ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ، ' به '،'
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - ' ، ' به '،')
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:




[[خطيب بغدادى]] كه او را شاعر و راوى مطلع از انساب و سيره مى‌داند، از قول تنوخى، حوزۀ اطلاعات او را چنين وصف كرده است: هيچ كس را نديده‌ام كه به اندازۀ این راوى شيعى، شعر و سروده و اخبار و آثار و احاديث مسند و نسب حفظ باشد. او علاوه بر اين، علوم ديگرى چون مغازى، لغت، نحو و خرافه را نيز مى‌دانست و از بسيارى از آيينهاى نديمى چون شناخت احوال پرندگان شكارى، بيطارى، اندكى پزشكى و نجوم و ديگر چيزها آگاهى داشت. ذهبى نيز او را آياتى در معرفت اخبار و ايام و شعر و غنا و محاضرات مى‌داند و مى‌گوید كه او با حدثنا و اخبرنا عجايبى مى‌آورد. اما از این میان، در روايت اخبار و ادب بيشتر دست داشته و اطلاعات ديگر او از حد دانش اهل ادب يا نديمان فراتر نمى‌رفته است و مثلاًداستان معالجۀ قولنج گربه‌اش را ، نبايد بر دانش عمیق و واقعى او در علم بيطارى حمل كرد. مجموعۀ بيست و چند کتابى كه به او نسبت داده‌اند، از دايرۀ ادب و شعر و غنا و اخبار مربوط به آنها خارج نيست.
[[خطيب بغدادى]] كه او را شاعر و راوى مطلع از انساب و سيره مى‌داند، از قول تنوخى، حوزۀ اطلاعات او را چنين وصف كرده است: هيچ كس را نديده‌ام كه به اندازۀ این راوى شيعى، شعر و سروده و اخبار و آثار و احاديث مسند و نسب حفظ باشد. او علاوه بر اين، علوم ديگرى چون مغازى، لغت، نحو و خرافه را نيز مى‌دانست و از بسيارى از آيينهاى نديمى چون شناخت احوال پرندگان شكارى، بيطارى، اندكى پزشكى و نجوم و ديگر چيزها آگاهى داشت. ذهبى نيز او را آياتى در معرفت اخبار و ايام و شعر و غنا و محاضرات مى‌داند و مى‌گوید كه او با حدثنا و اخبرنا عجايبى مى‌آورد. اما از این میان، در روايت اخبار و ادب بيشتر دست داشته و اطلاعات ديگر او از حد دانش اهل ادب يا نديمان فراتر نمى‌رفته است و مثلاًداستان معالجۀ قولنج گربه‌اش را،نبايد بر دانش عمیق و واقعى او در علم بيطارى حمل كرد. مجموعۀ بيست و چند کتابى كه به او نسبت داده‌اند، از دايرۀ ادب و شعر و غنا و اخبار مربوط به آنها خارج نيست.


تنها شايد بتوان گفت كه او علم انساب را جدى‌تر مى‌گرفته و در آن، همچون متخصص این امر به تأليف دست مى‌زده است. سلسله‌هاى مفصّل تبارنامه كه او در اغانى و مقاتل به كار گرفته است، خود به تخصص او دلالت دارد. علاوه بر اين، یک جمهرة النسب و 4 کتاب ديگر در نسب قبايل بزرگ عرب به وى منسوب است.
تنها شايد بتوان گفت كه او علم انساب را جدى‌تر مى‌گرفته و در آن، همچون متخصص این امر به تأليف دست مى‌زده است. سلسله‌هاى مفصّل تبارنامه كه او در اغانى و مقاتل به كار گرفته است، خود به تخصص او دلالت دارد. علاوه بر اين، یک جمهرة النسب و 4 کتاب ديگر در نسب قبايل بزرگ عرب به وى منسوب است.
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
ابوالفرج علاوه بر استناد وسيع و همه جانبه به روايات شفاهى و سلسله سندهاى طولانى، از کتاب‌هایى كه در دسترس داشت، نيز روگردان نبود و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] بر این امر تصريح مى‌كند. اما نوبختى (د 402 ق) روايات او را ناديده گرفته، مى‌گوید: او دروغگوترين مردمان بود؛به بازار کتابفروشان كه بسيار پر رونق بود، مى‌رفت؛ کتاب‌هایى مى‌خريد و به خانه مى‌برد؛همۀ رواياتش از آنهاست.
ابوالفرج علاوه بر استناد وسيع و همه جانبه به روايات شفاهى و سلسله سندهاى طولانى، از کتاب‌هایى كه در دسترس داشت، نيز روگردان نبود و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] بر این امر تصريح مى‌كند. اما نوبختى (د 402 ق) روايات او را ناديده گرفته، مى‌گوید: او دروغگوترين مردمان بود؛به بازار کتابفروشان كه بسيار پر رونق بود، مى‌رفت؛ کتاب‌هایى مى‌خريد و به خانه مى‌برد؛همۀ رواياتش از آنهاست.


تخصص ديگر ابوالفرج، موسيقى بود. اما دانش او در این زمینه، به دانش نظرى مختصر مى‌گرديد و ظاهرا نه آوازى خوش داشت و نه سازى مى‌نواخت. اطلاعات نظرى او از کتاب‌هاى متعددى كه در اختيار داشت، به دست آمده بود؛آثار اسحاق موصلى؛آثار استادش جحظه از جمله اخبار ابى حشيشة كه آن را نزد همو خوانده بود؛کتابى كه ابوالفضل عباس بن احمد بن ثوابه به او داده بود و انبوهى کتاب‌هاى ديگر. اما او خود در آغاز اغانى به صراحت مى‌گوید: در بيان كيفيت سروده‌ها و ترانه‌ها منحصرا از شيوۀ اسحاق موصلى پيروى كرده‌ام، زيرا امروزه شيوۀ او معمول گرديده است، نه شيوۀ كسانى چون ابراهیم بن مهدى و مخارق و علّویه.... او نسبت به این موسيقى‌دان بزرگ كه حدود یک سده و نيم پيش از او مى‌زيسته است، اعتقادى خاص داشت؛شرح حالى كه به او اختصاص داده ، خود کتابى كه نسبتا مفصل است كه به 167 صفحه مى‌رسد. ابوالفرج در آغاز این کتاب، برخلاف شيوۀ خود، به شرح فضائل و دانش و پارسايى و هنرمندى او پرداخته و او را يگانۀ همۀ دورانها معرفى كرده است ؛ اما در مقابل، از اينكه بر استاد ديگرش جحظه خرده بگيرد، ابايى نداشت و با آنكه کتابى در احوال و اخبار او تأليف كرده است، باز یک بار پس از دو روايت مى‌گوید: او را در کتاب الطنبوريين عادت بر این است كه از اهل صناعت موسيقى به زشت‌ترين كلمات بدگویى كند، حال آنكه عكس این عمل شايسته است.
تخصص ديگر ابوالفرج، موسيقى بود. اما دانش او در این زمینه، به دانش نظرى مختصر مى‌گرديد و ظاهرا نه آوازى خوش داشت و نه سازى مى‌نواخت. اطلاعات نظرى او از کتاب‌هاى متعددى كه در اختيار داشت، به دست آمده بود؛آثار اسحاق موصلى؛آثار استادش جحظه از جمله اخبار ابى حشيشة كه آن را نزد همو خوانده بود؛کتابى كه ابوالفضل عباس بن احمد بن ثوابه به او داده بود و انبوهى کتاب‌هاى ديگر. اما او خود در آغاز اغانى به صراحت مى‌گوید: در بيان كيفيت سروده‌ها و ترانه‌ها منحصرا از شيوۀ اسحاق موصلى پيروى كرده‌ام، زيرا امروزه شيوۀ او معمول گرديده است، نه شيوۀ كسانى چون ابراهیم بن مهدى و مخارق و علّویه.... او نسبت به این موسيقى‌دان بزرگ كه حدود یک سده و نيم پيش از او مى‌زيسته است، اعتقادى خاص داشت؛شرح حالى كه به او اختصاص داده،خود کتابى كه نسبتا مفصل است كه به 167 صفحه مى‌رسد. ابوالفرج در آغاز این کتاب، برخلاف شيوۀ خود، به شرح فضائل و دانش و پارسايى و هنرمندى او پرداخته و او را يگانۀ همۀ دورانها معرفى كرده است ؛ اما در مقابل، از اينكه بر استاد ديگرش جحظه خرده بگيرد، ابايى نداشت و با آنكه کتابى در احوال و اخبار او تأليف كرده است، باز یک بار پس از دو روايت مى‌گوید: او را در کتاب الطنبوريين عادت بر این است كه از اهل صناعت موسيقى به زشت‌ترين كلمات بدگویى كند، حال آنكه عكس این عمل شايسته است.


وى با استادان ديگرى چون حرمى بن ابى العلاء، ابراهیم ابن زرزور، ابوعيسى بن متوكل نيز مى‌توانست در بسيارى جاها با موسيقى و موسيقى دانان همساز گردد: در میخانه‌ها، در مجالس اعيان، در خانۀ استادش نفطویه كه گویند كنيزكان آواز خوانش شهرت تمام داشته‌اند، در سراى آل منجم و به خصوص يحيى بن على بن منجم كه خود اهل موسيقى و شعر بود.حاصل این اطلاعات، چندين کتاب به غير از اغانى بود-مثلا: ادب السماع-كه اينك از دست رفته است.
وى با استادان ديگرى چون حرمى بن ابى العلاء، ابراهیم ابن زرزور، ابوعيسى بن متوكل نيز مى‌توانست در بسيارى جاها با موسيقى و موسيقى دانان همساز گردد: در میخانه‌ها، در مجالس اعيان، در خانۀ استادش نفطویه كه گویند كنيزكان آواز خوانش شهرت تمام داشته‌اند، در سراى آل منجم و به خصوص يحيى بن على بن منجم كه خود اهل موسيقى و شعر بود.حاصل این اطلاعات، چندين کتاب به غير از اغانى بود-مثلا: ادب السماع-كه اينك از دست رفته است.
خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
شعر او شعر نوخاستگان عصر عباسى است. وى هنگامى كه ابن معتز و شيوۀ شعر سرايى او را مى‌ستايد، پندارى از روش دلخواه خود سخن مى‌گوید. او مى‌داند كه در محيط بغداد، در سراهاى با شكوه و میان نديمان و كنيزكان و گلهاى بنفشه و نرگس، ديگر جاى آن نيست كه شاعرى بر اطلال و دمن زار بگريد و به وصف بيابان و ماده شتر و آهو و شتر مرغ بپردازد، يا در شعر الفاظ نا مأنوس بيابانى به كار برد.
شعر او شعر نوخاستگان عصر عباسى است. وى هنگامى كه ابن معتز و شيوۀ شعر سرايى او را مى‌ستايد، پندارى از روش دلخواه خود سخن مى‌گوید. او مى‌داند كه در محيط بغداد، در سراهاى با شكوه و میان نديمان و كنيزكان و گلهاى بنفشه و نرگس، ديگر جاى آن نيست كه شاعرى بر اطلال و دمن زار بگريد و به وصف بيابان و ماده شتر و آهو و شتر مرغ بپردازد، يا در شعر الفاظ نا مأنوس بيابانى به كار برد.


اعجابى كه ابوالفرج نسبت به ابن معتز ابراز داشته است ، خود نشان مى‌دهد كه تا چه حد از او تأثير پذيرفته است. شايد بتوان پا را از این فراتر نهاد و گفت: شعر او-هنگامى كه وى به زندگانى مادى و ملموس مى‌پردازد-از شعر ابن معتز نيز گيراتر است؛سخنش صمیمى و بى‌پيرايه است؛هم معانى و هم الفاظ را از متن زندگانى بر مى‌گيرد و به وسيلۀ آنها شعر خود را جان مى‌بخشد؛حتى گاه از استعمال برخى الفاظ عامیانه نيز ابا ندارد ؛ هيچ یک از اشعار او، مقدمه ندارد؛همیشه ترجيح مى‌دهد كه بى‌درنگ به اصل موضوع بپردازد؛حتى در شعرى كه گویند 100 بيت بوده و در هجاى بريدى سروده شده، از همان بيت اول، حمله‌اى تند و آشكار بر او آغاز كرده است.
اعجابى كه ابوالفرج نسبت به ابن معتز ابراز داشته است،خود نشان مى‌دهد كه تا چه حد از او تأثير پذيرفته است. شايد بتوان پا را از این فراتر نهاد و گفت: شعر او-هنگامى كه وى به زندگانى مادى و ملموس مى‌پردازد-از شعر ابن معتز نيز گيراتر است؛سخنش صمیمى و بى‌پيرايه است؛هم معانى و هم الفاظ را از متن زندگانى بر مى‌گيرد و به وسيلۀ آنها شعر خود را جان مى‌بخشد؛حتى گاه از استعمال برخى الفاظ عامیانه نيز ابا ندارد ؛ هيچ یک از اشعار او، مقدمه ندارد؛همیشه ترجيح مى‌دهد كه بى‌درنگ به اصل موضوع بپردازد؛حتى در شعرى كه گویند 100 بيت بوده و در هجاى بريدى سروده شده، از همان بيت اول، حمله‌اى تند و آشكار بر او آغاز كرده است.


ابوالفرج مردى سخت حساس و تند مزاج بود ؛ عيب ديگر مردمان را به آسانى مى‌ديد و به آسانى آنان را به استهزا مى‌گرفت، چندانكه به گفتۀ ياقوت، هجايش از شعرهاى ديگرش بهتر بود و مردم از زخم زبانش بيمناك بودند. مثلاًگزاف گویى جهنى، محتسب بصره را برنتافت و نزد همگان شرمسارش گردانيد. حتى چنانكه اشاره شد، ولى نعمت خود، وزير مهلبى را نيز هجا مى‌گفت.
ابوالفرج مردى سخت حساس و تند مزاج بود ؛ عيب ديگر مردمان را به آسانى مى‌ديد و به آسانى آنان را به استهزا مى‌گرفت، چندانكه به گفتۀ ياقوت، هجايش از شعرهاى ديگرش بهتر بود و مردم از زخم زبانش بيمناك بودند. مثلاًگزاف گویى جهنى، محتسب بصره را برنتافت و نزد همگان شرمسارش گردانيد. حتى چنانكه اشاره شد، ولى نعمت خود، وزير مهلبى را نيز هجا مى‌گفت.
خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:


==آثار==
==آثار==
مجموعۀ آثارى كه به ابوالفرج نسبت داده‌اند، به 28 کتاب بالغ مى‌شود كه از آنها تنها 4 کتاب در دست است. عمده‌ترين كسانى كه فهرست آثار او را آورده‌اند، اينانند: [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]، ثعالبي ، [[خطيب بغدادى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، ياقوت، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]  و قفطى.
مجموعۀ آثارى كه به ابوالفرج نسبت داده‌اند، به 28 کتاب بالغ مى‌شود كه از آنها تنها 4 کتاب در دست است. عمده‌ترين كسانى كه فهرست آثار او را آورده‌اند، اينانند: [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]، ثعالبي،[[خطيب بغدادى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، ياقوت، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]  و قفطى.


کتاب‌هاى او را مى‌توان بر حسب موضوع چنين تقسيم‌بندى كرد:
کتاب‌هاى او را مى‌توان بر حسب موضوع چنين تقسيم‌بندى كرد:
خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:
# کتابى دربارۀ نغمه‌ها كه خود به آن اشاره كرده.  
# کتابى دربارۀ نغمه‌ها كه خود به آن اشاره كرده.  
# رساله‌اى دربارۀ غنا كه خود از آن ياد كرده است.  
# رساله‌اى دربارۀ غنا كه خود از آن ياد كرده است.  
# الديارات. از سده‌هاى نخست قمرى ديرها را بيشتر مراكزى برای تفريح تلقى مى‌كرده‌اند. به همین جهت، مؤلفان کتاب‌هاى الديارات، پس از تعيين محل دير، به ذكر اخبار و اشعارى كه در پيرامون آن ساخته شده بود، مى‌پرداختند. ظاهرا نخستين کتابى كه پيش از ابوالفرج در این باب تأليف شده، کتاب الحيرة و تسمیة البيع و الديارات، اثر هشام كلبى است. پس از آن ديارات ابوالفرج تأليف شد. اما نویسندگان سدۀ 4ق به این موضوع اقبال بسيار نشان داده‌اند، چنانكه 5 کتاب ديگر نيز در همین دوره تأليف شده است: کتاب الديرة از سرىّ رفّاء؛ الديارات از ابوبكر محمد و ابوعثمان سعيد خالدى؛ الديارات الكبير از شمشاطى؛کتاب الديرة از محمد بن حسن نحوى و از همه مهم‌تر الديارات شابشتى. شگفت آنكه شابشتى هيچ اشاره‌اى به ابوالفرج نكرده و گویى از کتاب او به كلى بى اطلاع بوده است (دربارۀ این کتاب‌ها، نك‍: عواد، 36-42). کتاب ابوالفرج اينك در دست نيست و نسخه‌اى كه به همین نام در کتابخانۀ برلين نگهدارى مى‌شود ، معلوم نيست كه از آن ابوالفرج باشد. اما بى گمان ياقوت آن را در دست داشته، زيرا بارها در [[معجم البلدان]] به آن ارجاع داده است. جليل عطيه آنچه از این اثر در منابع آمده است، گرد آورده و به نام الديارات در بيروت (1991 م) به چاپ رسانده است.
# الديارات. از سده‌هاى نخست قمرى ديرها را بيشتر مراكزى برای تفريح تلقى مى‌كرده‌اند. به همین جهت، مؤلفان کتاب‌هاى الديارات، پس از تعيين محل دير، به ذكر اخبار و اشعارى كه در پيرامون آن ساخته شده بود، مى‌پرداختند. ظاهرا نخستين کتابى كه پيش از ابوالفرج در این باب تأليف شده، کتاب الحيرة و تسمیة البيع و الديارات، اثر هشام كلبى است. پس از آن ديارات ابوالفرج تأليف شد. اما نویسندگان سدۀ 4ق به این موضوع اقبال بسيار نشان داده‌اند، چنانكه 5 کتاب ديگر نيز در همین دوره تأليف شده است: کتاب الديرة از سرىّ رفّاء؛ الديارات از ابوبكر محمد و ابوعثمان سعيد خالدى؛ الديارات الكبير از شمشاطى؛کتاب الديرة از محمد بن حسن نحوى و از همه مهم‌تر الديارات شابشتى. شگفت آنكه شابشتى هيچ اشاره‌اى به ابوالفرج نكرده و گویى از کتاب او به كلى بى اطلاع بوده است (دربارۀ این کتاب‌ها، نك‍: عواد، 36-42). کتاب ابوالفرج اينك در دست نيست و نسخه‌اى كه به همین نام در کتابخانۀ برلين نگهدارى مى‌شود،معلوم نيست كه از آن ابوالفرج باشد. اما بى گمان ياقوت آن را در دست داشته، زيرا بارها در [[معجم البلدان]] به آن ارجاع داده است. جليل عطيه آنچه از این اثر در منابع آمده است، گرد آورده و به نام الديارات در بيروت (1991 م) به چاپ رسانده است.


===کتابى در ادب===
===کتابى در ادب===


اثرى كاملا استثنائى و دلنشين از ابوالفرج در دست داريم كه ادب الغرباء من اهل الفضل و الادب ([[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]، 128)، يا آداب الغرباء ، يا ادباء الغرباء نام دارد. تا 1000 سال پس از مرگ ابوالفرج كسى خبرى از محتواى این کتاب، جز آن چند روايتى كه ياقوت آورده است (نك‍: همان، 95/13-96)، نداده بود؛ اما نسخه‌اى از آن در اختيار بديع الزمان فروزانفر بود كه برای نشر به صلاح‌الدين منجد سپرد. منجد نيز کتاب را در 1972‌م در بيروت منتشر كرد. این نسخه متعلق به سدۀ 13ق است، اما اينك نسخه‌اى ديگر، از سدۀ 7ق در کتابخانۀ آيت‌اللّه مرعشى يافت شده است (مرعشى، شم (5) 4047).
اثرى كاملا استثنائى و دلنشين از ابوالفرج در دست داريم كه ادب الغرباء من اهل الفضل و الادب ([[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]، 128)، يا آداب الغرباء،يا ادباء الغرباء نام دارد. تا 1000 سال پس از مرگ ابوالفرج كسى خبرى از محتواى این کتاب، جز آن چند روايتى كه ياقوت آورده است (نك‍: همان، 95/13-96)، نداده بود؛ اما نسخه‌اى از آن در اختيار بديع الزمان فروزانفر بود كه برای نشر به صلاح‌الدين منجد سپرد. منجد نيز کتاب را در 1972‌م در بيروت منتشر كرد. این نسخه متعلق به سدۀ 13ق است، اما اينك نسخه‌اى ديگر، از سدۀ 7ق در کتابخانۀ آيت‌اللّه مرعشى يافت شده است (مرعشى، شم (5) 4047).


ابوالفرج در این کتاب، با ذكر تاريخ بارها از خود سخن گفته، چندانكه این کتاب یکى از مراجع عمده برای شرح احوال او شده است. چنانكه در بخش درگذشت او ياد شد، یکى از روايات این کتاب نشان مى‌دهد كه وى، بر خلاف، همۀ روايات، تا اندكى پس از 362ق زنده بوده و این کتاب را نيز پس از این تاريخ، يا در اواخر آن سال نوشته است. در این زمان دوست و حامى قدرتمند او وزير مهلبى در گذشته بود و او در غم تنهایى و تنگدستى مى‌زيست. مقدمۀ كوتاه و غم انگيزى كه وى در آغاز کتاب نگاشته است، بر این معنى دلالت دارد.
ابوالفرج در این کتاب، با ذكر تاريخ بارها از خود سخن گفته، چندانكه این کتاب یکى از مراجع عمده برای شرح احوال او شده است. چنانكه در بخش درگذشت او ياد شد، یکى از روايات این کتاب نشان مى‌دهد كه وى، بر خلاف، همۀ روايات، تا اندكى پس از 362ق زنده بوده و این کتاب را نيز پس از این تاريخ، يا در اواخر آن سال نوشته است. در این زمان دوست و حامى قدرتمند او وزير مهلبى در گذشته بود و او در غم تنهایى و تنگدستى مى‌زيست. مقدمۀ كوتاه و غم انگيزى كه وى در آغاز کتاب نگاشته است، بر این معنى دلالت دارد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش