۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زبان = فارسي ' به 'زبان = فارسی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
'''دیوان ناصح قمشهای'''، حاوی اشعار و سرودههای شیخ عبدالرحیم | '''دیوان ناصح قمشهای'''، حاوی اشعار و سرودههای [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به «ناصح قمشهای» است. توضیحات اشعار به قلم شیخ [[عرفان، حسن|حسن عرفان]] است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
«گنج گوهر» یا اربعیننامه، اولین بخش از دیوان اشعار ناصح قمشهای است. شاعر در گنج گوهر - بنا به سنّتِ اربعیننویسى - چهل حدیث شریف را شرح گفته و نکاتى ظریف از آنها استخراج کرده است و همین شیوه را در «گوهر مراد» (که شرح حدیث ما الحقيقة امیر مؤمنان(ع) است) و در غالبِ «مثنویات» و در «تحفة الزّهراء» (که در شرح سخنان جگرسوزى است که امیر مؤمنان، در وقت به خاک سپردن زهرای اطهر، خطاب به رسول خدا(ص) گفته است) نیز در پیش گرفته است؛ امّا گاه از مضمون احادیث سود برده و تنها به اشارهای به خود احادیث اکتفا کرده است. موارد این نوع استفاده نیز در دیوان فراوان است. سبک سخن شاعر، در مجموع (و خاصه در غزلیات)، سبک عراقى است و این، یعنى آنکه استاد بیشتر پیرو سعدى و حافظ و مولوى است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص40</ref>. | «گنج گوهر» یا اربعیننامه، اولین بخش از دیوان اشعار ناصح قمشهای است. شاعر در گنج گوهر - بنا به سنّتِ اربعیننویسى - چهل حدیث شریف را شرح گفته و نکاتى ظریف از آنها استخراج کرده است و همین شیوه را در «گوهر مراد» (که شرح حدیث ما الحقيقة امیر مؤمنان(ع) است) و در غالبِ «مثنویات» و در «تحفة الزّهراء» (که در شرح سخنان جگرسوزى است که امیر مؤمنان، در وقت به خاک سپردن زهرای اطهر، خطاب به رسول خدا(ص) گفته است) نیز در پیش گرفته است؛ امّا گاه از مضمون احادیث سود برده و تنها به اشارهای به خود احادیث اکتفا کرده است. موارد این نوع استفاده نیز در دیوان فراوان است. سبک سخن شاعر، در مجموع (و خاصه در غزلیات)، سبک عراقى است و این، یعنى آنکه استاد بیشتر پیرو [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] و [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوى]] است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص40</ref>. | ||
سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است: | سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است: | ||
'''سر نامه به نام آنکه جان داد | |||
دل و اندیشه و نطق و بیان داد | '''سر نامه به نام آنکه جان داد''' | ||
'''سر نامه به نام حی سبحان | دل و اندیشه و نطق و بیان داد | ||
دلارام همه پیدا و پنهان | '''سر نامه به نام حی سبحان''' | ||
'''به نام آنکه سرّ السّر اشیاست | دلارام همه پیدا و پنهان | ||
که در عین نهانی آشکاراست'''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23</ref>. | '''به نام آنکه سرّ السّر اشیاست''' | ||
که در عین نهانی آشکاراست'''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23</ref>. ''' | |||
سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضیالحاجات ادامه مییابد: | سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضیالحاجات ادامه مییابد: | ||
'''الهی نوربخش عارفانی | '''الهی نوربخش عارفانی''' | ||
همه نور زمین و آسمانی | همه نور زمین و آسمانی | ||
'''تو روشن ساختی پروردگارا | '''تو روشن ساختی پروردگارا''' | ||
مه و مهر و نجوم باصفا را'''<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | مه و مهر و نجوم باصفا را'''<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. ''' | ||
اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و بهطرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»: | اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و بهطرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»: | ||
'''همه هستی که در غیب و شهودند | '''همه هستی که در غیب و شهودند''' | ||
اسیر عشق آن کل الوجودند | اسیر عشق آن کل الوجودند | ||
'''نهتنها عاشق وی خاکیانند | '''نهتنها عاشق وی خاکیانند''' | ||
بر او شیدا همه افلاکیانند'''<ref>ر.ک: همان، ص85</ref>. | بر او شیدا همه افلاکیانند'''<ref>ر.ک: همان، ص85</ref>. ''' | ||
در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شبزندهداری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>. | در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شبزندهداری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>. | ||
اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلابوار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشهای را باید «شعر متعهّد» خواند. شیخ عبدالرحیم | اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلابوار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشهای را باید «شعر متعهّد» خواند. [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به ناصح قمشهای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب میدانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى میگوید که اگر به سراغ شعر میرود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند: | ||
'''رسانَد به دل، هاتف آسمانى | '''رسانَد به دل، هاتف آسمانى''' | ||
خبرهاى قدسى، لُباب معانى | خبرهاى قدسى، لُباب معانى | ||
'''مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید | '''مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید''' | ||
تواش خوانى و سرّ معنا بدانى'''<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37</ref>. | تواش خوانى و سرّ معنا بدانى'''<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37</ref>. ''' | ||
استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابهجا بر فضایل اخلاقى تأکید میکند و اندرز میدهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامیخواند و بر نواختن مسکینان اصرار میورزد: | استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابهجا بر فضایل اخلاقى تأکید میکند و اندرز میدهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامیخواند و بر نواختن مسکینان اصرار میورزد: | ||
'''سر از خوابِ سحر بردار و بگذار | '''سر از خوابِ سحر بردار و بگذار''' | ||
دوگانه پیش آن یار یگانه | دوگانه پیش آن یار یگانه | ||
'''در این صحرا مباد اى مرغ هشیار | '''در این صحرا مباد اى مرغ هشیار''' | ||
به دام افتى براى حرصِ دانه'''<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. | به دام افتى براى حرصِ دانه'''<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. ''' | ||
او مروّج اخلاق دینى است و راهپوى مقصد پیشوایان دین و نمیخواهد که چون از عشق عرفانى سخن میگوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاینجهت مثلاً آنگاه که میگوید: | او مروّج اخلاق دینى است و راهپوى مقصد پیشوایان دین و نمیخواهد که چون از عشق عرفانى سخن میگوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاینجهت مثلاً آنگاه که میگوید: | ||
«چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى» | «چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى» | ||
بیدرنگ میافزاید که: | بیدرنگ میافزاید که: | ||
«ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى»<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349</ref>. | «ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى»<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349</ref>. | ||
و الاّ، شاعر از پرداختن غزلهای یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او بهوضوح پیداست؛ از جمله در غزلهایی که برخى از ابیات آنها چنین است: | و الاّ، شاعر از پرداختن غزلهای یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او بهوضوح پیداست؛ از جمله در غزلهایی که برخى از ابیات آنها چنین است: | ||
'''دلبر صاحبنظرم آرزوست | '''دلبر صاحبنظرم آرزوست''' | ||
بر سر کویش گذرم آرزوست | بر سر کویش گذرم آرزوست | ||
'''دل به کمند سر زلفش نکوست | '''دل به کمند سر زلفش نکوست''' | ||
غمزه آن سیمبَرَم آرزوست | غمزه آن سیمبَرَم آرزوست | ||
'''عاشقم و در پى تاوان عشق | '''عاشقم و در پى تاوان عشق''' | ||
ناله و سوز جگرم آرزوست | ناله و سوز جگرم آرزوست | ||
'''در پى اطوار و مقامات عشق | '''در پى اطوار و مقامات عشق''' | ||
تازهتر از تازهترم آرزوست | تازهتر از تازهترم آرزوست | ||
'''رشته زلفش به رخ آورد و گفت: | '''رشته زلفش به رخ آورد و گفت: ''' | ||
معجز شقّ القمرم آرزوست'''<ref>ر.ک: همان؛ همان ص269</ref>. | معجز شقّ القمرم آرزوست'''<ref>ر.ک: همان؛ همان ص269</ref>. ''' | ||
تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین میگذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، میتوان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسهای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جانگزای امام خمینى(ره)، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین میکند و گاه سوگمندانه میپرسد: | تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین میگذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، میتوان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسهای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جانگزای [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینى(ره)]]، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین میکند و گاه سوگمندانه میپرسد: | ||
'''اَلا لبنان و صبرا و شتیلا | '''اَلا لبنان و صبرا و شتیلا''' | ||
از این صهیونى خونخوار چونى؟''' <ref>ر.ک: همان، ص39؛ همان، ص347</ref>. | از این صهیونى خونخوار چونى؟''' <ref>ر.ک: همان، ص39؛ همان، ص347</ref>. ''' | ||
به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»: | به اعتقاد وى قرآن کتاب «حال» است، نه صرف «قال»: | ||
'''اُشتر به وجد است از حُدی چون است ما را | '''اُشتر به وجد است از حُدی چون است ما را ''' | ||
در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟'''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص232</ref>. | در حال نآرَد نغمه «سبع المثاني»؟'''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص232</ref>. ''' | ||
و در آن تدبّر لازم است: | و در آن تدبّر لازم است: | ||
'''هزاران در از علم سویت گشاید | '''هزاران در از علم سویت گشاید''' | ||
اگر با تدبّر مر او را بخوانى'''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص224</ref>. | اگر با تدبّر مر او را بخوانى'''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص224</ref>. ''' | ||
دیوان ناصح قمشهای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن بهکاررفته است که تنها به دو مورد اشاره میکنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بیپایانی» پدید آمده است: | دیوان ناصح قمشهای، جدا از لطایف معنوى، به صنایع شعرى نیز آراسته است و در آن صنایعى از قبیل تلمیع و تلمیح و جناس و ایهام و ارسال مثل و التفات و مراعات نظیر و جز آن بهکاررفته است که تنها به دو مورد اشاره میکنیم: یکى ایهامى که از به کار بردن دو اصطلاح «دور» و «تسلسل» در معناى لغوى «دَوران و بیپایانی» پدید آمده است: | ||
'''به دور هجرِ آن گُل اى شه کلّ | '''به دور هجرِ آن گُل اى شه کلّ''' | ||
غم و حزن مرا باشد تسلسل'''<ref>ر.ک: همان، ص42؛ همان، ص156</ref> و دیگرى صنعت عکس و تبدیل که در همه ابیات غزل «شاهد خوبان» بهکاررفته است: | غم و حزن مرا باشد تسلسل'''<ref>ر.ک: همان، ص42؛ همان، ص156</ref> و دیگرى صنعت عکس و تبدیل که در همه ابیات غزل «شاهد خوبان» بهکاررفته است:''' | ||
'''فداى جانان من باد سر و جان من | '''فداى جانان من باد سر و جان من''' | ||
باد سر و جان من فداى جانان من'''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص325</ref>. | باد سر و جان من فداى جانان من'''<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص325</ref>. ''' | ||
او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالبهای شعرى را، آنگونه که ناقدان میپسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر مینشاند و آب حیاتش میشمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ میخواند: | او خیرخواه (ناصح) مخاطبان خود است و اگر مقصود وى حاصل شود، دیگر از اینکه گاه مقتضیات برخى از قالبهای شعرى را، آنگونه که ناقدان میپسندند، رعایت نکند، چه باک و همین است آنچه دیوان استاد را سرشار از صفا و شعرش را باطراوت کرده است. چنانکه حتى وقتى به شیوه شعراى سلف، در مقطع قصاید و غزلیات، شعر خویش را برتر مینشاند و آب حیاتش میشمارد یا مثلاً آن را مایه شادى روانِ سعدى و عطّار و حافظ میخواند: | ||
'''ز نظم دلکش ناصح در اهتزاز آمد | '''ز نظم دلکش ناصح در اهتزاز آمد''' | ||
روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز | روان سعدى و عطّار و خواجه شیراز | ||
سخن او لطف و صفایی خاص مییابد<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص296</ref>. | سخن او لطف و صفایی خاص مییابد<ref>ر.ک: همان؛ همان، ص296</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. | فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. | ||
ابیات یا عباراتی که نیاز به توضیح داشته، با علامت ستاره مشخص شده و توضیحات به ترتیب در انتهای کتاب ارائه شده است. این بخش عمدتاً دربردارنده مآخذ قرآنى و روایى اشعار و ترجمه احادیث مذکور در دیوان و نیز معناى ابیات و مصراعهای عربی دیوان است. ازآنجاکه در این دیوان به آیات و روایات - چه بهتصریح و چه به اشاره - فراوان استناد شده است، این توضیحات بس لازم و سودمند مینماید. در بخش واژهنامه نیز معناى پارهاى از واژههای مشکلتر دیوان ذکر شده است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص42</ref>. | ابیات یا عباراتی که نیاز به توضیح داشته، با علامت ستاره مشخص شده و توضیحات به ترتیب در انتهای کتاب ارائه شده است. این بخش عمدتاً دربردارنده مآخذ قرآنى و روایى اشعار و ترجمه احادیث مذکور در دیوان و نیز معناى ابیات و مصراعهای عربی دیوان است. ازآنجاکه در این دیوان به آیات و روایات - چه بهتصریح و چه به اشاره - فراوان استناد شده است، این توضیحات بس لازم و سودمند مینماید. در بخش واژهنامه نیز معناى پارهاى از واژههای مشکلتر دیوان ذکر شده است<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص42</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۷: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش