تاج التراجم في تفسير القرآن للأعاجم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۱
تاج التراجم في تفسير القرآن للاعاجم | |
---|---|
پدیدآوران | اسفراینی، شهفور بن طاهر (نویسنده)
مایل هروی، نجیب (مصحح) الهی خراسانی، علیاکبر (مصحح) |
ناشر | شرکت انتشارات علمي و فرهنگي |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | مجلد1 و 2: 1375ش مجلد3: 1374ش |
موضوع | تفاسير اهل سنت - قرن 5ق نثر فارسي - قرن 5ق |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | BP 94 /الف5ت2 |
تاج التراجم في تفسير القرآن للأعاجم، اثر ابوالمظفر شاهفور بن طاهر بن محمد اسفراینی، تفسیر قرآن به زبان فارسی است که با تصحیح نجیب مایل هروی و علیاکبر الهی خراسانی، به چاپ رسیده است.
تاریخ تألیف
کتاب بهاحتمال قریببهیقین، بین سالهای 430 تا 460ق، تألیف شده است[۱].
ساختار
کتاب با مقدمه مفصلی از محققان آغاز و مطالب که دربردارنده دیباچه و تفسیر برخی از سورههای قرآن مجید است، در سه جلد، تنظیم شده است؛ بهگونهای که تفسیر سوره حمد، بقره و آلعمران در جلد نخست، سوره نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال و توبه در جلد دوم و سوره یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم، حجر، نحل، بنیاسرائیل، کهف، مریم، طه و انبیاء در جلد سوم آمده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، ابتدا به بررسی ادوار ترجمه و تفسیر قرآن مجید و منزلت اثر حاضر از این دیدگاه پرداخته شده و سپس مباحث زیر، مطرح گردیده است: نقد حال مفسر، نگارشهای او، اهمیت کتاب حاضر، نقد و بررسی بعضی از آراء مفسر، نسخههای کتاب و شیوه کار محققان در آن[۲].
از جمله خاطرنشان شده است که: «اثر حاضر، به اعتبارى، در میان نگارشهای تفسیرى، دومین تفسیر مورخ در زبان فارسى است؛ هرچند که استورى به نادرست آن را چهارمین تألیف فارسى در زمینه نگارشهای تفسیر قرآن برمیشمارد و به اعتبارى دیگر، این کتاب، نخستین تألیف در حوزه تفسیر قرآن به زبان فارسى است که در روزگار نگارنده و نگارش آن، در تاریخ نگارشهای فارسى محقق شده است؛ زیرا ترجمه تفسیر طبرى، برگردانى است تلخیص شده از اصل عربى تفسیر ابن جریر و دیگر ترجمههای محض و ترجمههای تفسیرى، مانند چند برگ تفسیر قرآن عظیم، تفسیر کمبریج، تفسیر قرآن پاک، تفسیر شنقشى و تفسیر آهنگین و امثال آنها، از نظر کتابشناسی تاریخى، تاکنون روزگار نگارش آنها روشن نیست»[۳].
«اثر حاضر، در میان تفاسیر کهن فارسى، چونان «ترجمه تفسیرى طبرى»، «روض الجنان»، «تفسیر سورآبادى»، «تفسیر کمبریج»، «کشف الاسرار میبدى»، «تفسیر نسفى»، «لطائف درواجکى»، «ینابیع العلوم اندخووى» و «بصائر یمینى»، از اهمیت خاصى برخوردار است؛ زیرا مجموعه تفاسیر مذکور در منطقهای خاص - که جغرافى نویسان قدیم آن را خراسان بزرگ مینامیدهاند - تألیف شده است و تفسیر حاضر، دومین حلقه زنجیره خراسانیان بشمار میرود که بدون تردید به علت قدمت زمانى و شیوهای که در ترجمه آیات در مدنظر مفسر بوده، بر تفسیرهاى فارسى که در سدههای ششم و هفتم هجرى تألیف شده، تأثیر گذارده است»[۴].
«در میان تفاسیر کهن فارسى، «تاج التراجم»، یکى از تفسیرهایى است بااهمیت و درخور تأمل. نخستین نکتهای که اهمیت تفسیر موردبحث را تثبیت میکند، چگونگى بخش ترجمه آن است و دیدگاه مفسر در زمینه ترجمه قرآن بر مبناى الفاظ و تعبیرات مفسران»[۵].
«این کتاب، نقطه عطف دو دوره از ادوار ترجمه قرآن بشمار میرود؛ زیرا ترجمههای شناخته شده و منسوب به پیش از سده پنجم هجرى، از نوع ترجمه تحتاللفظی و بدون توجه به نظرگاههای تفسیرى است و ترجمههای پس از سده پنجم، بیشتر بر پایه آراء و عقاید مفسران میباشد که البته تحول و انتقال مترجمان از دوره نخست ترجمه قرآن به دوره دوم، بهاحتمال قریببهیقین، تحت تأثیر نقد و نظر شاهفور بوده است؛ در خصوص کیفیت برگردان قرآن مجید به زبان فارسى که در دیباچه خود به نارسایى تراجم دوره نخست توجه داده و به همین جهت، کتابش را «تاج التراجم» نامیده است؛ ازاینرو، نقد و نظر اسفراینى و هم بخش ترجمه تفسیر حاضر، به لحاظ تاریخ ترجمه قرآن و شیوههای آن در زبان فارسى، حائز اهمیت فراوان است و سزاوار تدقیق مترجمان قرآن در روزگار ما»[۶].
«بسیارى از محققان معاصر و برخى از مشرکان سابق، با توجه به ظاهر برخى ترجمهها و تفسیرها به «عدم تلائم» آیات قرآن قائل شدهاند و این نکتهای است که از ظاهر آیات استنباط میشود؛ به همین دلیل است که برخى از آنان فقدان انسجام در قرآن را عنوان کردهاند. این نظر انتقادى را بسیارى از مترجمان و مفسرانى که قرآن را به فارسى ترجمه و تفسیر کردهاند، نادیده گرفته و کمتر به نشان دادن رابطه پنهان و دیریاب موضوعات یک سوره و پیوند موضوعى و پوشیده آیات اهتمام ورزیدهاند. شاهفور به این مسئله توجهى شایان مبذول داشته و کوشیده است که با نمودن علت نزول آیات هر سوره و سبب انزال آنها، پیوند و رابطه معنایى جمیع و یا اغلب آیههای هر سوره را آشکار سازد و این نکتهای است دقیق که در همه تفاسیر کهن و جدید فارسى دیده نمیشود، به همین جهت است که ترجمه و تفسیر هر سوره از سور قرآن در تفسیر حاضر، داراى یک وجهه معنایى واحد است که هر آیه داین آیه پسین و مدیون آیه پیشین مینماید»[۷].
«عصر شاهفور عصر جدال فرقهها و برخورد مذهبهای مختلف اسلامى بوده است و دانشمندان این دوره، در هر موضعى که مناسب میدانستهاند، به اثبات آراء فرقه خود و رد و طرد عقاید فرقههاى دیگر میپرداختهاند. برخى از جدالها و برخوردهاى مزبور، در تفاسیر این دوره گنجانیده شده و ازاینجهت، تفاسیر سدههای پنجم و ششم هجرى، یکى از منابع سودمند در شناخت آراء کلامى بشمار میرود. جدال چشمگیر دوره موردبحث، برخوردهاى تند میان اشعریان و معتزلیان بوده که در بیشتر تفاسیر این عصر بهوضوح مشهود است. اسفراینى نیز که خود از متکلمان روزگار خود بوده و از آراء و عقاید دیگر مذاهب و فرق آگاه، از جدال کلامى مذکور دور نمانده و در بسیارى از موارد، به نقد و بررسى و گاه رد و طرد آراء معتزله و فرق دیگر اهتمام کرده است. بهطوریکه میتوان ابوبکر عتیق سورآبادى را از پیروان و متتبعان شاهفور در این زمینه محسوب کرد. به این اعتبار، اثر حاضر، یکى از منابع کهن فارسى است که بر آراء کلامى و برخورد عقاید اشعرى با دیگر فرقهها اشتمال دارد»[۸].
«علاوه بر مسائل کلامى، نکتههای فقهى «تاج التراجم» نیز جالب توجه است؛ زیرا شاهفور را از زمره فقیهان سده پنجم هجرى بشمار آوردهاند و این نکته را مباحث فقهى تفسیر حاضر تثبیت میکند؛ خصوصاً مواضعى که اسفراینى به فقه تطبیقى میپردازد و نظرگاههای فقهى دیگر فرق را در قیاس با فقه مذهبش عنوان میکند. در کمتر تفسیرى از تفاسیر است که قصهها و داستانهای اساطیرى و تاریخى مربوط به اشارات قرآن نیامده باشد؛ اما تفاوتى که ازاینجهت در میان تفاسیر میتوان سراغ گرفت، این است که مفسر، قصهها را چگونه برگرفته و تا چه حد، در نقل داستانها توفیق داشته است. به این اعتبار نیز «تاج التراجم» شایان توجه است؛ زیرا شاهفور نهتنها قصهها را کوتاه برگزار کرده، بلکه در نقل آنها به پارهای از جزئیات قهرمانان و حتى در مواردى به خلقوخوی و نحوه بیان و حرکات آنان توجه داشته. به این جهت است که خواننده به هنگام خواندن قصههاى قرآن از طریق تفسیر حاضر، نهتنها احساس ملالت نمیکند، بلکه نکتههای اخلاقى، عقیدتى و اجتماعى را که در قصص مذکور نهفته است، پیدا و آشکار مییابد»[۹].
«روشن است که نگارشهای کهن فارسى بهطور عام و ترجمهها و تفسیرهاى کهن بهطور خاص، به لحاظ شناخت زبان فارسى و گونههای آن و هم به جهت تدوین دستور و فرهنگ تاریخى زبان مزبور و به خاطر غنا بخشیدن به فارسى معاصر، از اهمیتى خاص برخوردارند. کتاب حاضر نیز به این اعتبار درخور تحقیق و تدقیق است؛ زیرا نگاشته مذکور در روزگارى پرداخته شده که زبان فارسى در تمدن اسلامى ایران، نقش چشمگیرى داشته و از ساختى مفهوم و گویا برخوردار بوده است؛ ازاینرو تفسیر حاضر نهتنها به خاطر اشتمال بر صدها واژه سره و تعبیرات و ترکیبات دلنشین فارسى داراى اهمیت است، بلکه به اعتبار آنکه گونهای از گونههای نوشتارى فارسى خراسان را نشان میدهد هم درخور مداقه زبان شناسان تواند بود»[۱۰].
«در این تفسیر، آثار گونهای زبان، انواع تبدیلات و تغییرات آوایى از قبیل ادغام، ابدال و شناسههای کهن ساختارى مانند تصغیر واژهها و تطبیق فعل و فاعل و عدم آن، وفور فعلهای مرکب و بسیط و پیشوندى، کاربرد صیغههای مشتق از بایستن و شایستن، وجوه مصدرى و وصفى، مفعول مطلق - که از شناسههای نگارشهای کهن است - استعمال مجدد حروف اضافه در یک جمله، جمع بستن جمعهای مکسر عربى، انواع با تا و یا و غیره دیده میشود»[۱۱].
«حرمتى عظیم که اسفراینى به خاندان پیامبر(ص) میگزارد و به سخنان و اخبار امامان معصوم، چونان امام على(ع) و امام صادق(ع) استناد میکند، نمودار این است که وی گرفتار خامى و تعصب شدیدى که برخى از معاصران او داشتهاند، نبوده است. جدا دانستن آراء و عقاید امامان (شیعه امامیه) از غالیان و باطنیان هم از تسامح مذهبى او حکایت دارد؛ زیرا همچنان که میدانیم بسیارى از همعصران و متأخران او، شیعه امامیه را به ناروا با غالیان و دیگر فرقههایى که به نام روافض شهرت داشتهاند، خلط کردهاند. بااینهمه برخى از آراء کلامى و برداشتهای اسفراینى از روایات بهگونهای است که خوانندگان دیگر فرق و مذاهب را مقبول نمیافتد»[۱۲].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد، در ابتدای همان جلد آمده و در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۱۳] و اشاره به اختلاف نسخ[۱۴]، به توضیح پیرامون برخی از کلمات و عبارات متن، پرداخته شده است[۱۵].
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ج1، صفحه دوازده
- ↑ ر.ک: همان، صفحه یک - بیستوچهار
- ↑ ر.ک: همان، صفحه یازده - دوازده
- ↑ ر.ک: دوازده
- ↑ ر.ک: همان، صفحه دوازده - سیزده
- ↑ ر.ک: همان، صفحه سیزده
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، صفحه چهارده
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، صفحه پانزده
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، صفحه شانزده - هفده
- ↑ مثلاً ر.ک: پاورقی، ج1، ص2
- ↑ مثلاً ر.ک: همان، ص6
- ↑ مثلاً ر.ک: همان، ص10
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.