۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ههاى' به 'ههاى') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب حاضر ترجمه دو رساله است از | کتاب حاضر ترجمه دو رساله است از رسالههاى منطقى و فلسفى دوران قدیم: | ||
# رساله ایساغوجى، تألیف فیلسوف افلاطونى فرفوریوس صورى، از شارحان نامدار آثار [[ارسطو]] و از مریدان و اصحاب خاصّ فلوطین (پلوتینوس). این رساله از همان اوان تألیف مورد توجّه و عنایت خاصّ منطقیان قرار گرفت و پس از چندى چنان جاى خود را باز کرد که در کنار رسائل ارغنون و سرآغاز آن جاى داده شد و شرحها و تفسیرهاى متعدّد درباره آن نگاشتند. قرار گرفتن آن در صدر آثار منطقى، سنّتى است دیرین که تا زمان ما همچنان ادامه یافته است و هیچ منطقآموزى از آن بىنیاز نیست. | # رساله ایساغوجى، تألیف فیلسوف افلاطونى فرفوریوس صورى، از شارحان نامدار آثار [[ارسطو]] و از مریدان و اصحاب خاصّ فلوطین (پلوتینوس). این رساله از همان اوان تألیف مورد توجّه و عنایت خاصّ منطقیان قرار گرفت و پس از چندى چنان جاى خود را باز کرد که در کنار رسائل ارغنون و سرآغاز آن جاى داده شد و شرحها و تفسیرهاى متعدّد درباره آن نگاشتند. قرار گرفتن آن در صدر آثار منطقى، سنّتى است دیرین که تا زمان ما همچنان ادامه یافته است و هیچ منطقآموزى از آن بىنیاز نیست. | ||
# رساله مقولات ارسطو (نخستین رساله ارغنون) که هم داراى ارزش گرامرى است و هم ارزش لوژیک و هم ارزش انتولوژیک و بقول پلتیه: «اگر براى دریافت همگى سیستمهاى فلسفى، لازم نباشد، مسلّما براى دریافت منطق و فلسفه [[ارسطو]] کاملا ضرورى است»<ref>ر.ک: دیباچه کتاب، صفحه هفت</ref>. | # رساله مقولات ارسطو (نخستین رساله ارغنون) که هم داراى ارزش گرامرى است و هم ارزش لوژیک و هم ارزش انتولوژیک و بقول پلتیه: «اگر براى دریافت همگى سیستمهاى فلسفى، لازم نباشد، مسلّما براى دریافت منطق و فلسفه [[ارسطو]] کاملا ضرورى است»<ref>ر.ک: دیباچه کتاب، صفحه هفت</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
«این دو رساله همانند سایر رسائل منطقى و فلسفى و ریاضى و نجومى و اخلاقى در دوران نهضت ترجمه اسلامى به عربى ترجمه شد. در ترجمه این رسالهها از یونانى یا سریانى به عربى و تصحیح و تهذیب آن ترجمهها گاه چنان دقّت و حتّى وسواسى بهکار رفته که بهراستى حیرتانگیز است»<ref>ر.ک: همان</ref>. | «این دو رساله همانند سایر رسائل منطقى و فلسفى و ریاضى و نجومى و اخلاقى در دوران نهضت ترجمه اسلامى به عربى ترجمه شد. در ترجمه این رسالهها از یونانى یا سریانى به عربى و تصحیح و تهذیب آن ترجمهها گاه چنان دقّت و حتّى وسواسى بهکار رفته که بهراستى حیرتانگیز است»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
برداشتها و شرحهای [[ارسطو]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از رسائل [[ارسطو]] و سایر فلاسفه، بهقدری دقیق است که مسمانان معمولا پس از آن به سراغ برداشتهای این فلاسفه از آنها رفتند. هرکس شفا را با | برداشتها و شرحهای [[ارسطو]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از رسائل [[ارسطو]] و سایر فلاسفه، بهقدری دقیق است که مسمانان معمولا پس از آن به سراغ برداشتهای این فلاسفه از آنها رفتند. هرکس شفا را با ترجمههاى رسائل ارسطو و رسائل شارحان او از تئوفراستس و ثامسطیوس و اسکندر افرودیسى و فرفوریوس و شارحان دیگر مقایسه کند، چنان اعجاب و بهت و حیرتى به او دست مىدهد که به هیچ عبارت قابل توصیف نیست. کار او به اعجاز شبیهتر است تا به یک امر عادى معمولى. آثار فارابى و ابن سینا موجب شد که دیگر کمتر حکیم مسلمانى سراغ ترجمه آنها برود؛ ازاینرو این کمبود را نمىتوان نادیده گرفت که حکماى اسلام با زبان یونانى بیگانه شدند و دیگر به این ترجمهها هم مراجعه نمىکردند و بدینسان ارتباط آنها با سرچشمه اصلى علوم اوایل قطع شد. گذشته از این برخى بر آن بودند که به افکار ارسطو رنگ اسلامى بدهند. از طرف دیگر کتاب اثولوجیا را که ترجمهگونهاى است از انئاد فلوطین، از ارسطو مىدانستند درصورتىکه آراء متافیزیکى ارسطو با آراء فلوطین تفاوت بین دارد. | ||
بنابراین استادان فلسفه اسلامى و بهنحو کلّى اصحاب فلسفه در زمان ما، براى شناخت چهره واقعى فلسفه ارسطو باید به متن | بنابراین استادان فلسفه اسلامى و بهنحو کلّى اصحاب فلسفه در زمان ما، براى شناخت چهره واقعى فلسفه ارسطو باید به متن نوشتههاى او و نوشتههاى شارحان آثار او که به قلم خود ایشان جارى شده، مراجعه کنند و از سرچشمههاى حقیقى سیراب شوند و یقینا در این مراجعه به نکات بسیار قابل توجّه دست خواهند یافت و به اختلاف آنچه در آن آثار و در کتب اسلامى آمده، واقف خواهند شد و خلاصه باید گفت «ارسطو فیلسوفى است که از نو باید شناخت». | ||
جاى خوشبختى است که در زمان ما غیر از کتابهاى تاریخ فلسفه که ارسطو در همه آنها از عناوین اصلى است، کتابهایى مستقل که درباره ارسطو نوشته شده، به فارسى درآمده و گذشته از آن، قسمت عمده آثار ارسطو هم ترجمه شده و بدینسان منابعى بس غنى در اختیار طالبان فلسفه قرار گرفته است. | جاى خوشبختى است که در زمان ما غیر از کتابهاى تاریخ فلسفه که ارسطو در همه آنها از عناوین اصلى است، کتابهایى مستقل که درباره ارسطو نوشته شده، به فارسى درآمده و گذشته از آن، قسمت عمده آثار ارسطو هم ترجمه شده و بدینسان منابعى بس غنى در اختیار طالبان فلسفه قرار گرفته است. | ||
کتاب حاضر گامى است کوتاه در این راه، شامل دو بخش: متن ایساغوجى که مقدّمهاى است بر مقولات و خود متن مقولات. هریک از این دو نیز با | کتاب حاضر گامى است کوتاه در این راه، شامل دو بخش: متن ایساغوجى که مقدّمهاى است بر مقولات و خود متن مقولات. هریک از این دو نیز با مقدّمههاى مبسوط و توضیحات و حواشى همراه شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت - نه</ref>. | ||
فرفریوس در مقدمه کتاب چنین مینویسد: «اى خریزائوریوس! براى دریافتن دکترین مقولات ارسطو، دانستن حقیقت جنس و فصل و نوع و عرض خاصّ و عرض عامّ دربایست است. گذشته از این آگاهى از این مفاهیم، هم براى آوردن تعریف و هم براى آنچه مربوط به تقسیمبندى است و هم براى اقامه برهان (که تحقیق در آن سخت ضرورى است)، بسیار پرثمر است. بدین سبب من براى تو مقالتى مختصر در این زمینه مىپردازم و سعى خواهم کرد که در سخنانى موجز، در مقدّمهگونهاى بدانچه فلاسفه پیشین گفتهاند، اشارتى کنم. بدون اینکه به تحقیقات بسیار عمیق بپردازم و حتّى مباحث ساده را نیز در حدّ نیاز بیان مىکنم. هم از آغاز مىگویم که در مورد اجناس و انواع، دانستن اینکه آیا همه واقعیتهایى قائم به خود هستند یا صرفا تصوّراتى ذهنىاند و در صورت پذیرفتن اینکه وجود مستقلّ و قائم به خود داشته باشند، آیا جسمانىاند یا غیر جسمانى و بالاخره اینکه آیا بهکلّ مفارق از محسوساتند، یا در اشیاء محسوسند و قوامشان به اشیاء محسوس است، سخنى نمىگویم. این مسئلهاى است بسیار عمیق که مستلزم تحقیقى است کاملا مجزّا و مبسوطتر»<ref>ر.ک: متن ایساغوجی، ص61-62</ref>. | فرفریوس در مقدمه کتاب چنین مینویسد: «اى خریزائوریوس! براى دریافتن دکترین مقولات ارسطو، دانستن حقیقت جنس و فصل و نوع و عرض خاصّ و عرض عامّ دربایست است. گذشته از این آگاهى از این مفاهیم، هم براى آوردن تعریف و هم براى آنچه مربوط به تقسیمبندى است و هم براى اقامه برهان (که تحقیق در آن سخت ضرورى است)، بسیار پرثمر است. بدین سبب من براى تو مقالتى مختصر در این زمینه مىپردازم و سعى خواهم کرد که در سخنانى موجز، در مقدّمهگونهاى بدانچه فلاسفه پیشین گفتهاند، اشارتى کنم. بدون اینکه به تحقیقات بسیار عمیق بپردازم و حتّى مباحث ساده را نیز در حدّ نیاز بیان مىکنم. هم از آغاز مىگویم که در مورد اجناس و انواع، دانستن اینکه آیا همه واقعیتهایى قائم به خود هستند یا صرفا تصوّراتى ذهنىاند و در صورت پذیرفتن اینکه وجود مستقلّ و قائم به خود داشته باشند، آیا جسمانىاند یا غیر جسمانى و بالاخره اینکه آیا بهکلّ مفارق از محسوساتند، یا در اشیاء محسوسند و قوامشان به اشیاء محسوس است، سخنى نمىگویم. این مسئلهاى است بسیار عمیق که مستلزم تحقیقى است کاملا مجزّا و مبسوطتر»<ref>ر.ک: متن ایساغوجی، ص61-62</ref>. |
ویرایش