مقاتل بن سلیمان: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
    جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها == [[' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}} [[')
    خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:


    == وابسته‌ها ==
    == وابسته‌ها ==
    {{وابسته‌ها}}
    [[تفسیر مقاتل بن سلیمان]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
    [[تفسیر مقاتل بن سلیمان]] / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده



    نسخهٔ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۲

    مقاتل بن سلیمان
    نام مقاتل بن سلیمان
    نام های دیگر بلخی، مقاتل بن سلیمان

    ازدی مروزی، مقاتل بن سلیمان

    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت 150 هـ.ق
    اساتید
    برخی آثار
    کد مولف AUTHORCODE2729AUTHORCODE


    ابو الحسن مقاتل بن سليمان بن بشير ازدى مروزى بلخى از مفسران و محدثان مشهور قرن دوم هجرى مى‌باشد.

    در شهر بلخ از شهرهاى خراسان قديم بين سالهاى 80 تا 90 هجرى متولد گشت، خراسان در قرن دوم و سوم و چهارم هجرى از اهم مراكز فكرى بلاد اسلامى محسوب مى‌شد و بزرگانى از محدثين، مفسرين و فقها در آنجا رشد نمودند. بلخ نيز شاهد معابد و اديان متعدد بود، شهر مقدس و مقر ملوك بكتريا، شهر مقدس زرتشتيه، و شهر مذهب بودائى، مانوى، مسيحى و نسطوريه، قبل از فتح اسلام بود.

    مقاتل جايگاه مهم و با نفوذى در بلخ داشت مقرب سالم بن احوز مازنى، امير آن ديار بود.

    از بلخ به مرو منتقل شد، مدتى در آنجا رحل اقامت گزيد و از همانجا نيز همسر اختيار كرد، به همين جهت به هر سه محل نسبت داده مى‌شود، بلخى، مروزى خراسانى. مرو نيز از شهرهاى معروف خراسان قديم بود كه علماى زيادى در خود داشت، از آن جمله احمد بن حنبل و سفيان ثورى است، قبر چهار صحابى پيغمبر (ص) نيز در آن شهر است. هم اكنون مرو و بلخ از كشور افغانستان، محسوب مى‌شوند.

    مقاتل كه فردى باهوش، با فراست و داراى انديشه‌اى بلند و ذكاوت خاصى بود. در افكارش از بلخ و مرو، متأثر گشته است و برخى، تفكر، نزديك به تشبيه او را در ذات و صفات الهى متأثر از وضعيت فكرى و دينى بلخ مى‌دانند.

    پس از آن به عراق رفت و بصره را برگزيد، عراق نيز محل ملل و نحل و اهواء فكرى و عملى فراوانى بود، اديان قديمى نيز سابقه‌اى بس بلند در عراق داشته‌اند، دين سريانى قبل از اسلام و همچنين فلسفۀ يونان و حكمت فارس در آن تدريس مى‌شد، مسيحيت هم قبل از اسلام رد پايى در عراق داشت. بصره محل اصحاب جدل و خصومت و يكى از مهمترين مراكز عراق در عهد اموى و عباسى بود. مقاتل معاصر ابو حنيفة گشت و ناظر مناظرات كلامى و تاريخى در آنجا بوده و خود نيز در آن بحثها همراهى داشت، معتزله از مهمترين فرقه‌هاى بصره به شمار مى‌رفت و مقاتل در بحث اثبات صفات خداوند، نزديك به آنها مى‌انديشيد. در عراق نيز به خلفاء عباسى وصل شد.

    از بصره به بغداد كه پايتخت خلافت بود منتقل شد. بغداد، علما، زهاد، ادباء و انديشمندان فراوانى داشت. مقاتل به عنوان عالمى مشهور با خلفاء و امراء مراوده داشته، تنوع و كثرت معلوماتش، بر شهرت او افزود. و در بغداد شيخ حديث و به مفسر شهره بود. پس از بغداد، دوباره به بصره بازگشت و از موالى بنى اسد در بصره محسوب مى‌شد.

    سفرى به مكه رفت و ادعاى پاسخ به همۀ سؤالات «مادون عرش» مردم را نمود. بعد از آن به بيروت رفته همين ادعا را در مسجد آنجا عنوان نمود، اما در اين دو شهر نتوانست مدت مديدى بماند، سرانجام به بصره بازگشت و در سال 150 ه‍ در همانجا، جان سپرد. در عراق توانست حلقات تفسيرى خود را برقرار نموده به بحثهاى علمى ديگر گسترش دهد و تأليفات خود را تكميل نمايد.

    شخصيت مقاتل نزد شيعه، اهل سنت و خاورشناسان

    شيخ طوسى در رجال خود او را از اصحاب دو امام بزرگوار امام باقر (ع) و امام صادق (ع) معرفى مى‌كند و مى‌فرمايد: او در حديث و قرائت قرآن دانشمند بزرگى بوده و تأليفات متعددى دارد.

    آيت الله خويى (ره) نيز در معجم خود نظر شيخ طوسى را مبنى بر اينكه مقاتل از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده نقل نموده و مى‌فرمايد: او از امام صادق (ع) روايت كرده است و حسن بن محبوب از او روايت مى‌نمايد. ابن نديم در الفهرست او را از متأخران زيديه به شمار مى‌آورد و تأليفاتى را به وى نسبت مى‌دهد.

    آنرى لائوست موقعيت او را در جهان تسنن چنين خلاصه مى‌كند: «نويسندگان سنى از او به انحاء مختلف سخن گفته‌اند، گاهى به شدت به او تاخته‌اند و گاهى هم، به مناسبت از ثقه بودن او ياد كرده‌اند؛ از شرحى كه خطيب بغدادى دربارۀ او مى‌آورد، چنين برمى‌آيد كه در مقاتل دو شخصيت وجود دارد كه محافل سنى مذهب كهن دربارۀ آنها به نحوى بسيار متفاوت داورى كرده‌اند. او از يك سو مفسر قرآن است و از سوى ديگر محدّث. از آن جهت كه مفسر است، از چند استثناء كه بگذريم، بر روى هم گواهى گواهانى كه خطيب بغدادى نقل مى‌كند، بيشتر ستايش‌آميز است. در درجۀ اول سخن معروف شافعى است كه گفته است: همۀ مردم وامدار سه كس‌اند، مقاتل در تفسير و... (همگان در تفسير ريزه‌خوار نعمت مقاتل بن سليمان هستند. ) از احمد بن حنبل كه در قضاوتهاى خود همواره سخت محتاط بود دربارۀ مقاتل پرسيده‌اند در جواب گفته است: «او كتابهايى نوشته است كه دربارۀ آنها چون و چرا كرده‌اند، ولى به عقيدۀ من تا اندازه‌اى از علم قرآن آگاه بوده است. » ابن مبارك (متوفى 180) هم كه حنفى متمايل به تصوف بوده است، گفته: «چه عالى مى‌بود تفسير مقاتل اگر خودش هم مرد ثقه‌اى بود. » ابن مبارك در اين عبارت دو انتقادى را كه از مقاتل مفسر كرده‌اند خلاصه مى‌كند، از يك سو او را سرزنش مى‌كردند كه با مسيحيان و يهوديان مشورت مى‌كند و اظهارنظرهاى آنها را در زمينۀ تفسير مى‌پذيرد. و از سوى ديگر مى‌گفتند او از تفسيرهاى اسلاف خود، غير مستقيم (بلا سماع) و بدون ذكر اسناد، اقتباس مى‌كند.

    مفسران بعدى از اين بابت كمتر متوقع بودند و به همين سبب است كه مثلا ثعلبى (متوفى 427 ه‍) و بغوى (متوفى 510) هيچ ترديدى روا نمى‌دارند، در اينكه مقاتل را در زمرۀ ثقات در تفسير و در كنار ابن عباس و قتاده و مجاهد و حسن بصرى به شمار آورند. از همه پرمعنى‌تر روش ملطى (متوفى 377) است كه بخش بزرگى از كتاب «تفسير المتشابه» مقاتل را در تنبيه خود نقل كرده است. برخى ديگر نيز مانند قشيرى و خرگوشى يا كراميان، غالبا بى‌هيچ پرده‌پوشى سخنان او را در آثار خود آورده‌اند.

    وضع مقاتل در مقام يك محدث به گونه‌اى ديگر است، صاحب تاريخ بغداد كه به نظر نمى‌آيد با مقاتل مخالف باشد، تنها گواهيهايى را ذكر مى‌كند كه حمله به اوست و در آنها او دروغگو و جاعل خوانده شده است. البته به ندرت محدثانى مى‌توان يافت كه آنها را جاعل نخوانده باشند.

    اين بود موقعيت مقاتل در جهان تسنن، موقعيت دوگانه‌اى كه در قضاوتى كه خاورشناسان در حق او كرده‌اند، منعكس است، در حقيقت اگر «پلسنر» با صراحت جانب سنت‌طلبان را مى‌گيرد و به شدت از مقاتل انتقاد مى‌كند، در عوض ماسينيون او را نخستين مفسر بزرگ قرآن مى‌خواند و مى‌نويسد: «روش او در تفسير حجت بود. »

    آيت اللّه معرفت در كتاب تفسير و مفسران جلد 1 ص 260، او را به عنوان طريق هفتم تفسير ابن عباس ذكر كرده و مى‌نويسد:

    ابن خلكان مى‌گويد: «مقاتل از مجاهد بن جبر و عطاء بن ابى رباح و ضحاك و ديگران تفسير آموخت و از دانشمندان عالى‌قدر بود. » وى ادامه مى‌دهد كه: تفسير او از همان ابتدا مورد توجه بود و نظر دانشمندان را به خود جلب نمود. جز آنكه تهمت‌هايى به او زدند كه از آنها به دور است.

    قاسم بن احمد صفار مى‌گويد:به ابراهيم حربى گفتم: چرا مردم به مقاتل طعن مى‌زنند؟ گفت: از روى حسد و بد دلى. ابو حنيفه او را از مشبهه دانسته، ولى هنگامى كه در اين باره از خود وى سؤالى شد گفت: من معتقدم كه: «قل هو الله احد... و لم يكن له كفوا احد» و هر كس غير از اين را بگويد دروغ گفته است.

    يحيى بن شبل مى‌گويد: عباد بن كثير به من گفت: چه چيزى تو را از مراجعه به مقاتل بازمى‌دارد؟ گفتم:مردم او را نمى‌پسندند. گفت: تو از مراجعه به او كراهت نداشته باش، زيرا او در ميان بازماندگان، داناترين فرد به كتاب خداست. مقاتل بن حيان در پاسخ اين سؤال كه تو داناترى يا مقاتل بن سليمان؟ مى‌گويد: من دانش مقاتل بن سليمان را در مقايسه با دانش ديگران، اقيانوسى يافتم در برابر درياها.

    او انسانى صريح اللهجه بود و دانشى فراوان و انديشه‌اى ژرف داشت. سخت پايبند عقايد خويش بود و بالاتر آنكه به مكتب اهل بيت تمايل داشت و شيوه‌اى را كه مشايخ پيشين او كه پرورش يافتگان مكتب ابن عباس بودند، دنبال مى‌كرد، كارى كه او را در تيررس اتهامات افراد كم‌مايه و بى‌خرد قرار داد كه نظير او هم فراوان است.

    دكتر شحاته پس از نقل نظر شخصيت‌هاى مختلف دربارۀ مقاتل به اين نتيجه مى‌رسد كه شخصيت و علم مقاتل مورد ستايش و مدح اغلب آنان بوده است ولى روايت او را تكذيب كرده‌اند بنابراين تهمت كذّاب و وضّاع بودن او به روايتش برمى‌گردد، بهمين جهت مى‌گويد در محصول فكرى مقاتل كه بخش عقلى تفسير اوست ايراد عمده‌اى نيست و آن نيز اولين محصول تفسير عقلى است، اما در جايى كه روايت نقل نموده، سند روايتش را بايد جستجو كرد، اگر سند مورد پسند، بود مى‌پذيريم و اگر سند، اشكال داشت و ضعيف بود آن را نخواهيم پذيرفت، به اين ترتيب مقاتل را از تهمت كذّاب و وضّاع بودن مبرا مى‌نمايد. در تهمت‌هاى فكرى كه تشبيه در ذات و صفات، يكى از آنهاست در باب چهارم جلد 5 صفحه 75 به بعد، با عنوان مقاتل و علم كلام بحث مفصلى در مورد «مقاتل و الذات»، «مقاتل و الصفات»، مطرح مى‌نمايد و سرانجام با بررسى آيات مختلف در مورد، وجه الله، يد الله و عين الله، اين تهمت را از وى مى‌زدايد. دربارۀ تجسيم نيز در همان باب در فصل سوم تحت عنوان، «التجسيم عند مقاتل»، بحث را پى گرفته با بررسى آيات «عرش»، «استواء» و « كرسى»، اين تهمت را نيز از او دور مى‌نمايد.

    شحاته در صفحۀ 61 به بعد جلد 5، دو نكتۀ اساسى دربارۀ مقاتل را بررسى و نتيجه مى‌گيرد كه:

    1-مقاتل از اولين افرادى است كه قرآن را بطور كامل تفسير كرده و تفسير او اولين تفسير كاملى است كه بدست ما رسيده است. با توجه به اينكه تفسير كل قرآن، به شكل آيه به آيه قبل از مقاتل مرسوم نبوده است.

    2-مقاتل از اولين كسانى است كه در مورد علوم قرآن كتابهاى جامعى را تدوين كرده است. تنها اشكال باقيمانده استفاده از اسرائيليات خواهد بود. البته اشكالى نيز دكتر شحاته و برخى ديگر بر مقاتل وارد نموده‌اند و آن تشيع اوست كه در بحثهاى بعدى به آن مى‌پردازيم.

    تأليفات مفسر

    دكتر عبد الله شحاته در جلد 5 تفسير مقاتل تأليفات ايشان را چنين برمى‌شمرد:

    1-التفسير الكبير (موضوع كتابشناسى)

    2-نوادر التفسير

    3-الناسخ و المنسوخ

    4-الرد على القدريه

    5-الوجوه و النظائر فى القرآن (نظائر القرآن)

    6-تفسير خمسمأة آيه من القرآن الكريم

    7-الاقسام و اللغات

    8-الآيات المتشابهات (تفسير المتشابه) (متشابه القرآن)

    9-الجوابات فى القرآن

    10-التقديم و التأخير

    11-القراءات (رديف 9 و 10 و 11 را طبقات المفسرين داودى به نقل از الفهرست اضافه كرده است. )

    قسمت اعظم «تفسير خمسمأة آيه من القرآن الكريم»، خلاصه يا گزيده‌اى موضوعى از تفسير كبير وى است. كتاب «تفسير خمسمأة آيه من القرآن الكريم» در اوامر، نواهى و حلال و حرام بحث مى‌كند كه در حقيقت همان تفسير آيات الاحكام مى‌باشد، كه شامل بحث ايمان، صلاة، زكاة، صوم، حج، ازدواج، طلاق عده، نفقه، لعان و حدود مى‌باشد. در هر موضوع آيات مربوط به آن را جمع‌آورى نموده، سپس تفسير و هر آنچه مربوط به آنهاست را به همراه احكام فقهى بيان مى‌دارد. آياتى مانند، در تفسير آيات افك از سورۀ نور، تشابه نامى بين اين كتاب و تفسير كبير مقاتل وجود دارد. هر آنچه از احكام فقهى در اين كتاب موجود است، موافق احكامى است كه در تفسير كبير بيان شده است. »


    وابسته‌ها