۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هعن' به 'هعن') |
جز (جایگزینی متن - 'میگ' به 'میگ') |
||
| خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
علامه حسنزاده در ابتدای مقدمه خودش بر کتاب پس از ثنای الهی مینویسد: «در خطبه کتاب، معطل نمیشویم و از مفردات آن، مثل اسم اللّه و رحمن و رحیم بحث نمیکنیم؛ زیرا در خود کتاب میآید. مقدمه کتاب را براى تصحیح کتاب و نیز براى نصایح جناب آخون و اطلاع از اوضاع زمان او میخوانیم و اشارات آن را بیان مینماییم»<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص31</ref>. | علامه حسنزاده در ابتدای مقدمه خودش بر کتاب پس از ثنای الهی مینویسد: «در خطبه کتاب، معطل نمیشویم و از مفردات آن، مثل اسم اللّه و رحمن و رحیم بحث نمیکنیم؛ زیرا در خود کتاب میآید. مقدمه کتاب را براى تصحیح کتاب و نیز براى نصایح جناب آخون و اطلاع از اوضاع زمان او میخوانیم و اشارات آن را بیان مینماییم»<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص31</ref>. | ||
نویسنده، از همان مقدمه، شروع به شرح محتوای مطالب صدرای شیرازی میکند. شیوه او در شرح مطالب این است که بخش یا کلماتی از عبارت مصنف به زبان عربی را ذکر میکند و سپس به شرح آن مطلب به زبان فارسی میپردازد. شرحی که بر کتاب نوشته شده، از دقت و قلم روان برخوردار است. محمدحسین نائیجی، در ابتدای مقدمهای که بر این کتاب نوشته، به تفاوت ظاهری روشهای افلاطون و ارسطو در ارائه فلسفه و رجوع واقعی هر دو به یک طریق، نبی بودن بسیاری از حکمای یونان قدیم، حکیم بودن فارابی به دلیل نگارش کتاب فصوص و بوعلی به دلیل عباراتش در اواخر عمر و ملاصدرا با استناد به عباراتش، میپردازد و نهایتا نتیجه | نویسنده، از همان مقدمه، شروع به شرح محتوای مطالب صدرای شیرازی میکند. شیوه او در شرح مطالب این است که بخش یا کلماتی از عبارت مصنف به زبان عربی را ذکر میکند و سپس به شرح آن مطلب به زبان فارسی میپردازد. شرحی که بر کتاب نوشته شده، از دقت و قلم روان برخوردار است. محمدحسین نائیجی، در ابتدای مقدمهای که بر این کتاب نوشته، به تفاوت ظاهری روشهای افلاطون و ارسطو در ارائه فلسفه و رجوع واقعی هر دو به یک طریق، نبی بودن بسیاری از حکمای یونان قدیم، حکیم بودن فارابی به دلیل نگارش کتاب فصوص و بوعلی به دلیل عباراتش در اواخر عمر و ملاصدرا با استناد به عباراتش، میپردازد و نهایتا نتیجه میگیرد که: «از راه تصفیه و تزکیه و معرفت نفس میتوان به درجه حکمای حقیقی رسید»<ref>ر.ک: مقدمه مقرر، ص15-23</ref>. | ||
وی سپس از معرفت نفس و طریقه کشف و شهود بهعنوان راه رسیدن به حقایق صحبت میکند و به عبارات فراوانی از صدرا و دیگران استشهاد میکند و نتیجه | وی سپس از معرفت نفس و طریقه کشف و شهود بهعنوان راه رسیدن به حقایق صحبت میکند و به عبارات فراوانی از صدرا و دیگران استشهاد میکند و نتیجه میگیرد که: «صاحبان مکتب اشراق و مشاء و حکمت متعالیه بر این متفقند که رسیدن به امهات حقایق از راه فکر ممکن نیست، گرچه در ارائه مطالب و بیان برای مردم دیگر باید از راه و روش عقلی و قیاسات یقینی کمک گرفت»<ref>ر.ک: همان، ص23-27</ref>. | ||
او در اواخر مقدمهاش مینویسد: «صدرالمتألهین از مشارب گوناگونى در این کتاب استفاده کرده و در صدد تلفیق آنها بوده است؛ از یک طرف حقایق کشفى را که حکما و عرفا از راه کشف به آنها رسیدهاند، در قالب حکمت میریزد و طریق اشراق و عرفان نظرى را در نظر دارد و نیز شرط میکند که هرکس میخواهد از این حکمت بهره ببرد و به وادیهاى ناشناخته آن برسد، باید از اهل کشف و شهود باشد و نیز از استشهاد به آیات و روایات معلوم میشود کسانى که میخواهند به مغز آن دست یابند، آشنایى کامل با قرآن و احادیث داشته باشند. | او در اواخر مقدمهاش مینویسد: «صدرالمتألهین از مشارب گوناگونى در این کتاب استفاده کرده و در صدد تلفیق آنها بوده است؛ از یک طرف حقایق کشفى را که حکما و عرفا از راه کشف به آنها رسیدهاند، در قالب حکمت میریزد و طریق اشراق و عرفان نظرى را در نظر دارد و نیز شرط میکند که هرکس میخواهد از این حکمت بهره ببرد و به وادیهاى ناشناخته آن برسد، باید از اهل کشف و شهود باشد و نیز از استشهاد به آیات و روایات معلوم میشود کسانى که میخواهند به مغز آن دست یابند، آشنایى کامل با قرآن و احادیث داشته باشند. | ||
ویرایش