اخلاق و جوان: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی') |
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۰۳
اخلاق و جوان | |
---|---|
پدیدآوران | مظاهری، حسین (نویسنده) |
ناشر | شفق |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1387 ش |
چاپ | 4 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اخلاق و جوان، اثر فارسی آيتالله حسين مظاهرى، متن تحريرشده سلسله مباحث ايشان پيرامون جوانان است كه در ماه مبارک رمضان سالهاى 1412 تا 1415ق، در جمع نسل جوان ایران ايراد گرديده است.
ساختار
کتاب با مقدمه مركز مطالعات و تحقيقات اخلاقى در اشاره به نكاتى پيرامون مطالب، آغاز و مباحث در هفت فصل، در دو جلد، تنظيم شده كه طى آن، مسائل مربوط به جوانان بررسى و ارزيابى شده است.[۱]
نویسنده در ابتدا، به بحث و بررسى جوان و نيروهاى كنترلكننده وى پرداخته، پس از بيان مسئولیتهاى مختلفى كه جوانان بر عهده دارند، مسئله ازوداج و كار و كوشش جوانان را پيش كشيده و در نهایت، غرايز و تمايلات، عفت و غيرت و استقلال فكرى جوان را تشريح نموده است.
جوان در دورانى بسرمىبرد كه سراپا احساسات است. تمام تمايلات و غرايزش بالفعل شده، تخيلها، آمال و آرزوها، وسوسهها و شبههها وجودش را فراگرفته و مهمتر اينكه غرور و جوانى هم بر او حكمفرما شده است. پس نيازمند نيروى كنترلكننده قوى است تا او را از سقوط و انحراف حتمى بازدارد و به راه سعادت هدايت كند. این نيروى كنترلكننده، مجموعهاى از عوامل گوناگون است كه در اثر حاضر بهتفصيل به آنها پرداخته شده است.
در بحث مسئولیت جوانان، چهار دسته مسئولیت بيان شده كه متوجه نوع بشر و بهویژه جوانان است: اول، مسئولیت جسمانى و مواظبت كامل از جسم و پیکره مادى؛ دوم، مسئولیت روحى كه در خصوص روح و بعد معنوى اوست و مايه امتياز انسان از ديگر حيوانات است؛ سوم، مسئولیت اجتماعى كه درباره اجتماع و جامعهاى است كه در آن زندگى مىكند و وظايف و مسئولیتهایى كه بايد آنها را به نحو احسن ايفا نمايد و چهارم، مسئولیت بندگى خداى متعالى است كه از مسئولیتهاى ديگر، مهمتر و مفيدتر است. ازدواج و موانع آن و كار شايسته و شرايط آن، از ديگر مباحثى است كه در این کتاب مطرح شده است.
گزارش محتوا
در جلد اول، فصل اول، جوان و نيروهاى كنترلكننده وى، مورد بررسى و ارزيابى قرار گرفته است. نویسنده، معتقد است برای جلوگيرى از خطر انحراف و سقوط جوانان، بايد یک نيروى كنترلكننده وجود داشته باشد. به نظر وى، این نيروى كنترلكننده، یک چيز نيست، بلكه مجموعهاى از عوامل گوناگون است كه بايد با هم به كار افتد و هماهنگ حركت كند تا جوان و ساير اقشار جامعه، با استفاده از آنها بتوانند راه خود را بيابند و از خطرها محفوظ بمانند. این اجزا كه نویسنده بهصورت مفصل به تشريح و بررسى آنها پرداخته است، عبارتند از: عقل، وجدان اخلاقى، آداب و رسوم اجتماعى، احترام به قانون، انعطافپذيرى، نماز، ايمان عقلى و قلبى، تربيت خانوادگى، فرهنگى و اجتماعى.[۲]
نویسنده در بحث از عقل، به جوانان توصيه مىنمايد كه قبل از شروع به هر سخن و كارى، اول درباره آن فكر كنند و بينديشند كه آيا این كار صلاح است يا نه؟.[۳]
وى بر این باور است كه این عقل مىباشد كه جلوى احساسات مفرط را گرفته و آن را كنترل مىكند؛ عقل است كه جلوى غرور علمى بىجا را گرفته و آن را به حد اعتدال رسانده و تمايلات و غرايز سركش و بيچارهكننده جلوگيرى كرده و آن را در راه صلاح به كار مىبرد؛ ازاينرو، شكر نعمت بزرگى چون عقل ايجاب مىكند كه به بهترين وجه از آن استفاده شده و در همه مراحل و شئون زندگى، به كار برده شود.[۴]
در فصل دوم، مسئولیتهاى جوانان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده برای تبيين بيشتر این مسئولیتها، آنها را به چهار دسته زير تقسيم و بهصورت جداگانه، به تشريح و توضيح هریک از آنها پرداخته است:
الف)- مسئولیت جسمانى: به اعتقاد نویسنده، اولین مسئولیتى كه متوجه نوع بشر و خصوصا جوانان است، مسئولیت جسمانى و مواظبت كامل از جسم و پیکره مادى است؛ جسمى كه از نظر اسلام، حامل پرتویى از روح الهى و بالاترين و ارزندهترين متاعها و كالاهاست.[۵]
ب)- مسئولیت روحى: همان ویژگى خاصى كه به اعتقاد نویسنده، مايه امتياز انسان از ساير حيوانات است و او را در جايگاه برترى قرار مىدهد. نویسنده به این نكته اشاره دارد كه اگر انسان و بهویژه جوان، ارتباطش را با خالق هستى و اوامر و نواهى او حفظ كرد و با تقواى الهى مأنوس شد و در خدمت به خلق خدا و خشنودى ائمه(ع) كوشش نمود، روح خالى از هر رنگ و شكل او، یک هویت انسانى پذيرفته و جلا پيدا مىكند، اما اگر داراى اعمالى زشت و ناپسند شده و ارتباطى هم با خداوند نداشته و با خلق خدا هم بدرفتارى كند و با طاغوت و شياطين رابطه داشته باشد، اينها نيز به روح او رنگ داده و از آن صورت مىسازد.[۶]
ج)- مسئولیت اجتماعى: به باور نویسنده، همانگونه كه انسانها نسبت به جسم و جنبه مادى و در رابطه با روح و بعد معنوى خود مسئولیت دارند، در ارتباط با اجتماع و جامعهاى كه در آن بسرمىبرند و زندگى مىكنند نيز وظايف و مسئولیتهایى دارند كه بايد آنها را به نحو احسن ايفا نمايند و از آن مواظبت كامل داشته باشند.[۷]
د)- مسئولیت عبوديت و بندگى: مسئولیتى است كه نویسنده آن را مهمترين و مفيدترين مسئولیت دانسته است؛ زيرا به اعتقاد وى، رابطه انسان با خدايش را در بر مىگيرد و اينكه چگونه یک انسان بايد در پيشگاه معبودش بندگى كند و اظهار عبوديت نمايد.[۸]
در فصل سوم، مسئله ازدواج مورد بحث قرار گرفته است. از جمله مسائلى كه در اسلام، فوقالعاده بر روى آن تأكيد و پافشارى شده، ازدواج و ايجاد كانونى پر از مهر و محبت بين زن و شوهر است كه داراى اثرات و ثمرات بسيار ارزنده و مفيدى است.[۹]
در آخرين فصل این جلد، به كار و كوشش از ديدگاه قرآن نگريسته شده است. نویسنده برای این مسئله، نقش زيربنايى و اصلى در سعادت جوانان، بلكه سعادت و كمال در هر زمینهاى قائل است.[۱۰]
به اعتقاد نویسنده اگر نگاهى به قرآن بيندازيم، خواهيم ديد كه در بيش از پانصد آيه به تلاش و فعاليت در ابعاد مختلف آن اشاره، سفارش و تأكيد فرموده است.[۱۱]
در جلد دوم، فصل پنجم، غرايز و تمايلات جوان، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده معتقد است اگر نگاهى به ساختمان وجودى و طبيعت و فطرت انسان بيندازيم، این مطلب بهخوبى آشكار است كه هر انسانى به جهت تداوم حيات مادى و معنوى خود، داراى یک سلسله تمايلات، خواستهها و غرايزى است كه با اطفاء و برآورده كردن آنها، مىتواند به یک زندگى آرام، بىدغدغه و راحت دست يابد.[۱۲]
به باور نویسنده، از میان همه غرايز، تمايلات و شهواتى كه در وجود ماست و مختص به انسان و نوع بشر مىباشد، غريزه مذهب داراى حساسيتى ویژه و جايگاهى فوقالعاده و رفيع است كه نه تنها انسان را از ديگر موجودات عالم ممتاز كرده و جدا مىسازد، بلكه حاكى از وجود توان و لياقتى بسيار ارزشمند در درون اوست.[۱۳]
غريزه مذهب، دوستيابى، علميابى و علمجویى، از جمله غرايزى هستند كه به بحث كشيده شدهاند.
در فصل ششم، از عفت و غيرت بحث به میان آمده است. به اعتقاد نویسنده، از میان كلمات و واژههایى كه داراى قداست و ارزش مثبت بالايى هستند، دو كلمه عفت و غيرت، از ارزش ویژهاى برخوردارند. این دو كلمه كه حاصل دو صفت از صفات برجسته و خوب انسانى هستند، دارندگان خود را به درجهاى از اعتبار و ارزش مثبت مىرسانند كه در نزد همه داراى ارج و قرب افزون بر ديگران جلوه مىكنند و با چشم ديگرى در میان مردم ديده مىشوند.[۱۴]
وى این دو واژه را چنين تعريف كرده است: «عفت، عبارت است از پارسايى، پاکدامنى و خودنگهدارى از آلودگى به حرام و دورى از شهواتى كه باعث لكهدار شدن جسم و روح مىگردد و غيرت، به حالت و صفتى گفته مىشود كه یک فرد بهواسطه آن به پاسدارى و نگهبانى از ناموس و آنچه ارزشهاى او شمرده مىشود، تهييج و تشویق مىگردد».[۱۵]
سلطه ظالمان و بيگانگان، از بين رفتن اصالت خانوادگى و تزلزل نظام خانواده، از جمله آفات بىعفتى و بىغيرتى هستند كه به تشريح و توضيح آنان پرداخته شده است.
استقلال فكرى، مبحثى است كه در آخرين فصل، به آن پرداخته شده است. نویسنده در این فصل، به اثبات این مسئله پرداخته كه یکى از روشهاى متداول و سابقهدار استعمارگران این است كه وقتى مىخواهند بر فرد يا جامعهاى تسلط يابند و سرمايههاى مادى و معنوى آنها را به يغما ببرند، در اولین قدم، استقلال فكرىشان را سلب مىكنند و آنان را با انديشه، تفكر و تعقل، بيگانه مىسازند.[۱۶]
وضعيت کتاب
در هر دو جلد، فهرست مطالب، در ابتداى کتاب قرار گرفته است.
در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع، به تشريح و توضيح بيشتر مطالب و كلمات متن، پرداخته شده است.