۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'مخصوصا' به 'مخصوصاً') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در اوائل ظهور اسلام تقسيم بندى فوق بعنوان دو يا چند علم جداگانه مطرح نبوده است، اين انقسام بتدريج و با گسترش جوامع اسلامینمودار شده، رفته رفته هر مجموعۀ متشكلى از مسائل عنوان علم مخصوصى به خود گرفته است، مانند كلام يا معارف اسلامى بطور عموم، علم اخلاق، و اصول فقه و فقه. | در اوائل ظهور اسلام تقسيم بندى فوق بعنوان دو يا چند علم جداگانه مطرح نبوده است، اين انقسام بتدريج و با گسترش جوامع اسلامینمودار شده، رفته رفته هر مجموعۀ متشكلى از مسائل عنوان علم مخصوصى به خود گرفته است، مانند كلام يا معارف اسلامى بطور عموم، علم اخلاق، و اصول فقه و فقه. | ||
چگونگى سرگذشت علوم اسلامى پيش از ارتباط مسلمين با جوامع ديگر و پس از آن داستان مفصلى است كه احتياج به تأليف مجلداتى دارد، و گروهى از فضلاى اسلامى و بعضى از مستشرقين در اين باره با تفصيل سخن گفتهاند با گذشت زمانها عموم فرهنگ اسلامى | چگونگى سرگذشت علوم اسلامى پيش از ارتباط مسلمين با جوامع ديگر و پس از آن داستان مفصلى است كه احتياج به تأليف مجلداتى دارد، و گروهى از فضلاى اسلامى و بعضى از مستشرقين در اين باره با تفصيل سخن گفتهاند با گذشت زمانها عموم فرهنگ اسلامى مخصوصاً اصول فقه و فقه كه مورد ابتلاى مستقيم مردم بوده است گسترش و عمق بيشترى پيدا كرده است، اين گسترش و عمق معلول باز بودن سيستم فرهنگ اسلامى بوده است كه ذاتا محدوديت ندارد. | ||
مخصوصاً فقه اسلامى در پرتو تشيع جلوۀ مخصوصى در تاريخ فقه و حقوق اسلامى داشته است كه از جهات فراوانى همه جانبهتر و دقيقتر از ساير سيستمهاى فقاهى و حقوقى تلقى شده است.بارور شدن فقه تشيع در امتداد قرون و اعصار معلول دو مطلب اساسى است: | |||
1-استعداد ذاتى خود فقه است كه ناشى از اتكاء آن به منابع دائم الجريان «كتاب و سنت و اجماع و عقل»، و قواعد كليۀ متخذه از آنها با باز شدن راه اجتهاد براى هميشه است اين منابع بدانجهت كه انسان شناخته شده و تفسير شده را موضوع تكليف قرار مىدهد همواره دور از فرسودگى بوده ابديت خود را تضمين مىكند به همين جهت بوده است كه از صدر اول اسلام تا كنون هيچ مسألهاى در بارۀ شئون مادى و معنوى بشرى مطرح نشده است مگر اين كه فقه عالم تشيع توانائى پاسخگويى آن را داشته و آن مسأله را بلا تكليف نگذاشته است. | 1-استعداد ذاتى خود فقه است كه ناشى از اتكاء آن به منابع دائم الجريان «كتاب و سنت و اجماع و عقل»، و قواعد كليۀ متخذه از آنها با باز شدن راه اجتهاد براى هميشه است اين منابع بدانجهت كه انسان شناخته شده و تفسير شده را موضوع تكليف قرار مىدهد همواره دور از فرسودگى بوده ابديت خود را تضمين مىكند به همين جهت بوده است كه از صدر اول اسلام تا كنون هيچ مسألهاى در بارۀ شئون مادى و معنوى بشرى مطرح نشده است مگر اين كه فقه عالم تشيع توانائى پاسخگويى آن را داشته و آن مسأله را بلا تكليف نگذاشته است. |
ویرایش