۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هج' به 'هج') |
جز (جایگزینی متن - 'نه' به 'نه') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
صفحات نخستین کتاب درباره عتبات است و دلیل آن این است که وی راه عتبات به سمت شام را ترجیح داده و به این بهانه، بحثی هم درباره عتبات و گزارش سفری از آن ارائه کرده است. این در حالی است که گزارش سفر وی به حج، از طهران به کرج، از آنجا به قزوین و زنجان و سپس میانه و تبریز آنگاه رفتن به سمت عثمانی و ارزنةالروم تا حلب است و ربطی به رفتن به عتبات ندارد. ترجیحاً باید چنین فکر کنیم که وی شاید وقتی دیگر سفری هم به عتبات داشته و ترجیح داده که مباحث مربوط به آنجا را همراه با زیارتنامههای مفصل و فضائل آن شهرها در بخش اول کتاب بیاورد<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | صفحات نخستین کتاب درباره عتبات است و دلیل آن این است که وی راه عتبات به سمت شام را ترجیح داده و به این بهانه، بحثی هم درباره عتبات و گزارش سفری از آن ارائه کرده است. این در حالی است که گزارش سفر وی به حج، از طهران به کرج، از آنجا به قزوین و زنجان و سپس میانه و تبریز آنگاه رفتن به سمت عثمانی و ارزنةالروم تا حلب است و ربطی به رفتن به عتبات ندارد. ترجیحاً باید چنین فکر کنیم که وی شاید وقتی دیگر سفری هم به عتبات داشته و ترجیح داده که مباحث مربوط به آنجا را همراه با زیارتنامههای مفصل و فضائل آن شهرها در بخش اول کتاب بیاورد<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||
او در فصل اول با عنوان «در آداب و رسوم عتبات عالیات و نجف اشرف و کاظمین و سامرا و بغداد» طبق معمول از هرکدام از شهرها و مردمان | او در فصل اول با عنوان «در آداب و رسوم عتبات عالیات و نجف اشرف و کاظمین و سامرا و بغداد» طبق معمول از هرکدام از شهرها و مردمان آنها توصیفی به دست داده، از بنای کلی حرم و برخی از بناهای جزئی آن هم بهاختصار یاد کرده است<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | ||
وی از حضور عجم در شهرهای کربلا، نجف و کاظمین یاد کرده، چنانکه درباره کربلا گفته است: «خلق خوب و اکثر آن عجم و عرب اهل هستند»؛ اما شگفت که هیچ گزارشی از علمای وقت نجف و کربلا به دست نداده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی از حضور عجم در شهرهای کربلا، نجف و کاظمین یاد کرده، چنانکه درباره کربلا گفته است: «خلق خوب و اکثر آن عجم و عرب اهل هستند»؛ اما شگفت که هیچ گزارشی از علمای وقت نجف و کربلا به دست نداده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
پس از گزارش از عتبات، درباره «راه رفتن به شام از بغداد» سخن گفته است. در اینجا، درباره آمادگی و تهیه تدارک این سفر یاد کرده و تمام تلاش وی آن است که خواننده را در جریان ملزومات این سفر قرار دهد و اطلاعات لازم را درباره مسائل مالی و تدارکاتی در اختیارش بگذارد... در واقع، در این بخش، هنوز گزارش سفرنامهای ننوشته، بلکه قصد دارد با ارائه کلیاتی درباره راه شام، خواننده را در جریان اقداماتی که باید در این سفر انجام شود، قرار دهد... او در این میان، به مناسبت رسیدن به زیارت [[امام رضا(ع)|علی بن موسی الرضا(ع)]] بحثی هم درباره مشهد نوشته است. ابتدا گزارشی از راه طهران تا مشهد به دست داده، از شهرهای طول راه یاد کرده و درباره هریک، توضیح و توصیف مختصری آورده است. در اینجا، از حملات ترکمانان که این سالها و تا سالها بعد همچنان یک خطر عمده برای ساکنان و مسافران شهرها و روستاهای میان سمنان تا مشهد بوده، یاد شده است<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | پس از گزارش از عتبات، درباره «راه رفتن به شام از بغداد» سخن گفته است. در اینجا، درباره آمادگی و تهیه تدارک این سفر یاد کرده و تمام تلاش وی آن است که خواننده را در جریان ملزومات این سفر قرار دهد و اطلاعات لازم را درباره مسائل مالی و تدارکاتی در اختیارش بگذارد... در واقع، در این بخش، هنوز گزارش سفرنامهای ننوشته، بلکه قصد دارد با ارائه کلیاتی درباره راه شام، خواننده را در جریان اقداماتی که باید در این سفر انجام شود، قرار دهد... او در این میان، به مناسبت رسیدن به زیارت [[امام رضا(ع)|علی بن موسی الرضا(ع)]] بحثی هم درباره مشهد نوشته است. ابتدا گزارشی از راه طهران تا مشهد به دست داده، از شهرهای طول راه یاد کرده و درباره هریک، توضیح و توصیف مختصری آورده است. در اینجا، از حملات ترکمانان که این سالها و تا سالها بعد همچنان یک خطر عمده برای ساکنان و مسافران شهرها و روستاهای میان سمنان تا مشهد بوده، یاد شده است<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | ||
سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتابهای موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از | سپس به مشهد رسیده و گزارشی از این شهر و حرم مطهر به دست داده است. از کتابخانه و کتابهای موجود در آن و مصاحف فراوان آنجا یاد کرده است. همچنین از خادمان حرم مطهر ستایش کرده و طعنه زیادی به خادمان قم زده که از آنها سخت متنفر بوده است. به عقیده او خادمان مشهد نسبت به حدیث [ساختگی] «أشرار قومنا خدام قبورنا»، یک استثنا هستند و به نظر وی «اگر شر خدام قم نمیبود، در عالم هیچ شری موجود نبود؛ چنانچه [چنانکه] اگر شیطان نمیبود، یک کافر وجود نداشت»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | ||
ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سالها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیریهایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی میگنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح میدهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمیها میکند، کوتاه بیاید<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. او بعد از این بدگوییها، شهریت قم و آبوهوا و زمین کشاورزی آن را ستایش کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ایشان پس از [[امام رضا(ع)|حضرت رضا(ع)]]، سراغ حضرت معصومه(س) آمده و در اینجا درباره قم و حرم مطهر آنجا مطالبی نوشته است. او سالها حاکم قم بوده (حدود 1243 تا 1250) و در این مدت، درگیریهایی در این شهر با تولیت داشته، لذا آنچه توانسته در کلمات و نثر وی میگنجیده از او، خدام حرم، مردمان قم و بزرگان این شهر بد گفته است. در میان روایاتی که در فضیلت قم است با آنچه وی شاهد آن بوده، ترجیح میدهد که این وضعیت را یک استثناء بداند، اما حاضر نیست سر سوزنی از اتهاماتی که متوجه قمیها میکند، کوتاه بیاید<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. او بعد از این بدگوییها، شهریت قم و آبوهوا و زمین کشاورزی آن را ستایش کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزادهای... یاد شده و آنگاه به قزوین میرسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره آبوهوا، باغات، آبادانی و غیره میدهد، اشاراتی هم به بناهای قاجارها دارد. اینکه برخی از بناهای جدید در عالیقاپوی قزوین است و البته این زمان ناقص بوده که وی امید میبرد به اتمام برسد... او بعد از قزوین، زنجان را که دست برادرش شاهزاده عبداللهمیرزا بوده میرسد، سپس روستاهای بعد تا شهر میانه را یاد میکند تا به تبریز میرسد و در معرفی تبریز تفصیل بیشتری به خرج داده است. وی بهتدریج از قریهها و روستاهای بزرگ و کوچکی که حد فاصل ایران و عثمانی است عبور میکند و اشارتی مهم به یکی از جنگهای ایران و عثمانی در «ولیبابا» دارد که در آن جنگ ایرانیان شکست سختی به عثمانیها دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>. | ساختار نوشته در اینجا این است که او از هر شهری یا روستایی یاد کرده، درباره کلیات و دورنمای آن، که بین کوه است یا دشت، گل و سبزه دارد یا ندارد، آب و آبادی خوب است یا خیر، بحث کرده و آنگاه درباره خود آن آبادی با عبارت «اصل...» توضیحاتی داده است. سفر از تهران «که مقر چندین سلطان اعظم» بوده آغاز شده و به سلیمانیه، روستایی با کاخی از خاقان مغفور رسیده، سپس از گازر سنگ و امامزادهای... یاد شده و آنگاه به قزوین میرسد. در شهرهای ایرانی طول راه، منهای کلیاتی که درباره آبوهوا، باغات، آبادانی و غیره میدهد، اشاراتی هم به بناهای قاجارها دارد. اینکه برخی از بناهای جدید در عالیقاپوی قزوین است و البته این زمان ناقص بوده که وی امید میبرد به اتمام برسد... او بعد از قزوین، زنجان را که دست برادرش شاهزاده عبداللهمیرزا بوده میرسد، سپس روستاهای بعد تا شهر میانه را یاد میکند تا به تبریز میرسد و در معرفی تبریز تفصیل بیشتری به خرج داده است. وی بهتدریج از قریهها و روستاهای بزرگ و کوچکی که حد فاصل ایران و عثمانی است عبور میکند و اشارتی مهم به یکی از جنگهای ایران و عثمانی در «ولیبابا» دارد که در آن جنگ ایرانیان شکست سختی به عثمانیها دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>. | ||
وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سیام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاینپس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. باید توجه داشت که او قریهها را بر اساس آنچه میشنیده، ثبت میکرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی | وی پس از ورود به ارزنةالروم، در فهرست سیام، گزارشی از فرسنگ و ساعت و تفاوت محاسبه آن در دو طرف دارد. تا اینجا مبنا فرسنگ بود، اما ازاینپس ساعت مبنا خواهد بود. ساعت هم دو قسم است: ساعت اسبی (یک فرسخ در ساعت) و ساعت شتری (نیم فرسخ در ساعت)<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. باید توجه داشت که او قریهها را بر اساس آنچه میشنیده، ثبت میکرده، لذا گاهی تفاوت با نام واقعی آنها دیده میشود<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
کیکاووس میرزا، عاشق سبزی، آبادی، باغ، چمن و گل است و در اینباره، در کمتر شهری است که این چیزها را ببیند و به | کیکاووس میرزا، عاشق سبزی، آبادی، باغ، چمن و گل است و در اینباره، در کمتر شهری است که این چیزها را ببیند و به آنها نپردازد... او از دادن اطلاعات درباره برخی از اماکن مذهبی هم کوتاهی ندارد... برای ایرانیها فرات و شام یادآور کربلاست و وقتی وی برای اولین بار به فرات میرسد، به یاد کربلا و تشنگی اطفال امام حسین(ع) میافتد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در شهر انطاب به قرنطینه میرسد؛ جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطان محمدعلی پاشاست... وی وصفی جالب از قرنطینه ارائه داده و البته ناخشنودی خود را از آن بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | در شهر انطاب به قرنطینه میرسد؛ جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطان محمدعلی پاشاست... وی وصفی جالب از قرنطینه ارائه داده و البته ناخشنودی خود را از آن بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. |
ویرایش