.
درباره تاریخ علم کلام از معتزله و اشاعره و ماتریدیه و نظرات علماى آن فن چون [[غزالی، محمد بن محمد|امام غزالى]] و [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانى]] و [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم آندلسى]] و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخرالدین رازى]] و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و [[آمدی، علی بن محمد|آمدى]] و قاضى عضدالدین ایجى و [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] و محمد بن عبدالوهاب و شاه ولی‌اللّه دهلوى و شیخ محمد عبده سخن رفته است.
   
   
درباره پیدایش مکاتب کلامی معتزله و اشاعره این‎گونه آمده است که در زمان بنى‎امیه و در عهد عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۵)، عقیده به قدر یا طرف‎داران اختیار پیدا شد و اساس فکر معتزله بر آن بود. در آن زمان جبریه یا مجبره عقیده داشتند که بندگان خدا صاحب افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت مى‎دادند و نسبت آن را به انسان امرى مجازى مى‎پنداشتند؛ برخلاف ایشان قدریه یا معتزله قرن بعد طرف‎دار حریت انسان و قدرت اراده او بودند و آدمى را در کردار و رفتار خود آزاد مى‎دانستند<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref>.
درباره پیدایش مکاتب کلامی معتزله و اشاعره این‌گونه آمده است که در زمان بنی‌امیه و در عهد عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۵)، عقیده به قدر یا طرف‎داران اختیار پیدا شد و اساس فکر معتزله بر آن بود. در آن زمان جبریه یا مجبره عقیده داشتند که بندگان خدا صاحب افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت مى‎دادند و نسبت آن را به انسان امرى مجازى مى‎پنداشتند؛ برخلاف ایشان قدریه یا معتزله قرن بعد طرف‎دار حریت انسان و قدرت اراده او بودند و آدمى را در کردار و رفتار خود آزاد مى‎دانستند<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref>.


مخالفان این فرقه، قدریه را مجوسان امت اسلام می‌شمردند و از قول رسول خدا(ص) حدیثى روایت مى‌کردند که ایشان فرمودند: «القدرية مجوس هذه الأمة»؛ یعنى: «قدریان و طرف‎داران قدرت انسان، مجوسان، یعنى زردشتیان امت اسلامند.  
مخالفان این فرقه، قدریه را مجوسان امت اسلام می‌شمردند و از قول رسول خدا(ص) حدیثى روایت مى‌کردند که ایشان فرمودند: «القدرية مجوس هذه الأمة»؛ یعنى: «قدریان و طرف‎داران قدرت انسان، مجوسان، یعنى زردشتیان امت اسلامند.  
خط ۵۴: خط ۵۵:
از محوری‌ترین مباحث این بخش، بحث از تعریف علم و معرفت و بررسی انواع و مراحل آن است<ref>ر.ک: همان، ص112-109</ref>.
از محوری‌ترین مباحث این بخش، بحث از تعریف علم و معرفت و بررسی انواع و مراحل آن است<ref>ر.ک: همان، ص112-109</ref>.


مؤلف، مراحل معرفت را این‎گونه توصیف می‌کند:
مؤلف، مراحل معرفت را این‌گونه توصیف می‌کند:
# معرفت حسى: معرفت، گاهى از طریق حس، حاصل شود و وسیله ادراک آن غالباً  حواس ظاهره پنج‎گانه: باصره (بینایى)، سامعه (شنوایى)، لامسه (بسودنى)، ذائقه (چشایى) و شامه (بویایى) مى‌باشد؛ زیرا نخستین گامى که آدمى در راه شناخت جهان برمى‎دارد، به‌واسطه این حواس ظاهر است.  
# معرفت حسى: معرفت، گاهى از طریق حس، حاصل شود و وسیله ادراک آن غالباً  حواس ظاهره پنج‎گانه: باصره (بینایى)، سامعه (شنوایى)، لامسه (بسودنى)، ذائقه (چشایى) و شامه (بویایى) مى‌باشد؛ زیرا نخستین گامى که آدمى در راه شناخت جهان برمى‎دارد، به‌واسطه این حواس ظاهر است.  
#:از عمل طبیعى این حواس، احساسات و صورى حاصل می‌شود که باهم ترکیب شده، نخستین مرحله علم را تشکیل مى‎دهند و معرفت حسى نام دارند.  
#:از عمل طبیعى این حواس، احساسات و صورى حاصل می‌شود که باهم ترکیب شده، نخستین مرحله علم را تشکیل مى‎دهند و معرفت حسى نام دارند.  
# معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در این‎گونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کم‌وبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد.  
# معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در این‌گونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کم‌وبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد.  
# معرفت علمى: مرحله سوم، معرفت علمى است، که آن را «معرفت عینى» و «معرفت کلى» نیز گویند. در این مرحله، ذهن انسان از امور حسى و سطحى تجاوز کرده، به علل و قوانین حوادث، آگاه مى‎گردد. در مرحله علمى، ذهن از کثرت به وحدت و از جزء به کل و از ممکن به واجب راه مى‎یابد.  
# معرفت علمى: مرحله سوم، معرفت علمى است، که آن را «معرفت عینى» و «معرفت کلى» نیز گویند. در این مرحله، ذهن انسان از امور حسى و سطحى تجاوز کرده، به علل و قوانین حوادث، آگاه مى‌گردد. در مرحله علمى، ذهن از کثرت به وحدت و از جزء به کل و از ممکن به واجب راه مى‎یابد.  
# معرفت فلسفى: مرحله چهارم، معرفت فلسفى است، که براى کمتر کسى حاصل می‌شود و ذهن پس از طى مراحل سابق، از ظاهر به باطن گراییده، به ذات و حقیقت اشیاء یعنى کلیت تامه و مطلقیت توجه پیدا مى‌کند و آن علم به مابعدالطبیعه و فلسفه اولى و بحث از حقیقت وجود است<ref>ر.ک: همان، ص‎113</ref>.
# معرفت فلسفى: مرحله چهارم، معرفت فلسفى است، که براى کمتر کسى حاصل می‌شود و ذهن پس از طى مراحل سابق، از ظاهر به باطن گراییده، به ذات و حقیقت اشیاء یعنى کلیت تامه و مطلقیت توجه پیدا مى‌کند و آن علم به مابعدالطبیعه و فلسفه اولى و بحث از حقیقت وجود است<ref>ر.ک: همان، ص‎113</ref>.


خط ۶۷: خط ۶۸:
انجامین گفتار این کتاب، به نام «کلام نو»، سخنانى است برگرفته از افکار فلاسفه متأله مغرب‎زمین در رابطه با جهان و انسان که از کلام سنتى اسلام به‌دور است<ref>ر.ک: همان، ص511</ref>.
انجامین گفتار این کتاب، به نام «کلام نو»، سخنانى است برگرفته از افکار فلاسفه متأله مغرب‎زمین در رابطه با جهان و انسان که از کلام سنتى اسلام به‌دور است<ref>ر.ک: همان، ص511</ref>.


نویسنده در باب وجود و هستى معتقد است که وجود و هستى، قدیم است و عالم، تجلى ذات واجب الوجود مى‌باشد و جهان را آغاز و انجامى نیست و چون از حیز هستى بیرون نباشد، ازلى و ابدى است. جهان با تمام عظمت خود مانند اقیانوس مواجى است که هیچ‎گاه از حرکت بازنمى‎ایستد.  
نویسنده در باب وجود و هستى معتقد است که وجود و هستى، قدیم است و عالم، تجلى ذات واجب الوجود مى‌باشد و جهان را آغاز و انجامى نیست و چون از حیز هستى بیرون نباشد، ازلى و ابدى است. جهان با تمام عظمت خود مانند اقیانوس مواجى است که هیچ‎گاه از حرکت بازنمی‌ایستد.  


همه عالم وجود از ماده تشکیل ‎شده و در حال کون، یعنى بودن و فساد، یعنى شدن است. این کون و فساد در مواد عالم از ازل بوده و تا ابد جریان دارد و هیچ‎وقت سکون و آرامش نمى‎پذیرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
همه عالم وجود از ماده تشکیل ‎شده و در حال کون، یعنى بودن و فساد، یعنى شدن است. این کون و فساد در مواد عالم از ازل بوده و تا ابد جریان دارد و هیچ‎وقت سکون و آرامش نمى‎پذیرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۷۶: خط ۷۷:
پیش از فهارس فنی، منابع مطالبی که تحت عنوان «کلام نو»، مطرح شده، در ذیل عنوان «منابع این باب» ذکر گردیده است.
پیش از فهارس فنی، منابع مطالبی که تحت عنوان «کلام نو»، مطرح شده، در ذیل عنوان «منابع این باب» ذکر گردیده است.


در پاورقی‎ها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.
در پاورقی‌ها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.


==پانویس==
==پانویس==
خط ۸۶: خط ۸۷:
   
   
==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
[[فرهنگ فرق اسلامی]]
[[فرهنگ فرق اسلامی]]


خط ۹۷: خط ۱۰۰:
   
   
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
[[رده:25 اسفند الی 24 فروردین]]
[[رده:25 بهمن الی 29 اسفند96]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش