۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محقق اثر در انتهای مقدمه، پس از ذکر شرح حال نویسنده و اشاره به از بین رفتن آثار نویسنده، چنین | محقق اثر در انتهای مقدمه، پس از ذکر شرح حال نویسنده و اشاره به از بین رفتن آثار نویسنده، چنین مینویسد: «بارى این بنده با جدیت و زحمت فراوان، از میان اوراق پراکنده باقىمانده مرحوم والد، موفق گردید موضوعاتى را جمعآورى و پاکنویس کرده و مبادرت به چاپ آنها بنماید که آن کتاب متأسفانه بهواسطه مسافرت و عدم درک مسئولیت و قصور چاپخانه مربوطه در مورد غلطگیرى آن و همچنین به چاپ نرسیدن قسمتى از مطالب مهمه این مجموعه، مجدداً با تصحیح اغلاط درصدد تجدید طبع کتاب برآمدم»<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص23</ref>. | ||
رساله «بديعة في بيان مفهوم الماهية و الوجود»، اولین رساله کتاب است. این عنوان، نام واقعی این رساله نیست، بلکه ناشران ازآنروی که عنوانی برای آن نیافتهاند، نام یکی از فصلهای ماقبل رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیعالملکمیرزا را برداشتهاند و رساله جوابیه را بدان عنوان نام نهادهاند. این رساله در حقیقت پاسخی است که حکیم یزدی در پاسخ به هفت سؤال فلسفی بدیعالملکمیرزا، حکمران دارالحکومه یزد تألیف کرده است و میتوان آن را «جوابیه دوم حکیم یزدی به پرسشهای فلسفی بدیعالملکمیرزا» خواند<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص124</ref>. | رساله «بديعة في بيان مفهوم الماهية و الوجود»، اولین رساله کتاب است. این عنوان، نام واقعی این رساله نیست، بلکه ناشران ازآنروی که عنوانی برای آن نیافتهاند، نام یکی از فصلهای ماقبل رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیعالملکمیرزا را برداشتهاند و رساله جوابیه را بدان عنوان نام نهادهاند. این رساله در حقیقت پاسخی است که حکیم یزدی در پاسخ به هفت سؤال فلسفی بدیعالملکمیرزا، حکمران دارالحکومه یزد تألیف کرده است و میتوان آن را «جوابیه دوم حکیم یزدی به پرسشهای فلسفی بدیعالملکمیرزا» خواند<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص124</ref>. | ||
پرسشهای فلسفی بدیعالملک که با مطالعه نسبی آثار متفکران اروپایی شکل گرفته است، نخستین بار بهصورت شش سؤال از محضر میرزا علیاکبر پرسش شده است. نکته حائز اهمیت در پرسشهای بدیعالملک روح کنجکاو و تلاشگر وی است که در شناسایی فرهنگهای دیگر بهخوبی نمایان میشود. وی با زبان فرانسه مأنوس بوده و با اطلاع نسبی به آثار حکمای جدید اروپایی و از آن جمله بیکن، دکارت، کانت و هگل بهخوبی توانسته است مطالب آنان را که تا آن زمان برای متفکران ایرانی کاملاً ناشناخته بود، در خلال پرسشهای خود با حکیمان مشهور همعصر خود در میان گذارد و از آنان پاسخ و تبیین آن سؤالها را تقاضا کند. حکیم یزدی، پس از دریافت سؤالات مزبور فقط به چهار سؤال بدیعالملک پاسخی موجز داده، | پرسشهای فلسفی بدیعالملک که با مطالعه نسبی آثار متفکران اروپایی شکل گرفته است، نخستین بار بهصورت شش سؤال از محضر میرزا علیاکبر پرسش شده است. نکته حائز اهمیت در پرسشهای بدیعالملک روح کنجکاو و تلاشگر وی است که در شناسایی فرهنگهای دیگر بهخوبی نمایان میشود. وی با زبان فرانسه مأنوس بوده و با اطلاع نسبی به آثار حکمای جدید اروپایی و از آن جمله بیکن، دکارت، کانت و هگل بهخوبی توانسته است مطالب آنان را که تا آن زمان برای متفکران ایرانی کاملاً ناشناخته بود، در خلال پرسشهای خود با حکیمان مشهور همعصر خود در میان گذارد و از آنان پاسخ و تبیین آن سؤالها را تقاضا کند. حکیم یزدی، پس از دریافت سؤالات مزبور فقط به چهار سؤال بدیعالملک پاسخی موجز داده، مینویسد: «از این بیانات، جواب از سؤال پنجم و ششم نیز معلوم شد» و در ادامه این مطلب، پاسخ خود را «نخبه و نتیجه» تحقیقات حکما و عرفای پیشین دانسته و سائل را هشدار میدهد که فهم و دریافت اینگونه مسائل مقدمات بسیاری میخواهد و زمان زیادی را باید صرف آن کرد و همچنین میافزاید که حکمای سلف درباره این مسائل، کتابها و رسائل فراوانی نوشتهاند و براهین بیشماری اقامه کردهاند و خلاصه آنکه وی نباید ورود به این موضوع را سهل بپندارد و باید توجه داشته باشد که پاسخگویی به این نوع مسائل نیز بههیچوجه کار ساده و آسانی نیست. عین عبارت حکیم یزدی چنین است: «نیز معلوم شد این مطالب مقدمات زیادی دارد و کتابها در این مطالب تصنیف شده و زمان زیاد میخواهد و عمر زیاد در آنها باید صرف بشود و بر هریک از این مطالب براهین عدیده اقامه شده؛ اینکه ذکر شد نخبه و نتیجه است». حکیم یزدی در خاتمه جوابیه خود میگوید: «اگر از این مختصرات، چیزی بر نواب والا معین بشود، مایه خرسندی من است و الا شرمساری خواهم داشت که نتوانستم چیز مفید بنویسم»<ref>ر.ک: همان، ص130-128</ref>. | ||
بدیعالملک که ظاهراً پاسخهای کوتاه میرزا علیاکبر، وی را خرسند نساخته، پس از دریافت جوابیه اول حکیم یزدی، یک سؤال دیگر (یعنی همان سؤالی که در آن نام حکمای فرنگ را آورده است)، بر سؤالات قبلی خود افزوده و برای دومین بار از حکیم یزدی تقاضای پاسخ به آن سؤالات را میکند. میرزا علیاکبر این بار پاسخی مفصلتر به سؤالات وی میدهد<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | بدیعالملک که ظاهراً پاسخهای کوتاه میرزا علیاکبر، وی را خرسند نساخته، پس از دریافت جوابیه اول حکیم یزدی، یک سؤال دیگر (یعنی همان سؤالی که در آن نام حکمای فرنگ را آورده است)، بر سؤالات قبلی خود افزوده و برای دومین بار از حکیم یزدی تقاضای پاسخ به آن سؤالات را میکند. میرزا علیاکبر این بار پاسخی مفصلتر به سؤالات وی میدهد<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
مدرس، در ضمن پاسخ به سؤالات مطرحشده در رساله بدیعه موضوعات مختلفی را مطرح کرده که از آن جمله است: تقسیم مـاهیت، تـقسیم بـرهان، وحدت نوعیه، احدیت ذات و اسماء و صفات، بیان عرفا در باب چگونگی علم، بیان مـراتب وجـود و شبهه ابن کمونه، مسئله اشراق و مشاء، فرق وجود ذهنی و خارجی، توحید واجب الوجـود و شـبهه ابـن کمونه، بحث در علم باری تعالی، اخـتیار عـباد در افعال و توضیح در باب دور و تسلسل. | مدرس، در ضمن پاسخ به سؤالات مطرحشده در رساله بدیعه موضوعات مختلفی را مطرح کرده که از آن جمله است: تقسیم مـاهیت، تـقسیم بـرهان، وحدت نوعیه، احدیت ذات و اسماء و صفات، بیان عرفا در باب چگونگی علم، بیان مـراتب وجـود و شبهه ابن کمونه، مسئله اشراق و مشاء، فرق وجود ذهنی و خارجی، توحید واجب الوجـود و شـبهه ابـن کمونه، بحث در علم باری تعالی، اخـتیار عـباد در افعال و توضیح در باب دور و تسلسل. | ||
وی در پاسخ به سؤال دوم که آیا یک وجود و یک حقیقت در وجود باید قائل شد؟ | وی در پاسخ به سؤال دوم که آیا یک وجود و یک حقیقت در وجود باید قائل شد؟ مینویسد: «بعد از آنکه دانسته شد که ذات بارى تعالى، صرف حقیقت هستى است و صرف هر حقیقتى، قابل تثنّى و تکرّر نیست و مستلزم وحدت است، البتّه باید یک حقیقت از براى وجود قائل شد و سایر وجودات را، نه موجودات را باید پرتو و عکوس و ظهور و اطوار و ظلال و وجوه و انوار آن حقیقت دانست»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص92</ref>. | ||
«شرح فارسی رسـاله مـسئله وجود [[جامی، عبدالرحمن|ملا عبدالرحمن جامی]]»: بدیعالملکمیرزا خود از شاگردان مدرس یزدی بوده است. او برخی از آثار [[جامی، عبدالرحمن|جامی]]، از جمله «رساله مسئله وجود» را ترجمه و با درج مطالب استاد شرح کرده است.<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص126-124</ref>. | «شرح فارسی رسـاله مـسئله وجود [[جامی، عبدالرحمن|ملا عبدالرحمن جامی]]»: بدیعالملکمیرزا خود از شاگردان مدرس یزدی بوده است. او برخی از آثار [[جامی، عبدالرحمن|جامی]]، از جمله «رساله مسئله وجود» را ترجمه و با درج مطالب استاد شرح کرده است.<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص126-124</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
«رساله معرفة النفس و معرفة الرب»، رسالهای به زبان فارسی است. نویسنده در این رساله، ایمان عوام را تقلیدی دانسته که: «شنیدهاند خدائى هست متّصف به صفات مذکوره و به زبان اقرار کرده و اصلاً به ذوق دل وى را ندانسته و تصدیق نکردهاند». وی معتقد است: «دانستن به ذوق قلبى موقوف است بر شناخت نفس ناطقه خود؛ زیراکه او نیز موصوف است به صفات مذکوره»، سپس اشاره میکند که دلائل بر ثبوت نفس ناطقه و اتصاف او به صفات مذکوره بسیار است که در این رساله به سهلترین و کوتاهترین آنها بسنده میشود<ref>ر.ک: همان، ص170-169</ref>. | «رساله معرفة النفس و معرفة الرب»، رسالهای به زبان فارسی است. نویسنده در این رساله، ایمان عوام را تقلیدی دانسته که: «شنیدهاند خدائى هست متّصف به صفات مذکوره و به زبان اقرار کرده و اصلاً به ذوق دل وى را ندانسته و تصدیق نکردهاند». وی معتقد است: «دانستن به ذوق قلبى موقوف است بر شناخت نفس ناطقه خود؛ زیراکه او نیز موصوف است به صفات مذکوره»، سپس اشاره میکند که دلائل بر ثبوت نفس ناطقه و اتصاف او به صفات مذکوره بسیار است که در این رساله به سهلترین و کوتاهترین آنها بسنده میشود<ref>ر.ک: همان، ص170-169</ref>. | ||
مدرس در این رساله، شش دلیل بر وجود نفس ناطقه اقامه کرده و در دلیل هفتم در اثبات بقای نفس ناطقه پس از مرگ | مدرس در این رساله، شش دلیل بر وجود نفس ناطقه اقامه کرده و در دلیل هفتم در اثبات بقای نفس ناطقه پس از مرگ مینویسد: «چنانکه معرفت ذات نفس ناطقه، ایمان تقلیدى را به خداى تعالى ایمان ذوقى میگرداند، معرفت بقاى او پس از مرگ بدن نیز ایمان تقلیدى را به احوال معاد از لذت و الم بعد از مفارقت بدن، ایمان ذوقى میگرداند و دلیل بر بقاى او بسیار است و بسیار مشکل، در فهم عوام درنمیآید، فأمّا در این رساله، ما چیزى را بیان کنیم که تو را از جمیع دلائل بینیاز گرداند»<ref>ر.ک: همان، ص172</ref>. «پس چنانکه نفس ناطقه در حالت شیخى باقى است بىآن بدن، در حالت مرگ هم باقى است بىبدن. بعضى از فضلا گفتهاند هر چیزى که او قابل فناست، جهت هلاک، در خارج نیز اسباب و آلات و ادوات موضوعند؛ چنانکه جهت جنس حیوان، تیر و شمشیر و سایر مهلکات و نفس ناطقه چون جسم نیست، هلاک او با این اسباب و آلات متصوّر نیست و آن علاقه عدم فناى وى است»<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>. | ||
در انتهای کتاب یک رساله در رابطه با هندسه به خط مؤلف آمده است که در حاشیه آن اشکال هندسی مختلف مشاهده میشود. | در انتهای کتاب یک رساله در رابطه با هندسه به خط مؤلف آمده است که در حاشیه آن اشکال هندسی مختلف مشاهده میشود. |
ویرایش