۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هر' به 'هر') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'نب' به 'نب') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
«بیان معنای دوم «عین»، ماهیت عشق و درد و لازم و ملزوم بودن آنها را در بر میدارد... معراج عرفانی، مولود دو عامل عشق و مصیبت است... و تا انسان نرسد به ذات حق این دلهره و اضطراب از بین نمیرود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در این مورد میگوید: «یک معنی عین چشمهای است که از کوهسار بلا ترشح میکند و جریان او بر کشتزار دلهای زار میباشد و هر گیاهی که به مدد آن چشمه از صحن سینه بیرون میآید، آن را شمشیر پندار که شکوه او از تیغ کوه قویتر است. مردی باید که فرهادوار از این کوه در کاو کاو طلب باشد. ای فرهاد تو را با شربت تلخ هجران میباید ساخت. تیشه آن نیست که به پای خود میزنی. باش تا فرستاده پرویز تیغ زبان در تو کشد و کار تو بدان تیشه تمام کند»<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | «بیان معنای دوم «عین»، ماهیت عشق و درد و لازم و ملزوم بودن آنها را در بر میدارد... معراج عرفانی، مولود دو عامل عشق و مصیبت است... و تا انسان نرسد به ذات حق این دلهره و اضطراب از بین نمیرود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در این مورد میگوید: «یک معنی عین چشمهای است که از کوهسار بلا ترشح میکند و جریان او بر کشتزار دلهای زار میباشد و هر گیاهی که به مدد آن چشمه از صحن سینه بیرون میآید، آن را شمشیر پندار که شکوه او از تیغ کوه قویتر است. مردی باید که فرهادوار از این کوه در کاو کاو طلب باشد. ای فرهاد تو را با شربت تلخ هجران میباید ساخت. تیشه آن نیست که به پای خود میزنی. باش تا فرستاده پرویز تیغ زبان در تو کشد و کار تو بدان تیشه تمام کند»<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | ||
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] داستان پس زدن کاسه مجنون توسط لیلی و شوق مجنون از این امر را در این فصل بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref>. به نظر نویسنده، بین چشمه معرفت و چشمه خضر تفاوت بسیار است. عبارات او در | [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] داستان پس زدن کاسه مجنون توسط لیلی و شوق مجنون از این امر را در این فصل بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref>. به نظر نویسنده، بین چشمه معرفت و چشمه خضر تفاوت بسیار است. عبارات او در اینباره چنین است: «ای خضر از آن چشمه که تو یافتی نتوانستی که قطرهای به سکندر دهی، اما عشاق این راه از این چشمه معرفت که بدیشان رسید، اقداح مالامال در کام کمال اصحاب حال ریختند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. | ||
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]]، سختی و درد ملازم با عشق را خاص انسان میداند و دلیل برتری انسان بر فرشته را در همین امر میجوید<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. «این درد، طلب بازگشت بهسوی حق و بهسوی خدا است. درد مناجات پیش خدا است. درد احساس غربت و بیگانگی است در این عالم»<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]]، سختی و درد ملازم با عشق را خاص انسان میداند و دلیل برتری انسان بر فرشته را در همین امر میجوید<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. «این درد، طلب بازگشت بهسوی حق و بهسوی خدا است. درد مناجات پیش خدا است. درد احساس غربت و بیگانگی است در این عالم»<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. |
ویرایش