نادر شاه و بازماندگانش، همراه با نامههای سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری: تفاوت میان نسخهها
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR03235J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۵۰
نام کتاب | نادر شاه و بازماندگانش، همراه با نامههای سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری |
---|---|
نام های دیگر کتاب | همراه با نامه های سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری |
پدیدآورندگان | نوایی، عبد الحسین (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 1258 /ن9ن2 |
موضوع | ایران - تاریخ - افشاریان، 1148 - 1218ق. - اسناد و مدارک
ایران - تاریخ - حکومت افغانان، 1135 - 1142ق. - اسناد و مدارک ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق. - اسناد و مدارک نادر افشار، شاه ایران، 1100 - 1160ق. - اسناد و مدارک |
ناشر | زرين |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1368 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3235AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«نادر شاه و بازماندگانش: همراه با نامههاى سلطنتى و اسناد سياسى و ادارى» تأليف مورخ و نويسنده معاصر، عبدالحسين نوايى است. كتاب در بردارنده مكاتباتى است كه از طرف نادرشاه چه در دوره حكومت وى و يا قبل از حكومتش مبادله شده است. نويسنده سعى داشته است كه مكاتبات مبادله شده، تاريخ معاصر ايران را جمعآورى نمايد و بخشى از اين اسناد را گرد آورده است.
ساختار:
كتاب در پنج فصل تنظيم شده است، بدين ترتيب كه نويسنده در چهار فصل اول، به شرح حوادث و اسناد زمان نادر شاه و در آخرين فصل، به بازماندگان نادر و اسناد مربوط به آنها پرداخته است. شيوه نگارش كتاب بدين گونه است كه پيش از ارائه اسناد بخشى از تاريخ يا شرح حال شخصيتها را بيان كرده است. متن نامهها بر اساس ادبيات آن ايام تنظيم شده است و قهراً براى كسانى كه اطلاعات ادبى قديم يا اطلاعات تاريخى كافى ندارند، شايد فهم جامع جملات تا حدى مشكل مىباشد.
گزارش محتوا:
مطالب فصول مختلف كتاب به اختصار به شرح زير است:
در ميان نامهها و مكاتبات شايد مطالبى باشد كه مورد اشكال است، لكن از اين جهت كه نويسنده تفسيرى بر اين مكاتبات ندارد و صرفاً اينها را جمعآورى كرده، به عنوان اسناد تاريخى صرف تلقى مىشود و به دليل سند بودن از اين جهات ضعف صرف نظر مىشود؛ البته نويسنده منابعى كه اسناد را از آنها به دست آورده را ذكر كرده است. فصل اول كتاب با عنوان «افغانها در ايران» با سرگذشت اشرف افغان آغاز شده است. در دوران او تقسيم ايران بين روسيه و تركيه، به دلالى فرانسويان عملى شده بود؛ بنابراين اهم مشكلات اشرف در بدو سلطنت، يكى مقابله با اوضاع آشفته داخلى ايران و ديگرى جنگ با تركان و مقابله با روسها بود. بخش اعظم اين فصل را نامههاى اشرف افغان و شاه طهماسب دوم تشكيل داده است.
فصل دوم، با عنوان «نادرشاه» با زندگىنامه او آغاز شده است. او كه از قبيله افشار طايفهاى صحرانشين مغول بود و در زمان استيلاى مغول به ايران آمده و در اين سرزمين جاى گرفته بودند، مركز اصليشان در آذربايجان بود. نادر در محرم سال 1100ق در دستگرد چشم به جهان گشود. پدرش امامقلى بود كه شغل پوستيندوزى داشت. در ابتداى زندگانى ندرقلى نام داشت و وقتى كارش در دستگاه طهماسب دوم بالا گرفت، لقب طهماسبقلىخان يافت و هنگامى كه به سلطنت رسيد، خود را نادرشاه خواند. در اين بخش نيز اسناد و فرامين نامههاى محرمانه او به سلاطين عثمانى ذكر شده است.
فصل سوم، به اسناد و مكاتبات مربوط به فتح دهلى و روابط ايران و هند اختصاص دارد. با مرگ اورنگ زيب در سال 1118ق دوران شكوه و عظمت سلسله گوركانيان هند پايان يافت و روزگار انحطاط و زبونى دودمان بابرى آغاز گرديد. از آن پس ديگر فرد نيرومندى در آن خاندان پديد نيامد و هر روز انحطاط و سستى بيشتر نيرو گرفت. آن چه اين انحطاط را تا مرحله سقوط و زوال كشانيد نخست جنگها و اختلافات و برادركشىها و درگيرىهاى داخلى بين شاهزادگان ضعيف و ناتوان گوركانى و امراى سركش و جاهطلب و استقلالجوى بود و ديگر دسايس و تحريكات و تجاوزات طلايهداران استعمار؛ يعنى تجار سودپرست و افراد حادثهجوى اروپايى كه به قصد چپاول و غارت ثروتهاى شبه قاره هند از آغاز قرن هفدهم به هند داخل شده و به لطايفالحيل جاى پايى به دست آورده و نزديك به صد سال در هندوستان جا گرم كرده بودند.
در زمان دولت گوركانى و پادشاه ناتوانش، محمدشاه، هند دچار حمله نادر شاه از جانب شمال گرديد. محمدشاه پس از حمله نادر و سقوط دهلى كه در سال 1151ق روى داد، دوازده سال ديگر به سلطنت بىشكوه و بىرونق خود ادامه داد. اولين سند اين فصل، نامه نادر به محمد شاه است و پس از آن نيز اسنادى در خصوص تعيين ماليات و... آمده است.
در فصل چهارم كتاب، فرامين و نامههاى مختلف نادرشاه به اشخاص و بلاد مختلف ديده مىشود. فرمان نادرشاه درباره مسيحيان، فتحنامه قندهار، فرمان به امير محراب وزير هرات، مرقومه به ملامحسن مدرس و فرمان حكومت استرآباد از جمله اسناد اين بخش از كتاب است.
در فصل آخر اسناد و مكاتبات نادر از سال 1160 تا 1211ق آمده است. عليقلىخان پسر ابراهيمخان و برادرزاده نادر بود. پدرش در جنگ بالگزىها در داغستان كشته شد و از اين روى نادر اين برادرزاده را گرامى مىداشت. در سال 1160ق عليقلىخان، از جانب عموى خويش مأمور حكومت سيستان و سركوبى سركشان آن منطقه گرديد. با اين همه نادر كه ذاتاً مردى پست و پول دوست بود، بدون دليل موجهى، برادرزاده خويش را صد «الف» جريمه كرد. محصلين نادرى براى دريافت جريمه روانه سيستان شدند. عليقلى سر به شورش برداشت. پس از كشته شدن نادر سران شورشى سر نادر را به نزد او بردند. اين عمل نشانه اظهار اطاعت آنان بود. عليقلى به شتاب خود را به مشهد رسانيد و مير سيد محمد متولى آستان قدس رضوى را سمت توليت و صدارت كشور بخشيد و سهراب خان غلام خود را با جمعى از بختياريان بر سر كلات گنج خانه نادرى فرستاد. كلات، نقطه مرتفع و مستحكمى بود به وسعت هجده فرسخ با نهرهاى پر آب و آسياهاى فراوان، به نحوى كه اگر قرار بر محاصره آن قلعه مىشد. كلات با آن همه استحكام و تدارك، بدون هيچ گونه مقاومتى به دست عليقلىخان افتاد. در تصرف كلات، فرزندان نادر نيز به چنگ عليقلىخان افتادند و عليقلىخان بر هيچ يك از آنان رحم نياورد و همه را به دم تيغ سپرد.
عليقلىخان، بعد از كشتن فرزندان و نوادگان نادر، كه ظاهرا براى جلب قلوب مردم و باطنا براى قلع و قمع مدعيان سلطنت صورت گرفت، در بيست و هفتم همان ماه؛ يعنى جمادىالثانيه سال 1160ق بر تخت نشست و هنگام جلوس بر تخت پادشاهى فرمانى صادر كرد و در آن از ستم و جور نادر اظهار انزجار نمود و اسم خود را نيز از علىشاه به عادلشاه تغيير داد. ابراهيم خان برادر خويش را به سردارى و صاحب اختيارى عراق، به اصفهان فرستاد و خود به عيش و عشرت نشسست. ابراهيمخان پس از مدتى لشكرى فراهم آورد و بر علىشاه غلبه يافت و به حكومت رسيد.
در اين فصل از كتاب نيز نامههاى ابراهيم شاه و اسناد فراوان از ديگر حكماى افشاريه ذكر شده است.
وضعيت كتاب:
فهرست مختصر مطالب كتاب در ابتدا و فهرست اعلام و اماكن در انتهاى اثر آمده است. كتاب، مشتمل بر پاورقىهاى مفيدى به قلم مصحح كتاب است.
منابع
مقدمه و متن كتاب
پیوندها