تلخيص نواميس أفلاطون: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
    جز (جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه')
    خط ۳۹: خط ۳۹:
    در فارسی، این کتاب افلاطون را با نام «قوانین» می‌شناسند.«این کتاب دارای نه مقاله است و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در پایان کتاب گوید: مقالاتی از این کتاب باقی مانده که نسخه آن به دست ما نرسیده است و سپس گوید: در عدد مقالات این کتاب اختلاف است؛ برخی ده و برخی چهارده یاد کرده‌اند و ما به‎جز آن مقالاتی که یاد کردیم، به مقالات دیگر دست نیافتیم و کتاب با این جمله ختم می‌شود: «و هذا آخر كتاب النواميس للعظيم الأكبر الإلهي أفلاطون عليه أفضل السلام؛ تلخيص [الشيخ] المعلم الثاني أبي‎نصر محمد بن محمد بن طرخان قدس‎الله‌روحه‌العزيز».<ref>ر.ک: همان؛ کتاب، ص43</ref>
    در فارسی، این کتاب افلاطون را با نام «قوانین» می‌شناسند.«این کتاب دارای نه مقاله است و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در پایان کتاب گوید: مقالاتی از این کتاب باقی مانده که نسخه آن به دست ما نرسیده است و سپس گوید: در عدد مقالات این کتاب اختلاف است؛ برخی ده و برخی چهارده یاد کرده‌اند و ما به‎جز آن مقالاتی که یاد کردیم، به مقالات دیگر دست نیافتیم و کتاب با این جمله ختم می‌شود: «و هذا آخر كتاب النواميس للعظيم الأكبر الإلهي أفلاطون عليه أفضل السلام؛ تلخيص [الشيخ] المعلم الثاني أبي‎نصر محمد بن محمد بن طرخان قدس‎الله‌روحه‌العزيز».<ref>ر.ک: همان؛ کتاب، ص43</ref>


    [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در ابتدای کتاب در دو صفحه‎ درباره این نوشته چنین توضیح می‌دهد: مایه تمایز انسان با حیوان در عقل اوست؛ عقلی که با مشاهده موارد تجربی به کلیات حکم می‌کند. کسی که تجربه بیشتری کسب کند، در انسانیت افضل و اکمل خواهد بود. البته خطا در تجربه را نباید از نظر دور داشت که در بحث مغالطات کتاب‎های منطقی درباره آن توضیح داده شده است. حکما کسانی هستند که در میان مردم، بیشترین مقدار از تجربه حقیقی را کسب می‌کنند. طبایع مردم بر این عادت کرده که پس از مشاهده تکرار چندباره امری از یک شخص، حکم به کلیت آن می‌کنند؛ مثلاًاگر کسی چند مرتبه راست بگوید، او را راستگو و کسی که چند مرتبه دروغ بگوید را دروغگو می‌خوانند. حکما چون از وجود چنین حالتی در انسان آگاه هستند، گاهی حالی از احوال را در موارد متعدد از خود بروز می‌دهند تا جایی که مردم آن امر را برای او دائمی بشمارند و سپس خلاف آن را بروز می‌دهند. این امر بر مردم پوشیده می‎ماند و در مورد آن به‎سان سابق حکم می‌کنند. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در اینجا به شخصی مثال می‎زند که دروغ نمی‌گوید و بین مردم به زهد و تقوا شهره شده؛ از طرفی این شخص برای نجات جانش از تهدید سلطان مجبور به ترک شهر است. سلطان هم دستور جلب او را داده. او برای چاره این کار، لباس اهل بطالت را می‌پوشد و تنبوری در دست می‌گیرد و در ابتدای شب به سمت درب خروجی شهر می‌رود و در پاسخ پرسش دربان که شما کیستید؟ با حالت خنده‎آوری می‌گوید: من فلان زاهد هستم. دربان هم او را به تمسخر گرفته، متعرضش نمی‌شود و این‎گونه نجات می‎یابد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص3-4</ref>
    [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در ابتدای کتاب در دو صفحه‎ درباره این نوشته چنین توضیح می‌دهد: مایه تمایز انسان با حیوان در عقل اوست؛ عقلی که با مشاهده موارد تجربی به کلیات حکم می‌کند. کسی که تجربه بیشتری کسب کند، در انسانیت افضل و اکمل خواهد بود. البته خطا در تجربه را نباید از نظر دور داشت که در بحث مغالطات کتاب‌های منطقی درباره آن توضیح داده شده است. حکما کسانی هستند که در میان مردم، بیشترین مقدار از تجربه حقیقی را کسب می‌کنند. طبایع مردم بر این عادت کرده که پس از مشاهده تکرار چندباره امری از یک شخص، حکم به کلیت آن می‌کنند؛ مثلاًاگر کسی چند مرتبه راست بگوید، او را راستگو و کسی که چند مرتبه دروغ بگوید را دروغگو می‌خوانند. حکما چون از وجود چنین حالتی در انسان آگاه هستند، گاهی حالی از احوال را در موارد متعدد از خود بروز می‌دهند تا جایی که مردم آن امر را برای او دائمی بشمارند و سپس خلاف آن را بروز می‌دهند. این امر بر مردم پوشیده می‎ماند و در مورد آن به‎سان سابق حکم می‌کنند. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در اینجا به شخصی مثال می‎زند که دروغ نمی‌گوید و بین مردم به زهد و تقوا شهره شده؛ از طرفی این شخص برای نجات جانش از تهدید سلطان مجبور به ترک شهر است. سلطان هم دستور جلب او را داده. او برای چاره این کار، لباس اهل بطالت را می‌پوشد و تنبوری در دست می‌گیرد و در ابتدای شب به سمت درب خروجی شهر می‌رود و در پاسخ پرسش دربان که شما کیستید؟ با حالت خنده‎آوری می‌گوید: من فلان زاهد هستم. دربان هم او را به تمسخر گرفته، متعرضش نمی‌شود و این‎گونه نجات می‎یابد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص3-4</ref>


    هدف [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از ارئه این مثال این است که بگوید: در بین مردم مشهور است که افلاطون حکیم، علومش را برای همه اظهار و کشف نمی‌کرد و به روش رمز، معماگونه و با کلی‌گویی و دشوارگویی این علم را از قرار گرفتن در دست غیر اهلش مصون می‌داشت تا آن را به ابتذال نکشند و به دست کسانی که قدرش را نمی‌دانند نیفتد و در غیر موضعش استفاده نشود. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] این روش افلاطون را می‌ستاید و می‌گوید: البته این کاری صحیح است، اما گاهی حکیم عمدا به آنچه در باطن دارد، تصریح می‌کند و شنونده یا خواننده از روی عادت فکر می‌کند که وی در این مورد هم رمزگونه صحبت می‌کند و غیر از آنچه را گفته اراده کرده است. این از اسرار کتاب حکیمی چون افلاطون است و کسی به تشخیص مواضع تصریح از رمزگونگی موفق می‌شود که در این صناعت (فلسفه) آموزش دیده و ماهر باشد. روش سخن افلاطون در «النواميس» چنین است و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] قصد دارد معانی مورد اشاره افلاطون در این کتاب را استخراج کند تا هم کمکی به خوانندگان این کتاب کرده باشد و هم کسانی را که مشقت درس خواندن را تحمل نکرده‌اند از این امر بی‌نیاز کند<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>.
    هدف [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از ارئه این مثال این است که بگوید: در بین مردم مشهور است که افلاطون حکیم، علومش را برای همه اظهار و کشف نمی‌کرد و به روش رمز، معماگونه و با کلی‌گویی و دشوارگویی این علم را از قرار گرفتن در دست غیر اهلش مصون می‌داشت تا آن را به ابتذال نکشند و به دست کسانی که قدرش را نمی‌دانند نیفتد و در غیر موضعش استفاده نشود. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] این روش افلاطون را می‌ستاید و می‌گوید: البته این کاری صحیح است، اما گاهی حکیم عمدا به آنچه در باطن دارد، تصریح می‌کند و شنونده یا خواننده از روی عادت فکر می‌کند که وی در این مورد هم رمزگونه صحبت می‌کند و غیر از آنچه را گفته اراده کرده است. این از اسرار کتاب حکیمی چون افلاطون است و کسی به تشخیص مواضع تصریح از رمزگونگی موفق می‌شود که در این صناعت (فلسفه) آموزش دیده و ماهر باشد. روش سخن افلاطون در «النواميس» چنین است و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] قصد دارد معانی مورد اشاره افلاطون در این کتاب را استخراج کند تا هم کمکی به خوانندگان این کتاب کرده باشد و هم کسانی را که مشقت درس خواندن را تحمل نکرده‌اند از این امر بی‌نیاز کند<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>.


    «[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به کتاب‎های اول، دوم، سوم و چهارم «قوانین»، همان گونه که در اختیار ما هستند، دسترسی داشته است و مطالب آن‎ها را به‎خوبی نقل کرده و مضامین آن‎ها را با قدری کم و زیاد در «تلخیص نوامیس» آورده و رعایت امانت را در ارائه آنها نموده و به متن افلاطون وفادار بوده است؛ اما ظاهراً کتاب‎های پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم «قوانین» آن‎گونه که در اختیار ما هست، به دست [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] نرسیده بوده است؛ زیرا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] بخشی از مطالب آنها را به‎خوبی تلخیص کرده، بخشی را اصلاً طرح نکرده و نهایتاً در خلاصه هریک از این کتاب‎ها مطالبی را بیان نموده که افلاطون اصلاً به آنها اشاره نکرده است... به‎طور مثال کاملاً آشکار است که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به کتاب هفتم قوانینی که در دسترس ماست، دسترسی نیافته؛ زیرا افلاطون در کتاب هفتم پیرامون آموزش و پرورش و تربیت کودکان صحبت می‌کند، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] مقاله هفتم «تلخیص» را به موضوع تذکره‌ها و یادداشت‎های مرجع اختصاص داده است. همچنین سه کتاب آخر، یعنی کتاب‎های دهم، یازدهم و دوازدهم اصلاً به دست [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] نرسیده؛ زیرا کتاب «تلخیص»، صرفاً 9 مقاله دارد و به‎علاوه هیچ‎یک از مطالب این سه کتاب در «تلخیص نوامیس» دیده نمی‌شود»<ref>ایران داک</ref>.
    «[[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به کتاب‌های اول، دوم، سوم و چهارم «قوانین»، همان گونه که در اختیار ما هستند، دسترسی داشته است و مطالب آن‎ها را به‎خوبی نقل کرده و مضامین آن‎ها را با قدری کم و زیاد در «تلخیص نوامیس» آورده و رعایت امانت را در ارائه آنها نموده و به متن افلاطون وفادار بوده است؛ اما ظاهراً کتاب‌های پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم «قوانین» آن‎گونه که در اختیار ما هست، به دست [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] نرسیده بوده است؛ زیرا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] بخشی از مطالب آنها را به‎خوبی تلخیص کرده، بخشی را اصلاً طرح نکرده و نهایتاً در خلاصه هریک از این کتاب‌ها مطالبی را بیان نموده که افلاطون اصلاً به آنها اشاره نکرده است... به‎طور مثال کاملاً آشکار است که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] به کتاب هفتم قوانینی که در دسترس ماست، دسترسی نیافته؛ زیرا افلاطون در کتاب هفتم پیرامون آموزش و پرورش و تربیت کودکان صحبت می‌کند، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] مقاله هفتم «تلخیص» را به موضوع تذکره‌ها و یادداشت‎های مرجع اختصاص داده است. همچنین سه کتاب آخر، یعنی کتاب‌های دهم، یازدهم و دوازدهم اصلاً به دست [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] نرسیده؛ زیرا کتاب «تلخیص»، صرفاً 9 مقاله دارد و به‎علاوه هیچ‎یک از مطالب این سه کتاب در «تلخیص نوامیس» دیده نمی‌شود»<ref>ایران داک</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==

    نسخهٔ ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۵۰

    تلخيص نواميس أفلاطون
    تلخيص نواميس أفلاطون
    پدیدآورانفارابی، محمد بن محمد (خلاصه کننده) افلاطون (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالفلسفة الإسلامية Alfarabius Compendium Legum Platonis
    ناشرمعهد تاريخ العلوم العربية و الإسلامية
    مکان نشرآلمان - فرانکفورت
    سال نشر1387 ش
    چاپ1
    موضوعفلسفه - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1

    تلخيص نواميس أفلاطون، کتابی است به قلم فارابی، به زبان عربی و با موضوع فلسفه. فارابی در این اثر، رساله نوامیس (قوانین) افلاطون را تلخیص و رمزگشایی کرده است.

    فارابی چنان‎که در انتهای اثر متذکر شده، این اثر را در سال 692 به پایان برده است.[۱].

    ساختار

    محتوای مطالب کتاب در مقدمه‌ای از نویسنده و نه مقاله ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    کلمه‎ی «نوامیس» جمع «ناموس» از «نمس» یونانی است که در یونان باستان به معنی قانون و حقوق به کار می‌رفته است. «نوامیس» افلاطون به‎صورت محاوره است و ترجمه انگلیسی آن با عنوان Laws آمده است. این کتاب مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و آن را به عربی ترجمه کردند. یحیی بن عدی، یکی از مترجمان این اثر است که ابن ندیم از او نام برده است.[۲]

    در فارسی، این کتاب افلاطون را با نام «قوانین» می‌شناسند.«این کتاب دارای نه مقاله است و فارابی در پایان کتاب گوید: مقالاتی از این کتاب باقی مانده که نسخه آن به دست ما نرسیده است و سپس گوید: در عدد مقالات این کتاب اختلاف است؛ برخی ده و برخی چهارده یاد کرده‌اند و ما به‎جز آن مقالاتی که یاد کردیم، به مقالات دیگر دست نیافتیم و کتاب با این جمله ختم می‌شود: «و هذا آخر كتاب النواميس للعظيم الأكبر الإلهي أفلاطون عليه أفضل السلام؛ تلخيص [الشيخ] المعلم الثاني أبي‎نصر محمد بن محمد بن طرخان قدس‎الله‌روحه‌العزيز».[۳]

    فارابی در ابتدای کتاب در دو صفحه‎ درباره این نوشته چنین توضیح می‌دهد: مایه تمایز انسان با حیوان در عقل اوست؛ عقلی که با مشاهده موارد تجربی به کلیات حکم می‌کند. کسی که تجربه بیشتری کسب کند، در انسانیت افضل و اکمل خواهد بود. البته خطا در تجربه را نباید از نظر دور داشت که در بحث مغالطات کتاب‌های منطقی درباره آن توضیح داده شده است. حکما کسانی هستند که در میان مردم، بیشترین مقدار از تجربه حقیقی را کسب می‌کنند. طبایع مردم بر این عادت کرده که پس از مشاهده تکرار چندباره امری از یک شخص، حکم به کلیت آن می‌کنند؛ مثلاًاگر کسی چند مرتبه راست بگوید، او را راستگو و کسی که چند مرتبه دروغ بگوید را دروغگو می‌خوانند. حکما چون از وجود چنین حالتی در انسان آگاه هستند، گاهی حالی از احوال را در موارد متعدد از خود بروز می‌دهند تا جایی که مردم آن امر را برای او دائمی بشمارند و سپس خلاف آن را بروز می‌دهند. این امر بر مردم پوشیده می‎ماند و در مورد آن به‎سان سابق حکم می‌کنند. فارابی در اینجا به شخصی مثال می‎زند که دروغ نمی‌گوید و بین مردم به زهد و تقوا شهره شده؛ از طرفی این شخص برای نجات جانش از تهدید سلطان مجبور به ترک شهر است. سلطان هم دستور جلب او را داده. او برای چاره این کار، لباس اهل بطالت را می‌پوشد و تنبوری در دست می‌گیرد و در ابتدای شب به سمت درب خروجی شهر می‌رود و در پاسخ پرسش دربان که شما کیستید؟ با حالت خنده‎آوری می‌گوید: من فلان زاهد هستم. دربان هم او را به تمسخر گرفته، متعرضش نمی‌شود و این‎گونه نجات می‎یابد.[۴]

    هدف فارابی از ارئه این مثال این است که بگوید: در بین مردم مشهور است که افلاطون حکیم، علومش را برای همه اظهار و کشف نمی‌کرد و به روش رمز، معماگونه و با کلی‌گویی و دشوارگویی این علم را از قرار گرفتن در دست غیر اهلش مصون می‌داشت تا آن را به ابتذال نکشند و به دست کسانی که قدرش را نمی‌دانند نیفتد و در غیر موضعش استفاده نشود. فارابی این روش افلاطون را می‌ستاید و می‌گوید: البته این کاری صحیح است، اما گاهی حکیم عمدا به آنچه در باطن دارد، تصریح می‌کند و شنونده یا خواننده از روی عادت فکر می‌کند که وی در این مورد هم رمزگونه صحبت می‌کند و غیر از آنچه را گفته اراده کرده است. این از اسرار کتاب حکیمی چون افلاطون است و کسی به تشخیص مواضع تصریح از رمزگونگی موفق می‌شود که در این صناعت (فلسفه) آموزش دیده و ماهر باشد. روش سخن افلاطون در «النواميس» چنین است و فارابی قصد دارد معانی مورد اشاره افلاطون در این کتاب را استخراج کند تا هم کمکی به خوانندگان این کتاب کرده باشد و هم کسانی را که مشقت درس خواندن را تحمل نکرده‌اند از این امر بی‌نیاز کند[۵].

    «فارابی به کتاب‌های اول، دوم، سوم و چهارم «قوانین»، همان گونه که در اختیار ما هستند، دسترسی داشته است و مطالب آن‎ها را به‎خوبی نقل کرده و مضامین آن‎ها را با قدری کم و زیاد در «تلخیص نوامیس» آورده و رعایت امانت را در ارائه آنها نموده و به متن افلاطون وفادار بوده است؛ اما ظاهراً کتاب‌های پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم «قوانین» آن‎گونه که در اختیار ما هست، به دست فارابی نرسیده بوده است؛ زیرا فارابی بخشی از مطالب آنها را به‎خوبی تلخیص کرده، بخشی را اصلاً طرح نکرده و نهایتاً در خلاصه هریک از این کتاب‌ها مطالبی را بیان نموده که افلاطون اصلاً به آنها اشاره نکرده است... به‎طور مثال کاملاً آشکار است که فارابی به کتاب هفتم قوانینی که در دسترس ماست، دسترسی نیافته؛ زیرا افلاطون در کتاب هفتم پیرامون آموزش و پرورش و تربیت کودکان صحبت می‌کند، اما فارابی مقاله هفتم «تلخیص» را به موضوع تذکره‌ها و یادداشت‎های مرجع اختصاص داده است. همچنین سه کتاب آخر، یعنی کتاب‌های دهم، یازدهم و دوازدهم اصلاً به دست فارابی نرسیده؛ زیرا کتاب «تلخیص»، صرفاً 9 مقاله دارد و به‎علاوه هیچ‎یک از مطالب این سه کتاب در «تلخیص نوامیس» دیده نمی‌شود»[۶].

    وضعیت کتاب

    واژه‎نامه یونانی - عربی کتاب در انتهای آن ذکر شده است.[۷].

    «تلخیص نوامیس افلاطون برای نخستین بار در سال 1952 در لندن به پیوست ترجمه‎ی لاتینی آن با عنوان: Alfarabius Compendium Legum Platonis به‎وسیله‎ی گابریلی در سلسله‎ی Plato Arabus چاپ شد و برای دومین بار در سال 1974 (1353ش)، با برخی از اصلاحات و توضیحات به‎وسیله‎ی عبدالرحمن بدوی در مجموعه‎ی «أفلاطون في الإسلام» در سلسله دانش ایرانی از انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه‎ی تهران (زیر نظر مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو) چاپ و منتشر گشت»[۸].

    پانویس

    1. ر.ک: کتاب، ص43
    2. ر.ک: راسخون
    3. ر.ک: همان؛ کتاب، ص43
    4. ر.ک: متن کتاب، ص3-4
    5. ر.ک: همان، ص4
    6. ایران داک
    7. ر.ک: کتاب، ص44-50
    8. راسخون

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. ایرانداک، «تطبیق موضوعی تلخیص نوامیس افلاطون فارابی، با قوانین افلاطون»، پایان‎نامه کارشناسی ارشد طاهره قانونی، راهنما: فتحعلی اکبری، مشاور: سعید بینای مطلق
    3. «نگاهی به رساله «نوامیس» افلاطون از دیدگاه فارابی»، ترجمه مهدی محقق، سایت راسخون

    وابسته‌ها

    أفلاطون في الإسلام

    دوره آثار افلاطون