پاتانجلی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ت‎و' به 'ت‌و'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‍‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'ت‎و' به 'ت‌و')
خط ۶۹: خط ۶۹:
و)- پاتانجلی و فی‌الحقیقه، تصوّف هندی در تصوّف ما بلاشک مؤثّر افتاده است؛ چنان‌که استاد رئیس می‌فرماید: «و إلی طريق پاتانجل ذهبت الصّوفية في الاشتغال بالحق و قالوا... و يوجد في كلامهم ما يدلّ علی القول بالاتحاد» و از میانه فضلای معاصرین ما نیز مرحوم [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] آورده است به کتاب سرچشمه تصوّف در ایران که: فلسفه وحدت وجود در تصوّف ایران و هند، مأخوذ از فلسفه هندی «پتنجالی: Patanjali است‎<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>.
و)- پاتانجلی و فی‌الحقیقه، تصوّف هندی در تصوّف ما بلاشک مؤثّر افتاده است؛ چنان‌که استاد رئیس می‌فرماید: «و إلی طريق پاتانجل ذهبت الصّوفية في الاشتغال بالحق و قالوا... و يوجد في كلامهم ما يدلّ علی القول بالاتحاد» و از میانه فضلای معاصرین ما نیز مرحوم [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] آورده است به کتاب سرچشمه تصوّف در ایران که: فلسفه وحدت وجود در تصوّف ایران و هند، مأخوذ از فلسفه هندی «پتنجالی: Patanjali است‎<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>.


ز)- مصحح، از کسانی که نامشان را ذکر کرده (حجت‌الاسلام مهدوی، استاد جعفری، دکتر [[اذکایی، پرویز|اذکائی]]، دکتر [[جلالی نایینی، محمدرضا|سید محمدرضا جلالی نائینی]] و...) و مسئولین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که یاری‎‎گرانش در نشر بوده‌اند و سید جلیل شاهری لنگرودی، مصحح و فاطمه آقاجانی، حروف‎نگار کتاب، تشکر کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وهفت</ref>.
ز)- مصحح، از کسانی که نامشان را ذکر کرده (حجت‌الاسلام مهدوی، استاد جعفری، دکتر [[اذکایی، پرویز|اذکائی]]، دکتر [[جلالی نایینی، محمدرضا|سید محمدرضا جلالی نائینی]] و...) و مسئولین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که یاری‎‎گرانش در نشر بوده‌اند و سید جلیل شاهری لنگرودی، مصحح و فاطمه آقاجانی، حروف‎نگار کتاب، تشکر کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‌وهفت</ref>.


[[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] درباره کتاب چنین می‌گوید: همت‎های مردم در دنیا مختلف است و سعی من بلکه وجود من وقف بر فایده‎رسانی به دیگران نهاده است. لذت استفاده، از من گذشته است و این امر را از بزرگ‎ترین سعادت‎ها می‌دانم. هرکه واقف بر حال باشد، مرا بر زحماتی که برای ترجمه این اثر از هندی به عربی کشیده‌ام سرزنش نمی‌کند و کسی که برخلاف آن باشد، نسبت‎هایی مانند جهالت و شقاوت به من می‌دهد و البته هرکسی، آنچه را داراست که نیت می‌کند. در میان نقل کتاب‌های حساب و نجوم هندی، به کتابی برخورد کردم که خواص آنان در حکمت و روش زاهدانشان در عبادت را نشان می‌داد و چون از محتوای آن آگاه شدم، سعی کردم مطالعه آن را با راغبین در این امر به اشتراک بگذارم؛ زیرا بخل در دانش از بدترین ظلم‎ها و گناهان است و هیچ سیاهی بر سفیدی نمی‌آید (نوشتن)، مگر اینکه فایده‌ای دارد که شناخت آن، جلب خیر یا دفع شر می‌کند. گفتارهای این قوم، خالی از تناسخ و حلول و اتحاد و تولد (نه بر حکم ولادت) نیست؛ ازاین‎رو هنگامی که سخنانشان را شنیدم، از آن، ترکیبی از عقاید قدمای یونانیان و مسیحیان و صوفیه را برداشت کردم. به‍‌هرحال تمامی اینان معتقدند که نفس انسانی که در عالم، به علایقش وابستگی دارد، به بقا نمی‌رسد، مگر اینکه نهایت سعی و اجتهاد را در این راه به‌کار بگیرد. حال اگر از این حد نهایی، اندکی هم کوتاه بیاید، محکوم به بقای در عالم است و در آنجا در میان موجودات مردد میان خیر و شر است تا زمانی که تهذیب و تصفیه و خالص شود. کتاب‌های اینان به‌صورت منظوم نوشته شده..<ref>ر.ک: مقدمه عربی، ص2-3</ref>.
[[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] درباره کتاب چنین می‌گوید: همت‎های مردم در دنیا مختلف است و سعی من بلکه وجود من وقف بر فایده‎رسانی به دیگران نهاده است. لذت استفاده، از من گذشته است و این امر را از بزرگ‎ترین سعادت‎ها می‌دانم. هرکه واقف بر حال باشد، مرا بر زحماتی که برای ترجمه این اثر از هندی به عربی کشیده‌ام سرزنش نمی‌کند و کسی که برخلاف آن باشد، نسبت‎هایی مانند جهالت و شقاوت به من می‌دهد و البته هرکسی، آنچه را داراست که نیت می‌کند. در میان نقل کتاب‌های حساب و نجوم هندی، به کتابی برخورد کردم که خواص آنان در حکمت و روش زاهدانشان در عبادت را نشان می‌داد و چون از محتوای آن آگاه شدم، سعی کردم مطالعه آن را با راغبین در این امر به اشتراک بگذارم؛ زیرا بخل در دانش از بدترین ظلم‎ها و گناهان است و هیچ سیاهی بر سفیدی نمی‌آید (نوشتن)، مگر اینکه فایده‌ای دارد که شناخت آن، جلب خیر یا دفع شر می‌کند. گفتارهای این قوم، خالی از تناسخ و حلول و اتحاد و تولد (نه بر حکم ولادت) نیست؛ ازاین‎رو هنگامی که سخنانشان را شنیدم، از آن، ترکیبی از عقاید قدمای یونانیان و مسیحیان و صوفیه را برداشت کردم. به‍‌هرحال تمامی اینان معتقدند که نفس انسانی که در عالم، به علایقش وابستگی دارد، به بقا نمی‌رسد، مگر اینکه نهایت سعی و اجتهاد را در این راه به‌کار بگیرد. حال اگر از این حد نهایی، اندکی هم کوتاه بیاید، محکوم به بقای در عالم است و در آنجا در میان موجودات مردد میان خیر و شر است تا زمانی که تهذیب و تصفیه و خالص شود. کتاب‌های اینان به‌صورت منظوم نوشته شده..<ref>ر.ک: مقدمه عربی، ص2-3</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش