ابن کثیر، اسماعیل بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR01494.jpg|بندانگشتی» ایجاد کرد.)
 
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۴۴: خط ۴۴:




(701-774 ق1302/-1373 م) ، مورخ، مفسّر و محدّث مشهور شافعى. در قريۀ مجيدل يا مجدل (حسينى، 57؛خطراوى، 31/14-32) از قراى بصرى نزديك دمشق زاده شد و از اين رو او را بصروى نيز خوانده‌اند. نسبت «بصرى» كه در برخى مآخذ (مثلا ابن عماد، 231/6) آمده، ظاهرا بصرىّ به جاى بصروى است. دربارۀ تاريخ تولد و نام نياكانش ميان نويسندگان اختلاف است (ابن قاضى شهبه، طبقات، 113/3؛طهطاوى، 157). اگر چه او خود در اين باره اطلاعاتى بر جاى گذاشته (البداية، 21/14، 31) كه البته محل اعتماد است، اشكالاتى در ضبط برخى از اين نامها ديده مى‌شود كه ناشى از بى دقتى كاتبان نسخه‌هاى آثار اوست. پدر او شهاب الدين ابو حفص عمر (ح 640- جمادى الاول 703 ق1242/-دسامبر 1303 م) در آغاز مذهب حنفى داشت و پس از آنكه از بصرى به قريه‌اى در مشرق آن شهر رفت و خطيب آنجا شد به مذهب شافعى گرويد. سپس به مجيدل رفت و در آنجا براى بار دوم همسر اختيار كرد و فرزندانى يافت. او كه بزرگ‌ترين پسر خود به نام اسماعيل را پيش‌تر از دست داده بود، آخرين فرزند خود را به ياد او اسماعيل نام گذاشت و در خردسالىِ همين اسماعيل در مجيدل درگذشت (همان، 31/14-32).
(701-774 ق1302/-1373 م)، مورخ، مفسّر و محدّث مشهور شافعى. در قريۀ مجيدل يا مجدل (حسينى، 57؛خطراوى، 31/14-32) از قراى بصرى نزديك دمشق زاده شد و از اين رو او را بصروى نيز خوانده‌اند. نسبت «بصرى» كه در برخى مآخذ (مثلا ابن عماد، 231/6) آمده، ظاهرا بصرىّ به جاى بصروى است. دربارۀ تاريخ تولد و نام نياكانش ميان نويسندگان اختلاف است (ابن قاضى شهبه، طبقات، 113/3؛طهطاوى، 157). اگر چه او خود در اين باره اطلاعاتى بر جاى گذاشته (البداية، 21/14، 31) كه البته محل اعتماد است، اشكالاتى در ضبط برخى از اين نامها ديده مى‌شود كه ناشى از بى دقتى كاتبان نسخه‌هاى آثار اوست. پدر او شهاب الدين ابو حفص عمر (ح 640- جمادى الاول 703 ق1242/-دسامبر 1303 م) در آغاز مذهب حنفى داشت و پس از آنكه از بصرى به قريه‌اى در مشرق آن شهر رفت و خطيب آنجا شد به مذهب شافعى گرويد. سپس به مجيدل رفت و در آنجا براى بار دوم همسر اختيار كرد و فرزندانى يافت. او كه بزرگ‌ترين پسر خود به نام اسماعيل را پيش‌تر از دست داده بود، آخرين فرزند خود را به ياد او اسماعيل نام گذاشت و در خردسالىِ همين اسماعيل در مجيدل درگذشت (همان، 31/14-32).


سرپرستى اسماعيل را پس از پدر، برادر بزرگ‌تر كمال الدين عبد الوهاب بر عهده گرفت و او در 707 ق افراد خانواده را به دمشق كوچاند. اسماعيل در سايۀ توجه برادر در دمشق-كه در اين روزگار با مدارس متعددش، همچون قاهره، خاصه پس از سقوط بغداد، مركزيت علمى يافته بود-به كسب علم پرداخت (همان، 32/14).
سرپرستى اسماعيل را پس از پدر، برادر بزرگ‌تر كمال الدين عبد الوهاب بر عهده گرفت و او در 707 ق افراد خانواده را به دمشق كوچاند. اسماعيل در سايۀ توجه برادر در دمشق-كه در اين روزگار با مدارس متعددش، همچون قاهره، خاصه پس از سقوط بغداد، مركزيت علمى يافته بود-به كسب علم پرداخت (همان، 32/14).
خط ۵۴: خط ۵۴:
-برهان الدين ابو اسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير صحيح مسلم را از او شنيد و او را در ميان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14) ؛
-برهان الدين ابو اسحاق ابراهيم فزارى دانشمند مشهور شافعى كه ابن كثير صحيح مسلم را از او شنيد و او را در ميان استادان شافعى خود بى مانند يافت (همان، 146/14) ؛


-تقى الدين ابو العباس احمد بن تيميۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آميز از پايگاه اين استاد در معقول و منقول ياد مى‌كند (همان، 137/14). گويا ابن كثير به سبب پيروى از آراء ابن تيميه گرفتاريهايى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1) ، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با ابن تيميه در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصميم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74) ؛
-تقى الدين ابو العباس احمد بن تيميۀ حنبلى كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانى بس ستايش آميز از پايگاه اين استاد در معقول و منقول ياد مى‌كند (همان، 137/14). گويا ابن كثير به سبب پيروى از آراء ابن تيميه گرفتاريهايى داشته است (ابن حجر، الدرر، 445/1)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با ابن تيميه در مورد يگانگى يا تعدد مراكز تصميم گيرى سياسى اشاره شده است (لائوست، 74) ؛


-جمال الدين ابو الحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكميلى ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛
-جمال الدين ابو الحجاج مزّى، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّة انگيزۀ كوششهاى تكميلى ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسرى گرفت. بيان وى در مورد مزّى (البداية، 191/14-192) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، 189/14) با تحسين و احترام همراه است؛
خط ۷۰: خط ۷۰:
پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عز الدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايى رسيد كه پس از درگذشت ابن كثير به جاى او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدى مقام حسبت رسيد و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاك سپردند (همو، تاريخ، 75/3).
پسر ابن كثير به نام عمر، ملقب به عز الدين بر اثر توجه پدر، در فقه و حديث به جايى رسيد كه پس از درگذشت ابن كثير به جاى او در نجيبيه و خيضريه به تدريس پرداخت و بارها به تصدى مقام حسبت رسيد و ناظر اوقاف و صدقات شد. او را نيز پس از مرگ در كنار قبر پدرش به خاك سپردند (همو، تاريخ، 75/3).


هر چند ابن كثير به لحاظ مجالس تدريسش شاگردان بسيارى داشته، ولى از آن ميان فقط از برخى همچون محيى الدين ابو زكريا ابن الرّحبى (همان، 456/3) و شهاب الدين ابن حجّى (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) ياد شده است. حسينى دمشقى كه از او روايت كرده (ص 59) ، ظاهرا از همدرسانش بوده است.
هر چند ابن كثير به لحاظ مجالس تدريسش شاگردان بسيارى داشته، ولى از آن ميان فقط از برخى همچون محيى الدين ابو زكريا ابن الرّحبى (همان، 456/3) و شهاب الدين ابن حجّى (ابن قاضى شهبه، طبقات، 115/3) ياد شده است. حسينى دمشقى كه از او روايت كرده (ص 59)، ظاهرا از همدرسانش بوده است.


==عقايد و آراء==
==عقايد و آراء==
خط ۷۷: خط ۷۷:
ابن كثير از نمايندگان احياى عقيدۀ دينى در سدۀ 8 ق است. استوارى عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسى حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانسته‌اند (لائوست، 63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينى همراه با عمل مى‌دانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگى او به عمل ابن تيميه پيداست (مثلا نك‍: البداية، 34/14، 36).
ابن كثير از نمايندگان احياى عقيدۀ دينى در سدۀ 8 ق است. استوارى عقيده و استمرار عمل او را در 30 سال آخر عمرش با تشنجات سياسى حاكم بر مصر و سوريه در آن زمان ناهماهنگ دانسته‌اند (لائوست، 63). شايد بهتر است گفته شود كه ابن كثير چارۀ آن پراكندگيها و آشفتگيها را در همان بازگشت به اصل عقيدۀ دينى همراه با عمل مى‌دانست. گرايش ابن كثير به سلفيّه از شيفتگى او به عمل ابن تيميه پيداست (مثلا نك‍: البداية، 34/14، 36).


موضع ابن كثير در برابر مخالفان مذهبى، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شيعيان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلا نك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9) ، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر (ص) در مورد امامان دوازده‌گانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانى نيستند كه شيعيان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلا همان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آميزى از سران صوفيه (مثلا نك‍: همان، 13/11، 106) ، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون ابن حزم را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز فارابى را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.
موضع ابن كثير در برابر مخالفان مذهبى، نسبت به موضع او در برابر غير مسلمانان، سختگيرانه‌تر به نظر مى‌آيد. ضديت او با شيعيان در هر مناسبتى خودنمايى مى‌كند (مثلا نك‍: همان، 248/6، 172/8، 309/9، 15/11، 4/12، 310/14). اگر چه وى از امامان شيعه با احترام ياد كرده (همان، 309/9)، اما پس از ذكر روايت منسوب به پيامبر (ص) در مورد امامان دوازده‌گانه و نسبت قريشى آنان يادآور شده كه اين دوازده امام آنانى نيستند كه شيعيان بر امامتشان گردن نهاده‌اند (همان، 248/6). همچنين در مورد علماى شيعه، با آنكه از شأن و اثر ايشان ياد كرده، ولى تشيع آنان را موجب كاهش اعتبارشان دانسته (مثلا همان، 233/6، 19/8-20، 231). ابن كثير با وجود ذكر تراجم احترام آميزى از سران صوفيه (مثلا نك‍: همان، 13/11، 106)، اعتقاد بعضى از آنان را چون بايزيد بسطامى فاسد مى‌دانست (همان، 35/11). وى كسانى چون ابن حزم را به سبب عدم اعتقاد به قياس و نگرشى كه دربارۀ صفات خداوند داشت (همان، 92/12) و نيز فارابى را به دليل اعتقاد به معاد روحانى (همان، 224/11) مستوجب لعن و سرزنش مى‌دانست.


با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه يك بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ يك چهارم دارايى مسيحيان شام براى جبران خرابيهايى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته اين موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاويز مدعيان براى متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).
با اينهمه در تعيين رفتار درست در مورد اهل ذمه جانب انصاف را فرو نمى‌گذاشت، چنانكه يك بار با فرمان سلطان مصر (الاشراف ناصر الدين شعبان) مبنى بر مصادرۀ يك چهارم دارايى مسيحيان شام براى جبران خرابيهايى كه فرنگان به اسكندريه وارد كرده بودند، مخالفت كرد و آن را غير شرعى خواند (همان، 314/14-315). البته اين موضع گيرى به معناى ايستادگى و ادعا در برابر قدرت سياسى حاكم نبود چه در موارد ديگر ديده مى‌شود كه ابن كثير از اعلام نظر در موضوعى كه شرعا مانعى نداشت، اما مى‌توانست دستاويز مدعيان براى متزلزل كردن حكومت باشد، خوددارى مى‌كرد (نك‍: همان، 281/14-282).
خط ۹۶: خط ۹۶:
2. احاديث التوحيد و الرد على الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافى در 1297 ق در دهلى چاپ شده است /49 .GAL, S, II  محتمل است كه اين اثر همان رسالة فى احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك‍: جبورى، 118).
2. احاديث التوحيد و الرد على الشرك، كه در حاشيۀ جامع البيان معين بن صافى در 1297 ق در دهلى چاپ شده است /49 .GAL, S, II  محتمل است كه اين اثر همان رسالة فى احاديث الاشراك موجود در بغداد باشد (نك‍: جبورى، 118).


3. اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. اين كتاب در مكه در 1355 ق به تصحيح محمد عبد الرزاق حمزه، و در 1355 ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابو ملحم، «خ» ). نسخه‌اى كه بروكلمان با نام مختصر علوم الدين ياد كرده /441 GAL, I ، مربوط به همين اثر است.
3. اختصار علوم الحديث، كه در آن مقدمۀ المصطلح ابن صلاح را مختصر كرده است. اين كتاب در مكه در 1355 ق به تصحيح محمد عبد الرزاق حمزه، و در 1355 ق به تصحيح احمد محمد شاكر چاپ شده است. مصحح اخير بار ديگر آن را با شرح و تنقيح با عنوان الباعث الحثيث، شرح اختصار علوم الحديث در قاهره (1370 ق) و در بيروت (1403 ق) منتشر كرده است (ابو ملحم، «خ» ). نسخه‌اى كه بروكلمان با نام مختصر علوم الدين ياد كرده /441 GAL, I ، مربوط به همين اثر است.


4. تفسير القرآن العظيم، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلا 23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ سيوطى تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). شوكانى آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). يكى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوه‌هاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در اين اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه براى استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مى‌داند كه سيوطى بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه) ، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيق‌ترين تفسيرها پس از تفسير طبرى مى‌يابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در اين تفسير چنان است كه از اين اثر، جز تفسير، يك راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تميز حديث صحيح از غير آن مى‌سازد (همو، 6). متن كامل اين اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از اين اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج.
4. تفسير القرآن العظيم، كه ابن كثير خود در البداية به آن اشاره كرده است (مثلا 23/1، 34، 37/5، 39). به گفتۀ سيوطى تفسيرى به شيوۀ آن نوشته نشده است (ص 361). شوكانى آن را از بهترين تفسيرها-اگر نه بهترين تفسير-گفته است (95/1). يكى از متأخران شيوۀ تفسير او را از شيوه‌هاى ممتاز دانسته است (محمود، 223). روش مؤلف در اين اثر مفصل ده جزئى، تفسير قرآن با خود قرآن، پس از آن با حديث و بعد اقوال صحابه بوده و از آوردن اسرائيليات جز به عنوان استشهاد-نه براى استناد-دورى جسته است (تفسير، 3/1-4). لائوست به خطا آن را بسيار مقدماتى و اساسا مبتنى بر فقه اللغه و به اسلوبى مى‌داند كه سيوطى بعدها آن را در تفسير خود به كار بست (دانشنامه)، در حالى كه شاكر آن را بهترين و دقيق‌ترين تفسيرها پس از تفسير طبرى مى‌يابد (5/1). به كار گرفتن احاديث در اين تفسير چنان است كه از اين اثر، جز تفسير، يك راهنماى حديث با نقد اسناد و متن آن و تميز حديث صحيح از غير آن مى‌سازد (همو، 6). متن كامل اين اثر در نيمۀ نخست سدۀ 14 ق، 3 بار در مصر در هامش تفسيرهاى ديگر يا جداگانه چاپ شده و از آن پس چاپهاى غير انتقادى متعددى از آن به عمل آمده است. در ربع آخر همان سده نيز 3 منتخب از اين اثر طبع شده است: عمدة التفسير عن الحافظ ابن كثير، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1376 ق، در 5 ج؛ تيسير العلى القدير لاختصار تفسير ابن كثير، به كوشش م. ن. الرفاعى، بيروت، 1392 ق، در 4 ج، مختصر تفسير ابن كثير، به كوشش م. ع.الصابونى، بيروت، 1393 ق، در 3 ج.


5. السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول فى سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى اين اثر همان مطالب «كتاب سيرة رسول الله» در البداية و النهاية ابن كثير است. اين اثر نخستين بار در 1357 ق با عنوان الفصول فى اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الكتاب المصرى، 377) ، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347 ق در مصر چاپ شده است.
5. السيرة، كه به گفتۀ خود ابن كثير اثرى مستقل و به دو صورت مختصر و مفصل بوده است (خطراوى، 50). ابن قاضى شهبه اثرى با عنوان سيرة صغيرة به ابن كثير نسبت داده است (طبقات، 114/3). بغدادى نيز اثرى را با نام الفصول فى سيرة الرسول از ابن كثير دانسته است (ايضاح، 194/2). محتواى اين اثر همان مطالب «كتاب سيرة رسول الله» در البداية و النهاية ابن كثير است. اين اثر نخستين بار در 1357 ق با عنوان الفصول فى اختصار سيرة الرسول در قاهره چاپ شد (دليل الكتاب المصرى، 377)، 6. فضائل القرآن، اول بار به پيوست تفسير او در 1343-1347 ق در مصر چاپ شده است.


ب-خطى
ب-خطى


1. ارشاد الفقيه الى معرفة ادلة التنبيه. نسخه‌اى از آن در كتابخانۀ فيض الله افندى نگهدارى مى‌شود (سيد، فهرس، 286/1- 287). اين اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است (الدرر، 445/1) ،
1. ارشاد الفقيه الى معرفة ادلة التنبيه. نسخه‌اى از آن در كتابخانۀ فيض الله افندى نگهدارى مى‌شود (سيد، فهرس، 286/1- 287). اين اثر همان است كه ابن حجر با عبارت «جرح احاديث ادلة التنبيه» از آن ياد كرده است (الدرر، 445/1)،


2. امهات الاولاد و هل يجوز بيعهنّ، به روايت ابن عروۀ حنبلى، نسخه‌اى از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 196/1-197) ؛
2. امهات الاولاد و هل يجوز بيعهنّ، به روايت ابن عروۀ حنبلى، نسخه‌اى از آن در ظاهريه موجود است (ظاهريه، 196/1-197) ؛
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
5. التكميل فى الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از ميزان الاعتدال ذهبى است (همانجا). نسخه‌اى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مى‌شود،
5. التكميل فى الجرح و التعديل و معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهيل، كه مختصر تهذيب الكمال مزّى با افزودن قسمتى از ميزان الاعتدال ذهبى است (همانجا). نسخه‌اى عكسى از ج 9 (آخر) آن در 2 مجلد در دار الكتب مصر (سيد، خطى، 180/1) نگهدارى مى‌شود،


6. جامع المسانيد و السنن الهادى لاقوم سنن، كه ابن قاضى شهبه (همانجا) با عبارت «كتاب فى جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كامل‌ترين نسخۀ اين كتاب در دار الكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 76/1). نسخه‌هايى از اجزاى ديگر اين اثر در قاهره (ازهريه، 469/1) ، بغداد (طلس، 39) برلين (آلوارت، /151 II ) و مغرب (مجموعة مختارة، 21/1-22) وجود دارد. به نظر شاكر (35/1) ، ابن كثير اين تأليف را به پايان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوى و متو (ص 52) در اجزاى موجود اين اثر اشاراتى هست كه اتمام اين نوشته را در 763 ق مى‌نماياند. در اين اثر احاديث كتب سته و مسند احمد بن حنبل، البزار، ابو يعلى و ابن ابى شيبه به ترتيب الفبايى نام راويان آنها تدوين شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر اين كار بزرگ ابن كثير تكمله‌اى بر نوشتۀ شمس الدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك‍: انباء، 47/1) ؛
6. جامع المسانيد و السنن الهادى لاقوم سنن، كه ابن قاضى شهبه (همانجا) با عبارت «كتاب فى جمع المسانيد العشرة» از آن نام برده است. كامل‌ترين نسخۀ اين كتاب در دار الكتب مصر موجود است (سيد، فهرس، 76/1). نسخه‌هايى از اجزاى ديگر اين اثر در قاهره (ازهريه، 469/1)، بغداد (طلس، 39) برلين (آلوارت، /151 II ) و مغرب (مجموعة مختارة، 21/1-22) وجود دارد. به نظر شاكر (35/1)، ابن كثير اين تأليف را به پايان نبرده است، اما به عقيدۀ خطراوى و متو (ص 52) در اجزاى موجود اين اثر اشاراتى هست كه اتمام اين نوشته را در 763 ق مى‌نماياند. در اين اثر احاديث كتب سته و مسند احمد بن حنبل، البزار، ابو يعلى و ابن ابى شيبه به ترتيب الفبايى نام راويان آنها تدوين شده است (شاكر، همانجا). به گفتۀ ابن حجر اين كار بزرگ ابن كثير تكمله‌اى بر نوشتۀ شمس الدين ابن المحب، معروف به صامت بود (نك‍: انباء، 47/1) ؛


7. طبقات الشافعية، كه ابن قاضى شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدى يافتم، به تأليف كتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 114/3). نسخه‌اى از آن حاوى اجازه‌اى به خط ابن كثير به قليوبى شافعى در 746 ق در كتابخانۀ كتانى رباط و نسخۀ دومى از همان اثر به خط مشرقى وجود دارد (مجلة معهد، 5 (1) 184/، 188). نسخه‌هاى ديگرى از اين اثر در چستربيتى (آربرى، 61) و تونس شناسايى شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 311/1-313). نسخۀ چستر بيتى با عنوان طبقات الفقهاء الشافعين و داراى تاريخ جمادى الآخر 749 (مكه) است. عفيف الدين ابن جمال الدين مظفرى تراجم ديگرى بر آن افزوده است؛
7. طبقات الشافعية، كه ابن قاضى شهبه از آن ياد كرده و گفته است: چون در طبقات ابن كثير زوايدى يافتم، به تأليف كتاب طبقات خود پرداختم (طبقات، 114/3). نسخه‌اى از آن حاوى اجازه‌اى به خط ابن كثير به قليوبى شافعى در 746 ق در كتابخانۀ كتانى رباط و نسخۀ دومى از همان اثر به خط مشرقى وجود دارد (مجلة معهد، 5 (1) 184/، 188). نسخه‌هاى ديگرى از اين اثر در چستربيتى (آربرى، 61) و تونس شناسايى شده است (فهرس المخطوطات المصورة، 311/1-313). نسخۀ چستر بيتى با عنوان طبقات الفقهاء الشافعين و داراى تاريخ جمادى الآخر 749 (مكه) است. عفيف الدين ابن جمال الدين مظفرى تراجم ديگرى بر آن افزوده است؛
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
14. سيرة صغيرة (نك‍: چاپى، شم‍ 5) :
14. سيرة صغيرة (نك‍: چاپى، شم‍ 5) :


15. شرح قطعة من البخارى (ابن قاضى شبهه، همانجا) ، ابن كثير در ضمن خبر وفات بخارى به اين شرح اشاره كرده است (البداية، 24/11) ؛
15. شرح قطعة من البخارى (ابن قاضى شبهه، همانجا)، ابن كثير در ضمن خبر وفات بخارى به اين شرح اشاره كرده است (البداية، 24/11) ؛


16. الكواكب الدرارى در تاريخ، كه برگرفته‌اى از البداية بوده است (حاجى خليفه، 1521/2) ؛
16. الكواكب الدرارى در تاريخ، كه برگرفته‌اى از البداية بوده است (حاجى خليفه، 1521/2) ؛
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش