۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
در مورد حضرت حوا و داستان او چنین میگوید: هم در قرآن و هم در روایات اسلامى و هم در ادبیات پارسى و تازى، بیشتر آدم را مسئول رانده شدن از بهشت دانستهاند. علت هم این است که وقتى بنا باشد آدم خلیفة الله فریب بخورد و نتواند جلوى خود را بگیرد، دیگر چه توقعى از حوّا است که نه مانند او نماینده خدا و معصوم بود و نه قدرت تعقل و ارادهاش به اندازه او. معالوصف صدمه این کار بهطور مساوى به هر دوى آنها رسید. هرچه کردند هر دو کردند و هرچه دیدند هر دو دیدند؛ با این فرق که لبه تیز حمله متوجه آدم است که هم میباید مواظب باشد از فرمان حق غفلت نورزد و هم جلو همسر خود را بگیرد. پس باید اعتراف نمود که در هر صورت بازنده و مسئول آدم بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>. | در مورد حضرت حوا و داستان او چنین میگوید: هم در قرآن و هم در روایات اسلامى و هم در ادبیات پارسى و تازى، بیشتر آدم را مسئول رانده شدن از بهشت دانستهاند. علت هم این است که وقتى بنا باشد آدم خلیفة الله فریب بخورد و نتواند جلوى خود را بگیرد، دیگر چه توقعى از حوّا است که نه مانند او نماینده خدا و معصوم بود و نه قدرت تعقل و ارادهاش به اندازه او. معالوصف صدمه این کار بهطور مساوى به هر دوى آنها رسید. هرچه کردند هر دو کردند و هرچه دیدند هر دو دیدند؛ با این فرق که لبه تیز حمله متوجه آدم است که هم میباید مواظب باشد از فرمان حق غفلت نورزد و هم جلو همسر خود را بگیرد. پس باید اعتراف نمود که در هر صورت بازنده و مسئول آدم بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>. | ||
نویسنده در بخشی دیگر از کتاب که درباره زن لوط است، | نویسنده در بخشی دیگر از کتاب که درباره زن لوط است، مینویسد: زن لوط نیز مانند زن نوح از زنان بدکردارى بود که خدا در قرآن مجید از وى بهسختى نکوهش کرده است. لوط پیغمبر برادرزاده حضرت ابراهیم خلیل بود. در اور کلدانیان از سرزمین بابل واقع در بینالنهرین متولد شد و همراه عمویش ابراهیم به فلسطین آمد و مدتى بعد هم به اتفاق وى راهى مصر شد و از آن پس با هم به فلسطین بازگشتند. چون مردم شهرهاى «سدوم» واقع در اراضى مقدسه یا «اردن» گرفتار عادات ناپسند شده بودند و نیاز به راهنما و تبلیغ داشتند، حضرت ابراهیم لوط را براى راهنمایى و هدایت مردم سدوم به آنجا اعزام نمود<ref>ر.ک: همان، ص22</ref>. | ||
دربارههاجر میگوید: نام هاجر با صراحت و کنایه در قرآن نیامده است، ولى لازم به ذکر نیست که در تمام این موارد، یعنى علت آمدن ابراهیم از فلسطین به حجاز و دعا براى فرزندانش و آنچه در سوره بقره و سوره ابراهیم از زبان ابراهیم و اسماعیل حکایت شده است، با زندگى هاجر بستگى دارد و در حقیقت داستان اوست که بدینگونه نقل مىشود و تردید نیست که مادر اسماعیل «هاجر» بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. | دربارههاجر میگوید: نام هاجر با صراحت و کنایه در قرآن نیامده است، ولى لازم به ذکر نیست که در تمام این موارد، یعنى علت آمدن ابراهیم از فلسطین به حجاز و دعا براى فرزندانش و آنچه در سوره بقره و سوره ابراهیم از زبان ابراهیم و اسماعیل حکایت شده است، با زندگى هاجر بستگى دارد و در حقیقت داستان اوست که بدینگونه نقل مىشود و تردید نیست که مادر اسماعیل «هاجر» بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. | ||
در مورد ساره | در مورد ساره مینویسد: وی دختر خاله حضرت ابراهیم خلیل بود. از نظر شرائطى که باید یک زن داشته باشد، نظیر نداشت. از اعتدال قامت و زیبایى خیرهکنندهاى برخوردار بود؛ به همین جهت نیز همسر او نظر به غیرت مردانگى در سفرهاى خود از بینالنهرین به سوریه و از آنجا به فلسطین و سرزمین کنعانیان و از آنجا به مصر، خاطرش از جانب او جمع نبود و همگى سعى خود را مبذول مىداشت تا چشم بیگانه به ساره نیفتد و دردسرى برایش به وجود نیاید. | ||
با همه احتیاطى که به عمل مىآورد، هنگامى که از فلسطین وارد مصر شد، مرزداران مصرى توانستند ساره را ببینند. زن و مرد را آوردند و به پادشاه مصر تحویل دادند؛ به این امید که در قبال آن کار جایزه خوبى از پادشاه خود بگیرند<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. | با همه احتیاطى که به عمل مىآورد، هنگامى که از فلسطین وارد مصر شد، مرزداران مصرى توانستند ساره را ببینند. زن و مرد را آوردند و به پادشاه مصر تحویل دادند؛ به این امید که در قبال آن کار جایزه خوبى از پادشاه خود بگیرند<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. |
ویرایش