حكم الأرجل في الوضوء: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''حكم الأرجل في الوضوء''' اثر [[حسینی میلانی، سید علی|سید علی حسینی میلانی]] (معاصر)، چهارمین شماره از مجموعه «اعرف الحق تعرف أهله» است که با موضوع کلام و فقه اسلامی به زبان عربی در قالب یک جلد کتاب به مناسبت کنگره هزاره [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] (متوفی 413ق)، در حوزه علمیه قم چاپ شده است. [[حسینی میلانی، سید علی|آیتالله میلانی]]، این اثر را درباره «حکم پاها در وضو» به جهت تبیین مذهب شیعه امامی اثناعشری در راستای کتاب و سنت و اخبار فریقین، نگاشته است. در این اثر حکم اهل سنت مبنی بر لزوم شستن پا در وضو نیز مورد بررسی قرار میگیرد. | |||
'''حكم الأرجل في الوضوء''' اثر سید علی حسینی میلانی (معاصر)، چهارمین شماره از مجموعه «اعرف الحق تعرف أهله» است که با موضوع کلام و فقه اسلامی به زبان عربی در قالب یک جلد کتاب به مناسبت کنگره هزاره شیخ مفید (متوفی 413ق)، در حوزه علمیه قم چاپ شده است. آیتالله | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
حکم پاها در وضو از صدر اسلام، موضع بحث میان فقهای مسلمان بوده است. شیعه اثناعشری، به تبعیت از علی(ع) و سایر ائمه اهلبیت(ع) به وجوب مسح معتقد شده تا جایی که اعتقاد به آن شعار شیعه و رمز مذهب آنان شده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص9</ref> دیگران از فرقههای مسلمان، در این مسئله اختلاف کردهاند؛ گروهی مانند شیعه قائل به مسح شده و گروه دیگری قائل به جمع میان این دو (مسح و شستن) و گروه دیگری قائل به تخییر میان این دو و گروهی نیز قائل به تعیین غسل (شستن) شدهاند و... . این اختلاف همواره میان این گروهها رواج داشته تا اینکه مشهور از میان اهل سنت، قائل به قول به غسل شدند؛ این اتفاقنظر مشهور اهل سنت، در قرن چهارم یعنی بعد از ابوجعفر محمد بن جریر طبری (متوفی 310ق) اتفاق افتاده و شاید پژوهشگر، به قول کسی که قائل به غسل نشده از میان علمای اهل تسنن در همین دوران نیز دست یابد بهویژه در تابعان طبری (چراکه او مذهب خاصی داشت و بسیاری از علما و دیگر مردمان، از وی تبعیت کردهاند). مثلاً در ترجمه حافظ ابوبکر محمد بن عمر بغدادی جعابی، قاضی موصل (متوفی 355ق) که دویست هزار حدیث را از حفظ داشته، ذکر شده که به خاطر مذهبش در وضوء به او نسبت تشیع داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref> | حکم پاها در وضو از صدر اسلام، موضع بحث میان فقهای مسلمان بوده است. شیعه اثناعشری، به تبعیت از [[امام على(ع)|علی(ع)]] و سایر ائمه اهلبیت(ع) به وجوب مسح معتقد شده تا جایی که اعتقاد به آن شعار شیعه و رمز مذهب آنان شده است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص9</ref> دیگران از فرقههای مسلمان، در این مسئله اختلاف کردهاند؛ گروهی مانند شیعه قائل به مسح شده و گروه دیگری قائل به جمع میان این دو (مسح و شستن) و گروه دیگری قائل به تخییر میان این دو و گروهی نیز قائل به تعیین غسل (شستن) شدهاند و... . این اختلاف همواره میان این گروهها رواج داشته تا اینکه مشهور از میان اهل سنت، قائل به قول به غسل شدند؛ این اتفاقنظر مشهور اهل سنت، در قرن چهارم یعنی بعد از [[طبری، محمد بن جریر بن یزید|ابوجعفر محمد بن جریر طبری]] (متوفی 310ق) اتفاق افتاده و شاید پژوهشگر، به قول کسی که قائل به غسل نشده از میان علمای اهل تسنن در همین دوران نیز دست یابد بهویژه در تابعان طبری (چراکه او مذهب خاصی داشت و بسیاری از علما و دیگر مردمان، از وی تبعیت کردهاند). مثلاً در ترجمه حافظ ابوبکر محمد بن عمر بغدادی جعابی، قاضی موصل (متوفی 355ق) که دویست هزار حدیث را از حفظ داشته، ذکر شده که به خاطر مذهبش در وضوء به او نسبت تشیع داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref> | ||
سبب اختلاف میان فرق اسلامی، در این مسئله، احادیث مرویه نزدشان است... حتی اخبار مربوط به غَسل (لزوم شستن پا در وضو) نیز چنین حالتی را میانشان دارد. حتی با مراجعه به کتابهایشان، مشاهده میشود که این اختلاف میان صحابه هم وجود داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص10</ref> مثلاً در روایتی از مسلم آمده که روزی عثمان وضو گرفت و گفت: مردم احادیثی از رسول خدا(ص) نقل میکنند که من نمیدانم یعنی چه؟ یا در خبری دیگر از ابوداود هست که او وضو گرفت و سپس گفت: کسانی که درباره وضو سؤال داشتید! رسول خدا اینگونه وضو میگرفت. یا روایات دیگری درباره عثمان و زمان عثمان و اختلاف مردم درباره نحوه وضو گرفتن.<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref> همچنین در روایات دیگری که مثلاً از ابن عباس نقل شده که امیرالمؤمنین علی(ع) با وضو گرفتنشان، نحوه وضوی پیامبر(ص) را بیان کردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص11</ref> و اساساً برای همین امر است که در المنار گفته شده: «ان القول بکل من الغسل و المسح مروی عن السلف من الصحابه و التابعین و لکن العمل بالغسل اعم و اکثر و هو الذی غلب و استمر.» یعنی قول به غسل و مسح از صحابه و سلف و تابعین روایت شده ولی در عمل، غسل (شستن پا) غلبه یافته است.<ref>ر.ک: همان، ص11-12</ref> بااینحال، بسیاری از علمای اهل سنت، سعی در پوشاندن و انکار قول به مسح میان خودشان داشتهاند و قول به مسح را بدعت و ضلالت شمردهاند؛ از این افراد میتوان ابن کثیر در تفسیر القرآن | سبب اختلاف میان فرق اسلامی، در این مسئله، احادیث مرویه نزدشان است... حتی اخبار مربوط به غَسل (لزوم شستن پا در وضو) نیز چنین حالتی را میانشان دارد. حتی با مراجعه به کتابهایشان، مشاهده میشود که این اختلاف میان صحابه هم وجود داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص10</ref> مثلاً در روایتی از مسلم آمده که روزی عثمان وضو گرفت و گفت: مردم احادیثی از رسول خدا(ص) نقل میکنند که من نمیدانم یعنی چه؟ یا در خبری دیگر از ابوداود هست که او وضو گرفت و سپس گفت: کسانی که درباره وضو سؤال داشتید! رسول خدا اینگونه وضو میگرفت. یا روایات دیگری درباره عثمان و زمان عثمان و اختلاف مردم درباره نحوه وضو گرفتن.<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref> همچنین در روایات دیگری که مثلاً از ابن عباس نقل شده که [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] با وضو گرفتنشان، نحوه وضوی پیامبر(ص) را بیان کردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص11</ref> و اساساً برای همین امر است که در المنار گفته شده: «ان القول بکل من الغسل و المسح مروی عن السلف من الصحابه و التابعین و لکن العمل بالغسل اعم و اکثر و هو الذی غلب و استمر.» یعنی قول به غسل و مسح از صحابه و سلف و تابعین روایت شده ولی در عمل، غسل (شستن پا) غلبه یافته است.<ref>ر.ک: همان، ص11-12</ref> بااینحال، بسیاری از علمای اهل سنت، سعی در پوشاندن و انکار قول به مسح میان خودشان داشتهاند و قول به مسح را بدعت و ضلالت شمردهاند؛ از این افراد میتوان [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] در [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر القرآن العظیم]]، شهاب خفاجی در حاشیهاش بر بیضاوی، [[آلوسی، محمود بن عبدالله|آلوسی]] در [[روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني|روح المعانی]] و... را نام برد. در میان عبارات این فقهای اهل سنت، تعبیراتی مانند ضلالت، بدعت و شتم شیعه را به خاطر قول به مسح در پاها، شاهدیم. در این راستا شخصی مانند آلوسی جانب افراط را پیش گرفته تا جایی که متأخرین از او، مانند صاحب منار بر وی انتقاد کردهاند. [[آلوسی، محمود بن عبدالله|آلوسی]] همچنین بر بزرگان طایفهاش تاخته، چراکه تصریح بر اعتقاد بزرگان صحابه مانند [[امام على(ع)|امیرمؤمنان علی(ع)]] و ابن عباس و مشاهیر تابعین مانند عکرمه و قتاده و شعبی و حسن بصری و...، بر دلالت کتاب بر مسح دارند. وی بهطورخاص در میان این افراد (بزرگان طایفهاش) امام فخر رازی را ذکر میکند.<ref>ر.ک: همان، ص12-14</ref> | ||
درباره اعتقاد طبری در این زمینه، میان کلمات اهل سنت اختلاف وجود دارد؛ مثلاً ابوحیان او را از علمای اهل سنت خارج و داخل در علمای امامیه دانسته است. ولی سلیمانی در عین اینکه وی را داخل در اهل سنت دانسته، گفته «کان یضع للروافض» و یا مثلاً ذهبی درباره او گفته که قول به مسح، اتهامی است که به طبری زدهاند و او منزه از آن است. رازی و جماعت دیگری نسبت تخییر میان مسح و غسل در رجلین در وضو، به طبری دادهاند و جماعت دیگری، نسبت جمع میان این دو. زین عراقی و ابن حجر عسقلانی هم به خاطر حکم او در مسح، به وی نسبت رافضی دادهاند.<ref>ر.ک: همان، ص14-15</ref> | درباره اعتقاد طبری در این زمینه، میان کلمات اهل سنت اختلاف وجود دارد؛ مثلاً ابوحیان او را از علمای اهل سنت خارج و داخل در علمای امامیه دانسته است. ولی سلیمانی در عین اینکه وی را داخل در اهل سنت دانسته، گفته «کان یضع للروافض» و یا مثلاً ذهبی درباره او گفته که قول به مسح، اتهامی است که به طبری زدهاند و او منزه از آن است. رازی و جماعت دیگری نسبت تخییر میان مسح و غسل در رجلین در وضو، به طبری دادهاند و جماعت دیگری، نسبت جمع میان این دو. زین عراقی و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانی]] هم به خاطر حکم او در مسح، به وی نسبت رافضی دادهاند.<ref>ر.ک: همان، ص14-15</ref> | ||
درباره دیگرانی مانند حافظ ابن جعابی، به دلیل قولش به مسح در وضو، اتهام ترک نماز زدهاند. همه اینها به دلیل این است که مذهب شیعه بر مسح رجلین در وضوء مستقر است. نویسنده در این کتاب با استفاده از آیات و روایات، در روشنای کلمات ائمه تفسیر و فقه و حدیث، این حکم را تبیین میکند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> وی در این راستا، ابتدا در بخش اول به آیاتی از قرآن مجید استدلال میکند. سپس در بخش دوم به سنت و در بخش سوم کتاب به اجماع توسل میجوید. بحث احتیاط و استحسان نیز ذیل مبحث اجماع مطرح میکند. وی در بخش اخبار، ابتدا روایات امامیه را در ارتباط با مسح ذکر میکند و سپس اخبار اهل سنت را. وی سپس روایات اهل سنت مبنی بر غَسل (شستن پا) در وضو را در دو قسمت مجزا بررسی میکند. | درباره دیگرانی مانند حافظ ابن جعابی، به دلیل قولش به مسح در وضو، اتهام ترک نماز زدهاند. همه اینها به دلیل این است که مذهب شیعه بر مسح رجلین در وضوء مستقر است. نویسنده در این کتاب با استفاده از آیات و روایات، در روشنای کلمات ائمه تفسیر و فقه و حدیث، این حکم را تبیین میکند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> وی در این راستا، ابتدا در بخش اول به آیاتی از قرآن مجید استدلال میکند. سپس در بخش دوم به سنت و در بخش سوم کتاب به اجماع توسل میجوید. بحث احتیاط و استحسان نیز ذیل مبحث اجماع مطرح میکند. وی در بخش اخبار، ابتدا روایات امامیه را در ارتباط با مسح ذکر میکند و سپس اخبار اهل سنت را. وی سپس روایات اهل سنت مبنی بر غَسل (شستن پا) در وضو را در دو قسمت مجزا بررسی میکند. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۳: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منبع مقاله== | ==منبع مقاله== |
نسخهٔ ۱۳ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۴۰
حكم الأرجل في الوضوء | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی میلانی، سید علی (نويسنده) |
ناشر | مرکز الحقائق الإسلامية |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | 1427ق |
شابک | 964-2501-32-5 |
موضوع | مسح، وضو |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 185/8 /ح5ح8 |
حكم الأرجل في الوضوء اثر سید علی حسینی میلانی (معاصر)، چهارمین شماره از مجموعه «اعرف الحق تعرف أهله» است که با موضوع کلام و فقه اسلامی به زبان عربی در قالب یک جلد کتاب به مناسبت کنگره هزاره شیخ مفید (متوفی 413ق)، در حوزه علمیه قم چاپ شده است. آیتالله میلانی، این اثر را درباره «حکم پاها در وضو» به جهت تبیین مذهب شیعه امامی اثناعشری در راستای کتاب و سنت و اخبار فریقین، نگاشته است. در این اثر حکم اهل سنت مبنی بر لزوم شستن پا در وضو نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
ساختار
کتاب، دارای مقدمه و محتوای مطالب در سه بخش کلی است.
گزارش محتوا
حکم پاها در وضو از صدر اسلام، موضع بحث میان فقهای مسلمان بوده است. شیعه اثناعشری، به تبعیت از علی(ع) و سایر ائمه اهلبیت(ع) به وجوب مسح معتقد شده تا جایی که اعتقاد به آن شعار شیعه و رمز مذهب آنان شده است.[۱] دیگران از فرقههای مسلمان، در این مسئله اختلاف کردهاند؛ گروهی مانند شیعه قائل به مسح شده و گروه دیگری قائل به جمع میان این دو (مسح و شستن) و گروه دیگری قائل به تخییر میان این دو و گروهی نیز قائل به تعیین غسل (شستن) شدهاند و... . این اختلاف همواره میان این گروهها رواج داشته تا اینکه مشهور از میان اهل سنت، قائل به قول به غسل شدند؛ این اتفاقنظر مشهور اهل سنت، در قرن چهارم یعنی بعد از ابوجعفر محمد بن جریر طبری (متوفی 310ق) اتفاق افتاده و شاید پژوهشگر، به قول کسی که قائل به غسل نشده از میان علمای اهل تسنن در همین دوران نیز دست یابد بهویژه در تابعان طبری (چراکه او مذهب خاصی داشت و بسیاری از علما و دیگر مردمان، از وی تبعیت کردهاند). مثلاً در ترجمه حافظ ابوبکر محمد بن عمر بغدادی جعابی، قاضی موصل (متوفی 355ق) که دویست هزار حدیث را از حفظ داشته، ذکر شده که به خاطر مذهبش در وضوء به او نسبت تشیع داده شده است.[۲]
سبب اختلاف میان فرق اسلامی، در این مسئله، احادیث مرویه نزدشان است... حتی اخبار مربوط به غَسل (لزوم شستن پا در وضو) نیز چنین حالتی را میانشان دارد. حتی با مراجعه به کتابهایشان، مشاهده میشود که این اختلاف میان صحابه هم وجود داشته است.[۳] مثلاً در روایتی از مسلم آمده که روزی عثمان وضو گرفت و گفت: مردم احادیثی از رسول خدا(ص) نقل میکنند که من نمیدانم یعنی چه؟ یا در خبری دیگر از ابوداود هست که او وضو گرفت و سپس گفت: کسانی که درباره وضو سؤال داشتید! رسول خدا اینگونه وضو میگرفت. یا روایات دیگری درباره عثمان و زمان عثمان و اختلاف مردم درباره نحوه وضو گرفتن.[۴] همچنین در روایات دیگری که مثلاً از ابن عباس نقل شده که امیرالمؤمنین علی(ع) با وضو گرفتنشان، نحوه وضوی پیامبر(ص) را بیان کردهاند.[۵] و اساساً برای همین امر است که در المنار گفته شده: «ان القول بکل من الغسل و المسح مروی عن السلف من الصحابه و التابعین و لکن العمل بالغسل اعم و اکثر و هو الذی غلب و استمر.» یعنی قول به غسل و مسح از صحابه و سلف و تابعین روایت شده ولی در عمل، غسل (شستن پا) غلبه یافته است.[۶] بااینحال، بسیاری از علمای اهل سنت، سعی در پوشاندن و انکار قول به مسح میان خودشان داشتهاند و قول به مسح را بدعت و ضلالت شمردهاند؛ از این افراد میتوان ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم، شهاب خفاجی در حاشیهاش بر بیضاوی، آلوسی در روح المعانی و... را نام برد. در میان عبارات این فقهای اهل سنت، تعبیراتی مانند ضلالت، بدعت و شتم شیعه را به خاطر قول به مسح در پاها، شاهدیم. در این راستا شخصی مانند آلوسی جانب افراط را پیش گرفته تا جایی که متأخرین از او، مانند صاحب منار بر وی انتقاد کردهاند. آلوسی همچنین بر بزرگان طایفهاش تاخته، چراکه تصریح بر اعتقاد بزرگان صحابه مانند امیرمؤمنان علی(ع) و ابن عباس و مشاهیر تابعین مانند عکرمه و قتاده و شعبی و حسن بصری و...، بر دلالت کتاب بر مسح دارند. وی بهطورخاص در میان این افراد (بزرگان طایفهاش) امام فخر رازی را ذکر میکند.[۷]
درباره اعتقاد طبری در این زمینه، میان کلمات اهل سنت اختلاف وجود دارد؛ مثلاً ابوحیان او را از علمای اهل سنت خارج و داخل در علمای امامیه دانسته است. ولی سلیمانی در عین اینکه وی را داخل در اهل سنت دانسته، گفته «کان یضع للروافض» و یا مثلاً ذهبی درباره او گفته که قول به مسح، اتهامی است که به طبری زدهاند و او منزه از آن است. رازی و جماعت دیگری نسبت تخییر میان مسح و غسل در رجلین در وضو، به طبری دادهاند و جماعت دیگری، نسبت جمع میان این دو. زین عراقی و ابن حجر عسقلانی هم به خاطر حکم او در مسح، به وی نسبت رافضی دادهاند.[۸]
درباره دیگرانی مانند حافظ ابن جعابی، به دلیل قولش به مسح در وضو، اتهام ترک نماز زدهاند. همه اینها به دلیل این است که مذهب شیعه بر مسح رجلین در وضوء مستقر است. نویسنده در این کتاب با استفاده از آیات و روایات، در روشنای کلمات ائمه تفسیر و فقه و حدیث، این حکم را تبیین میکند.[۹] وی در این راستا، ابتدا در بخش اول به آیاتی از قرآن مجید استدلال میکند. سپس در بخش دوم به سنت و در بخش سوم کتاب به اجماع توسل میجوید. بحث احتیاط و استحسان نیز ذیل مبحث اجماع مطرح میکند. وی در بخش اخبار، ابتدا روایات امامیه را در ارتباط با مسح ذکر میکند و سپس اخبار اهل سنت را. وی سپس روایات اهل سنت مبنی بر غَسل (شستن پا) در وضو را در دو قسمت مجزا بررسی میکند.
وضعیت کتاب
این رساله به مناسبت کنگره هزاره شیخ مفید که در سال 1413ق در حوزه علمیه برگزار شد، ارائه و در همان کنگره چاپ شده است.[۱۰] این کتاب، چهارمین شماره از مجموعه «اعرف الحق تعرف اهله» است که در مرکز الحقایق الاسلامیة و در راستای نشر عقاید حقه و تعریف فکر شیعی با براهین عقلی متقن و ادله نقلی از کتاب و سنت، به جهت دفع شبهات و جا افتادن عقاید حقه شیعی در اذهان شیعیان، چاپ شده است.[۱۱]
پانویس
منبع مقاله
مقدمه و متن کتاب.