خمخانه وحدت: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎م' به 'ه‌م')
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک')
خط ۴۲: خط ۴۲:
برخی از مطالب بخش اول این مجموعه عبارت است از:
برخی از مطالب بخش اول این مجموعه عبارت است از:


الف)- تحقیقی پیرامون نهضت تصوف در دوره ایلخانان: به اعتقاد نویسنده، تصوف ایرانى، واکنشى بود بر ضد فساد و اوضاع اجتماعى و اخلاقى و افتخار و مباهات اجدادى و دینى قوم غالب تازى که فرمانرواى سیاسى کشور ایران شده بودند و از سوى دیگر کوششى بود براى طهارت باطن بدون دادن امتیاز به گروهى، آن‏چنان‎که بتوان بدون هیچ‎گونه رابطه و حائلى به حق و حقیقت واصل شد. سیر این رگه طلائى تفکر والاى ایرانى در اثر حاضر، تا پایان قرن نهم هجرى مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است و فعالیت‎هاى فکرى ایرانیان از دو جنبه منفى (دست شستن از امور دنیوى و زهد و فنا) و مثبت و فعالانه (آگاهى و انعکاس دادن نارضائى عمومى مردم از حرص و ثروت و زندگى کاهلانه و پرتجمل و مشحون از ظلم و گناه بزرگان فئودال و امیران و فرمانروایان) در مقابله با فکر زمخت قوم غالب تازى همراه با اندیشه گسترده و آزادمنشانه آریایى بیان گردیده است. در این دوره (یعنى دوره استیلاى مغولان بر ایران) لبه تیز این مبارزه فکرى و سیاسى متوجه قوم غالب دیگر، یعنى چنگیزیان و سپس تیموریان و دیگر گروه‌هاى باقى‏مانده از دوران قبل، یعنى فرمانروایان و حکام منفع ت‏طلب و متعصب محلى ایران است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17</ref>.
الف)- تحقیقی پیرامون نهضت تصوف در دوره ایلخانان: به اعتقاد نویسنده، تصوف ایرانى، واکنشى بود بر ضد فساد و اوضاع اجتماعى و اخلاقى و افتخار و مباهات اجدادى و دینى قوم غالب تازى که فرمانرواى سیاسى کشور ایران شده بودند و از سوى دیگر کوششى بود براى طهارت باطن بدون دادن امتیاز به گروهى، آن‏چنان‌که بتوان بدون هیچ‎گونه رابطه و حائلى به حق و حقیقت واصل شد. سیر این رگه طلائى تفکر والاى ایرانى در اثر حاضر، تا پایان قرن نهم هجرى مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است و فعالیت‎هاى فکرى ایرانیان از دو جنبه منفى (دست شستن از امور دنیوى و زهد و فنا) و مثبت و فعالانه (آگاهى و انعکاس دادن نارضائى عمومى مردم از حرص و ثروت و زندگى کاهلانه و پرتجمل و مشحون از ظلم و گناه بزرگان فئودال و امیران و فرمانروایان) در مقابله با فکر زمخت قوم غالب تازى همراه با اندیشه گسترده و آزادمنشانه آریایى بیان گردیده است. در این دوره (یعنى دوره استیلاى مغولان بر ایران) لبه تیز این مبارزه فکرى و سیاسى متوجه قوم غالب دیگر، یعنى چنگیزیان و سپس تیموریان و دیگر گروه‌هاى باقى‏مانده از دوران قبل، یعنى فرمانروایان و حکام منفع ت‏طلب و متعصب محلى ایران است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17</ref>.


ب)- در فاصله قرن‌هاى پنجم تا نهم هجرى، نفوذ تصوف بیش‏ازپیش در ایران استوار گردید. ویرانى کشور و فقر و فلاکت عامه مردم پیش از هجوم سلجوقیان در قرن پنجم هجرى و غزان در قرن ششم و مغولان در قرن هفتم و لشکریان تیمور در قرن هشتم و نهم هجرى به رواج نظر بدبینانه تصوف «منفى» نسبت به زندگى جسمانى و جهانى کمک کرد و تبلیغات به سود دست شستن و دورى از امور دنیوى و فعالیت اجتماعى و فقر اختیارى و غیره تا اندازه‏اى مؤثر واقع شد. در این دوره‏‌ها خانقاه‌هاى پراکنده درویشان و صوفیان به شکل سلسله‏‌هاى بزرگ اخوت درآمدند که هریک پیرو طریقتى از صوفیگرى بوده و اولیائى و مؤسسانى داشتند که سلسله یا طریقه به نام ایشان خوانده می‌‏شد و ایشان نیز به‎نوبه خود جانشینان یا شیوخى داشتند. هریک از این سلسله‏‌ها یا طریقه‌‏ها انتشار وسیع یافته بودند. در این دوران بر اثر ایجاد شعبه‏‌هاى مختلف، تصوف، مسلکى به‌طور کامل و یکدست و واحد نبود و جریان‌هاى گوناگون تصوف و عرفان ایرانى، چه آنهایى که تابع مذهب رسمى (تسنن) بودند و چه آنهایى که مخالف آن بودند، در یک امر با هم پیوستگى و وجه مشترک داشتند که هر فردى می‌تواند از طریق تزکیه نفس و رهایى از هوس‎هاى جسمانى و ترک علائق دنیوى و پرهیزکارى و سیر و سلوک، به راهنمایى پیرى بى‏واسطه، به حقیقت تام واصل گردد و خود مستقیم با خداوند تماس پیدا کند و در مرحله عالى که «حقیقت» نامیده شده است، به خداوند بپیوندد و متصل گردد. شرط لازم این پیوستگى این بود که شخص به اختیار از دنیا و «من» خویش دست بکشد و به مرحله ایثار رسیده، خود را «فنا» سازد تا در ذرات حق مستحیل گردد. اما متأسفانه با گذشت زمان بیشتر طریقه‌‏هاى تصوف در ایران روزبه‎روز به‎سوى انحطاط و فساد رفتند و در نتیجه به‌صورت معجزه‌‏نمایی‎هاى عامیانه درآمدند و به پرستش عده کثیرى شیخ زنده و مرده که به «درک حق» نائل آمده بودند پرداختند و به زیارت مراقد و آثار ایشان سرگرم شدند‏<ref>ر.ک: همان، ص17-‎18</ref>.
ب)- در فاصله قرن‌هاى پنجم تا نهم هجرى، نفوذ تصوف بیش‏ازپیش در ایران استوار گردید. ویرانى کشور و فقر و فلاکت عامه مردم پیش از هجوم سلجوقیان در قرن پنجم هجرى و غزان در قرن ششم و مغولان در قرن هفتم و لشکریان تیمور در قرن هشتم و نهم هجرى به رواج نظر بدبینانه تصوف «منفى» نسبت به زندگى جسمانى و جهانى کمک کرد و تبلیغات به سود دست شستن و دورى از امور دنیوى و فعالیت اجتماعى و فقر اختیارى و غیره تا اندازه‏اى مؤثر واقع شد. در این دوره‏‌ها خانقاه‌هاى پراکنده درویشان و صوفیان به شکل سلسله‏‌هاى بزرگ اخوت درآمدند که هریک پیرو طریقتى از صوفیگرى بوده و اولیائى و مؤسسانى داشتند که سلسله یا طریقه به نام ایشان خوانده می‌‏شد و ایشان نیز به‎نوبه خود جانشینان یا شیوخى داشتند. هریک از این سلسله‏‌ها یا طریقه‌‏ها انتشار وسیع یافته بودند. در این دوران بر اثر ایجاد شعبه‏‌هاى مختلف، تصوف، مسلکى به‌طور کامل و یکدست و واحد نبود و جریان‌هاى گوناگون تصوف و عرفان ایرانى، چه آنهایى که تابع مذهب رسمى (تسنن) بودند و چه آنهایى که مخالف آن بودند، در یک امر با هم پیوستگى و وجه مشترک داشتند که هر فردى می‌تواند از طریق تزکیه نفس و رهایى از هوس‎هاى جسمانى و ترک علائق دنیوى و پرهیزکارى و سیر و سلوک، به راهنمایى پیرى بى‏واسطه، به حقیقت تام واصل گردد و خود مستقیم با خداوند تماس پیدا کند و در مرحله عالى که «حقیقت» نامیده شده است، به خداوند بپیوندد و متصل گردد. شرط لازم این پیوستگى این بود که شخص به اختیار از دنیا و «من» خویش دست بکشد و به مرحله ایثار رسیده، خود را «فنا» سازد تا در ذرات حق مستحیل گردد. اما متأسفانه با گذشت زمان بیشتر طریقه‌‏هاى تصوف در ایران روزبه‎روز به‎سوى انحطاط و فساد رفتند و در نتیجه به‌صورت معجزه‌‏نمایی‎هاى عامیانه درآمدند و به پرستش عده کثیرى شیخ زنده و مرده که به «درک حق» نائل آمده بودند پرداختند و به زیارت مراقد و آثار ایشان سرگرم شدند‏<ref>ر.ک: همان، ص17-‎18</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۹:
به‌منظور آشنایی با سبک شعر علاءالدوله، به برخی از اشعار وی، اشاره می‌شود:
به‌منظور آشنایی با سبک شعر علاءالدوله، به برخی از اشعار وی، اشاره می‌شود:
جمله هستی ز توست:
جمله هستی ز توست:
{{شعر}}{{ب|''جهان را بلندی و پستی ز توست''|2=''تویی هست و آن جمله هستی ز توست''}}{{ب|''غلط کرد آن‎کس که گفت این تویی''|2='' بگو ره نماید مه دین تویی''}}{{ب|''همه چیز را رسم و آئین ز توست''|2=''یقین نور چشم جهان‎بین ز توست''}}{{ب|''تو هستی منزه به ذات و صفات ''|2=''ز فیض تو پیدا شد این کاینات''}}{{پایان شعر}}.
{{شعر}}{{ب|''جهان را بلندی و پستی ز توست''|2=''تویی هست و آن جمله هستی ز توست''}}{{ب|''غلط کرد آن‌کس که گفت این تویی''|2='' بگو ره نماید مه دین تویی''}}{{ب|''همه چیز را رسم و آئین ز توست''|2=''یقین نور چشم جهان‎بین ز توست''}}{{ب|''تو هستی منزه به ذات و صفات ''|2=''ز فیض تو پیدا شد این کاینات''}}{{پایان شعر}}.


سوی خم‎خانه:
سوی خم‎خانه:
خط ۶۹: خط ۶۹:


خوشا دلی:
خوشا دلی:
{{شعر}}{{ب|''خوشا دلی که ز دلدار خود خبر دارد ''|2=''خوش آن‎که بر سر کویش شبی گذر دارد''}}{{ب|''جمال دوست نبیند هر آن‎که عاشق نیست''|2=''به عشق کی رسد آن‎کس که کار خر دارد''}}{{ب|''درون جان سفری عاشقانه خواهم کرد''|2=''خوشا کسی که در این ره سر سفر دارد''}}{{ب|''چو جای زهد و صلاح است عاشقی را کو''|2=''به پیش تیر بلا جان خود سپر دارد''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: متن کتاب، بخش دوم، ص1-‎7</ref>.'''
{{شعر}}{{ب|''خوشا دلی که ز دلدار خود خبر دارد ''|2=''خوش آن‌که بر سر کویش شبی گذر دارد''}}{{ب|''جمال دوست نبیند هر آن‌که عاشق نیست''|2=''به عشق کی رسد آن‌کس که کار خر دارد''}}{{ب|''درون جان سفری عاشقانه خواهم کرد''|2=''خوشا کسی که در این ره سر سفر دارد''}}{{ب|''چو جای زهد و صلاح است عاشقی را کو''|2=''به پیش تیر بلا جان خود سپر دارد''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: متن کتاب، بخش دوم، ص1-‎7</ref>.'''


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش