سفرنامههای سهامالدوله بجنوردی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =11431 | ||
| کتابخوان همراه نور =11431 | | کتابخوان همراه نور =11431 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
}} | }} | ||
'''سفرنامههاى سهامالدوله بجنوردى''' كتابى است به زبان فارسى در شرح خاطرات سهامالدوله از سه سفر خود(دو سفر به تهران و يك سفر به فرنگ) و نيز سفرنامهاى از خواهر وى؛ خاور بىبى شادلو. | '''سفرنامههاى سهامالدوله بجنوردى''' كتابى است به زبان فارسى در شرح خاطرات [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] از سه سفر خود(دو سفر به تهران و يك سفر به فرنگ) و نيز سفرنامهاى از خواهر وى؛ خاور بىبى شادلو. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
سفر اول سهامالدوله | سفر اول سهامالدوله | ||
اين سفرنامه در ذيحجه 1307ق. تحرير شده است. انگيزه مسافرت نخستين سهامالدوله به تهران ظاهرا به علت شكايت اميرحسين خان شجاعالدوله ايلخانى، حاكم قوچان به ناصرالدين شاه بود، از اين بابت كه سهامالدوله را متهم به تحريك تركمنهاى حوزه حكومتى خود براى غارت و كشتار طايفه ميلانلوى قوچانى كرده بودند و سهامالدوله از حكومت استرآباد معزول و به تهران احضار شده بود. اما با مطالعه سفرنامه درمىيابيم كه در تهران به جاى مؤاخذه با نهايت احترام با سهامالدوله رفتار شده و ابدا موضوع شكايت شجاعالدوله در ميان نبوده است. حتى شاه او را با خود به شكار مىبرد و مذاكراتى را با او به انجام مىرساند. با دقت نظر در كتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، مىتوانيم به علت اين احضار پى ببريم و گويا احضار سهامالدوله در راستاى برنامهاى بوده است كه به كمك انگلستان جهت قشونكشى به مرزهاى افغانستان تهيه شده بود. | اين سفرنامه در ذيحجه 1307ق. تحرير شده است. انگيزه مسافرت نخستين [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] به تهران ظاهرا به علت شكايت اميرحسين خان شجاعالدوله ايلخانى، حاكم قوچان به ناصرالدين شاه بود، از اين بابت كه [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] را متهم به تحريك تركمنهاى حوزه حكومتى خود براى غارت و كشتار طايفه ميلانلوى قوچانى كرده بودند و [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] از حكومت استرآباد معزول و به تهران احضار شده بود. اما با مطالعه سفرنامه درمىيابيم كه در تهران به جاى مؤاخذه با نهايت احترام با [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] رفتار شده و ابدا موضوع شكايت شجاعالدوله در ميان نبوده است. حتى شاه او را با خود به شكار مىبرد و مذاكراتى را با او به انجام مىرساند. با دقت نظر در كتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، مىتوانيم به علت اين احضار پى ببريم و گويا احضار [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] در راستاى برنامهاى بوده است كه به كمك انگلستان جهت قشونكشى به مرزهاى افغانستان تهيه شده بود. | ||
اعتمادالسلطنه در وقايع اين ايام از نگرانى شاه مطالبى نوشته است؛ ولى علت را نمىدانسته است. ذكر از جلسات محرمانه امينالدوله نشانه آن است كه شاه از جانب انگليسىها تحت فشار بوده است. يادداشتهاى روز 12 و 14 و 15 و 16 رجب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه مؤيد مطلب است. نوشته سهامالدوله به تاريخ روز شنبه 14 جمادىالاولى سال 1307 ق. در سفرنامه خود ناظر به اينكه شاه او را احضار كرده بود و به قول خودش در ميان باغ گردشكنان فرمايشاتى فرمودند، اشاره به اين جريان است. | اعتمادالسلطنه در وقايع اين ايام از نگرانى شاه مطالبى نوشته است؛ ولى علت را نمىدانسته است. ذكر از جلسات محرمانه امينالدوله نشانه آن است كه شاه از جانب انگليسىها تحت فشار بوده است. يادداشتهاى روز 12 و 14 و 15 و 16 رجب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه مؤيد مطلب است. نوشته [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] به تاريخ روز شنبه 14 جمادىالاولى سال 1307 ق. در سفرنامه خود ناظر به اينكه شاه او را احضار كرده بود و به قول خودش در ميان باغ گردشكنان فرمايشاتى فرمودند، اشاره به اين جريان است. | ||
اين مطلب مىتواند مؤيد نظر اعتمادالسلطنه مبنى بر بودن برنامهاى براى قشونكشى به مرزهاى افغانستان باشد. سهامالدوله كه مسلما جهت مشورت سياسى و نظامى و شناسايى مناطق شمال خراسان به تهران احضار شده بود، چون مردى واقع بين و به قدرت نظامى واقعى طرفين كاملا وارد بود، قاعدتاً شاه را از اين گونه عمليات بر حذر مىدارد و موضوع منتفى مىشود. | اين مطلب مىتواند مؤيد نظر اعتمادالسلطنه مبنى بر بودن برنامهاى براى قشونكشى به مرزهاى افغانستان باشد. [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] كه مسلما جهت مشورت سياسى و نظامى و شناسايى مناطق شمال خراسان به تهران احضار شده بود، چون مردى واقع بين و به قدرت نظامى واقعى طرفين كاملا وارد بود، قاعدتاً شاه را از اين گونه عمليات بر حذر مىدارد و موضوع منتفى مىشود. | ||
اين سفر در شنبه روز بيست و دويم شهر ربيعالاول 1307ق. آغاز و در روز دوشنبه بيست و ششم جمادىالثانى همان سال پايان يافت و وى در اين روز از تهران به سمت بجنورد بازگشت. سهامالدوله به صورت روزانه سفر خود را گزارش مىكند. | اين سفر در شنبه روز بيست و دويم شهر ربيعالاول 1307ق. آغاز و در روز دوشنبه بيست و ششم جمادىالثانى همان سال پايان يافت و وى در اين روز از تهران به سمت بجنورد بازگشت. [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] به صورت روزانه سفر خود را گزارش مىكند. | ||
سفر دوم سهامالدوله | سفر دوم سهامالدوله | ||
سفر دوم سهامالدوله كه در روز چهارشنبه هشتم شهر رمضان سال 1312ق. انجام شد، باز به امر ناصرالدين شاه بود كه او را به تهران احضار كرده بود. اين سفر هم براى مشورت صورت گرفت، هر چند در متن سفرنامه از اين انگيزه يادى نشده است؛ اما از روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه معلوم مىشود، براى مشورت در موضوع لشكركشى به صحراى تركمن و قلع و قمع تركمانها بوده است. | سفر دوم [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] كه در روز چهارشنبه هشتم شهر رمضان سال 1312ق. انجام شد، باز به امر ناصرالدين شاه بود كه او را به تهران احضار كرده بود. اين سفر هم براى مشورت صورت گرفت، هر چند در متن سفرنامه از اين انگيزه يادى نشده است؛ اما از روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه معلوم مىشود، براى مشورت در موضوع لشكركشى به صحراى تركمن و قلع و قمع تركمانها بوده است. | ||
پس از چند جلسه مذاكره با صدراعظم و شاه، متفق القول مىشوند كه روسيه تزارى دنبال بهانهاى براى تجاوز به خاک ايران است و دولت ايران در آن صورت قدرت مقابله و جلوگيرى از تجاوزات روسيه را ندارد. شاه به سهامالدوله پيشنهاد مىكند، حكومت استرآباد را بپذيرد؛ ولى او كه قبلا چندبار حاكم استرآباد بود و طمع اولياى امور را از حاكم استرآباد مىدانست، نرفت و فقط به حكومت گرگان كه محل سكناى طايفه كوكلان بود اكتفا كرد. | پس از چند جلسه مذاكره با صدراعظم و شاه، متفق القول مىشوند كه روسيه تزارى دنبال بهانهاى براى تجاوز به خاک ايران است و دولت ايران در آن صورت قدرت مقابله و جلوگيرى از تجاوزات روسيه را ندارد. شاه به [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] پيشنهاد مىكند، حكومت استرآباد را بپذيرد؛ ولى او كه قبلا چندبار حاكم استرآباد بود و طمع اولياى امور را از حاكم استرآباد مىدانست، نرفت و فقط به حكومت گرگان كه محل سكناى طايفه كوكلان بود اكتفا كرد. | ||
سفر سوم سهامالدوله | سفر سوم سهامالدوله | ||
سفرنامه سوم مربوط به مسافرت مكه معظمه و اروپاست. مسافرت حج به علت بيمارى سهامالدوله ميسر نمىشود و در متن سفرنامه علت آن آمده است. سفر اروپا در روز روز دوشنبه اول ماه ذيقعدة الحرام سال 1319ق. انجام مىگيرد؛ ولى متأسفانه سفرنامه ناقص مانده است. از مهرهايى كه به گذرنامه مشاراليه و فرزندش حبيبالله خان شادلو سردار منتصر زده شده است، معلوم مىشود، آنها ممالك اروپاى غربى را سياحت كرده و از طريق مسكو به ايران بازگشتهاند. | سفرنامه سوم مربوط به مسافرت مكه معظمه و اروپاست. مسافرت حج به علت بيمارى [[سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی|سهامالدوله]] ميسر نمىشود و در متن سفرنامه علت آن آمده است. سفر اروپا در روز روز دوشنبه اول ماه ذيقعدة الحرام سال 1319ق. انجام مىگيرد؛ ولى متأسفانه سفرنامه ناقص مانده است. از مهرهايى كه به گذرنامه مشاراليه و فرزندش حبيبالله خان شادلو سردار منتصر زده شده است، معلوم مىشود، آنها ممالك اروپاى غربى را سياحت كرده و از طريق مسكو به ايران بازگشتهاند. | ||
سفرنامه خاور بىبى شادلو | سفرنامه خاور بىبى شادلو | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
#مقدمه محقق. | #مقدمه محقق. | ||
#متن كتاب. | #متن كتاب. | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: تاریخ]] | [[رده: تاریخ]] | ||
[[رده: تاریخ ایران]] | [[رده: تاریخ ایران]] |
نسخهٔ ۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۰۵
سفرنامههای سهامالدوله بجنوردی | |
---|---|
پدیدآوران | سهامالدوله، یارمحمدخان یزدانقلی (نویسنده) روشنی، قدرتالله (محقق) |
ناشر | شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1374 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | اروپا - سیر و سیاحت - قرن 19م.
ایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق. ایران - سیر و سیاحت - قرن 13ق. سفر نامهها |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1325 /س9س7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سفرنامههاى سهامالدوله بجنوردى كتابى است به زبان فارسى در شرح خاطرات سهامالدوله از سه سفر خود(دو سفر به تهران و يك سفر به فرنگ) و نيز سفرنامهاى از خواهر وى؛ خاور بىبى شادلو.
ساختار
كتاب، مشتمل بر يك پيشگفتار به قلم محقق، آقاى قدرتالله روشنى زعفرانلو و شش بخش است.
گزارش محتوا
سفر اول سهامالدوله
اين سفرنامه در ذيحجه 1307ق. تحرير شده است. انگيزه مسافرت نخستين سهامالدوله به تهران ظاهرا به علت شكايت اميرحسين خان شجاعالدوله ايلخانى، حاكم قوچان به ناصرالدين شاه بود، از اين بابت كه سهامالدوله را متهم به تحريك تركمنهاى حوزه حكومتى خود براى غارت و كشتار طايفه ميلانلوى قوچانى كرده بودند و سهامالدوله از حكومت استرآباد معزول و به تهران احضار شده بود. اما با مطالعه سفرنامه درمىيابيم كه در تهران به جاى مؤاخذه با نهايت احترام با سهامالدوله رفتار شده و ابدا موضوع شكايت شجاعالدوله در ميان نبوده است. حتى شاه او را با خود به شكار مىبرد و مذاكراتى را با او به انجام مىرساند. با دقت نظر در كتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، مىتوانيم به علت اين احضار پى ببريم و گويا احضار سهامالدوله در راستاى برنامهاى بوده است كه به كمك انگلستان جهت قشونكشى به مرزهاى افغانستان تهيه شده بود.
اعتمادالسلطنه در وقايع اين ايام از نگرانى شاه مطالبى نوشته است؛ ولى علت را نمىدانسته است. ذكر از جلسات محرمانه امينالدوله نشانه آن است كه شاه از جانب انگليسىها تحت فشار بوده است. يادداشتهاى روز 12 و 14 و 15 و 16 رجب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه مؤيد مطلب است. نوشته سهامالدوله به تاريخ روز شنبه 14 جمادىالاولى سال 1307 ق. در سفرنامه خود ناظر به اينكه شاه او را احضار كرده بود و به قول خودش در ميان باغ گردشكنان فرمايشاتى فرمودند، اشاره به اين جريان است.
اين مطلب مىتواند مؤيد نظر اعتمادالسلطنه مبنى بر بودن برنامهاى براى قشونكشى به مرزهاى افغانستان باشد. سهامالدوله كه مسلما جهت مشورت سياسى و نظامى و شناسايى مناطق شمال خراسان به تهران احضار شده بود، چون مردى واقع بين و به قدرت نظامى واقعى طرفين كاملا وارد بود، قاعدتاً شاه را از اين گونه عمليات بر حذر مىدارد و موضوع منتفى مىشود.
اين سفر در شنبه روز بيست و دويم شهر ربيعالاول 1307ق. آغاز و در روز دوشنبه بيست و ششم جمادىالثانى همان سال پايان يافت و وى در اين روز از تهران به سمت بجنورد بازگشت. سهامالدوله به صورت روزانه سفر خود را گزارش مىكند.
سفر دوم سهامالدوله
سفر دوم سهامالدوله كه در روز چهارشنبه هشتم شهر رمضان سال 1312ق. انجام شد، باز به امر ناصرالدين شاه بود كه او را به تهران احضار كرده بود. اين سفر هم براى مشورت صورت گرفت، هر چند در متن سفرنامه از اين انگيزه يادى نشده است؛ اما از روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه معلوم مىشود، براى مشورت در موضوع لشكركشى به صحراى تركمن و قلع و قمع تركمانها بوده است.
پس از چند جلسه مذاكره با صدراعظم و شاه، متفق القول مىشوند كه روسيه تزارى دنبال بهانهاى براى تجاوز به خاک ايران است و دولت ايران در آن صورت قدرت مقابله و جلوگيرى از تجاوزات روسيه را ندارد. شاه به سهامالدوله پيشنهاد مىكند، حكومت استرآباد را بپذيرد؛ ولى او كه قبلا چندبار حاكم استرآباد بود و طمع اولياى امور را از حاكم استرآباد مىدانست، نرفت و فقط به حكومت گرگان كه محل سكناى طايفه كوكلان بود اكتفا كرد.
سفر سوم سهامالدوله
سفرنامه سوم مربوط به مسافرت مكه معظمه و اروپاست. مسافرت حج به علت بيمارى سهامالدوله ميسر نمىشود و در متن سفرنامه علت آن آمده است. سفر اروپا در روز روز دوشنبه اول ماه ذيقعدة الحرام سال 1319ق. انجام مىگيرد؛ ولى متأسفانه سفرنامه ناقص مانده است. از مهرهايى كه به گذرنامه مشاراليه و فرزندش حبيبالله خان شادلو سردار منتصر زده شده است، معلوم مىشود، آنها ممالك اروپاى غربى را سياحت كرده و از طريق مسكو به ايران بازگشتهاند.
سفرنامه خاور بىبى شادلو
سفرنامه چهارم به قلم خانم خاور بىبى شادلو خواهر يار محمد خان سردار مفخم است.
نویسنده اين سفرنامه خاور بىبى شادلو است كه در سال 1321ق. برادرزاده خود به نام تركان بىبى شادلو را به عنوان عروس براى همسرى مرحوم علىاكبر سيف افشار (سيف السلطنه) پسر آجودانباشى كل؛ يعنى حسنخان افشار از بجنورد با كالسكه به تهران برد و از تهران دختر آجودانباشى كل را كه مهرتاج افشار (مهرالسلطنه) نام داشت و به عقد عزيزاللّه خان شادلو (سردار معزز) درآمده بود، به بجنورد مىآورد. هردو عروس غيابا به عقد دامادها درآمده بودند.
اين سفرنامه متأسفانه ناتمام مانده است و معلوم نيست قسمتى از پايان سفرنامه مفقود شده يا اساسا نوشته نشده است. به نظر مىرسد دنباله سفرنامه اساسا نوشته نشده، زيرا به هنگام مراجعت خاور بىبى از تهران يار محمدخان سردار مفخم در تاريخ 14 شوال 1321 در بجنورد درمىگذرد و احتمالا چون نویسنده سفرنامه در عرض راه از درگذشت برادر آگاه شده بود، ديگر حوصله نگارش شرح مسافرت نداشته است.
با توجه به قراين و شواهد موجود، خاور بىبى حدود سال 1260ق. متولد شده بود و زمان نگارش سفرنامه حدود شصت سال سن داشته است.
از دوران طفوليت نویسنده اطلاع كاملى در دست نيست. احتمالا يا نزد خانواده مادرى خود كه از طايفه قانكانلوى اسفراين بودند، تربيت شد و يا نزد عموهاى خود در بجنورد مىزيسته است. ولى احتمال اينكه دوران طفوليت و نوجوانى او در اسفراين گذشته باشد، بيشتر است، زيرا نامزدش از مردم اسفراين بوده است. خاور بىبى بعد از به حكومت رسيدن يار محمد خان نزد برادر آمد و تا پايان عمر نسبتا طولانى خود چه در زمان برادر و چه برادرزادهاش با احترام كامل در خانواده شادلو زندگى مىكرد و رياست حرمسراى برادر و برادرزاده خود را داشت و بالاخره در سال 1297ش. در سن حدود هفتاد و شش سالگى در بجنورد درگذشت و در مقبره برادرش در بش قارداش بجنورد به خاک سپرده شد.
خاور بىبى احتمالا نزد معلم سرخانه كه معمول آن زمان بود، درس خواند و چون سواد فراگرفت و از كتابخانههاى غنى اجداد و برادر خود استفاده مىكرد. وى علاوه بر كتب ادبى و دواوين شعراى ايران، بعضى از ادبيات اروپايى را كه نمونههايى از آنها ترجمه و چاپ شده بود؛ از جمله سه تفنگدار و كنتمونتكريستو را خوانده بود.
از متن سفرنامه معلوم مىشود كه نویسنده داراى اعتقادات مذهبى بوده و در طول سفر هر جا به امامزادهاى مىرسيده، به زيارت مىرفته است. به علاوه مشار اليها دوبار به زيارت عتبات مقدسه و يكبار به مسافرت حج رفته و به حاجى بىبى معروف بود.
بخش پنجم كتاب، متن چند نامه و تلگراف و صداق نامه را در بردارد. همچنين به اين بخش، پژوهشى درباره نام طايفه شادلو (شاديلو- شادى) كه توسط پرويز اذكائى نگاشته شده، پيوست شده است.
بخش ششم، به عكس اشخاص و تصاوير و ساختمانها اختصاص يافته است.
وضعيت كتاب
محقق بر سفرنامههاى حاضر پاورقىهايى مرقوم داشته و فهرستهاى ذيل را افزوده است:
فهرست نام اشخاص، اعلام جغرافيايى و فهرست مدنيات.
منابع مقاله
- مقدمه محقق.
- متن كتاب.