بلوغ المرام في شرح مسك الختام: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>')
    جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
    خط ۳۴: خط ۳۴:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    این کتاب همان‌گونه که در مقدمه‌اش آمده «کتابی غیر معروف با نویسنده‌ای مجهول و گمنام است» <ref>ر.ک: سبب نشر هذا الکتاب، صفحه د</ref>. در ابتدای اثر تحت عنوان ترجمه مؤلف چنین می‌خوانیم: «در هیچ کتابی شرح‌حال نویسنده را نیافتم و احدی را در صنعا و بغداد و قاهره ندیدم که من را بر یک کلمه درباره او راهنمایی کند. تنها از لابه‌لای متن فهمیدیم که نویسنده کتاب زیدی است و در سال 1318ق زنده بوده است»<ref>ر.ک: ترجمة المؤلف، ص1</ref>.
    این کتاب همان‌گونه که در مقدمه‌اش آمده «کتابی غیر معروف با نویسنده‌ای مجهول و گمنام است»<ref>ر.ک: سبب نشر هذا الکتاب، صفحه د</ref>. در ابتدای اثر تحت عنوان ترجمه مؤلف چنین می‌خوانیم: «در هیچ کتابی شرح‌حال نویسنده را نیافتم و احدی را در صنعا و بغداد و قاهره ندیدم که من را بر یک کلمه درباره او راهنمایی کند. تنها از لابه‌لای متن فهمیدیم که نویسنده کتاب زیدی است و در سال 1318ق زنده بوده است»<ref>ر.ک: ترجمة المؤلف، ص1</ref>.


    نویسنده در ابتدای اثر پس از ذکر نام کتاب به‌عنوان «بلوغ المرام، شرح مسك الختام، فيمن تولی اليمن الميمون من ملك و امام»، این کتاب را حاوی شرح‌حال حاکمان یمن از ابتدای دولت اموی تا سال نگارش کتاب یعنی سال 1318ق دانسته است. حاکمانی از مذاهب، گروه‌ها و احوال مخالف و ناپایدار. وی سپس به کلامی از [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] اشاره کرده که می‌فرماید: «زمین هیچ‌گاه از حجت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا دلایل الهی و مشعل‌های فروزان خدا از بین نرود. و آنان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند که تعدادشان اندک و مقام و منزلتشان نزد خدا بسی بزرگ و ارجمند است... آه چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم!». و این روایت را حمل بر حکومت داعیان زیدی در مغرب و عراق می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص4</ref>.
    نویسنده در ابتدای اثر پس از ذکر نام کتاب به‌عنوان «بلوغ المرام، شرح مسك الختام، فيمن تولی اليمن الميمون من ملك و امام»، این کتاب را حاوی شرح‌حال حاکمان یمن از ابتدای دولت اموی تا سال نگارش کتاب یعنی سال 1318ق دانسته است. حاکمانی از مذاهب، گروه‌ها و احوال مخالف و ناپایدار. وی سپس به کلامی از [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] اشاره کرده که می‌فرماید: «زمین هیچ‌گاه از حجت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا دلایل الهی و مشعل‌های فروزان خدا از بین نرود. و آنان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند که تعدادشان اندک و مقام و منزلتشان نزد خدا بسی بزرگ و ارجمند است... آه چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم!». و این روایت را حمل بر حکومت داعیان زیدی در مغرب و عراق می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص4</ref>.

    نسخهٔ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۲

    ‏بلوغ المرام في شرح مسك الختام
    بلوغ المرام في شرح مسك الختام
    پدیدآورانعرشی، حسین بن احمد (نويسنده) کرملی، انستاس ماری (محقق)
    عنوان‌های دیگربلوغ المرام في شرح مسك الختام في من تولي ملك اليمن من ملك و إمام
    ناشرمکتبة الثقافة الدينية
    مکان نشرمصر - قاهره
    چاپ1
    موضوعيمن - آثار تاريخی، يمن - اوضاع سياسي - قرن 14، يمن - تاريخ، يمن - جغرافيا
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    بلوغ المرام في شرح مسك الختام، تألیف حسین بن احمد عرشی (زنده در سال 1318ق)، شرحی است بر منظومه عربی خود در شرح‌حال حاکمان و داعیان یمن و حوادث آن تا سال 1318ق. الأب انستاس ماری کرملی شرح حوادث یمن را تا انتهای ربیع‌الاول 1358ق/1939م ادامه داده است.

    ساختار

    کتاب مشتمل بر مقدمه محقق، شرح‌حال مؤلف، متن اثر و چهار مطلب الحاقی (به قلم کرملی) است.

    در شرح منظومه ابتدا تعدادی از ابیات منظومه ذکر و شرح و توضیح شده است. پس‌ازآن ابیات به‌صورت تک‌تک شرح شده است.[۱].

    گزارش محتوا

    این کتاب همان‌گونه که در مقدمه‌اش آمده «کتابی غیر معروف با نویسنده‌ای مجهول و گمنام است»[۲]. در ابتدای اثر تحت عنوان ترجمه مؤلف چنین می‌خوانیم: «در هیچ کتابی شرح‌حال نویسنده را نیافتم و احدی را در صنعا و بغداد و قاهره ندیدم که من را بر یک کلمه درباره او راهنمایی کند. تنها از لابه‌لای متن فهمیدیم که نویسنده کتاب زیدی است و در سال 1318ق زنده بوده است»[۳].

    نویسنده در ابتدای اثر پس از ذکر نام کتاب به‌عنوان «بلوغ المرام، شرح مسك الختام، فيمن تولی اليمن الميمون من ملك و امام»، این کتاب را حاوی شرح‌حال حاکمان یمن از ابتدای دولت اموی تا سال نگارش کتاب یعنی سال 1318ق دانسته است. حاکمانی از مذاهب، گروه‌ها و احوال مخالف و ناپایدار. وی سپس به کلامی از امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره کرده که می‌فرماید: «زمین هیچ‌گاه از حجت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا دلایل الهی و مشعل‌های فروزان خدا از بین نرود. و آنان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند که تعدادشان اندک و مقام و منزلتشان نزد خدا بسی بزرگ و ارجمند است... آه چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم!». و این روایت را حمل بر حکومت داعیان زیدی در مغرب و عراق می‌کند[۴].

    وی ادامه می‌دهد: «پس بدان من در این منظومه شیوه‌ای را پیش گرفتم که احدی از فحول نظم و شعر نرفته است». و سپس از اختصار در این منظومه و اینکه از ذکر اسامی داعیان زیدی به جهت دلالت منظومه و معلوم بودن نام آنها سخن گفته است. و اینکه به‌اندازه نیاز بر این منظومه شرح و تعلیقه نوشته است[۵].

    عرشی در ابتدای اثر، یمن و حوادث آن را این‌گونه معرفی می‌کند: یمن مبارک محل تاخت‌وتاز امراء و عرصه عجایبی بوده که خواهی دید. بیشتر ایشان از غیر اهل‌بیت بوده‌اند. جز اندکی از آنها که از ملازمان کتاب الهی و ثابت‌قدم بودند. صنعا که ام‌القری یمن است محل نزول تمام فتنه‌هاست. معاویة بن ابی‌سفیان، بسر بن ارطاة را بر سه هزار نفر مردم شام حاکم نمود و او را امر کرد که بر شیعه علی در یمن سخت بگیرد. او همه را از صفین بازگرداند و همواره مشهور به قتل شیعه در هر کجای که ایشان را می‌یافت بود، تا اینکه وارد صنعا شد. عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که در صنعا کارگزار علی(ع) بود از ترس او فرار کرد. بسر در صنعا اقامت گزید و دو طفل صغیر عبدالله را شهید کرد. این دو شهید را در صنعا دفن کردند و به نام آن دو نام‌گذاری شد[۶].

    نویسنده پیروان فرقه اسماعیلیه را متظاهر به اسلام و در واقع کافر می‌داند: بدان که باطنیه، که خداوند متعال خوار و ذلیلشان کند، از بت‌پرستان به حال اسلام مضرتر هستند، آنها را باطنیه نامیده‌اند چراکه کفر خویش را مخفی و تظاهر به اسلام می‌کنند. و پنهان می‌شوند تا اینکه توانایی قیام و اظهار کفر خویش را پیدا کنند. ایشان به اجماع مسلمین ملحدند و اسماعیلیه نامیده می‌شوند چراکه ائمه پنهان خود را آن‌گونه که گمان می‌کنند به اسماعیل بن جعفر بن صادق(ع) نسبت می‌دهند. و عبیدیه نیز نامیده می‌شوند به‌خاطر گرایششان به عبیدالله بن میمون قداح که باطنیه او را از ائمه مستور می‌دانند. عبیدیون، از اولاد عبیدالله، والیان مصر آن زمان بودند و اکنون «شیعه» نامیده می‌شوند؛ لکن این اظهار محبت به اولاد رسول‌الله(ص) و ادعای تشیع و پیروی از ایشان برای ورود به راه کفر است[۷].

    از جمله حاکمان یمن یحیی بن حسین ملقب به هادی لدین‌الله است. نویسنده او را مبرز در علوم، سرشار از منظوم و مدلول آن، شجاع و صاحب تصانیف ارزشمند و اشعار فصیح، نجات‌دهنده یمن از گمراهی و... توصیف کرده است. او هفتاد بار با قرامطه جنگید[۸]. هنگامی‌که پیمان‌شکنی‌ها و درگیری‌ها در حال گسترش بود، حضور قرامطه در یمن معزل جدیدی برای ادامه تحرکات زیدیان ایجاد کرد‌. قرامطه‌ در‌ سال 291ق به فرماندهی علی‌ بن‌ فضل‌ حمیری و منصور بن حسن کوفی به یمن وارد شدند. علی بن فضل در سال 293ق پس از درگیری‌های فراوان توانست‌ بر‌ صنعا‌ مسلط شود. مشکل قرامطه و وجود آنها در یمن، غیر از مشکلات و معضلاتی بود که‌ تا‌ پیش‌ازاین زیدیان با آن رو‌به‌رو بودند. پیش از ورود هادی الی‌ الحق‌ به‌ یمن، این منطقه کمتر با مباحث و نظریات کلامی و علمی آن دوره رو‌به‌رو بود. ازاین‌رو هادی که فردی عالم و مجتهد بود، توانست در این خلأ موجود به‌ تبیین‌ مباحث‌ علمی کلامی زیدیه بپردازد. به همین دلیل درگیری‌های ابتدایی وی بیشتر در رابطه با مسائل‌ اجتماعی‌ و اقتصادی به‌وقوع می‌پیوست. اما با حضور قرامطه، این جو دگرگون شد و رقیبان‌ سرسخت‌ اسماعیلی‌ که دارای مباحث نظری و کلامی بودند، عرصه را بر زیدیه یمن تنگ نمودند. کشمکش‌های بسیاری‌ بین‌ زیدیان‌ و قرامطه رخ داد و صنعا که مهم‌ترین شهر یمن بود، بارها بین این‌ دو‌ گروه ردوبدل شد؛ حتی در سال 297ق، هنگامی‌که هادی برخی از یارانش را به صنعا‌ فرستاد‌، آنان به‌علت ترس از بازگشت قرامطه مجبور شدند آنجا را ترک کرده‌ و به‌ صعده باز گردند. در مجموع از سال‌ 298‌ -291‌ق زیدیان یمن هفتادوسه جنگ با قرامطه انجام‌ دادند که در بیشتر آنها، پیروزی با قرامطه رقم خورد.

    به‌طورکلی گرچه‌ این‌ دوره یکی از مهم‌ترین دوره‌‌های‌ تاریخی‌ حکومت زیدیان‌ محسوب‌ می‌شود‌ که هادی الی الحق توانست هرچند‌ به‌طور‌ موقت مرزهای دولت تازه‌تأسیس خود را از شمال تا نجران و از جنوب‌ تا‌ عدن گسترش دهد، اما هادی تا‌ زمان فوتش با قرامطه‌، قبایل‌ اطراف صنعا و اهل نجران درگیر‌ بود[۹]. و سرانجام در سال 299ق در صعده درگذشت و در مسجدش دفن گردید و اکنون مشهور و محل زیارت است[۱۰].

    یحیی بن حمزه نیز از جمله ائمه پر تألیف زیدیه است که دعوت را در سال 729 پس از المهدی لدین‌الله محمد بن مطهر علنی کرد. نویسنده او را اعرف مردم به کتاب و مذهب پدرانش و صاحب تصانیف بزرگ و کرامات شگفت دانسته است[۱۱].

    از جمله امتیازات کتاب اطلاعاتی است که در رابطه فرق و مذاهب اسلامی ارائه کرده است. فرقه ادریسیه از جمله مذاهبی است که توسط سید احمد بن ادریس حسنی بنیان نهاده شد. فرقه مرغنیه نیز توسط شاگردش «سید علی میرغنی» در سودان ایجاد شد[۱۲].

    کتاب «بلوغ المرام» در صفحه 82 به پایان آمده است. پس از الأب انستاس ماری کرملی، شرح حوادث یمن پس از سال 1318ق را در ضمن چهار بخش الحاقی تا سال 1385ق ادامه داده است. در حقیقت معرفی شهرهای یمن، زبان یمنی‌ها، معادن یمن و اتفاقیات، معاهدات و تقریرات یمن در این ملحقات ارائه شده است.

    در انتهای کتاب نیز تحت عنوان «المنتجعات التي إرتدناها» شانزده اثر در رابطه با تاریخ یمن با ذکر نسخه، تعداد ابواب و محتوای آن معرفی شده است؛ «إتحاف بحب الأشراف» تألیف عبدالله بن محمد شبراوی، «الإكلیل: الجزء الثامن» تألیف حسن بن احمد همدانی (متوفی 334ق)، «البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع»، تألیف محمد بن علی شوکانی (متوفی 1250ق) از جمله این آثارند[۱۳].

    وضعیت کتاب

    از صفحه 277 مطالب افزوده محقق بر بلوغ المرام با عنوان «تصحیحات، استدراکات، فوائد و اضافات» فهرست شده است. فهرست مطالب و مباحث تاریخی بلوغ المرام در صفحه 287 ارائه شده است. از صفحه 308 کتاب به ترتیب فهرست تفصیلی ملحقات کتاب، و هجده فهرست فنی از جمله اتفاقات و معاهدات و تقریرات، کتب خطی و چاپی، صحف و مجلات، گیاهان، معادن، اخلاق و عادات و در آخر فهرست فهارس ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص7 و 8 و 20
    2. ر.ک: سبب نشر هذا الکتاب، صفحه د
    3. ر.ک: ترجمة المؤلف، ص1
    4. ر.ک: متن کتاب، ص4
    5. ر.ک: همان، ص6
    6. ر.ک: همان، ص9-8
    7. ر.ک: همان، ص21
    8. ر.ک: همان، ص32-31
    9. ر.ک: یزدانی، علی؛ جان احمدی، فاطمه؛ ص130-129
    10. ر.ک: متن کتاب، ص32
    11. ر.ک: همان، ص51
    12. ر.ک: همان، ص109
    13. ر.ک: ص276-255

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. یزدانی، علی؛ جان احمدی، فاطمه؛ «بسترها، زمینه‌ها و چالش‌های پیدایی جنبش زیدیه در یمن»، پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، پاییز 1391، سال سوم، شماره 8، صفحه 113 تا 134.

    وابسته‌ها