۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نپ' به 'نپ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ىآ' به 'یآ') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده، پس از ذکر مقدمه و توضیح مفردات بحث، مراتب کمال و تقسیم آن به کمال حقیقى و نسبى را متذکر مىشود. کمالى که براى موجود، کمال نهایى بشمار آید، «حقیقى» و آن که آلت و وسیلهاى براى رسیدن به کمال بالاترى باشد، کمال نسبى براى آن موجود خواهد بود. ایشان در ادامه، عوامل و شرایط سیر استکمالى بهسوى کمال حقیقى را متذکر مىشود؛ آنگاه به این نکته مىرسد که براى یافتن کمال، ابتدا مىباید آن را شناخت؛ اما این شناخت درباره کمال حقیقى انسان، با ابزار تجربه امکانپذیر نیست. سپس بهمناسبت ذکر یکى از دلایل نارسایى ابزار تجربى در شناخت کمال حقیقى انسان، به این امر مىپردازد که آراى فلاسفه نیز درباره چیستى این کمال مختلف است؛ لیکن بررسى آراى آنان و بیان نقض و ابرامهایى که در این زمینه صورت دادهاند، با شیوه بحث این کتاب - که مبتنى است بر یافتهاى وجدانى و استدلالهاى ساده عقلانى - سازش ندارد؛ ازاینرو پایه بحث را بر جهتیابى امیال فطرى براى رسیدن به کمال حقیقى مىنهد و با بررسى ادراک و مراتب آن، قدرت و مظاهر آن، عشق و پرستش و لذت و کمال، نتیجه مىگیرد که لذت حقیقى در گرو رسیدن به کمال حقیقى است، که در آن مقام، بالاترین لذت از کاملترین موجود به دست | نویسنده، پس از ذکر مقدمه و توضیح مفردات بحث، مراتب کمال و تقسیم آن به کمال حقیقى و نسبى را متذکر مىشود. کمالى که براى موجود، کمال نهایى بشمار آید، «حقیقى» و آن که آلت و وسیلهاى براى رسیدن به کمال بالاترى باشد، کمال نسبى براى آن موجود خواهد بود. ایشان در ادامه، عوامل و شرایط سیر استکمالى بهسوى کمال حقیقى را متذکر مىشود؛ آنگاه به این نکته مىرسد که براى یافتن کمال، ابتدا مىباید آن را شناخت؛ اما این شناخت درباره کمال حقیقى انسان، با ابزار تجربه امکانپذیر نیست. سپس بهمناسبت ذکر یکى از دلایل نارسایى ابزار تجربى در شناخت کمال حقیقى انسان، به این امر مىپردازد که آراى فلاسفه نیز درباره چیستى این کمال مختلف است؛ لیکن بررسى آراى آنان و بیان نقض و ابرامهایى که در این زمینه صورت دادهاند، با شیوه بحث این کتاب - که مبتنى است بر یافتهاى وجدانى و استدلالهاى ساده عقلانى - سازش ندارد؛ ازاینرو پایه بحث را بر جهتیابى امیال فطرى براى رسیدن به کمال حقیقى مىنهد و با بررسى ادراک و مراتب آن، قدرت و مظاهر آن، عشق و پرستش و لذت و کمال، نتیجه مىگیرد که لذت حقیقى در گرو رسیدن به کمال حقیقى است، که در آن مقام، بالاترین لذت از کاملترین موجود به دست میآید. این نقطه اوج امیال و غایت آمال است که در آن امیال فطرى انسان بهطور کامل ارضا مىشوند و این در سایه ارتباط کامل و آگاهانه با مبدأ هستى امکانپذیر است. ازاینرو، در بحثى دیگر، امکان عقلى این ارتباط آگاهانه کامل را با آفریدگار اثبات مىکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13-58</ref>. | ||
ایشان در مورد مفهوم کمال بیان میکند که: بدون تردید، کمال، صفتى وجودى است که موجود به آن متصف مىشود، ولى هنگامى که یک امر وجودى را با اشیاى مختلف مىسنجیم، مىبینیم نسبت به بعضى کمال و نسبت به بعضى دیگر، نهتنها کمال نیست، بلکه احیاناً موجب نقص و کاهش ارزش وجودىِ آن مىباشد. نیز برخى دیگر، اساساً استعداد واجد شدن پارهاى از کمالات را ندارند؛ مثلاً شیرین شدن براى بعضى از میوهها، مانند گلابى و خربزه کمال است و برعکس، کمال برخى دیگر از میوهها در ترش بودن یا داشتن مزههاى دیگر است و یا دانش براى انسان کمال است، ولى سنگ و چوب استعداد واجد شدن آن را ندارند... پس کمال را مىتوان به کمال اصیل و آلى یا حقیقى و نسبى تقسیم کرد و براى کمالات اصیل نیز مراتبى قائل شد. لازم است براى تعیین میزان بهرهبردارى از نیروهاى مادون، کمال حقیقى و اصیل را در نظر گرفت. بهعبارتدیگر، اوصاف وجودىِ نازلتر را در صورتى مىتوان حتى بهعنوان کمال آلى و مقدّمى براى یک چیز شناخت که مقدمه رسیدن به کمال عالى و حقیقى باشند و از اینجا بار دیگر، لزوم شناختن کمال حقیقىِ انسان تأکید مىگردد<ref>ر.ک: همان، ص13-17</ref>. | ایشان در مورد مفهوم کمال بیان میکند که: بدون تردید، کمال، صفتى وجودى است که موجود به آن متصف مىشود، ولى هنگامى که یک امر وجودى را با اشیاى مختلف مىسنجیم، مىبینیم نسبت به بعضى کمال و نسبت به بعضى دیگر، نهتنها کمال نیست، بلکه احیاناً موجب نقص و کاهش ارزش وجودىِ آن مىباشد. نیز برخى دیگر، اساساً استعداد واجد شدن پارهاى از کمالات را ندارند؛ مثلاً شیرین شدن براى بعضى از میوهها، مانند گلابى و خربزه کمال است و برعکس، کمال برخى دیگر از میوهها در ترش بودن یا داشتن مزههاى دیگر است و یا دانش براى انسان کمال است، ولى سنگ و چوب استعداد واجد شدن آن را ندارند... پس کمال را مىتوان به کمال اصیل و آلى یا حقیقى و نسبى تقسیم کرد و براى کمالات اصیل نیز مراتبى قائل شد. لازم است براى تعیین میزان بهرهبردارى از نیروهاى مادون، کمال حقیقى و اصیل را در نظر گرفت. بهعبارتدیگر، اوصاف وجودىِ نازلتر را در صورتى مىتوان حتى بهعنوان کمال آلى و مقدّمى براى یک چیز شناخت که مقدمه رسیدن به کمال عالى و حقیقى باشند و از اینجا بار دیگر، لزوم شناختن کمال حقیقىِ انسان تأکید مىگردد<ref>ر.ک: همان، ص13-17</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
ایشان درباره لذت چنین میگوید: پس لذت از یک نظر، انگیزه فعالیت و تلاش زندگى و از نظر دیگر، نتیجه و ثمره آن است و از نظر آخر، مىتوان آن را کمالى براى موجودات ذىشعور دانست؛ زیرا صفتى است وجودى که آدمیان استعداد واجد شدن آن را دارند<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | ایشان درباره لذت چنین میگوید: پس لذت از یک نظر، انگیزه فعالیت و تلاش زندگى و از نظر دیگر، نتیجه و ثمره آن است و از نظر آخر، مىتوان آن را کمالى براى موجودات ذىشعور دانست؛ زیرا صفتى است وجودى که آدمیان استعداد واجد شدن آن را دارند<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | ||
در بخشی از این کتاب درباره اینکه لذت چیست؟ و عالىترین لذت انسان کدام است؟ مینویسد: چیزى را که ما در خود مىیابیم و از آن به لذت تعبیر مىکنیم، حالتى است ادراکى که هنگام یافتن شیء دلخواهى، براى ما حاصل مىشود، به شرط اینکه آن شیء را مطلوب خود بدانیم و نیز از یافتن آن آگاه و به آن توجه داشته باشیم. پس اگر چیزى را بهعنوان مطلوب نشناسیم، یافتن آن براى ما لذتى پدید | در بخشی از این کتاب درباره اینکه لذت چیست؟ و عالىترین لذت انسان کدام است؟ مینویسد: چیزى را که ما در خود مىیابیم و از آن به لذت تعبیر مىکنیم، حالتى است ادراکى که هنگام یافتن شیء دلخواهى، براى ما حاصل مىشود، به شرط اینکه آن شیء را مطلوب خود بدانیم و نیز از یافتن آن آگاه و به آن توجه داشته باشیم. پس اگر چیزى را بهعنوان مطلوب نشناسیم، یافتن آن براى ما لذتى پدید نمیآورد و همچنین اگر به یافتن آن توجه نداشته باشیم، از آن لذتى نمىبریم<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | ||
بنابراین، حصول لذت، علاوه بر وجود ذات لذتبرنده و شیء لذیذ، متوقف بر داشتن نیروى ادراکى خاصى است که بتوان یافتن مطلوب را با آن درک کرد و همچنین متوقف بر شناخت مطلوب بودن و توجه به حصول آن است و مراتب مختلف لذت، بستگى به شدت و ضعف نیروى ادراک یا مطلوب بودن یا توجه انسان دارد؛ یعنى ممکن است لذت کسى از خوردن غذایى لذیذ، بیش از لذت شخص دیگرى باشد؛ از آن جهت که حس ذائقهاش قوىتر و سالمتر است؛ یا لذت یک نفر از خوردن غذایى بیش از غذاى دیگر باشد؛ براى اینکه غذاى اول، براى او مطلوبتر است؛ یا لذت شخص معینى از غذاى خاصى، در حال توجه کامل، بیشتر از حال تفرق حواس و توجه به اشیاى دیگر باشد. همچنین ممکن است لذت دو نفر محصل، از فراگرفتن دانش خاصى متفاوت باشد؛ در اثر اختلافهایى که در اعتقاد ایشان در مورد اهمیت مطلوب بودن و کمال و خیر بودن آن وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>. | بنابراین، حصول لذت، علاوه بر وجود ذات لذتبرنده و شیء لذیذ، متوقف بر داشتن نیروى ادراکى خاصى است که بتوان یافتن مطلوب را با آن درک کرد و همچنین متوقف بر شناخت مطلوب بودن و توجه به حصول آن است و مراتب مختلف لذت، بستگى به شدت و ضعف نیروى ادراک یا مطلوب بودن یا توجه انسان دارد؛ یعنى ممکن است لذت کسى از خوردن غذایى لذیذ، بیش از لذت شخص دیگرى باشد؛ از آن جهت که حس ذائقهاش قوىتر و سالمتر است؛ یا لذت یک نفر از خوردن غذایى بیش از غذاى دیگر باشد؛ براى اینکه غذاى اول، براى او مطلوبتر است؛ یا لذت شخص معینى از غذاى خاصى، در حال توجه کامل، بیشتر از حال تفرق حواس و توجه به اشیاى دیگر باشد. همچنین ممکن است لذت دو نفر محصل، از فراگرفتن دانش خاصى متفاوت باشد؛ در اثر اختلافهایى که در اعتقاد ایشان در مورد اهمیت مطلوب بودن و کمال و خیر بودن آن وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>. | ||
ایشان دربارهی اینکه آیا ارضای کامل امیال فطری امکانپذیر است یا خیر؟ توضیح میدهد که: حل این شبهه، به بیانى که مقتضاى اسلوب این بحث باشد، این است که دلیل امکان آنها، خود فطرت است؛ زیرا امیال فطرى، از واقعیات عینى و جزء قوانین و نوامیس هستى مىباشند و مانند انجذابهایىاند که خود، دلالت بر وجود قوه جاذبه دارند، نه از قبیل صورتهاى ذهنى که بهوسیله حواس یا نیروهاى فکرى به دست | ایشان دربارهی اینکه آیا ارضای کامل امیال فطری امکانپذیر است یا خیر؟ توضیح میدهد که: حل این شبهه، به بیانى که مقتضاى اسلوب این بحث باشد، این است که دلیل امکان آنها، خود فطرت است؛ زیرا امیال فطرى، از واقعیات عینى و جزء قوانین و نوامیس هستى مىباشند و مانند انجذابهایىاند که خود، دلالت بر وجود قوه جاذبه دارند، نه از قبیل صورتهاى ذهنى که بهوسیله حواس یا نیروهاى فکرى به دست میآیند و نسبت آنها با حقایق عینى، نسبت کاشف و منکشف است تا احتمال مخالفت آنها با واقع داده شود<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. | ||
در ادامه، در فصلی مجزا، به معنا و مفهوم قرب خدا اشاره کرده و مینویسد: منظور از قرب خداى متعال، که مطلوب نهایىِ انسان است و باید در اثر حرکت اختیارىِ خود به آن نایل گردد، کم شدن فاصله زمانى و مکانى نیست؛ زیرا پروردگار متعال، آفریننده زمان و مکان و محیط بر همه زمانها و مکانها است و با هیچ موجودى نسبت زمانى و مکانى ندارد<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>. | در ادامه، در فصلی مجزا، به معنا و مفهوم قرب خدا اشاره کرده و مینویسد: منظور از قرب خداى متعال، که مطلوب نهایىِ انسان است و باید در اثر حرکت اختیارىِ خود به آن نایل گردد، کم شدن فاصله زمانى و مکانى نیست؛ زیرا پروردگار متعال، آفریننده زمان و مکان و محیط بر همه زمانها و مکانها است و با هیچ موجودى نسبت زمانى و مکانى ندارد<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>. |
ویرایش