كفاية الموحدين: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'ن‍وری‌ طب‍رس‍ی‌، اس‍ماع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د' به 'ن‍وری‌ طب‍رس‍ی‌، سید اس‍ماع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د')
     
    (۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    | تصویر =NUR59224J1.jpg
    | تصویر =NUR59224J1.jpg
    | عنوان =
    | عنوان =کفاية الموحدين
    | عنوان‌های دیگر =
    | عنوان‌های دیگر =کفاية الموحدين في عقائدالدين
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[]] (نویسنده)
    [[ن‍وری‌ طب‍رس‍ی‌، سید اس‍ماع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د]] (نویسنده)
    | زبان =
     
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏
    | کد کنگره =‏
      | موضوع =
      | موضوع =
    خط ۱۱: خط ۱۲:




    | ناشر =  
    | ناشر = علميه اسلامىه
    | مکان نشر =
    | مکان نشر =ايران - تهران
    | سال نشر =  
    | سال نشر =  


    خط ۱۸: خط ۱۹:
    | چاپ =
    | چاپ =
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =
    | تعداد جلد =4
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =59224
    | کتابخوان همراه نور =59224
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۲۵: خط ۲۷:
    }}
    }}


    '''كفاية الموحدين'''، اثر اسماعیل بن احمد نوری طبرسی، کتابی است در چهار جلد به زبان فارسی با موضوع کلام اسلامی. نویسنده در این اثر به بیان مباحث مربوط به توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد پرداخته است.
    '''كفاية الموحدين'''، اثر [[ن‍وری‌ طب‍رس‍ی‌، سید اس‍ماع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د|اسماعیل بن احمد نوری طبرسی]]، کتابی است در چهار جلد به زبان فارسی با موضوع کلام اسلامی. نویسنده در این اثر به بیان مباحث مربوط به توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد پرداخته است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۱: خط ۳۳:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    نویسنده، کتاب را با حمد و ثنای مفصل بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش آغاز می‌کند. عبارات وی در این قسمت آهنگین است. در بخشی از آن می‌خوانیم: ... سلام و صلوات بلانهایات من الله رب العالمين و من ملائكة المقربين و أنبيائه المرسلين و كافة الخلائق أجمعين، بر ائمه معصومین من آل طه و یس... خصوصا علی صفوة بريته و بقيته في أرضه، سر الله المكتوم و باب الله المعلوم، فرمان‌فرمای کشور هستی و حکمران مملکت خداوندی، ولی خالق اکبر امین، حضرت داور الآية العظمی و الحجة البيضاء، أي نقطة حياة بقاء، قطب دایرات، نائب‌مناب خاتم، قائم‌مقام ذات، حبل الله المتين و حجته علی أهل السموات و الأرضين، المخصوص بشرف خاتم الوصيين، شمس ازل، چراغ ابد، سر ممکنات، آئینه‌دار ذات قدم، مظهر صفات، المظفر المنصور و وارث التوراة و الإنجيل و الزبور، الإمام بالحق، الصادق المصدق، الحجة بن الحسن...<ref>ر.ک: خطبه کتاب، ج1، ص2-3</ref>.
    نویسنده، کتاب را با حمد و ثنای مفصل بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش آغاز می‌کند. عبارات وی در این قسمت آهنگین است. در بخشی از آن می‌خوانیم:... سلام و صلوات بلانهایات من الله رب العالمين و من ملائكة المقربين و أنبيائه المرسلين و كافة الخلائق أجمعين، بر ائمه معصومین من آل طه و یس... خصوصا علی صفوة بريته و بقيته في أرضه، سر الله المكتوم و باب الله المعلوم، فرمان‌فرمای کشور هستی و حکمران مملکت خداوندی، ولی خالق اکبر امین، حضرت داور الآية العظمی و الحجة البيضاء، أي نقطة حياة بقاء، قطب دایرات، نائب‌مناب خاتم، قائم‌مقام ذات، حبل الله المتين و حجته علی أهل السموات و الأرضين، المخصوص بشرف خاتم الوصيين، شمس ازل، چراغ ابد، سر ممکنات، آئینه‌دار ذات قدم، مظهر صفات، المظفر المنصور و وارث التوراة و الإنجيل و الزبور، الإمام بالحق، الصادق المصدق، الحجة بن الحسن...<ref>ر.ک: خطبه کتاب، ج1، ص2-3</ref>.


    وی سپس به بیان انگیزه تألیف کتاب و محتوای مطالب آن پرداخته و می‌نویسد: و بعد، چنین گوید فقیر خاکسار اسماعیل بن احمد علوی نوری عقیلی طبرسی که پرواضح و هویداست که شرف بنی نوع آدم و فضیلت او بر سایر کاینات - كما أشار الله سبحانه و تعالی في كتابه الكريم و لقد كرمنا بني آدم و فضلناهم علی كثير ممن خلقنا - ‌نیست مگر به جهت اختصاص او به جوهر عقل و این شرف في الحقيقة، وقتی او را حاصل است که آراسته شود به خاصیت عقل که آن عبارت است از شناختن او و معرفت او مر پروردگار و معرفت او به فرمان پروردگار و معرفت او به بازگشت و مآل کار خود و مجموع این معرفت‌ها و شناخت‌ها مسمی است در نزد علمای متکلمین به اصول دین؛ چه معرفت پروردگار مستلزم است معرفت حق و صفات حق را و معرفت فرمان پروردگار مستلزم است مر معرفت رسول و مبلغ و حافظ و ولی را و معرفت بازگشت نیست مگر معرفت او به معاد و ما يتعلق به معاد و حکمای محققین، مجموع این معرفت را حکمت الهی خوانند و موحدین از عرفا آن را معرفة‌ الله نامند. پس لازم است بر هر مکلف ذی‌شعور که مجموع این عقایدی که موجب سعادت ابدی است و باعث نجات از هلاکت ابدی است، تحصیل نماید به طریق اجتهاد و اقامه براهین تفصیلا و اجمالا و چون غالب آنچه در اصول دین نوشته شده، یا بسیار مختصر است که نفعی نمی‌بخشد از برای غالب اهل معرفت و دانش و یا بسیار مفصل است که کثیری از ارباب معرفت از عوام وخواص از انتفاع آن ممنوع است، لهذا مناسب است که رساله‌ای در این باب ترتیب داده شود که خارج از طرف افراط و تفریط با بیان مطالب آن به‌طور وضوح، خاليا عن الإطناب و خالصا من الإجمال و نبود مقصود از وضع آن الا تذکره‌‌ای از برای نفس خود و تبصرة لمن يرجوا أن ينتفع بها من المؤمنين و قد سميتها بكفاية الموحدين في عقائد الدين...<ref>ر.ک: همان، ص3</ref>.
    وی سپس به بیان انگیزه تألیف کتاب و محتوای مطالب آن پرداخته و می‌نویسد: و بعد، چنین گوید فقیر خاکسار [[ن‍وری‌ طب‍رس‍ی‌، سید اس‍ماع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د|اسماعیل بن احمد علوی نوری عقیلی طبرسی]] که پرواضح و هویداست که شرف بنی نوع آدم و فضیلت او بر سایر کاینات - كما أشار الله سبحانه و تعالی في كتابه الكريم و لقد كرمنا بني آدم و فضلناهم علی كثير ممن خلقنا - ‌نیست مگر به جهت اختصاص او به جوهر عقل و این شرف في الحقيقة، وقتی او را حاصل است که آراسته شود به خاصیت عقل که آن عبارت است از شناختن او و معرفت او مر پروردگار و معرفت او به فرمان پروردگار و معرفت او به بازگشت و مآل کار خود و مجموع این معرفت‌ها و شناخت‌ها مسمی است در نزد علمای متکلمین به اصول دین؛ چه معرفت پروردگار مستلزم است معرفت حق و صفات حق را و معرفت فرمان پروردگار مستلزم است مر معرفت رسول و مبلغ و حافظ و ولی را و معرفت بازگشت نیست مگر معرفت او به معاد و ما يتعلق به معاد و حکمای محققین، مجموع این معرفت را حکمت الهی خوانند و موحدین از عرفا آن را معرفة‌ الله نامند. پس لازم است بر هر مکلف ذی‌شعور که مجموع این عقایدی که موجب سعادت ابدی است و باعث نجات از هلاکت ابدی است، تحصیل نماید به طریق اجتهاد و اقامه براهین تفصیلا و اجمالا و چون غالب آنچه در اصول دین نوشته شده، یا بسیار مختصر است که نفعی نمی‌بخشد از برای غالب اهل معرفت و دانش و یا بسیار مفصل است که کثیری از ارباب معرفت از عوام وخواص از انتفاع آن ممنوع است، لهذا مناسب است که رساله‌ای در این باب ترتیب داده شود که خارج از طرف افراط و تفریط با بیان مطالب آن به‌طور وضوح، خاليا عن الإطناب و خالصا من الإجمال و نبود مقصود از وضع آن الا تذکره‌‌ای از برای نفس خود و تبصرة لمن يرجوا أن ينتفع بها من المؤمنين و قد سميتها بكفاية الموحدين في عقائد الدين...<ref>ر.ک: همان، ص3</ref>.


    سید اسماعیل طبرسی نوری، در جلد اول کتاب مباحث مربوط به توحید و نبوت را مطرح کرده، در جلدهای دوم و سوم از امامت بحث کرده و در چهارمین جلد از معاد سخن گفته است.
    [[ن‍وری‌ طب‍رس‍ی‌، سید اس‍ماع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د|سید اسماعیل طبرسی نوری]]، در جلد اول کتاب مباحث مربوط به توحید و نبوت را مطرح کرده، در جلدهای دوم و سوم از امامت بحث کرده و در چهارمین جلد از معاد سخن گفته است.
    در بخشی از جلد اول کتاب، تحت عنوان مباحث توحید درباره روایتی که در آن عبدالعظیم حسنی(ره) عقایدش را بر امام معصوم عرضه کرده و آن حضرت وی را در این عقاید تأیید کرده‌اند، چنین می‌خوانیم: «در توحید به سند خود نقل نموده است از امام‌زاده واجب‌التعظیم حضرت عبدالعظیم(ع) که داخل شدم بر سید و مولای خود جناب امام علی النقی صلوات الله علیه و عرض نمودم به آن جناب که می‌خواهم عقاید دین خود را عرض نمایم به خدمت تو که اگر مرضی است ثابت بر آن بمانم. فرمودند: بگو ای ابوالقاسم. پس عرض نمودم: «إني أقول إن الله تبارك و تعالی واحد ليس كمثله شيء خارج من الحدين حد الإبطال و التشبيه و إنه ليس بجسم و لا صورة و لا عرض و لا جوهر بل هو مجسم الأجسام و مصور الصورة و خالق الأعراض و الجواهر و رب كل شيء و مالكه و جاعله... فقال علي بن محمد(ع) يا أباالقاسم هذا و الله دين الله الذي ارتضاه لعباده فاثبت عليه ثبتك الله بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة»؛ یعنی من معتقدم به اینکه حق سبحانه جل و علا واحد است. مثل و شبیه از برای او نیست و خارج از حدین که حد ابطال و تعطیل که جبریه به آن قائل شدند و حد تشبیه که مجسمه به آن قائل شدند و معتقدم به اینکه حق تعالی جسم نیست و صورت نیست و جوهر نیست، بلکه حق تعالی مجسم اجسام است و مصور صور است و خالق اعراض و جواهر است و پروردگار هر شیء و خالق هر شیء و ایجادکننده هر شیء است - تا آنکه عرض نمود به خدمت آن جناب از اعتقاد بر رسالت سید انبیاء(ص) و ولایت و امامت ائمه هدی(ع) و از اقرار به معاد و آنچه متعلق به معاد است و از تبری نمودن از اعدای اهل‌بیت و از اقرار به فروع دین - پس آن جناب فرمودند که: ای ابوالقاسم قسم به ذات مقدس خداوند که این عقاید تو دین خداوند است که آن را ارتضا فرمود حق جل و علا از برای بندگان خود. پس ثابت باش بر این عقاید خود؛ ثابت بدارد تو را خدای تعالی به همین دین حق در دنیا و در آخرت»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص350-351</ref>.
    در بخشی از جلد اول کتاب، تحت عنوان مباحث توحید درباره روایتی که در آن عبدالعظیم حسنی(ره) عقایدش را بر امام معصوم عرضه کرده و آن حضرت وی را در این عقاید تأیید کرده‌اند، چنین می‌خوانیم: «در توحید به سند خود نقل نموده است از امام‌زاده واجب‌التعظیم حضرت عبدالعظیم(ع) که داخل شدم بر سید و مولای خود جناب امام علی النقی صلوات الله علیه و عرض نمودم به آن جناب که می‌خواهم عقاید دین خود را عرض نمایم به خدمت تو که اگر مرضی است ثابت بر آن بمانم. فرمودند: بگو ای ابوالقاسم. پس عرض نمودم: «إني أقول إن الله تبارك و تعالی واحد ليس كمثله شيء خارج من الحدين حد الإبطال و التشبيه و إنه ليس بجسم و لا صورة و لا عرض و لا جوهر بل هو مجسم الأجسام و مصور الصورة و خالق الأعراض و الجواهر و رب كل شيء و مالكه و جاعله... فقال علي بن محمد(ع) يا أباالقاسم هذا و الله دين الله الذي ارتضاه لعباده فاثبت عليه ثبتك الله بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة»؛ یعنی من معتقدم به اینکه حق سبحانه جل و علا واحد است. مثل و شبیه از برای او نیست و خارج از حدین که حد ابطال و تعطیل که جبریه به آن قائل شدند و حد تشبیه که مجسمه به آن قائل شدند و معتقدم به اینکه حق تعالی جسم نیست و صورت نیست و جوهر نیست، بلکه حق تعالی مجسم اجسام است و مصور صور است و خالق اعراض و جواهر است و پروردگار هر شیء و خالق هر شیء و ایجادکننده هر شیء است - تا آنکه عرض نمود به خدمت آن جناب از اعتقاد بر رسالت سید انبیاء(ص) و ولایت و امامت ائمه هدی(ع) و از اقرار به معاد و آنچه متعلق به معاد است و از تبری نمودن از اعدای اهل‌بیت و از اقرار به فروع دین - پس آن جناب فرمودند که: ای ابوالقاسم قسم به ذات مقدس خداوند که این عقاید تو دین خداوند است که آن را ارتضا فرمود حق جل و علا از برای بندگان خود. پس ثابت باش بر این عقاید خود؛ ثابت بدارد تو را خدای تعالی به همین دین حق در دنیا و در آخرت»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص350-351</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    فهرست مطالب هر جلد از کتاب در انتهای همان جلد به‌صورت مجزا ذکر شده است.
    فهرست مطالب هر جلد از کتاب در انتهای همان جلد به‌صورت مجزا ذکر شده است.
    در پایان جلد چهارم پیش از ذکر فهرست مطالب، نوشته: «چون بانی طبع اول این کتاب آقای میرزا فضل‌الله خان نوری رحمه الله در پایان هریک از مجلدات اظهار امیدواری کرده بود که بانی طبع دوم از ایشان نامی ببرد تا مطالعه‌کنندگان برای او و والدینش طلب مغفرت کنند، لهذا اسمشان ثبت افتاد؛ امید است مؤمنین بانی اول و دوم را از دعای خیر فراموش نفرمایند»<ref>ر.ک: همان، ج4، ص440</ref>.
    در پایان جلد چهارم پیش از ذکر فهرست مطالب، نوشته: «چون بانی طبع اول این کتاب آقای میرزا فضل‌الله خان نوری رحمه‌الله در پایان هریک از مجلدات اظهار امیدواری کرده بود که بانی طبع دوم از ایشان نامی ببرد تا مطالعه‌کنندگان برای او و والدینش طلب مغفرت کنند، لهذا اسمشان ثبت افتاد؛ امید است مؤمنین بانی اول و دوم را از دعای خیر فراموش نفرمایند»<ref>ر.ک: همان، ج4، ص440</ref>.


    ==پانویس==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    خط ۴۹: خط ۵۱:


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:آپلود مهر(98)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۹

    کفاية الموحدين
    كفاية الموحدين
    پدیدآورانن‍وری‌ طب‍رس‍ی‌، سید اس‍ماع‍ی‍ل‌ ب‍ن‌ اح‍م‍د (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرکفاية الموحدين في عقائدالدين
    ناشرعلميه اسلامىه
    مکان نشرايران - تهران
    زبانفارسی
    تعداد جلد4
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    كفاية الموحدين، اثر اسماعیل بن احمد نوری طبرسی، کتابی است در چهار جلد به زبان فارسی با موضوع کلام اسلامی. نویسنده در این اثر به بیان مباحث مربوط به توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد پرداخته است.

    ساختار

    کتاب چهار جلد دارد که نویسنده آن را در قالب مقدمه، محتوای مطالب در قالب ابواب و فصول متعدد و خاتمه بیان کرده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده، کتاب را با حمد و ثنای مفصل بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش آغاز می‌کند. عبارات وی در این قسمت آهنگین است. در بخشی از آن می‌خوانیم:... سلام و صلوات بلانهایات من الله رب العالمين و من ملائكة المقربين و أنبيائه المرسلين و كافة الخلائق أجمعين، بر ائمه معصومین من آل طه و یس... خصوصا علی صفوة بريته و بقيته في أرضه، سر الله المكتوم و باب الله المعلوم، فرمان‌فرمای کشور هستی و حکمران مملکت خداوندی، ولی خالق اکبر امین، حضرت داور الآية العظمی و الحجة البيضاء، أي نقطة حياة بقاء، قطب دایرات، نائب‌مناب خاتم، قائم‌مقام ذات، حبل الله المتين و حجته علی أهل السموات و الأرضين، المخصوص بشرف خاتم الوصيين، شمس ازل، چراغ ابد، سر ممکنات، آئینه‌دار ذات قدم، مظهر صفات، المظفر المنصور و وارث التوراة و الإنجيل و الزبور، الإمام بالحق، الصادق المصدق، الحجة بن الحسن...[۱].

    وی سپس به بیان انگیزه تألیف کتاب و محتوای مطالب آن پرداخته و می‌نویسد: و بعد، چنین گوید فقیر خاکسار اسماعیل بن احمد علوی نوری عقیلی طبرسی که پرواضح و هویداست که شرف بنی نوع آدم و فضیلت او بر سایر کاینات - كما أشار الله سبحانه و تعالی في كتابه الكريم و لقد كرمنا بني آدم و فضلناهم علی كثير ممن خلقنا - ‌نیست مگر به جهت اختصاص او به جوهر عقل و این شرف في الحقيقة، وقتی او را حاصل است که آراسته شود به خاصیت عقل که آن عبارت است از شناختن او و معرفت او مر پروردگار و معرفت او به فرمان پروردگار و معرفت او به بازگشت و مآل کار خود و مجموع این معرفت‌ها و شناخت‌ها مسمی است در نزد علمای متکلمین به اصول دین؛ چه معرفت پروردگار مستلزم است معرفت حق و صفات حق را و معرفت فرمان پروردگار مستلزم است مر معرفت رسول و مبلغ و حافظ و ولی را و معرفت بازگشت نیست مگر معرفت او به معاد و ما يتعلق به معاد و حکمای محققین، مجموع این معرفت را حکمت الهی خوانند و موحدین از عرفا آن را معرفة‌ الله نامند. پس لازم است بر هر مکلف ذی‌شعور که مجموع این عقایدی که موجب سعادت ابدی است و باعث نجات از هلاکت ابدی است، تحصیل نماید به طریق اجتهاد و اقامه براهین تفصیلا و اجمالا و چون غالب آنچه در اصول دین نوشته شده، یا بسیار مختصر است که نفعی نمی‌بخشد از برای غالب اهل معرفت و دانش و یا بسیار مفصل است که کثیری از ارباب معرفت از عوام وخواص از انتفاع آن ممنوع است، لهذا مناسب است که رساله‌ای در این باب ترتیب داده شود که خارج از طرف افراط و تفریط با بیان مطالب آن به‌طور وضوح، خاليا عن الإطناب و خالصا من الإجمال و نبود مقصود از وضع آن الا تذکره‌‌ای از برای نفس خود و تبصرة لمن يرجوا أن ينتفع بها من المؤمنين و قد سميتها بكفاية الموحدين في عقائد الدين...[۲].

    سید اسماعیل طبرسی نوری، در جلد اول کتاب مباحث مربوط به توحید و نبوت را مطرح کرده، در جلدهای دوم و سوم از امامت بحث کرده و در چهارمین جلد از معاد سخن گفته است. در بخشی از جلد اول کتاب، تحت عنوان مباحث توحید درباره روایتی که در آن عبدالعظیم حسنی(ره) عقایدش را بر امام معصوم عرضه کرده و آن حضرت وی را در این عقاید تأیید کرده‌اند، چنین می‌خوانیم: «در توحید به سند خود نقل نموده است از امام‌زاده واجب‌التعظیم حضرت عبدالعظیم(ع) که داخل شدم بر سید و مولای خود جناب امام علی النقی صلوات الله علیه و عرض نمودم به آن جناب که می‌خواهم عقاید دین خود را عرض نمایم به خدمت تو که اگر مرضی است ثابت بر آن بمانم. فرمودند: بگو ای ابوالقاسم. پس عرض نمودم: «إني أقول إن الله تبارك و تعالی واحد ليس كمثله شيء خارج من الحدين حد الإبطال و التشبيه و إنه ليس بجسم و لا صورة و لا عرض و لا جوهر بل هو مجسم الأجسام و مصور الصورة و خالق الأعراض و الجواهر و رب كل شيء و مالكه و جاعله... فقال علي بن محمد(ع) يا أباالقاسم هذا و الله دين الله الذي ارتضاه لعباده فاثبت عليه ثبتك الله بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة»؛ یعنی من معتقدم به اینکه حق سبحانه جل و علا واحد است. مثل و شبیه از برای او نیست و خارج از حدین که حد ابطال و تعطیل که جبریه به آن قائل شدند و حد تشبیه که مجسمه به آن قائل شدند و معتقدم به اینکه حق تعالی جسم نیست و صورت نیست و جوهر نیست، بلکه حق تعالی مجسم اجسام است و مصور صور است و خالق اعراض و جواهر است و پروردگار هر شیء و خالق هر شیء و ایجادکننده هر شیء است - تا آنکه عرض نمود به خدمت آن جناب از اعتقاد بر رسالت سید انبیاء(ص) و ولایت و امامت ائمه هدی(ع) و از اقرار به معاد و آنچه متعلق به معاد است و از تبری نمودن از اعدای اهل‌بیت و از اقرار به فروع دین - پس آن جناب فرمودند که: ای ابوالقاسم قسم به ذات مقدس خداوند که این عقاید تو دین خداوند است که آن را ارتضا فرمود حق جل و علا از برای بندگان خود. پس ثابت باش بر این عقاید خود؛ ثابت بدارد تو را خدای تعالی به همین دین حق در دنیا و در آخرت»[۳].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب هر جلد از کتاب در انتهای همان جلد به‌صورت مجزا ذکر شده است. در پایان جلد چهارم پیش از ذکر فهرست مطالب، نوشته: «چون بانی طبع اول این کتاب آقای میرزا فضل‌الله خان نوری رحمه‌الله در پایان هریک از مجلدات اظهار امیدواری کرده بود که بانی طبع دوم از ایشان نامی ببرد تا مطالعه‌کنندگان برای او و والدینش طلب مغفرت کنند، لهذا اسمشان ثبت افتاد؛ امید است مؤمنین بانی اول و دوم را از دعای خیر فراموش نفرمایند»[۴].

    پانویس

    1. ر.ک: خطبه کتاب، ج1، ص2-3
    2. ر.ک: همان، ص3
    3. ر.ک: متن کتاب، ج1، ص350-351
    4. ر.ک: همان، ج4، ص440

    منابع مقاله

    مقدمه متن کتاب.

    وابسته‌ها