الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:
|-class='articleCode'
|-class='articleCode'
|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|1928
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE1928AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۷۳: خط ۷۳:
اين سبك نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسر دچار مشكل مى‌كند و به نظر مى‌رسد نوعى تكلف و تصنع در تعبير و بيان، صورت گرفته است، ولى پس از مدتى كه ذهن با سبك نوشتارى مؤلف انس گرفت، ظرافت‌ها و دقت‌هايى كه مفسر در انتخاب و به‌كارگيرى واژه‌ها و تعبيرات مورد توجه قرار داده است، پديدار مى‌شود و خواننده را در فهم معانى و مقاصد يارى مى‌دهد؛ بنابراين، استفاده از تفسير «الفرقان» اندكى بردبارى مى‌طلبد. اين سبك بيشتر به سبك نوشتار مطبوعاتى روز لبنان شباهت داشته و متأثر از مدت اقامت مفسر در آن كشور مى‌باشد.
اين سبك نو و ناآشنا در آغاز، خواننده را در فهم عبارات و مقصود مفسر دچار مشكل مى‌كند و به نظر مى‌رسد نوعى تكلف و تصنع در تعبير و بيان، صورت گرفته است، ولى پس از مدتى كه ذهن با سبك نوشتارى مؤلف انس گرفت، ظرافت‌ها و دقت‌هايى كه مفسر در انتخاب و به‌كارگيرى واژه‌ها و تعبيرات مورد توجه قرار داده است، پديدار مى‌شود و خواننده را در فهم معانى و مقاصد يارى مى‌دهد؛ بنابراين، استفاده از تفسير «الفرقان» اندكى بردبارى مى‌طلبد. اين سبك بيشتر به سبك نوشتار مطبوعاتى روز لبنان شباهت داشته و متأثر از مدت اقامت مفسر در آن كشور مى‌باشد.


2. بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌ها: از ويژگى‌هاى ديگر اين تفسير، بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌هاست. نخستين چيزى كه مفسر در تفسير يك آيه بدان توجه نشان مى‌دهد حدود و گستردگى مفهومى كلمات است. سعى او بر آن است كه مفاهيم واژه‌ها را بدون هرگونه محدوديتى و با همان گستردگى طبيعى كه در خود كلمه و با توجه به موقعيت كاربردى آن در آيه وجود دارد، به‌عنوان پايه و سرآغاز تفسير قرار دهد و تا اندازه‌اى كه توانايى ذهنى و فكرى مفسر اجازه مى‌دهد، به گستردن مفهوم آيه و شناخت مصداق‌ها و واقعيت‌هاى قابل انطباق در آن بپردازد و هرگونه محدودسازى را تا آنجا كه از خود آيه در پرتو آيات ديگر پديد نيامده باشد، به كنار گذارد؛ به‌عنوان نمونه مى‌توان به آيه 3 سوره نساء ''' (فإن خفتم ألا تعدلوا فواحدة) '''، اشاره كرد؛ ايشان مى‌نويسد: «اين عدالت، تنها عدالت فردى و در زمينه تأمين حقوق همسران نيست، بلكه عدالت اجتماعى را نيز شامل مى‌شود؛ بنابراين، اگر در جامعه شمار زنان و مردان مساوى بود، ازدواج متعدد براى يك مرد جايز نيست؛ زيرا موجب ظلم و رعايت نكردن عدالت مى‌شود» (متن كتاب، ج6، ص172).
2. بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌ها: از ويژگى‌هاى ديگر اين تفسير، بهره‌گيرى از ظرفيت مفهومى واژه‌هاست. نخستين چيزى كه مفسر در تفسير يك آيه بدان توجه نشان مى‌دهد حدود و گستردگى مفهومى كلمات است. سعى او بر آن است كه مفاهيم واژه‌ها را بدون هرگونه محدوديتى و با همان گستردگى طبيعى كه در خود كلمه و با توجه به موقعيت كاربردى آن در آيه وجود دارد، به‌عنوان پايه و سرآغاز تفسير قرار دهد و تا اندازه‌اى كه توانايى ذهنى و فكرى مفسر اجازه مى‌دهد، به گستردن مفهوم آيه و شناخت مصداق‌ها و واقعيت‌هاى قابل انطباق در آن بپردازد و هرگونه محدودسازى را تا آنجا كه از خود آيه در پرتو آيات ديگر پديد نيامده باشد، به كنار گذارد؛ به‌عنوان نمونه مى‌توان به آيه 3 سوره نساء ''' (فإن خفتم ألا تعدلوا فواحدة) '''، اشاره كرد؛ ايشان مى‌نويسد: «اين عدالت، تنها عدالت فردى و در زمينه تأمين حقوق همسران نيست، بلكه عدالت اجتماعى را نيز شامل مى‌شود؛ بنابراين، اگر در جامعه شمار زنان و مردان مساوى بود، ازدواج متعدد براى يك مرد جايز نيست؛ زيرا موجب ظلم و رعايت نكردن عدالت مى‌شود» <ref>متن كتاب، ج6، ص172</ref>.


امثال اين نمونه، به‌روشنى تمايل شديد مفسر را در بهره‌جويى از اطلاق و ملاحظه مفهوم طبيعى كلمات نشان مى‌دهد؛ بلكه مفسر بر اين باور است كه محدود كردن مفاهيم آيات در محدوده فكرى مردم يك زمان، آيات را متشابه مى‌كند كه بايد از آن پرهيز كرد (همان، ج1، ص50).
امثال اين نمونه، به‌روشنى تمايل شديد مفسر را در بهره‌جويى از اطلاق و ملاحظه مفهوم طبيعى كلمات نشان مى‌دهد؛ بلكه مفسر بر اين باور است كه محدود كردن مفاهيم آيات در محدوده فكرى مردم يك زمان، آيات را متشابه مى‌كند كه بايد از آن پرهيز كرد <ref>همان، ج1، ص50</ref>.


3. به كار بردن واژه‌هاى مشترك در چند معنا: ويژگى ديگر اين تفسير، حمل واژه‌هاى مشترك قرآنى، بر چند معنا و اراده مفاهيم متقابل از يك واژه است. تفاسير ديگر، در زمينه واژه‌هاى مشترك، يكى از معانى را انتخاب كرده و بقيه را ناديده مى‌گيرند، ولى سبك الفرقان، جز اين است؛ هر جا كلمه‌اى از نظر لغوى چند معناى گونه‌گون داشته باشد و با دستورهاى ادبى و جايگاه كاربردى آن در آيه سازگار باشد، آن واژه را بر همه آن معانى حمل مى‌كند و همه آنها را جزء تفسير آيه مى‌داند و در عرض هم مى‌پذيرد.
3. به كار بردن واژه‌هاى مشترك در چند معنا: ويژگى ديگر اين تفسير، حمل واژه‌هاى مشترك قرآنى، بر چند معنا و اراده مفاهيم متقابل از يك واژه است. تفاسير ديگر، در زمينه واژه‌هاى مشترك، يكى از معانى را انتخاب كرده و بقيه را ناديده مى‌گيرند، ولى سبك الفرقان، جز اين است؛ هر جا كلمه‌اى از نظر لغوى چند معناى گونه‌گون داشته باشد و با دستورهاى ادبى و جايگاه كاربردى آن در آيه سازگار باشد، آن واژه را بر همه آن معانى حمل مى‌كند و همه آنها را جزء تفسير آيه مى‌داند و در عرض هم مى‌پذيرد.


مى‌نويسد: «اگر آيه‌اى معناهاى چندى را برتابد كه همه آنها صحيح باشد و ناسازى بين آنها نباشد، اشكال ندارد كه همه آنها مقصود باشد؛ چنان‌كه در شيوه ما در اين تفسير ديده مى‌شود» (همان، ج27، ص118 و ج30، ص30).
مى‌نويسد: «اگر آيه‌اى معناهاى چندى را برتابد كه همه آنها صحيح باشد و ناسازى بين آنها نباشد، اشكال ندارد كه همه آنها مقصود باشد؛ چنان‌كه در شيوه ما در اين تفسير ديده مى‌شود» <ref>همان، ج27، ص118 و ج30، ص30</ref>.


4. درنگ در تعبيرها و دقت در واژه‌ها: مفسر، نسبت به شكل تعبير و كاربرد كلمات بسيار حساس است؛ شايد بتوان گفت نقطه آغاز تفسير هر آيه، تأمل در واژه‌ها و كيفيت كاربرد آن در آيه است. مفسر از اين راه در كشف زواياى جديد مفهوم آيه و نشان دادن تصورى نو از محتواى آن بهره زياد برده است؛ به‌عنوان نمونه، ذيل آيه 21 سوره بقره: ''' «يا أيها الناس اعبدوا ربكم» '''، هريك از كلمات ''' «يا أيها» ''' و ''' «الناس» ''' را توضيح مى‌دهد و فلسفه انتخاب آنها را بيان مى‌كند؛ از جمله آنكه كلمه «يا» كه براى نداى دور است، ازآن‌رو به كار رفته است كه مردم پيش از عبادت خدا، از محضر ربوبى دورند (همان، ج1، ص214).
4. درنگ در تعبيرها و دقت در واژه‌ها: مفسر، نسبت به شكل تعبير و كاربرد كلمات بسيار حساس است؛ شايد بتوان گفت نقطه آغاز تفسير هر آيه، تأمل در واژه‌ها و كيفيت كاربرد آن در آيه است. مفسر از اين راه در كشف زواياى جديد مفهوم آيه و نشان دادن تصورى نو از محتواى آن بهره زياد برده است؛ به‌عنوان نمونه، <ref>ذيل آيه 21 سوره بقره:</ref> ''' «يا أيها الناس اعبدوا ربكم» '''، هريك از كلمات ''' «يا أيها» ''' و ''' «الناس» ''' را توضيح مى‌دهد و فلسفه انتخاب آنها را بيان مى‌كند؛ از جمله آنكه كلمه «يا» كه براى نداى دور است، ازآن‌رو به كار رفته است كه مردم پيش از عبادت خدا، از محضر ربوبى دورند <ref>همان، ج1، ص214</ref>.


5. اعتماد بر ملاك‌ها و اصول خود و محور قرار ندادن آراى تفسيرى مفسران: پديده ديگر در سبك نويسنده، تكيه بر فهم و برداشت شخصى و بى‌اعتمادى به گفته‌ها و ديدگاه‌هاى ديگران است. مفسر با دقت و درنگ در مفردات و تركيبات آيه، به‌صورت مستقيم و با استمداد از آيات يا روايات راهگشا، به سراغ تفسير مى‌رود و از هرگونه درگير شدن با گفته‌ها و نظريه‌ها خوددارى مى‌كند. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ‌گونه نقل و نقدى نسبت به نظريات ندارد، بلكه مقصود آن است كه در فهم آيه و برداشت تفسيرى از آن، بر ديدگاه‌هاى ديگران تكيه ندارد و بر اين باور است كه تفسير قرآن بر اساس آراى مفسران، به هر شكل كه باشد، گونه‌اى از تفسير به رأى است. در جايى به‌صراحت بر اين واقعيت تأكيد دارد كه شيوه تفسير الفرقان، نپرداختن به آرا و نظريه‌هاى تفسيرى ديگران است (همان، ج1، ص309 و ج30، ص6).
5. اعتماد بر ملاك‌ها و اصول خود و محور قرار ندادن آراى تفسيرى مفسران: پديده ديگر در سبك نويسنده، تكيه بر فهم و برداشت شخصى و بى‌اعتمادى به گفته‌ها و ديدگاه‌هاى ديگران است. مفسر با دقت و درنگ در مفردات و تركيبات آيه، به‌صورت مستقيم و با استمداد از آيات يا روايات راهگشا، به سراغ تفسير مى‌رود و از هرگونه درگير شدن با گفته‌ها و نظريه‌ها خوددارى مى‌كند. البته اين بدان معنا نيست كه هيچ‌گونه نقل و نقدى نسبت به نظريات ندارد، بلكه مقصود آن است كه در فهم آيه و برداشت تفسيرى از آن، بر ديدگاه‌هاى ديگران تكيه ندارد و بر اين باور است كه تفسير قرآن بر اساس آراى مفسران، به هر شكل كه باشد، گونه‌اى از تفسير به رأى است. در جايى به‌صراحت بر اين واقعيت تأكيد دارد كه شيوه تفسير الفرقان، نپرداختن به آرا و نظريه‌هاى تفسيرى ديگران است <ref>همان، ج1، ص309 و ج30، ص6</ref>.


6. استفاده گسترده از روايات: سبك تفسير گرچه تفسير قرآن به قرآن است و به همين جهت اگر از روايات استفاده نمى‌كرد، برخلاف انتظار نبود، اما ويژگى اين تفسير آن است كه همراه با سبك يادشده، از روايات نيز، به‌صورت گسترده بهره برده است؛ به‌گونه‌اى كه مى‌توان گفت، افزون بر تفسير قرآن، يك دوره تفسير روايى را نيز در بر دارد و كمتر صفحه‌اى را مى‌توان يافت كه به‌گونه‌اى استشهاد به روايت و استناد به منبع روايى در آن ديده نشود.
6. استفاده گسترده از روايات: سبك تفسير گرچه تفسير قرآن به قرآن است و به همين جهت اگر از روايات استفاده نمى‌كرد، برخلاف انتظار نبود، اما ويژگى اين تفسير آن است كه همراه با سبك يادشده، از روايات نيز، به‌صورت گسترده بهره برده است؛ به‌گونه‌اى كه مى‌توان گفت، افزون بر تفسير قرآن، يك دوره تفسير روايى را نيز در بر دارد و كمتر صفحه‌اى را مى‌توان يافت كه به‌گونه‌اى استشهاد به روايت و استناد به منبع روايى در آن ديده نشود.
خط ۹۹: خط ۹۹:
الف)- منابع روايى: حدود 80 مأخذ روايى مورد استفاده قرار گرفته است كه در ميان آن از صحاح و مسانيد اهل سنت گرفته تا ادعيه ائمه(ع) ديده مى‌شود. از آنجا كه مفسر در گزينش روايات، بر اساس صحت متن حديث و سازگارى آن با محتواى آيات عمل كرده است و نه صحت سند آنها، از استناد به مراجع گوناگون و گاه سست و بدون سند، خوددارى نكرده است.
الف)- منابع روايى: حدود 80 مأخذ روايى مورد استفاده قرار گرفته است كه در ميان آن از صحاح و مسانيد اهل سنت گرفته تا ادعيه ائمه(ع) ديده مى‌شود. از آنجا كه مفسر در گزينش روايات، بر اساس صحت متن حديث و سازگارى آن با محتواى آيات عمل كرده است و نه صحت سند آنها، از استناد به مراجع گوناگون و گاه سست و بدون سند، خوددارى نكرده است.


ب)- منابع تفسيرى: بيش از 25 تفسير، مورد مراجعه الفرقان بوده است كه بيشتر آن‌ها براى نقل روايت و برخى براى نقل و يا نقد نظريه مفسر مورد استفاده قرار گرفته است. تفسير نور الثقلين، در المنثور، قمى و البرهان بيشترين تكيه‌گاه مفسر در نقل روايت است و تفسير فخر رازى، المنار، صدر المتألهين، الميزان و طنطاوى از تفاسيرى است كه مفسر به نقل و يا نقد نظريات آنها پرداخته است (ر.ك: همان، ج6، ص367).
ب)- منابع تفسيرى: بيش از 25 تفسير، مورد مراجعه الفرقان بوده است كه بيشتر آن‌ها براى نقل روايت و برخى براى نقل و يا نقد نظريه مفسر مورد استفاده قرار گرفته است. تفسير نور الثقلين، در المنثور، قمى و البرهان بيشترين تكيه‌گاه مفسر در نقل روايت است و تفسير فخر رازى، المنار، صدر المتألهين، الميزان و طنطاوى از تفاسيرى است كه مفسر به نقل و يا نقد نظريات آنها پرداخته است <ref>ر.ك: همان، ج6، ص367</ref>.


ج)- منابع لغوى: كتاب‌هاى لغوى استفاده‌شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، نهايه ابن اثير. اين منابع متعدد است، اما از آنجا كه مفسر به بحث لغت بيشتر به‌صورت آزاد و بدون استناد به منابع لغوى مى‌پردازد، مراجعه به منابع لغت و نقل گفته‌هاى آنها، كمتر به چشم مى‌خورد.
ج)- منابع لغوى: كتاب‌هاى لغوى استفاده‌شده، عبارتند از: لسان العرب، قاموس، مصباح، تاج العروس، مفردات راغب، نهايه ابن اثير. اين منابع متعدد است، اما از آنجا كه مفسر به بحث لغت بيشتر به‌صورت آزاد و بدون استناد به منابع لغوى مى‌پردازد، مراجعه به منابع لغت و نقل گفته‌هاى آنها، كمتر به چشم مى‌خورد.
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
د)- منابع پراكنده: بالغ بر 60 كتاب و مقاله در زمينه‌هاى مختلف مورد مراجعه بوده است، كه در ميان آن‌ها، كتاب‌هاى علمى، اجتماعى، تاريخى، دائرةالمعارف‌ها و گاه مجلات و روزنامه، ديده مى‌شوند. بيشتر آنها براى نقل نظريه و در تأييد يك مطلب تفسيرى استفاده شده است، ولى برخى در جهت نقد نظريه نويسنده در پرتو آيات و مفاهيم قرآن نيز مورد استفاده قرار گرفته است.
د)- منابع پراكنده: بالغ بر 60 كتاب و مقاله در زمينه‌هاى مختلف مورد مراجعه بوده است، كه در ميان آن‌ها، كتاب‌هاى علمى، اجتماعى، تاريخى، دائرةالمعارف‌ها و گاه مجلات و روزنامه، ديده مى‌شوند. بيشتر آنها براى نقل نظريه و در تأييد يك مطلب تفسيرى استفاده شده است، ولى برخى در جهت نقد نظريه نويسنده در پرتو آيات و مفاهيم قرآن نيز مورد استفاده قرار گرفته است.


9. استفاده از عهدين با زبان عبرى: يكى از ويژگى‌هاى تفسير الفرقان، كه چه‌بسا همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبرى عهدين است. نقل متون عهدين در راستاى دو هدف كلى صورت گرفته است: يكى تأييد مفاهيم و گزارش‌هاى قرآنى، مانند بشارت‌هاى پيامبر و داستان‌هاى بنى اسرائيل (همان، ج1، ص361) و ديگرى نقل ناهمگونى‌ها و تحريف‌هاى موجود در عهدين (همان، ج1، ص343).
9. استفاده از عهدين با زبان عبرى: يكى از ويژگى‌هاى تفسير الفرقان، كه چه‌بسا همانند نداشته باشد، استفاده از متون عبرى عهدين است. نقل متون عهدين در راستاى دو هدف كلى صورت گرفته است: يكى تأييد مفاهيم و گزارش‌هاى قرآنى، مانند بشارت‌هاى پيامبر و داستان‌هاى بنى اسرائيل <ref>همان، ج1، ص361</ref> و ديگرى نقل ناهمگونى‌ها و تحريف‌هاى موجود در عهدين <ref>همان، ج1، ص343</ref>.


10. ابتكار و نوآورى: الفرقان در زمينه‌هاى گوناگون، به‌ويژه فقه الاحكام، به نظريات جديد يا نادرى رسيده است كه با قطع نظر از صحت و سقم آن‌ها، در باز كردن افق‌هاى جديد فرا روى خواننده و ايجاد توانايى بيشتر در گزينش نظريات و احتمالات، نقش زيادى ايفا مى‌كند؛ به‌عنوان نمونه، مفسر، تمام آياتى كه علم را در بستر زمان به خدا نسبت مى‌دهد، مانند علم الله، يعلم الله و... به معنى «آگاهى» نمى‌داند، بلكه از ريشه علامت به معناى علامت زدن مى‌گيرد (همان، ج27، ص129).
10. ابتكار و نوآورى: الفرقان در زمينه‌هاى گوناگون، به‌ويژه فقه الاحكام، به نظريات جديد يا نادرى رسيده است كه با قطع نظر از صحت و سقم آن‌ها، در باز كردن افق‌هاى جديد فرا روى خواننده و ايجاد توانايى بيشتر در گزينش نظريات و احتمالات، نقش زيادى ايفا مى‌كند؛ به‌عنوان نمونه، مفسر، تمام آياتى كه علم را در بستر زمان به خدا نسبت مى‌دهد، مانند علم الله، يعلم الله و... به معنى «آگاهى» نمى‌داند، بلكه از ريشه علامت به معناى علامت زدن مى‌گيرد <ref>همان، ج27، ص129</ref>.


در بحث عصمت پيامبران، نظريه سومى را در قبال دو نظريه معصوم بودن و معصوم نبودن پيامبران، انتخاب كرده است. وى معتقد است كه نبوت به‌عنوان عهد الهى در انبياى اولو العزم، مستلزم عصمت آنان است، اما در ديگر پيامبران، مانند آدم(ع) مستلزم عصمت نيست (همان، ج1، ص324).
در بحث عصمت پيامبران، نظريه سومى را در قبال دو نظريه معصوم بودن و معصوم نبودن پيامبران، انتخاب كرده است. وى معتقد است كه نبوت به‌عنوان عهد الهى در انبياى اولو العزم، مستلزم عصمت آنان است، اما در ديگر پيامبران، مانند آدم(ع) مستلزم عصمت نيست <ref>همان، ج1، ص324</ref>.


در موضوع خلق و امر و ماده و تجرد، معتقد است كه موجود مجرد تنها خداست و هيچ موجود ديگر جز او مجرد نيست (همان، ج1، ص29). در زمينه مبطلات روزه، مصرف دخانيات را باطل‌كننده روزه نمى‌داند (همان، ج3، ص69-70).
در موضوع خلق و امر و ماده و تجرد، معتقد است كه موجود مجرد تنها خداست و هيچ موجود ديگر جز او مجرد نيست <ref>همان، ج1، ص29</ref>. در زمينه مبطلات روزه، مصرف دخانيات را باطل‌كننده روزه نمى‌داند <ref>همان، ج3، ص69-70</ref>.


از اين‌گونه آرا و نظريات كه برخى بى‌سابقه و يا شاذ و نادر است، در سراسر تفسير به چشم مى‌خورد.
از اين‌گونه آرا و نظريات كه برخى بى‌سابقه و يا شاذ و نادر است، در سراسر تفسير به چشم مى‌خورد.
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
در اين بخش به امورى مى‌پردازيم كه اگرچه از ويژگى‌هاى تفسير الفرقان بشمار نمى‌آيد، اما نوع نگاه مفسر به آنها تعيين‌كننده مشخصات تفسير و سبك نويسنده به حساب مى‌آيد.
در اين بخش به امورى مى‌پردازيم كه اگرچه از ويژگى‌هاى تفسير الفرقان بشمار نمى‌آيد، اما نوع نگاه مفسر به آنها تعيين‌كننده مشخصات تفسير و سبك نويسنده به حساب مى‌آيد.


1. قرائت: از آنجا كه مفسر، قرائت مرسوم را قرائت متواتر و معتبر مى‌داند و ساير قرائت‌ها را نادرست مى‌شمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خوددارى مى‌كند و با نقد كوتاه و بسيار گذرا نسبت به مواردى كه ديگران اختلاف قرائت را مطرح كرده‌اند، از آن مى‌گذرد و چنانچه رواياتى باشد كه قرائتى خلاف قرائت مرسوم را توصيه كرده است، به‌شدت آن را رد مى‌كند (همان، ج1، ص98).
1. قرائت: از آنجا كه مفسر، قرائت مرسوم را قرائت متواتر و معتبر مى‌داند و ساير قرائت‌ها را نادرست مى‌شمارد، از پرداختن به مباحث قرائت خوددارى مى‌كند و با نقد كوتاه و بسيار گذرا نسبت به مواردى كه ديگران اختلاف قرائت را مطرح كرده‌اند، از آن مى‌گذرد و چنانچه رواياتى باشد كه قرائتى خلاف قرائت مرسوم را توصيه كرده است، به‌شدت آن را رد مى‌كند <ref>همان، ج1، ص98</ref>.


2. تاريخ داستان‌هاى پيامبران و اسرائيليات: در زمينه داستان‌هاى تاريخى و قصص پيامبران، مفسر بر اين باور است كه نبايد پا را فراتر از آنچه آيات مطرح كرده است، گذاشت و نبايد وارد جزئيات شد. تعبيرى كه همواره در اين زمينه به كار مى‌برد اين است: «فلنسكت عما سكت الله». رواياتى را هم كه در اين زمينه‌ها رسيده است، بى‌اعتبار مى‌داند و گاه از روايات اسرائيلى مى‌شمرد (همان، ج1، ص35).
2. تاريخ داستان‌هاى پيامبران و اسرائيليات: در زمينه داستان‌هاى تاريخى و قصص پيامبران، مفسر بر اين باور است كه نبايد پا را فراتر از آنچه آيات مطرح كرده است، گذاشت و نبايد وارد جزئيات شد. تعبيرى كه همواره در اين زمينه به كار مى‌برد اين است: «فلنسكت عما سكت الله». رواياتى را هم كه در اين زمينه‌ها رسيده است، بى‌اعتبار مى‌داند و گاه از روايات اسرائيلى مى‌شمرد <ref>همان، ج1، ص35</ref>.


الفرقان نسبت به روايات اسرائيلى (اسرائيليات) كه محور عمده‌اش داستان‌ها هستند، نظر منفى دارد و با آوردن آنها در تفسير و دخالت دادن آنها در فهم آيات، سخت مخالف است و در مقدمه تفسير، يكى از دلايل روى‌گردانى از تفسير مبتنى بر روايات و روى آورى به سبك تفسير قرآن با قرآن را وجود روايات اسرائيلى و نصرانى در مجموعه حديثى مسلمانان مى‌داند و معتقد است كه چنين رواياتى حتى اگر سند صحيح نيز داشته باشد، تا آنجا كه قرآن تأييد نكند، نمى‌تواند معيار تفسير قرار گيرد (همان، ج1، ص20-21).
الفرقان نسبت به روايات اسرائيلى (اسرائيليات) كه محور عمده‌اش داستان‌ها هستند، نظر منفى دارد و با آوردن آنها در تفسير و دخالت دادن آنها در فهم آيات، سخت مخالف است و در مقدمه تفسير، يكى از دلايل روى‌گردانى از تفسير مبتنى بر روايات و روى آورى به سبك تفسير قرآن با قرآن را وجود روايات اسرائيلى و نصرانى در مجموعه حديثى مسلمانان مى‌داند و معتقد است كه چنين رواياتى حتى اگر سند صحيح نيز داشته باشد، تا آنجا كه قرآن تأييد نكند، نمى‌تواند معيار تفسير قرار گيرد <ref>همان، ج1، ص20-21</ref>.


3. مباحث اجتماعى: تفسير الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعى و واقعيت‌هاى موجود و مورد ابتلاى جامعه، اهتمام فراوانى دارد و در جاى‌جاى تفسير به مناسبت، گاه به‌صورت فصلى مستقل و گاه ضمن تفسير يك آيه به‌صورت مبسوط، متعرض مسائلى همچون نظام حكومت، اقتصاد، حقوق و جايگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌هاى اجتماعى، چندهمسرى و... شده است و با استفاده از آيات به اظهار نظر و يا نقد و رد ديدگاه‌ها پرداخته است (از جمله نقد فرقان، ج4، ص163).
3. مباحث اجتماعى: تفسير الفرقان نسبت به طرح مباحث اجتماعى و واقعيت‌هاى موجود و مورد ابتلاى جامعه، اهتمام فراوانى دارد و در جاى‌جاى تفسير به مناسبت، گاه به‌صورت فصلى مستقل و گاه ضمن تفسير يك آيه به‌صورت مبسوط، متعرض مسائلى همچون نظام حكومت، اقتصاد، حقوق و جايگاه زن، شورا، وحدت مسلمانان، طبقه‌هاى اجتماعى، چندهمسرى و... شده است و با استفاده از آيات به اظهار نظر و يا نقد و رد ديدگاه‌ها پرداخته است (از جمله نقد فرقان، ج4، ص163).


4. گرايش شيعى تفسير الفرقان تفسيرى شيعى است و گرايش شيعى مفسر در جاى‌جاى تفسير آشكار است (همان، ج30، ص15)؛ اما بدان معنى نيست كه تفسير بر مبناى تعصب مذهبى سامان يافته باشد. مفسر در مقدمه تفسير خود بر اين اصل تأكيد دارد كه تفسير قرآن بر اساس رأى شخصى يا مذهب يا تقليد از ديگران، تفسير قرآن نيست، بلكه تفسير رأى شخص است؛ ازاين‌رو معيار اصلى در فهم آيات را، خود آيات و روايات موافق با آن قرار داده و در گزينش روايات و يا نقد نظريات، هيچ‌گونه تفاوتى بين شيعه و سنى نگذاشته است و به همان ميزان از منابع اهل سنت استفاده كرده كه از منابع شيعه و همان اندازه به نقد آراى عالمان و فقيهان شيعه پرداخته كه به ديدگاه‌هاى اهل سنت پرداخته است.
4. گرايش شيعى تفسير الفرقان تفسيرى شيعى است و گرايش شيعى مفسر در جاى‌جاى تفسير آشكار است <ref>همان، ج30، ص15</ref>؛ اما بدان معنى نيست كه تفسير بر مبناى تعصب مذهبى سامان يافته باشد. مفسر در مقدمه تفسير خود بر اين اصل تأكيد دارد كه تفسير قرآن بر اساس رأى شخصى يا مذهب يا تقليد از ديگران، تفسير قرآن نيست، بلكه تفسير رأى شخص است؛ ازاين‌رو معيار اصلى در فهم آيات را، خود آيات و روايات موافق با آن قرار داده و در گزينش روايات و يا نقد نظريات، هيچ‌گونه تفاوتى بين شيعه و سنى نگذاشته است و به همان ميزان از منابع اهل سنت استفاده كرده كه از منابع شيعه و همان اندازه به نقد آراى عالمان و فقيهان شيعه پرداخته كه به ديدگاه‌هاى اهل سنت پرداخته است.


== ديدگاه‌هاى كلى مصنف ==
== ديدگاه‌هاى كلى مصنف ==




1. نسخ قرآن: نسخ قرآن به دو صورت قابل تصور است: نسخ قرآن با قرآن و نسخ قرآن با سنت. الفرقان نسخ قرآن با قرآن را در برخى موارد، مانند حكم نجوى، حد زنا و كيفيت جنگ با كافران مى‌پذيرد، اما نسخ قرآن با سنت را به هر شكل كه باشد، رد مى‌كند. وى معتقد است كه حكم ناسخ، باطل‌كننده حكم منسوخ است و از آنجا كه عزت و سلطه قرآن بطلان‌ناپذير است، هيچ‌گونه نسخى از بيرون بر آن وارد نمى‌شود (همان، ج1، ص39).
1. نسخ قرآن: نسخ قرآن به دو صورت قابل تصور است: نسخ قرآن با قرآن و نسخ قرآن با سنت. الفرقان نسخ قرآن با قرآن را در برخى موارد، مانند حكم نجوى، حد زنا و كيفيت جنگ با كافران مى‌پذيرد، اما نسخ قرآن با سنت را به هر شكل كه باشد، رد مى‌كند. وى معتقد است كه حكم ناسخ، باطل‌كننده حكم منسوخ است و از آنجا كه عزت و سلطه قرآن بطلان‌ناپذير است، هيچ‌گونه نسخى از بيرون بر آن وارد نمى‌شود <ref>همان، ج1، ص39</ref>.


اين باور مفسر باعث شده است تا وى به‌صورت گسترده به نقد و رد روايات نسخ و همچنين روايات معارض با عموم يا خصوص قرآن بپردازد و در اين راستا از نص بودن روايات نيز باكى نداشته باشد.
اين باور مفسر باعث شده است تا وى به‌صورت گسترده به نقد و رد روايات نسخ و همچنين روايات معارض با عموم يا خصوص قرآن بپردازد و در اين راستا از نص بودن روايات نيز باكى نداشته باشد.
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
2. ظهر و بطن قرآن: مفسر الفرقان همانند ساير مفسران، به اين حقيقت قرآنى اعتراف دارد كه قرآن داراى ظهر و بطن است؛ زيرا رواياتى كه در اين زمينه رسيده در حد تواتر است؛ علاوه بر اينكه از نظر ايشان، جاودانگى قرآن ايجاب مى‌كند كه داراى بطون باشد؛ اما تصورى كه مفسر از اين مسئله دارد، تعريف نسبتا تازه‌اى از ظهر و بطن ارائه مى‌دهد.
2. ظهر و بطن قرآن: مفسر الفرقان همانند ساير مفسران، به اين حقيقت قرآنى اعتراف دارد كه قرآن داراى ظهر و بطن است؛ زيرا رواياتى كه در اين زمينه رسيده در حد تواتر است؛ علاوه بر اينكه از نظر ايشان، جاودانگى قرآن ايجاب مى‌كند كه داراى بطون باشد؛ اما تصورى كه مفسر از اين مسئله دارد، تعريف نسبتا تازه‌اى از ظهر و بطن ارائه مى‌دهد.


وى طبق روايتى از امام على(ع)، معتقد است كه درجات بيان قرآن، داراى چهار سطح است؛ يك سطح آن ظاهر و سه سطح ديگر جزء بطون قرآن شمرده مى‌شود. از اين سه سطح باطنى كه عبارت هستند از اشارات، لطائف و حقائق، سطح اخير آن همان تأويل آيات است كه اختصاص به اهل وحى دارد (همان، ج1، ص51).
وى طبق روايتى از امام على(ع)، معتقد است كه درجات بيان قرآن، داراى چهار سطح است؛ يك سطح آن ظاهر و سه سطح ديگر جزء بطون قرآن شمرده مى‌شود. از اين سه سطح باطنى كه عبارت هستند از اشارات، لطائف و حقائق، سطح اخير آن همان تأويل آيات است كه اختصاص به اهل وحى دارد <ref>همان، ج1، ص51</ref>.


اما دو سطح ديگر، خود داراى لايه‌هاى مختلف معنايى است كه مجموع آنها همان بطون چندگانه‌اى است كه در احاديث مطرح شده و هدف تفسير نيز در حقيقت ابهام‌زدايى از همين درجات مفهومى آيات است.
اما دو سطح ديگر، خود داراى لايه‌هاى مختلف معنايى است كه مجموع آنها همان بطون چندگانه‌اى است كه در احاديث مطرح شده و هدف تفسير نيز در حقيقت ابهام‌زدايى از همين درجات مفهومى آيات است.


نويسنده الفرقان مى‌نويسد: «رها ساختن آيه از تنگناى شأن نزول، بطن نخستين بشمار مى‌آيد. آزاد كردن آن از قيد مفهوم يادآشناى عامه، بطن دوم است و توسعه و تعميق و توضيح آن با آيه‌هاى همانند، بطن سوم مى‌باشد. برهنه‌سازى آن از قبل و بعد و آويزه‌هاى غير اصلى، بطن چهارم بشمار مى‌آيد و همين گونه تا بطون ديگر، با رعايت دلالت لفظى - به‌عنوان سرآغاز - و حجت‌ها و دلالت‌هاى قرآنى - به‌عنوان وسايل و ابزارهاى تجريد و توسعه» (همان، ج1، ص54).
نويسنده الفرقان مى‌نويسد: «رها ساختن آيه از تنگناى شأن نزول، بطن نخستين بشمار مى‌آيد. آزاد كردن آن از قيد مفهوم يادآشناى عامه، بطن دوم است و توسعه و تعميق و توضيح آن با آيه‌هاى همانند، بطن سوم مى‌باشد. برهنه‌سازى آن از قبل و بعد و آويزه‌هاى غير اصلى، بطن چهارم بشمار مى‌آيد و همين گونه تا بطون ديگر، با رعايت دلالت لفظى - به‌عنوان سرآغاز - و حجت‌ها و دلالت‌هاى قرآنى - به‌عنوان وسايل و ابزارهاى تجريد و توسعه» <ref>همان، ج1، ص54</ref>.


3. محكم و متشابه قرآن: مفسر بر اساس روايتى از امام رضا(ع) كه فرمود: المتشابه ما اشتبه علمه على جاهله»، بر اين باور است كه محكم بودن يا متشابه بودن از مقوله دلالت نيست؛ بنابراين، واژه‌هاى آيه از نظر دلالت، كوتاهى يا ابهام ندارند؛ چه اينكه قرآن فصيح‌ترين بيان و رساترين تبيان است، بلكه از مقوله معناست؛ يعنى والايى معانى در برخى آيات چنان است كه فهم خواننده به حقيقت آن نمى‌رسد و در نتيجه مراد واقعى آيات بر او مشتبه مى‌شود، كه البته در برخى آيات، تشابه لفظى نيز بدان افزوده مى‌شود، مانند تشابه واژه علم در مورد انسان و خدا. بر اين اساس محكم و متشابه از نظر مفسر، امرى نسبى است (همان، ج1، ص32-33).
3. محكم و متشابه قرآن: مفسر بر اساس روايتى از امام رضا(ع) كه فرمود: المتشابه ما اشتبه علمه على جاهله»، بر اين باور است كه محكم بودن يا متشابه بودن از مقوله دلالت نيست؛ بنابراين، واژه‌هاى آيه از نظر دلالت، كوتاهى يا ابهام ندارند؛ چه اينكه قرآن فصيح‌ترين بيان و رساترين تبيان است، بلكه از مقوله معناست؛ يعنى والايى معانى در برخى آيات چنان است كه فهم خواننده به حقيقت آن نمى‌رسد و در نتيجه مراد واقعى آيات بر او مشتبه مى‌شود، كه البته در برخى آيات، تشابه لفظى نيز بدان افزوده مى‌شود، مانند تشابه واژه علم در مورد انسان و خدا. بر اين اساس محكم و متشابه از نظر مفسر، امرى نسبى است <ref>همان، ج1، ص32-33</ref>.


با اين بينش، نويسنده الفرقان، وجود تشابه در قرآن را يك ضرورت مى‌داند كه جاودانگى، جامعيت و فراگيرى قرآن، نسبت به همه نيازها و براى همه نسل‌ها و عصرها با توانايى‌هاى فكرى مختلف، آن را ايجاب كرده است و اين بشر است كه با پيشرفت دانش و رشد انديشه خود به درك اسرار فزون‌ترى از كلام وحى پى مى‌برد (همان، ج1، ص32).
با اين بينش، نويسنده الفرقان، وجود تشابه در قرآن را يك ضرورت مى‌داند كه جاودانگى، جامعيت و فراگيرى قرآن، نسبت به همه نيازها و براى همه نسل‌ها و عصرها با توانايى‌هاى فكرى مختلف، آن را ايجاب كرده است و اين بشر است كه با پيشرفت دانش و رشد انديشه خود به درك اسرار فزون‌ترى از كلام وحى پى مى‌برد <ref>همان، ج1، ص32</ref>.


4. شأن نزول آيات: تفسير الفرقان در مقدمه، ديدگاه روشنى نسبت به نقش و اهميت شأن نزول ارائه كرده است: «شأن نزول اگرچه گاه در فهم آيات كمك و مساعدت مى‌كند، اما هيچ‌گاه به‌عنوان معيار و ملاك تفسير و شرط فهم و دريافت مفاهيم آيات، مطرح نيست و نبايد حدود معانى بر اساس آن تعيين شود. آيات در دلالت و گستردگى مفهومى خود مستقل هستند، چه شأن نزول فهميده شود يا نه» (همان، ج1، ص50).
4. شأن نزول آيات: تفسير الفرقان در مقدمه، ديدگاه روشنى نسبت به نقش و اهميت شأن نزول ارائه كرده است: «شأن نزول اگرچه گاه در فهم آيات كمك و مساعدت مى‌كند، اما هيچ‌گاه به‌عنوان معيار و ملاك تفسير و شرط فهم و دريافت مفاهيم آيات، مطرح نيست و نبايد حدود معانى بر اساس آن تعيين شود. آيات در دلالت و گستردگى مفهومى خود مستقل هستند، چه شأن نزول فهميده شود يا نه» <ref>همان، ج1، ص50</ref>.


اين باور مفسر درباره شأن نزول، علاوه بر اينكه بر ديدگاه وى نسبت به محوريت آيات در تفسير استوار است، به دو عنصر ديگر نيز مستند شده است: يكى تعارض روايات شأن نزول و ديگرى تطبيقى بودن آنها؛ دو عنصرى كه نقش شأن نزول را در مورد فهم آيات به‌شدت سست مى‌سازد (همان، ج9، ص27).
اين باور مفسر درباره شأن نزول، علاوه بر اينكه بر ديدگاه وى نسبت به محوريت آيات در تفسير استوار است، به دو عنصر ديگر نيز مستند شده است: يكى تعارض روايات شأن نزول و ديگرى تطبيقى بودن آنها؛ دو عنصرى كه نقش شأن نزول را در مورد فهم آيات به‌شدت سست مى‌سازد <ref>همان، ج9، ص27</ref>.
 
==پانويس ==
<references />


== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==


1. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، ج1، ص730 و ج2، ص1357، بهاءالدين خرمشاهى و همكاران.
1. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، ج1، ص730 و ج2، ص1357، بهاءالدين خرمشاهى و همكاران.
۵۳٬۳۲۷

ویرایش