۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ىخ' به 'ىخ') |
جز (جایگزینی متن - 'ىآ' به 'یآ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
# بهکار بردن «مر» در تأکید «را» در ترکیباتى، مانند: «قوّتى است مر نفس را»؛ | # بهکار بردن «مر» در تأکید «را» در ترکیباتى، مانند: «قوّتى است مر نفس را»؛ | ||
# آوردن برخى اصطلاحات و تعبیرات نظامى عصر قاجار، همچون: استحکامات برّیه و بحریه، اسلحه ناریه، تفنگهای خاراشکاف، فشنگ و خرطوش، البسه عسکریه، ارّاده بارکش و جز آن؛ | # آوردن برخى اصطلاحات و تعبیرات نظامى عصر قاجار، همچون: استحکامات برّیه و بحریه، اسلحه ناریه، تفنگهای خاراشکاف، فشنگ و خرطوش، البسه عسکریه، ارّاده بارکش و جز آن؛ | ||
# واژگان ویژه: مراد واژگانى است که بسا در متون دیگر کمتر به چشم مىخورد و از اختصاصات نثر میرزا در کیمیاى سعادت است. ما در اینجا براى نمونه برخى از آنها را | # واژگان ویژه: مراد واژگانى است که بسا در متون دیگر کمتر به چشم مىخورد و از اختصاصات نثر میرزا در کیمیاى سعادت است. ما در اینجا براى نمونه برخى از آنها را میآوریم: | ||
آسمانکورش: آسمانغرّش؛ انداز: اندازه؛ آفتاب و خورتاب و خودتاب (در مقایسه لغوى و معنایى)؛ احسان پاشیدن: نیکى کردن بر همگان؛ از شست به در رفتن: از دست رفتن؛ بزک و تزک، در برابر «الزينة» در متن؛ بوستانافروز: آفتابگردان؛ پالهنگ: لگام اسب یدک که به لگام اصلى بسته شود، قیدوبند و رهنمود؛ چامهگو: قصیدهسرا؛ دارایى داشتن و دارایى کردن: داشتن و نگاهدارى؛ در ماده: درباره، در باب؛ دست افتادن: به دست افتادن؛ دستچینان: مفسدان؛ دست و پى بریدن: دستوپا بریدن؛ راهپیمایى دوستى: پیمودن راه دوستى؛ رنگ و ریو: فریب و تزویر؛ روزمانى دراز: روزگارى دراز؛ سخنبرى: سخنچینی، سعایت؛ صاف کردن: منقح کردن مطلب در بحث، | آسمانکورش: آسمانغرّش؛ انداز: اندازه؛ آفتاب و خورتاب و خودتاب (در مقایسه لغوى و معنایى)؛ احسان پاشیدن: نیکى کردن بر همگان؛ از شست به در رفتن: از دست رفتن؛ بزک و تزک، در برابر «الزينة» در متن؛ بوستانافروز: آفتابگردان؛ پالهنگ: لگام اسب یدک که به لگام اصلى بسته شود، قیدوبند و رهنمود؛ چامهگو: قصیدهسرا؛ دارایى داشتن و دارایى کردن: داشتن و نگاهدارى؛ در ماده: درباره، در باب؛ دست افتادن: به دست افتادن؛ دستچینان: مفسدان؛ دست و پى بریدن: دستوپا بریدن؛ راهپیمایى دوستى: پیمودن راه دوستى؛ رنگ و ریو: فریب و تزویر؛ روزمانى دراز: روزگارى دراز؛ سخنبرى: سخنچینی، سعایت؛ صاف کردن: منقح کردن مطلب در بحث، | ||
کتره و لیچار؛ کوتاه انداختن: این ترکیب در لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین نیامده است؛ گفتهها سرودن: گفتن؛ نىگوهر: عَرَض (در برابر گوهر/ جوهر، در فلسفه)؛ هیربد: در معنى حکیم و فرزانه<ref>مقدمه مصحح، ص20-21</ref>. | کتره و لیچار؛ کوتاه انداختن: این ترکیب در لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین نیامده است؛ گفتهها سرودن: گفتن؛ نىگوهر: عَرَض (در برابر گوهر/ جوهر، در فلسفه)؛ هیربد: در معنى حکیم و فرزانه<ref>مقدمه مصحح، ص20-21</ref>. |
ویرایش