الدّين النصيحة: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۱
الدّين النصيحة | |
---|---|
پدیدآوران | کاشف الغطاء، عباس (نویسنده) |
ناشر | دار العلوم |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 1426ق , |
چاپ | 1 |
موضوع | نصيحت - جنبههای مذهبی - اسلام |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 249 /ک2د9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الدين النصيحة، اثر شیخ عباس کاشفالغطاء، بیان اهمیت و جایگاه نصیحت و خیرخواهی در دین اسلام میباشد که به زبان عربی نوشته شده است.
ساختار
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهار فصل، تنظیم شده است.
نویسنده در ابتدا، به تعریف لغوی و اصطلاحی واژه نصیحت پرداخته و ضمن بیان شروط نصیحت و ناصح و کیفیت و انواع نصیحت، نصیحت در فقه اسلامی را مورد بحث قرار داده و در نهایت، نصیحت در تطبیقات فقهیه را بررسی نموده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، به اهمیت نصیحت کردن اشاره گردیده و این خلق نیک، یکی از مقومات مودت و والاترین لوازم محبت، دانسته شده است.[۱].
در فصل اول، در سه بخش، ابتدا نصیحت از لحاظ لغوی و اصطلاحی تعریف و سپس، فرق آن با تأنیب (نکوهش سخت)، مدارا، مداهنه و تقیه بیان شده و در انتها، آثار شرعی نصیحت، بیان گردیده است.[۲].
نصیحت در لغت، به معنای خلوص بوده، اما در اصطلاح، کلمهای جامع است که بهوسیله آن، تعابیر زیادی اراده میگردد، از جمله، اراده خیر برای شخصی که نصیحت میشود. به عقیده نویسنده، از بررسی تعاریفی که برای نصیحت بیان شده، چنین برداشت میشود که این واژه، حول مصلحت، خیر، صلاح و عنایت به منصوح معنا میشود. این کلمه، گاهی بهگونهای به کار میرود که فقط شامل معامله و عمل (بدون قول) میشود؛ مثل:
- خالص کردن نیت از شائبه فساد در معامله یا خالص کردن فاعل ضمیر خویش را در عملی که از وی سر میزند؛
- خالص کردن عمل از غش؛
- خالص کردن عمل از فساد.
گاهی بهگونهای استعمال میگردد که شامل قول هم میشود؛ مثل:
- گزینشی که صلاح قولی و فعلی در آن است؛
- معرفی کردن وجه مصلحت با خالص کردن نیت از شوائب مکروه؛
- اراده خیر برای غیر، بدانگونه که برای خویش اراده میگردد[۳].
نویسنده در بیان فرق بین نصیحت و تأنیب (نکوهش)، به این نکته اشاره نموده که نصیحت، احسان به نصیحتشونده، بهصورت رحمت، شفقت و ملاطفت از سوی ناصح است؛ بهگونهای که پزشک عالم و مشفق با مریض معامله مینماید؛ درحالیکه «تأنیب» و واژههای هممعنای آن، مستلزم اهانت و درشتی میباشد[۴].
در فصل دوم، در ضمن چهار مبحث، شروط نصیحت و ناصح و کیفیت و انواع نصیحت، توضیح داده شده است. از جمله شروط نصیحت، عبارت است از: اخلاص؛ اینکه نصیحت، برای حاجتی مربوط به حفظ مقاصد شریعت از قبیل دین، جان، عقل، آبرو و مال باشد؛ بسنده نمودن به مقدار لازم و نپرداختن به عیوب دیگر[۵].
نویسنده بر این باور است که از جمله شروط شخص ناصح، آن است که وی به برخی از علوم و آگاهیها، مسلح باشد که اهم آنها، عبارتند از: علم شریعت و علم به احوال مردم و اجتماع، مصالح، موقعیت مکانی و زمانی، علم ترجیح در صورت تعارض و تزاحم بعضی از امور با یکدیگر و..[۶].
به اعتقاد وی، شایسته و سزاوار است که داشتن روحیه و حالت نصیحت صحیح، در جمیع احوال و حالات، همراه آدمی بوده و مردم یکدیگر را برحسب مقتضای حال و بر وجه شایسته و صحیح، نصیحت و ارشاد به خیر نمایند[۷].
وی در این فصل، انواع نصیحت را برشمرده و به توضیح آنها، پرداخته است که عبارتند از: نصیحت برای خداوند (که مستلزم اخلاص اعتقاد در توحید و نفی شرک از خداوند و ترک الحاد در صفات است)؛ نصیحت برای قرآن (که ایمان به کلام خدا بودن آن و شبیه کلام مخلوق نبودن و حق تلاوتش را بهجا آوردن و... است)؛ نصیحت برای پیامبر(ص) (که عبارت است از تصدیق رسالت ایشان و ایمان به تمامی فرمایشات آن حضرت و اطاعت از او، در امر و نهیش)؛ نصیحت برای اهلبیت(ع) (که شامل اتباع و پیروی از ایشان در تمامی امور زندگی میشود)؛ نصیحت برای پیشوایان مسلمین (که عبارتند از حاکمین عادل، فرمانروایان و علمای دین)؛ نصیحت برای عامه مردم (که عبارت است از ارشاد آنان به مصالح دنیا و آخرت و خودداری از آزار ایشان)[۸].
در فصل سوم، در خلال چهار مبحث، نصیحت در فقه اسلامی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در مبحث اول، در سه بخش زیر، به مقوله نصیحت از منظر ادله شرعیه نگریسته شده است:
- آیات: که از جمله آنها، عبارت است از آیه 93 سوره اعراف: فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ کَافِرِينَ؛ «پس [شعیب] از ایشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، بهراستى كه پيامهاى پروردگارم را به شما رسانیدم و پندتان دادم؛ دیگر چگونه بر گروهى كه كافرند دریغ بخورم»[۹].
- احادیث: که در چهار طایفه، تقسیمبندی میشوند: مطلق نصیحت؛ نصیحت مستشیر؛ اعانت مؤمن و حرمت خیانت مؤمن[۱۰].
- سیره متشرعه: نویسنده معقتد است که سیره متدینین و علمای روحانی بر عدم التزام به نصیحت بهطور مطلق، مؤید استحباب نصیحت است.[۱۱].
در مبحث دوم، مواردی مورد بحث قرار گرفته است که در آنها، نصیحت مستلزم امر حرامی بوده، ولذا صحیح نیست؛ از جمله، نصیحتی که به غیبت، افشای سر دیگران و یا سخنچینی منجر شود[۱۲].
نصیحت در مذاهب اسلامی، از جمله مالکیه، شافعیه، حنفیه، حنبلیه و ظاهریه در مبحث سوم بررسی شده است.[۱۳].
از آنجا که نصیحت، از جمله امور مستحبی میباشد، در مبحث چهارم، این مطلب بررسی شده که آیا اخذ اجرت و عوض در قبال آن، صحیح است یا خیر[۱۴].
در آخرین فصل، در هشت قسمت، نصیحت در تطبیقات فقهیه مورد بحث و بررسی قرار گرفته که عبارتند از:
- نصیحت در افشا کردن اهل بدعت و کتب ضالهای که مخالف کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) میباشند[۱۵].
- نصیحت مستشیر در بیان تفضیل بعضی از علما بر بعض دیگر. نویسنده، معتقد است که این مورد، غیبت محسوب نمیشود و در قرآن هم چنین تفضیلی آمده: وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَ آتَيْنَا دَاوُدَ زَبُوراً ﴿الإسراء: 55﴾؛ «و در حقیقت، بعضى از انبیا را بر بعضى برترى بخشیدیم و به داوود زبور دادیم».
وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَاراً ﴿نوح: 14﴾؛ «و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است»[۱۶].
- نصیحت در نسب: که دارای آثار شرعیه عاجل و آجلی است، مانند توارث، محرمیت، گرفتن خمس و نفقات و..[۱۷].
- نصیحت در ازدواج: که هرچند به گفتن عیوب دیگری منجر میشود، اما به دلیل آگاه کردن مستشیر و جلوگیری از متضرر شدن او، مانعی ندارد[۱۸].
- نصیحت در معامله[۱۹].
- نصحیت در شهود[۲۰].
- نصیحت کفار و مشرکین و اهل کتاب[۲۱].
- نصحیت در ولایت[۲۲].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب بههمراه فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است. پاورقیها بیشتر به ذکر منابع اختصاص یافته است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص6
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص10-21
- ↑ ر.ک: همان، ص12
- ↑ ر.ک: همان، ص15
- ↑ ر.ک: همان، ص22
- ↑ ر.ک: همان، ص24
- ↑ ر.ک: همان، ص26
- ↑ ر.ک: همان، ص30
- ↑ ر.ک: همان، ص37
- ↑ ر.ک: همان، ص42-57
- ↑ ر.ک: همان، ص59
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص90-94
- ↑ ر.ک: همان، ص95
- ↑ ر.ک: همان، ص98
- ↑ ر.ک: همان، ص102
- ↑ ر.ک: همان، ص104
- ↑ ر.ک: همان، ص105
- ↑ ر.ک: همان، ص106
- ↑ ر.ک: همان، ص109
- ↑ ر.ک: همان، ص112
- ↑ ر.ک: همان، ص113
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.