تاريخ طبرستان: تفاوت میان نسخهها
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR10086J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
ابن اسفنديار در باب دوم از قسم اول، درباره محدوده جغرافيايى آن دوره طبرستان و بنياد شهرها اطلاعات مفيدى مىدهد. اهميت اين باب در ذكر بناها و مكانهايى است كه در زمان مؤلف آباد بوده، اما اينك جز نامى از آنها باقى نمانده است، و نيز در به كار بردن اشعار و حكايات عربى و فارسى است. ابن اسفنديار در اين باب، از اساطير سود جسته و بنيانگذار شهرها را برخى از شخصيتهاى اسطورهاى دانسته است. وى به شهر آمل بيشتر از شهرهاى ديگر پرداخته است. اين باب با ذكر شمهاى از خراج طبرستان در زمان طاهريان پايان مىپذيرد. در باب سوم - كه درباره عجايب طبرستان است - مؤلف بيشتر از ابواب ديگر از امثال، حكم و اساطير استفاده كرده است. باب چهارم - كه درباره اكابر، علما، اطبّا، حكما و شاعران است - آشفته است و افتادگىهاى بسيار دارد، از جمله قسمت مربوط به اصفهبدان افتاده است. در اين باب مؤلف، واقع بينانه و بدون تعصب، كردار حاكمان طبرستان، به ويژه مازيار و اسپهبد خورشيد و اسماعيل بن احمد سامانى، و حاكمان ديگر نقاط را ارزيابى كرده است. مضامين اين باب و گزارش ابن اسفنديار از احوال علما و زهّاد و سادات علوى، حاكى از گرايش و اعتقاد وى به تشيع است، هر چند در بررسى جنبشهاى علوى در طبرستان، به مباحث اعتقادى وارد نشده و از بررسى رويدادهاى اين دوره و داورى درباره آنها پرهيز و فقط به ذكر وقايع بسنده كرده است. ابن اسفنديار در جاى جاى كتاب افزون بر تمجيد از سلوك و منش باونديان، از اهل بيت پيامبراكرم(ص) به نيكى ياد كرده و به مناسبتهاى مختلف درباره امامان شيعه گزارشهايى را با سياق شيعى آورده است. در همين باب، از قصيده رشيدالدين وطواط در مدح شاه غازى (متوفى 560) ابياتى آورده است. او در اين باب، از مجلد سوم كتاب نام مىبرد كه درباره باونديان، به ويژه اردشيربن حسن. چون تاريخ طبرستان با دوره اين اصفهبد و پسرش، رستم، پايان مىيابد، معلوم مىشود كه بيش از سه مجلد نبوده و منظور ابن اسفنديار از قسم آخر، قسمت سوم بوده است. بقيه قسمتاى اين باب درباره علما، معاريف و ذكر آثار آنان است. بسيارى از اين آثار از بين رفته است و فقط از كتاب ابن اسفنديار مىتوان به وجود آنها در آن روزگار پى برد. ابن اسفنديار از حكيمان و شاعران طبرستان نيز نام برده است. از اينجا به بعد، وى اطلاعات ارزشمندى از حاكمان طبرستان، ظهور آلبويه، آل وشمگير و باونديان به دست مىدهد، سپس به رويدادهاى طبرستان، از چگونگى ورود «لشكر اسلام» به طبرستان و حوادث آن عصر تا اواخر سده دوم، مىپردازد و از برخى از واليان عرب در طبرستان نام مىبرد. | ابن اسفنديار در باب دوم از قسم اول، درباره محدوده جغرافيايى آن دوره طبرستان و بنياد شهرها اطلاعات مفيدى مىدهد. اهميت اين باب در ذكر بناها و مكانهايى است كه در زمان مؤلف آباد بوده، اما اينك جز نامى از آنها باقى نمانده است، و نيز در به كار بردن اشعار و حكايات عربى و فارسى است. ابن اسفنديار در اين باب، از اساطير سود جسته و بنيانگذار شهرها را برخى از شخصيتهاى اسطورهاى دانسته است. وى به شهر آمل بيشتر از شهرهاى ديگر پرداخته است. اين باب با ذكر شمهاى از خراج طبرستان در زمان طاهريان پايان مىپذيرد. در باب سوم - كه درباره عجايب طبرستان است - مؤلف بيشتر از ابواب ديگر از امثال، حكم و اساطير استفاده كرده است. باب چهارم - كه درباره اكابر، علما، اطبّا، حكما و شاعران است - آشفته است و افتادگىهاى بسيار دارد، از جمله قسمت مربوط به اصفهبدان افتاده است. در اين باب مؤلف، واقع بينانه و بدون تعصب، كردار حاكمان طبرستان، به ويژه مازيار و اسپهبد خورشيد و اسماعيل بن احمد سامانى، و حاكمان ديگر نقاط را ارزيابى كرده است. مضامين اين باب و گزارش ابن اسفنديار از احوال علما و زهّاد و سادات علوى، حاكى از گرايش و اعتقاد وى به تشيع است، هر چند در بررسى جنبشهاى علوى در طبرستان، به مباحث اعتقادى وارد نشده و از بررسى رويدادهاى اين دوره و داورى درباره آنها پرهيز و فقط به ذكر وقايع بسنده كرده است. ابن اسفنديار در جاى جاى كتاب افزون بر تمجيد از سلوك و منش باونديان، از اهل بيت پيامبراكرم(ص) به نيكى ياد كرده و به مناسبتهاى مختلف درباره امامان شيعه گزارشهايى را با سياق شيعى آورده است. در همين باب، از قصيده رشيدالدين وطواط در مدح شاه غازى (متوفى 560) ابياتى آورده است. او در اين باب، از مجلد سوم كتاب نام مىبرد كه درباره باونديان، به ويژه اردشيربن حسن. چون تاريخ طبرستان با دوره اين اصفهبد و پسرش، رستم، پايان مىيابد، معلوم مىشود كه بيش از سه مجلد نبوده و منظور ابن اسفنديار از قسم آخر، قسمت سوم بوده است. بقيه قسمتاى اين باب درباره علما، معاريف و ذكر آثار آنان است. بسيارى از اين آثار از بين رفته است و فقط از كتاب ابن اسفنديار مىتوان به وجود آنها در آن روزگار پى برد. ابن اسفنديار از حكيمان و شاعران طبرستان نيز نام برده است. از اينجا به بعد، وى اطلاعات ارزشمندى از حاكمان طبرستان، ظهور آلبويه، آل وشمگير و باونديان به دست مىدهد، سپس به رويدادهاى طبرستان، از چگونگى ورود «لشكر اسلام» به طبرستان و حوادث آن عصر تا اواخر سده دوم، مىپردازد و از برخى از واليان عرب در طبرستان نام مىبرد. | ||
قسمت دوم تاريخ طبرستان، الحاقى است. احتمالاً براى تكميل اين اثر و تحقق طرح اوليه مؤلف، اين قسمت را به نسخه او افزودهاند. اين قسمت درباره دو خاندان بويه و وشمگير و استيلاى آل باوندِ دوره دوم مىباشد. اين بخش از كتاب تقريباً همان مطالب پايانى تاريخ رويان تأليف اولياءاللّه آملى است كه تا سال قتل شاه غازى فخرالدوله حسن آخرين فرمانرواى | قسمت دوم تاريخ طبرستان، الحاقى است. احتمالاً براى تكميل اين اثر و تحقق طرح اوليه مؤلف، اين قسمت را به نسخه او افزودهاند. اين قسمت درباره دو خاندان بويه و وشمگير و استيلاى آل باوندِ دوره دوم مىباشد. اين بخش از كتاب تقريباً همان مطالب پايانى تاريخ رويان تأليف اولياءاللّه آملى است كه تا سال قتل شاه غازى فخرالدوله حسن آخرين فرمانرواى باونديان، در 750، ادامه يافته است؛ مطالب اين قسمت همچنين برگرفته از ترجمه فارسى تاريخ يمينى، تاريخ بيهقى، جهانگشاى جوينى و چهارمقاله نظامى عروضى است. | ||
قسم سوم كتاب، كه در نسخه حاضر در برنامه منعكس نشده است، درباره باونديان دوره دوم است. ابتداى نسخه افتادگى دارد. اين قسمت با شرح حكومت حسامالدوله شهريار بن قارن آغاز مىشود و به پادشاهى شمسالملوك رستم بن اردشير خاتمه مىيابد. ظاهراً اين قسم نوشته ابن اسفنديار نيست، زيرا نثر آن با نثر قسم نخست تفاوت اساسى دارد و به نثر كاتبان قسم دوم شبيه است. | قسم سوم كتاب، كه در نسخه حاضر در برنامه منعكس نشده است، درباره باونديان دوره دوم است. ابتداى نسخه افتادگى دارد. اين قسمت با شرح حكومت حسامالدوله شهريار بن قارن آغاز مىشود و به پادشاهى شمسالملوك رستم بن اردشير خاتمه مىيابد. ظاهراً اين قسم نوشته ابن اسفنديار نيست، زيرا نثر آن با نثر قسم نخست تفاوت اساسى دارد و به نثر كاتبان قسم دوم شبيه است. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14898 مطالعه کتاب تاريخ طبرستان در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور] | [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14898 مطالعه کتاب تاريخ طبرستان در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
نسخهٔ ۱۴ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۸
نام کتاب | تاريخ طبرستان |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | نادی، احمد محمد (مترجم)
ابناسفندیار، محمد بن حسن (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | DSR 2053 /الف37 الف2 |
موضوع | ایران - تاریخ - دیلمیان، 320 - 447ق.
ایران - تاریخ - زیاریان، 316 - 483ق. مازندران - تاریخ نثر فارسی - قرن 7ق. |
ناشر | المجلس الأعلی للثقافة |
مکان نشر | قاهره - مصر |
سال نشر | 2002 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10086AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
موضوع كتاب «تاريخ طبرستان» تاريخ و وقايع طبرستان و مازندران و ياد سرگذشت شاهان و سادات مرعشى و نامها و لقبهاى آنان و نيز شگفتىها و ويژگىهاى اين سرزمين است.
زبان نسخه اصلى كتاب فارسى است؛ اما نسخه حاضر در برنامه برگردان آن به عربى است و توسط آقاى احمد محمد نادى تهيه شده است.
درباره زمان تاليف اين اثر بايد گفت كه ابن اسفنديار در 603ق.به نگارش تاريخ خود مشغول بوده است، چه در يك جاي آن اشاره مىكند كه در اين زمان، 400 سال از شهادت امام رضا(ع) (203ق.) مىگذرد. البته تاريخ ياد شده با توجه به سال شروع تأليف كتاب (پس از آمدن مؤلف به ري در 606ق) تقريبى مىنمايد.
اثر ابن اسفنديار قديمىترين كتاب در تاريخ طبرستان است و از اين جهت داراى اهميت ويژهاى است. انشاي آن بسيار فصيح است؛ ولى مؤلف در استعمال لغات عربى افراط ورزيده است. بخشهاي نخستين اين كتاب حاوي مطالب افسانهاي است؛ ولى در مورد طبرستان پس از اسلام، اطلاعات تاريخى و جغرافيايى آن ارزشمند و مستند است، به ويژه آگاهىهاي بسياري در مورد افراد مشهور محلى و شاعرانى كه به زبان طبري شعر سرودهاند. در آن به دست داده شده است.
ساختار
اين كتاب در 4 «قسم»(جزء) نگاشته شده است. در نسخه حاضر تنها قسم(جزء) اول و دوم اين اثر منعكس شده است. قسم اول دارى چهار باب است:
باب اول به ترجمه كلام ابن مقفع اختصاص يافته است.
باب دوم به آغاز تاسيس طبرستان و بنا و تعمير شهرهاى آن اختصاص يافته است.
باب سوم به بيان خصائص و عجائب اين سرزمين مىپردازد.
باب چهارم به يادكرد پادشاهان، بزرگان، دانشمندان، زهاد، اطبا، منجمان، حكيمان، شاعران و مشاهير اختصاص داده شده است.
در ادامه قسم دوم كتاب، كه بخشى الحاقى است، به بررسى تاريخ حكمرانى آل وشمگير و آل بويه بر طبرستان مىپردازد.
گزارش محتوا
تاريخ طبرستان يكى از قديمىترين تواريخ محلى طبرستان است و در مواردى، از تاريخنويسى محلى فراتر مىرود. نثر اين اثر، برخلاف مقدمه مصنوعش، روان است و با حكايات و اشعار عربى و واژههاى طبرى همراه شده است. ظاهراً طرح مؤلف در تدوين اين اثر بر اساس يك مقدمه و سه مجلد بوده است، اما چون مقدمه و مجلد دوم و آغاز مجلد سوم موجود نيست و نسخههاى به جا مانده از تصرف كاتبان در امان نبوده، و حتى برخى نسخهها قسم يا مجلد چهارم نيز دارند، به طرح مؤلف به درستى نمىتوان پى برد. نسخههاى گوناگون اين اثر در كتابخانههاى لندن و سن پطرزبورگ و پاريس، مغشوشاند و افتادگى دارند و تاريخ كتابت آنها قرن يازدهم است. ظاهراً ناسخان از روى يك نسخه پر اشتباه كتاب را استنساخ كردهاند.
قراردادن نامه تنسر در آغاز كتاب و پيوند دادن تاريخ طبرستان به تاريخ باستان و رساندن اصل و نسب پادشاهان طبرستانى به شاهان ساسانى و همچنين شرح مفصّلِ مؤلف از مقاومت اهالى و پادشاهان طبرستان در مقابل حاكمان.
عرب، حاكى از دغدغه خاطر ابن اسفنديار نسبت به موطن و عدالتخواهى اوست.
ابن اسفنديار در باب دوم از قسم اول، درباره محدوده جغرافيايى آن دوره طبرستان و بنياد شهرها اطلاعات مفيدى مىدهد. اهميت اين باب در ذكر بناها و مكانهايى است كه در زمان مؤلف آباد بوده، اما اينك جز نامى از آنها باقى نمانده است، و نيز در به كار بردن اشعار و حكايات عربى و فارسى است. ابن اسفنديار در اين باب، از اساطير سود جسته و بنيانگذار شهرها را برخى از شخصيتهاى اسطورهاى دانسته است. وى به شهر آمل بيشتر از شهرهاى ديگر پرداخته است. اين باب با ذكر شمهاى از خراج طبرستان در زمان طاهريان پايان مىپذيرد. در باب سوم - كه درباره عجايب طبرستان است - مؤلف بيشتر از ابواب ديگر از امثال، حكم و اساطير استفاده كرده است. باب چهارم - كه درباره اكابر، علما، اطبّا، حكما و شاعران است - آشفته است و افتادگىهاى بسيار دارد، از جمله قسمت مربوط به اصفهبدان افتاده است. در اين باب مؤلف، واقع بينانه و بدون تعصب، كردار حاكمان طبرستان، به ويژه مازيار و اسپهبد خورشيد و اسماعيل بن احمد سامانى، و حاكمان ديگر نقاط را ارزيابى كرده است. مضامين اين باب و گزارش ابن اسفنديار از احوال علما و زهّاد و سادات علوى، حاكى از گرايش و اعتقاد وى به تشيع است، هر چند در بررسى جنبشهاى علوى در طبرستان، به مباحث اعتقادى وارد نشده و از بررسى رويدادهاى اين دوره و داورى درباره آنها پرهيز و فقط به ذكر وقايع بسنده كرده است. ابن اسفنديار در جاى جاى كتاب افزون بر تمجيد از سلوك و منش باونديان، از اهل بيت پيامبراكرم(ص) به نيكى ياد كرده و به مناسبتهاى مختلف درباره امامان شيعه گزارشهايى را با سياق شيعى آورده است. در همين باب، از قصيده رشيدالدين وطواط در مدح شاه غازى (متوفى 560) ابياتى آورده است. او در اين باب، از مجلد سوم كتاب نام مىبرد كه درباره باونديان، به ويژه اردشيربن حسن. چون تاريخ طبرستان با دوره اين اصفهبد و پسرش، رستم، پايان مىيابد، معلوم مىشود كه بيش از سه مجلد نبوده و منظور ابن اسفنديار از قسم آخر، قسمت سوم بوده است. بقيه قسمتاى اين باب درباره علما، معاريف و ذكر آثار آنان است. بسيارى از اين آثار از بين رفته است و فقط از كتاب ابن اسفنديار مىتوان به وجود آنها در آن روزگار پى برد. ابن اسفنديار از حكيمان و شاعران طبرستان نيز نام برده است. از اينجا به بعد، وى اطلاعات ارزشمندى از حاكمان طبرستان، ظهور آلبويه، آل وشمگير و باونديان به دست مىدهد، سپس به رويدادهاى طبرستان، از چگونگى ورود «لشكر اسلام» به طبرستان و حوادث آن عصر تا اواخر سده دوم، مىپردازد و از برخى از واليان عرب در طبرستان نام مىبرد.
قسمت دوم تاريخ طبرستان، الحاقى است. احتمالاً براى تكميل اين اثر و تحقق طرح اوليه مؤلف، اين قسمت را به نسخه او افزودهاند. اين قسمت درباره دو خاندان بويه و وشمگير و استيلاى آل باوندِ دوره دوم مىباشد. اين بخش از كتاب تقريباً همان مطالب پايانى تاريخ رويان تأليف اولياءاللّه آملى است كه تا سال قتل شاه غازى فخرالدوله حسن آخرين فرمانرواى باونديان، در 750، ادامه يافته است؛ مطالب اين قسمت همچنين برگرفته از ترجمه فارسى تاريخ يمينى، تاريخ بيهقى، جهانگشاى جوينى و چهارمقاله نظامى عروضى است.
قسم سوم كتاب، كه در نسخه حاضر در برنامه منعكس نشده است، درباره باونديان دوره دوم است. ابتداى نسخه افتادگى دارد. اين قسمت با شرح حكومت حسامالدوله شهريار بن قارن آغاز مىشود و به پادشاهى شمسالملوك رستم بن اردشير خاتمه مىيابد. ظاهراً اين قسم نوشته ابن اسفنديار نيست، زيرا نثر آن با نثر قسم نخست تفاوت اساسى دارد و به نثر كاتبان قسم دوم شبيه است.
ويژگىها
ويژگى و اهميت تاريخ طبرستان بيشتر در استفاده مؤلف از منابع گوناگونى است كه برخى از آنها به جا مانده و به وجود بقيه، فقط با استناد به گفته ابن اسفنديار مىتوان پى برد. ديگر ويژگى برجسته اين اثر در نقل اشعار عربى و طبرى و واژههاى طبرى است.
تاريخ طبرستان ظاهراً تا قرن نهم در دسترس نبوده، اما پس از اين تاريخ مؤلفان از آن بسيار سود جستهاند و در واقع اساس ديگر تواريخِ محلىِ طبرستان شده است، زيرا مؤلف علاوه بر جغرافياى طبرستان و اوضاع سياسى آن دوره، به حكومتهاى همجوار طبرستان نيز پرداخته است. اولياءاللّه آملى بيشتر مطالب كتاب تاريخ رويان را از تاريخ طبرستان رونويسى كرده است، از جمله باب اول آن - كه درباره بنياد رويان است - با باب دوم تاريخ طبرستان كاملاً منطبق است، اعتمادالسلطنه نيز در تأليف اثرش، التدوين فى احوال جبال شروين، از تاريخ طبرستان استفاده كرده است.
وضعيت
ادوارد براون، نخستين بار، خلاصهاى از تاريخ طبرستان را در 1323ه.ق/ 1905م. به انگليسى ترجمه و چاپ كرد. ظاهراً ترجمه او اشتباهات بسيارى دارد.
نسخه حاضر در برنامه ترجمه عربى اين كتاب است كه از روى نسخه تحقيق شده، توسط مرحوم عباس اقبال آشتيانى، توسط آقاى احمد محمد نادى تهيه گرديده است.
كتاب فاقد فهرست كتب، اعلام و غيره مىباشد و تنها فهرست مطالب كتاب در انتهاى آن درج گرديده و پاورقىهايى نيز توسط مولف به كتاب اضافه شده است.
منابع
1- آل داوود، سيد على، دائره المعارف بزرگ اسلامى، جلد سوم، ص 13.
2- رازپوش، شهناز، دانشنامه جهان اسلام، ج 6، صص 228-226.
3- مقدمه آقاى عباس اقبال بر نسخه فارسى.
4- تجليل، جليل، مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى تبريز، تابستان 1349 ه.ش.، ش 94.