رسائل العدل و التوحيد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'لالدين' به 'ل‌الدين'
جز (جایگزینی متن - 'لالدين ' به 'ل‌الدين ')
جز (جایگزینی متن - 'لالدين' به 'ل‌الدين')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۶: خط ۶۶:
[[رسی، قاسم بن ابراهیم|قاسم رسی]]، کتاب بعدی را در رد مجبره نوشته: «فزعمت القدرية الكاذبة علی ربها، المجورة، أن الله، عز و جل عن قولهم، خلق أكثر خلقه ليعبدوا غيره و يتخذوا الشركاء و الأنداد...»<ref>ر.ک: همان، ص172-173</ref> و آنان را کاذب و جائر خوانده. قاسم بن ابراهیم، کتاب بعدی را در توحید نوشته؛ وی در این رساله، واجبات عقیدتی بر مکلفین، را در چند پاراگراف در پاسخ به درخواست برخی از آنان، بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص186-187</ref>.
[[رسی، قاسم بن ابراهیم|قاسم رسی]]، کتاب بعدی را در رد مجبره نوشته: «فزعمت القدرية الكاذبة علی ربها، المجورة، أن الله، عز و جل عن قولهم، خلق أكثر خلقه ليعبدوا غيره و يتخذوا الشركاء و الأنداد...»<ref>ر.ک: همان، ص172-173</ref> و آنان را کاذب و جائر خوانده. قاسم بن ابراهیم، کتاب بعدی را در توحید نوشته؛ وی در این رساله، واجبات عقیدتی بر مکلفین، را در چند پاراگراف در پاسخ به درخواست برخی از آنان، بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص186-187</ref>.


کتاب بعدی، «المختصر في أصولالدين» [[قاضی عبدالجبار بن احمد|قاضی عبدالجبار]] است که [[عماره، محمد|محمد عماره]] قبل از ارائه متن کتاب، درباره صحت انتساب این اثر به نویسنده‌اش تحقیق می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص191-196</ref>. این کتاب، به‌عنوان مقدمه آموزش کتاب‌های دیگر، توسط قاضی عبدالجبار به درخواست «صاحب بن عباد» برای آموزش کسی نوشته شده که مؤلف از وی با عبارت «الشريف النجيب» یاد می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>.
کتاب بعدی، «المختصر في أصول‌الدين» [[قاضی عبدالجبار بن احمد|قاضی عبدالجبار]] است که [[عماره، محمد|محمد عماره]] قبل از ارائه متن کتاب، درباره صحت انتساب این اثر به نویسنده‌اش تحقیق می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص191-196</ref>. این کتاب، به‌عنوان مقدمه آموزش کتاب‌های دیگر، توسط قاضی عبدالجبار به درخواست «صاحب بن عباد» برای آموزش کسی نوشته شده که مؤلف از وی با عبارت «الشريف النجيب» یاد می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>.


قاضی عبدالجبار در ابتدای کتاب می‌نویسد: «هذا مختصر في أصولالدين، يشتمل على جمل من الأدلة و الخلاف و يحتوي على ما لا يسع جهله و إغفاله، عملناه للشريف النجيب المؤمل لعمارةالدين و إحياء معالم آبائه الطاهرين... فإن قيل: ما الّذي يجب على المكلف معرفته من أصولالدين‎؟ قيل: أربعة أشياء: التوحيد و العدل و النبوات و الشرائع. فعلى هذه الأصول مدار أمرالدين». وی معرفت توحیدو عدل و نبوت و شرایع را از میان اصول دین بر مکلف واجب می‌شمارد<ref>ر.ک: همان، ص197</ref>.
قاضی عبدالجبار در ابتدای کتاب می‌نویسد: «هذا مختصر في أصول‌الدين، يشتمل على جمل من الأدلة و الخلاف و يحتوي على ما لا يسع جهله و إغفاله، عملناه للشريف النجيب المؤمل لعمارةالدين و إحياء معالم آبائه الطاهرين... فإن قيل: ما الّذي يجب على المكلف معرفته من أصول‌الدين‎؟ قيل: أربعة أشياء: التوحيد و العدل و النبوات و الشرائع. فعلى هذه الأصول مدار أمرالدين». وی معرفت توحیدو عدل و نبوت و شرایع را از میان اصول دین بر مکلف واجب می‌شمارد<ref>ر.ک: همان، ص197</ref>.


آخرین کتاب جلد اول، «إنقاذ البشر من الجبر و القدر» [[علم‌الهدی، علی بن حسین|شریف مرتضی]] است که آن را به درخواست کسی نگاشته است. وی می‌نویسد: «سألت أعزك اللّه و أرشدك إملاء رسالة في القدر فقد جالت به الفكر و أكثرها عن معرفته قد انحسر و ذكرت أن الذي حداك إلى ذلك ما وجدته ظاهرا في عوام النيل و معظم خواصها من القول المؤدي إلى الكفر المحضض بسبب الجبر و تجويرهم اللّه في حكمه و حملهم معاصيهم عليه و إضافتهم القبائح إليه و تعلقهم بأخبار مجهولة منكرة أو متشابهة في اللفظ‍‎ مجملة و حجاجهم بما تشابه من الكتاب لعدم معرفتهم بفائدته و قصور أفهامهم عن الغرض المقصود به» (از من درخواست نگارش رساله‌ای درباره قدر کردی که اندیشه‌ها در آن جولان یافته و اکثرشان از شناختش درمانده‌اند. گفتی انگیزاننده‌ات این بوده که جور و ستم و کفر را در گرایش عوام و خواص مردمان نیل به این امر دیده‌ای؛ چون‌که آنان گناهانشان را به گردن خدا می‌اندازند و کارهای قبیحشان را به او نسبت می‌دهند و مستمسکشان برای چنین اعتقادی، روایات مجهول منکر یا متشابه و مجمل و متشابهات قرآن است...)<ref>ر.ک: همان، ص285</ref>.
آخرین کتاب جلد اول، «إنقاذ البشر من الجبر و القدر» [[علم‌الهدی، علی بن حسین|شریف مرتضی]] است که آن را به درخواست کسی نگاشته است. وی می‌نویسد: «سألت أعزك اللّه و أرشدك إملاء رسالة في القدر فقد جالت به الفكر و أكثرها عن معرفته قد انحسر و ذكرت أن الذي حداك إلى ذلك ما وجدته ظاهرا في عوام النيل و معظم خواصها من القول المؤدي إلى الكفر المحضض بسبب الجبر و تجويرهم اللّه في حكمه و حملهم معاصيهم عليه و إضافتهم القبائح إليه و تعلقهم بأخبار مجهولة منكرة أو متشابهة في اللفظ‍‎ مجملة و حجاجهم بما تشابه من الكتاب لعدم معرفتهم بفائدته و قصور أفهامهم عن الغرض المقصود به» (از من درخواست نگارش رساله‌ای درباره قدر کردی که اندیشه‌ها در آن جولان یافته و اکثرشان از شناختش درمانده‌اند. گفتی انگیزاننده‌ات این بوده که جور و ستم و کفر را در گرایش عوام و خواص مردمان نیل به این امر دیده‌ای؛ چون‌که آنان گناهانشان را به گردن خدا می‌اندازند و کارهای قبیحشان را به او نسبت می‌دهند و مستمسکشان برای چنین اعتقادی، روایات مجهول منکر یا متشابه و مجمل و متشابهات قرآن است...)<ref>ر.ک: همان، ص285</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش