وقفة مع مقلدي الموتی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
}}  
}}  


'''وقفة مع مقلدي الموتی'''، تألیف شیخ بشیر حسین نجفی (متولد 1361)، رساله‌ای عربی در موضوع جواز بقاء بر تقلید میت است. جمیل القریشی مقدمه‌ای کوتاه بر آن نوشته است.
'''وقفة مع مقلدي الموتی'''، تألیف [[نجفی، بشیر‌حسین|شیخ بشیرحسین نجفی]] (متولد 1361)، رساله‌ای عربی در موضوع جواز بقاء بر تقلید میت است. جمیل القریشی مقدمه‌ای کوتاه بر آن نوشته است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۱: خط ۳۱:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
نویسنده در ابتدای رساله سبب پرداختن به این موضوع را فراوانی سؤالاتی دانسته که از او پیرامون دلیل فتوایش به عدم جواز باقی ماندن بر تقلید از میت شده است. منشأ این سؤالات آن بوده که بیشتر فقهای معاصر و کسانی که از این جهان فانی رحلت کرده‌اند مانند حضرات آیات سید ابوالقاسم خویی(ره) و سید محسن حکیم (ره) بقاء بر تقلید از میت را جایز دانسته‌اند؛ لذا برخی از طلاب درخواست کردند که دلیل عدم جواز بقاء بر تقلید از میت را به‌طور خلاصه توضیح دهم پس به درخواست ایشان پاسخ مثبت دادم<ref>ر.ک: متن کتاب، ص8-7</ref>‏.
نویسنده در ابتدای رساله سبب پرداختن به این موضوع را فراوانی سؤالاتی دانسته که از او پیرامون دلیل فتوایش به عدم جواز باقی ماندن بر تقلید از میت شده است. منشأ این سؤالات آن بوده که بیشتر فقهای معاصر و کسانی که از این جهان فانی رحلت کرده‌اند مانند حضرات آیات [[خویی، سید ابوالقاسم|سید ابوالقاسم خویی(ره)]] و [[حکیم، محسن|سید محسن حکیم (ره)]] بقاء بر تقلید از میت را جایز دانسته‌اند؛ لذا برخی از طلاب درخواست کردند که دلیل عدم جواز بقاء بر تقلید از میت را به‌طور خلاصه توضیح دهم پس به درخواست ایشان پاسخ مثبت دادم<ref>ر.ک: متن کتاب، ص8-7</ref>‏.


شکی نیست که مقتضای اصل، عدم اعتبار فتوای کسی است که دلیل بر آن کامل نیست، همچنانکه هر آنچه حجیتش مشکوک است اصل عدم اعتبار آن است؛ چراکه مجهول با آن ملازم است یا مستلزم جزم به عدم آن یا به عدم تنجز آن است یا شک در آن مساوق با عدم آن است؛ بنابراین مهم در این موضوع اشاره به مواضع خلل در ادله مجوزین است. مهم‌ترین آن‌ها عبارت است از استصحاب جواز تقلید در زمان حیات مجتهد پس از حیات اوست. اشکال وارد بر این دلیل آن است که با موت، اعتقادی که تقلید از آن نشأت گرفته و موضوع جواز است زایل می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص9-8</ref>‏
شکی نیست که مقتضای اصل، عدم اعتبار فتوای کسی است که دلیل بر آن کامل نیست، همچنانکه هر آنچه حجیتش مشکوک است اصل عدم اعتبار آن است؛ چراکه مجهول با آن ملازم است یا مستلزم جزم به عدم آن یا به عدم تنجز آن است یا شک در آن مساوق با عدم آن است؛ بنابراین مهم در این موضوع اشاره به مواضع خلل در ادله مجوزین است. مهم‌ترین آن‌ها عبارت است از استصحاب جواز تقلید در زمان حیات مجتهد پس از حیات اوست. اشکال وارد بر این دلیل آن است که با موت، اعتقادی که تقلید از آن نشأت گرفته و موضوع جواز است زایل می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص9-8</ref>‏
خط ۳۹: خط ۳۹:
در بخش دیگری از مباحث به سیره عقلا اشاره شده است. سیره عقلا بر التزام به رجوع جاهل به عالم در هر صنعت و حرفه‌ و در هر آنچه متعلق به معاش و معاد و دین و دنیاست؛ البته با امضای مولا که حاکی از عدم رد آن است. نویسنده سپس دو مثال می‌آورد: استمرار بر استعمال دارویی که طبیب تجویز کرده پس از مرگ طبیب و یا تنفیذ حکم صادر از قاضی بعد از موت قاضی. نویسنده این نمونه‌ها را با بقاء بر تقلید میت ناهماهنگ دانسته و معتقد است در اینجا خلطی صورت گرفته و به توضیحات دراین‌باره می‌پردازد.<ref>ر.ک: همان، ص27-26</ref>‏.
در بخش دیگری از مباحث به سیره عقلا اشاره شده است. سیره عقلا بر التزام به رجوع جاهل به عالم در هر صنعت و حرفه‌ و در هر آنچه متعلق به معاش و معاد و دین و دنیاست؛ البته با امضای مولا که حاکی از عدم رد آن است. نویسنده سپس دو مثال می‌آورد: استمرار بر استعمال دارویی که طبیب تجویز کرده پس از مرگ طبیب و یا تنفیذ حکم صادر از قاضی بعد از موت قاضی. نویسنده این نمونه‌ها را با بقاء بر تقلید میت ناهماهنگ دانسته و معتقد است در اینجا خلطی صورت گرفته و به توضیحات دراین‌باره می‌پردازد.<ref>ر.ک: همان، ص27-26</ref>‏.


در ادامه آیات و روایات مورد بررسی قرار گرفته است. مرحوم آقای خوئی در یکی از مباحث اجتهاد و تقلید چنین فـرموده‌اند: در بـقای بر تقلید میت ‌باید‌ مقلد‌ فتاوای مجتهد میت را در زمان حیات‌ او‌ یاد‌ گرفته بـاشد، تـا بـتواند بر تقلید او‌ باقی‌ بماند؛ اما اگر فتوای او را در زمان حیاتش یاد نگرفت، نمی‌تواند در‌ آن‌ مسائل بـر تـقلید او بـاقی‌ باشد‌. دلیلی که‌ ایشان‌ ذکر‌ می‌کنند این است: در همه آیات‌ و روایاتی‌ کـه در مـورد تقلید وارد شده ارجاع به مجتهد زنده قید شده‌ است‌، مثلاً در «آیه نفر» سخن از‌ این است کـه فـقیه‌ قومش‌ را پس از آن‌که نزد‌ آن‌ها‌ برگشت انذار کند و آن‌ها هم قبول کنند و شـامل مـیت نمی‌شود یا مثلاً در‌ روایات‌ ارجاع به فـقهای زنـده داده‌ شده‌ است‌؛ بنابراین تقلید از‌ مجتهد‌ میت، خـلاف چـیزی است‌ که‌ در آیات و روایات آمده است<ref>ر.ک: شهیدی، محمدتقی، ص36</ref>‏. آیات و روایات اگرچه ظهور بلکه صراحت در آن دارد که تنها حی می‌تواند عهده‌دار مسئولیت مرجعیت باشد اما اشکالاتی وارد شده که نویسنده پس از رد آن‌ها، بقای استدامی بر تقلید از میت را جایز نمی‌داند چه برسد به بقای ابتدایی<ref>ر.ک: متن کتاب، ص30 و 34</ref>‏.
در ادامه آیات و روایات مورد بررسی قرار گرفته است. [[خویی، سید ابوالقاسم|مرحوم آقای خوئی]] در یکی از مباحث اجتهاد و تقلید چنین فـرموده‌اند: در بـقای بر تقلید میت ‌باید‌ مقلد‌ فتاوای مجتهد میت را در زمان حیات‌ او‌ یاد‌ گرفته بـاشد، تـا بـتواند بر تقلید او‌ باقی‌ بماند؛ اما اگر فتوای او را در زمان حیاتش یاد نگرفت، نمی‌تواند در‌ آن‌ مسائل بـر تـقلید او بـاقی‌ باشد‌. دلیلی که‌ ایشان‌ ذکر‌ می‌کنند این است: در همه آیات‌ و روایاتی‌ کـه در مـورد تقلید وارد شده ارجاع به مجتهد زنده قید شده‌ است‌، مثلاً در «آیه نفر» سخن از‌ این است کـه فـقیه‌ قومش‌ را پس از آن‌که نزد‌ آن‌ها‌ برگشت انذار کند و آن‌ها هم قبول کنند و شـامل مـیت نمی‌شود یا مثلاً در‌ روایات‌ ارجاع به فـقهای زنـده داده‌ شده‌ است‌؛ بنابراین تقلید از‌ مجتهد‌ میت، خـلاف چـیزی است‌ که‌ در آیات و روایات آمده است<ref>ر.ک: شهیدی، محمدتقی، ص36</ref>‏. آیات و روایات اگرچه ظهور بلکه صراحت در آن دارد که تنها حی می‌تواند عهده‌دار مسئولیت مرجعیت باشد اما اشکالاتی وارد شده که نویسنده پس از رد آن‌ها، بقای استدامی بر تقلید از میت را جایز نمی‌داند چه برسد به بقای ابتدایی<ref>ر.ک: متن کتاب، ص30 و 34</ref>‏.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۴۵: خط ۴۵:


==پانویس ==
==پانویس ==
<references/>
<references />


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش