المسايرة في علم الكلام و العقائد التوحيدية المنجية في الآخرة: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎پ' به 'ی‌پ')
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
    خط ۴۰: خط ۴۰:
    وی در این اثر از روش [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در کتاب «قواعد العقائد من إحياء علوم‎ الدين» - رساله‌ای‎ که در قدس شریف نوشته شده است و به همین جهت به رساله قدسیه اشتهار یافته و حاوی چهار رکن و در هر رکنی ده اصل آمده که در نهایت با فصلی که در آن از اسلام و ایمان بحث شده، خاتمه یافته است - پیروی کرده است؛ البته این کتاب مفصل‎تر از رساله غزالی بوده و خواننده را با اعتقادات ماتریدیه و اشاعره و مکاتب ناشناخته‌ای چون سمرقندیه آشنا می‌سازد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/10655/1/13 ر.ک: قاری، کمال‎الدین، ص13] </ref>.
    وی در این اثر از روش [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در کتاب «قواعد العقائد من إحياء علوم‎ الدين» - رساله‌ای‎ که در قدس شریف نوشته شده است و به همین جهت به رساله قدسیه اشتهار یافته و حاوی چهار رکن و در هر رکنی ده اصل آمده که در نهایت با فصلی که در آن از اسلام و ایمان بحث شده، خاتمه یافته است - پیروی کرده است؛ البته این کتاب مفصل‎تر از رساله غزالی بوده و خواننده را با اعتقادات ماتریدیه و اشاعره و مکاتب ناشناخته‌ای چون سمرقندیه آشنا می‌سازد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/10655/1/13 ر.ک: قاری، کمال‎الدین، ص13] </ref>.


    او در مقدمه کتاب، توضیح داده که نخست قصد داشته رساله مذکور از [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] را مختصر کند، ولی بعدا به خاطرش می‌گذرد که مطالبی را که مهم می‌داند، بر آن بیفزاید. وی به این کار مشغول شده و آن را ادامه می‌دهد، تا آنجا که از قصد اول خارج شده و کتاب مستقلی را می‎نگارد، ولی با همان سبک و سیاق رساله [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/4 ر.ک: مقدمه، ص4] </ref>.  
    او در مقدمه کتاب، توضیح داده که نخست قصد داشته رساله مذکور از [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] را مختصر کند، ولی بعدا به خاطرش می‌گذرد که مطالبی را که مهم می‌داند، بر آن بیفزاید. وی به این کار مشغول شده و آن را ادامه می‌دهد، تا آنجا که از قصد اول خارج شده و کتاب مستقلی را می‌نگارد، ولی با همان سبک و سیاق رساله [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/4 ر.ک: مقدمه، ص4] </ref>.  


    رکن اول کتاب در معرفت خداوند متعال است. در این رکن، علم به وجود خداوند و قدم و بقای او و اینکه جوهر و جسم و عرض نیست، جهت و مکان نداشته و دیده نمی‌شود، مطرح شده است؛ مثلاً نویسنده در اصل هفتم این رکن، جهت نداشتن خداوند را این‎گونه تبیین می‌کند: خداوند جهت ندارد؛ چراکه جهاتی که بالا و پایین و راست و چپ است، با پیدایش انسان و مانند او، که بر دو پا راه می‌روند، ایجاد می‌شود و فوق به معنای آن‎ چیزی است که محاذی سر اوست و در رابطه با موجوداتی که بر چهار پا یا شکم راه می‌روند، بالای پشت آنها را فوق می‌گویند؛ پس جهت امری اعتباری است؛ چراکه مورچه وقتی بر سقف راه می‌رود، فوق نسبت به آن، سمت زمین است؛ چراکه زمین به موازات پشت اوست و اگر هر موجودی مانند کره دایره‌ای باشد، هیچ‎یک از این جهات را نخواهد داشت. خداوند تعالی در ازل، درحالی‎که هیچ‎یک از موجودات نبوده‌اند، وجود داشته است؛ پس بوده، ولی نه در جهتی؛ وانگهی جهت‎دار بودن، یعنی متحیز بودن؛ درحالی‎که خداوند متحیز نیست؛ چراکه جوهر و جسم نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/16 ر.ک: متن کتاب، ص17-16] </ref>.  
    رکن اول کتاب در معرفت خداوند متعال است. در این رکن، علم به وجود خداوند و قدم و بقای او و اینکه جوهر و جسم و عرض نیست، جهت و مکان نداشته و دیده نمی‌شود، مطرح شده است؛ مثلاً نویسنده در اصل هفتم این رکن، جهت نداشتن خداوند را این‎گونه تبیین می‌کند: خداوند جهت ندارد؛ چراکه جهاتی که بالا و پایین و راست و چپ است، با پیدایش انسان و مانند او، که بر دو پا راه می‌روند، ایجاد می‌شود و فوق به معنای آن‎ چیزی است که محاذی سر اوست و در رابطه با موجوداتی که بر چهار پا یا شکم راه می‌روند، بالای پشت آنها را فوق می‌گویند؛ پس جهت امری اعتباری است؛ چراکه مورچه وقتی بر سقف راه می‌رود، فوق نسبت به آن، سمت زمین است؛ چراکه زمین به موازات پشت اوست و اگر هر موجودی مانند کره دایره‌ای باشد، هیچ‎یک از این جهات را نخواهد داشت. خداوند تعالی در ازل، درحالی‎که هیچ‎یک از موجودات نبوده‌اند، وجود داشته است؛ پس بوده، ولی نه در جهتی؛ وانگهی جهت‎دار بودن، یعنی متحیز بودن؛ درحالی‎که خداوند متحیز نیست؛ چراکه جوهر و جسم نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/16 ر.ک: متن کتاب، ص17-16] </ref>.  
    خط ۵۰: خط ۵۰:
    نویسنده مباحث دیگری چون موضوع حشر و نشر، سؤال نکیر و منکر، میزان، صراط، امامت و شروط آن را در رکن چهارم تحت عنوان سمعیات مطرح کرده است. وی در موضوع امامت، نصب امام را به‎لحاظ نقلی واجب می‌داند، نه عقلی. او خلفا را امامان برحق پس از رسول‎الله(ص) دانسته و با اشاره به اینکه شیعه معتقد به امامت [[امام على(ع)|علی(ع)]] است، تأکید می‌کند که اکثریت معتقدند که رسول‎الله(ص) نصی بر امامت احدی نداشته‌اند؛ بدین ‎معنا که امر به آن کرده باشند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/156 ر.ک: همان، ص156]</ref>.
    نویسنده مباحث دیگری چون موضوع حشر و نشر، سؤال نکیر و منکر، میزان، صراط، امامت و شروط آن را در رکن چهارم تحت عنوان سمعیات مطرح کرده است. وی در موضوع امامت، نصب امام را به‎لحاظ نقلی واجب می‌داند، نه عقلی. او خلفا را امامان برحق پس از رسول‎الله(ص) دانسته و با اشاره به اینکه شیعه معتقد به امامت [[امام على(ع)|علی(ع)]] است، تأکید می‌کند که اکثریت معتقدند که رسول‎الله(ص) نصی بر امامت احدی نداشته‌اند؛ بدین ‎معنا که امر به آن کرده باشند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/156 ر.ک: همان، ص156]</ref>.


    او برای امام پنج ویژگی را شرط می‌داند و هاشمی و معصوم بودن را به شیعه نسبت داده و از جمله شروط امامت نمی‌داند؛ حتی اعتقاد حنفیه مبنی بر شرط نبودن عدالت برای امام و صحیح بودن تقلید از فاسق را نیز می‌پذیرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/170 ر.ک: همان، ص170]</ref>‏ و در پایان آخرین اصل چنین می‎نویسد: «واجب است اطاعت از امام عادل یا فاجر هنگامی‌که مخالفت با شرع نکند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/172 ر.ک: همان، ص172]</ref>.  
    او برای امام پنج ویژگی را شرط می‌داند و هاشمی و معصوم بودن را به شیعه نسبت داده و از جمله شروط امامت نمی‌داند؛ حتی اعتقاد حنفیه مبنی بر شرط نبودن عدالت برای امام و صحیح بودن تقلید از فاسق را نیز می‌پذیرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/170 ر.ک: همان، ص170]</ref>‏ و در پایان آخرین اصل چنین می‌نویسد: «واجب است اطاعت از امام عادل یا فاجر هنگامی‌که مخالفت با شرع نکند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/172 ر.ک: همان، ص172]</ref>.  


    در خاتمه کتاب، موضوع ایمان و متعلقات و احکام آن مطرح شده است. به اعتقاد اشاعره، ایمان تنها تصدیق به قلب است. خوارج اطاعت را نیز شرط می‌دانند و گناهکار را کافر می‌خوانند؛ چراکه جزئی از ماهیت ایمان را دارا نیست. در این بین کرامیه معتقدند که تنها اقرار به زبان کافی است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/172 ر.ک: همان، ص172]</ref>.
    در خاتمه کتاب، موضوع ایمان و متعلقات و احکام آن مطرح شده است. به اعتقاد اشاعره، ایمان تنها تصدیق به قلب است. خوارج اطاعت را نیز شرط می‌دانند و گناهکار را کافر می‌خوانند؛ چراکه جزئی از ماهیت ایمان را دارا نیست. در این بین کرامیه معتقدند که تنها اقرار به زبان کافی است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39811/1/172 ر.ک: همان، ص172]</ref>.

    نسخهٔ ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۵۶

    ‏‏المسايرة في علم الكلام و العقائد التوحيدية المنجية في الآخرة
    المسايرة في علم الكلام و العقائد التوحيدية المنجية في الآخرة
    پدیدآورانابن همام، محمد بن عبدالواحد (نویسنده) عبدالحميد، محمد محيي‌الدين (محقق و معلق)
    ناشردار و مکتبة بيبليون
    مکان نشرلبنان - بيبلوس
    سال نشرمجلد1: 2005م,
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ‏المسايرة في علم الكلام و العقائد التوحيدية المنجية في الآخرة، تألیف کمال‎الدین محمد بن عبدالواحد سیواسی، مشهور به ابن همام، فقیه و عالم حنفی است. تاریخ وفات این شخصیت در ابتدای کتاب 681ق، ذکر شده که صحیح آن 861ق/1457م، است.

    محمد محی‎الدین عبدالحمید بر این اثر تعلیقه زده و آن را شرح کرده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر یک مقدمه در مبادی علم، چهار رکن و یک خاتمه است. آموزه‎های اعتقادی در این کتاب همانند بسیاری از آثار کلامی با ذکر مباحث توحید و صفات و افعال الهی در سه رکن اول و سایر مباحث تحت عنوان «سمعیات» در رکن چهارم مطرح شده است. هریک از ارکان کتاب در ضمن چند «اصل یا مبحث» تنظیم شده است.

    شیوه ارائه مباحث کتاب بدین ‎صورت است که متن مسایره در بالای صفحات و شرح عبدالحمید در ذیل صفحات ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    ابن همام در مقدمه کتاب، پس از اشاره به اینکه کتاب در چهار رکن تألیف خواهد شد، هریک از ارکان را مشتمل بر ده اصل می‌داند. به اشتمال ارکان کتاب بر ده اصل در ابتدای هر رکن نیز تصریح شده، اما جز در رکن اول در دیگر رکن‎های کتاب این موضوع محقق نشده است؛ به‎عنوان مثال رکن سوم کتاب مشتمل بر پنج اصل است.

    وی در این اثر از روش غزالی در کتاب «قواعد العقائد من إحياء علوم‎ الدين» - رساله‌ای‎ که در قدس شریف نوشته شده است و به همین جهت به رساله قدسیه اشتهار یافته و حاوی چهار رکن و در هر رکنی ده اصل آمده که در نهایت با فصلی که در آن از اسلام و ایمان بحث شده، خاتمه یافته است - پیروی کرده است؛ البته این کتاب مفصل‎تر از رساله غزالی بوده و خواننده را با اعتقادات ماتریدیه و اشاعره و مکاتب ناشناخته‌ای چون سمرقندیه آشنا می‌سازد[۱].

    او در مقدمه کتاب، توضیح داده که نخست قصد داشته رساله مذکور از غزالی را مختصر کند، ولی بعدا به خاطرش می‌گذرد که مطالبی را که مهم می‌داند، بر آن بیفزاید. وی به این کار مشغول شده و آن را ادامه می‌دهد، تا آنجا که از قصد اول خارج شده و کتاب مستقلی را می‌نگارد، ولی با همان سبک و سیاق رساله غزالی..[۲].

    رکن اول کتاب در معرفت خداوند متعال است. در این رکن، علم به وجود خداوند و قدم و بقای او و اینکه جوهر و جسم و عرض نیست، جهت و مکان نداشته و دیده نمی‌شود، مطرح شده است؛ مثلاً نویسنده در اصل هفتم این رکن، جهت نداشتن خداوند را این‎گونه تبیین می‌کند: خداوند جهت ندارد؛ چراکه جهاتی که بالا و پایین و راست و چپ است، با پیدایش انسان و مانند او، که بر دو پا راه می‌روند، ایجاد می‌شود و فوق به معنای آن‎ چیزی است که محاذی سر اوست و در رابطه با موجوداتی که بر چهار پا یا شکم راه می‌روند، بالای پشت آنها را فوق می‌گویند؛ پس جهت امری اعتباری است؛ چراکه مورچه وقتی بر سقف راه می‌رود، فوق نسبت به آن، سمت زمین است؛ چراکه زمین به موازات پشت اوست و اگر هر موجودی مانند کره دایره‌ای باشد، هیچ‎یک از این جهات را نخواهد داشت. خداوند تعالی در ازل، درحالی‎که هیچ‎یک از موجودات نبوده‌اند، وجود داشته است؛ پس بوده، ولی نه در جهتی؛ وانگهی جهت‎دار بودن، یعنی متحیز بودن؛ درحالی‎که خداوند متحیز نیست؛ چراکه جوهر و جسم نیست[۳].

    رکن دوم به صفات الهی اختصاص دارد؛ به‎عنوان مثال خداوند متعال سمیع و بصیر است، بدون نیاز به چشم و گوش. همچنان‎که علیم است، بدون نیاز به مغز و قلب. خطورات و اوهام پنهانی در برابر دیدگان اوست و صدای گام‎های مورچه بر صخره خشک را می‌شنود؛ چراکه این دو از صفات کمالیه هستند که اتصاف خداوند به آنها شایسته‎تر از اتصاف مخلوق به آنهاست.[۴].

    در رکن سوم، موضوع افعال الهی مطرح شده است. نویسنده پیش از ورود به این موضوع، مسئله اختلاف مشایخ حنفیه و اشاعره در صفات افعال (صفات دال بر نوعی تأثیر که به اعتبار اسماء آثارشان، اسمایی غیر از اسم قدرت دارند و جامع همه آنها اسم «تکوین» است؛ مثلاًاگر آن اثر، «مخلوق» باشد، اسم، «خالق» و صفت، «خلق» خواهد بود و...)را مطرح کرده است. مشایخ حنفی متأخر معتقدند که صفات فعل، صفاتی قدیم و زائد بر صفات متقدم (علم، قدمت، ابدیت، جسم نبودن و...) هستند. اشاعره معتقدند که صفت «تکوین»، با همه فصولش، چیزی جز صفت «قدرت» به اعتبار تعلق آن به متعلقی خاص نیست؛ بنابراین «تخلیق»، همان «قدرت» است به اعتبار تعلق آن به «مخلوق» و..[۵].

    نویسنده مباحث دیگری چون موضوع حشر و نشر، سؤال نکیر و منکر، میزان، صراط، امامت و شروط آن را در رکن چهارم تحت عنوان سمعیات مطرح کرده است. وی در موضوع امامت، نصب امام را به‎لحاظ نقلی واجب می‌داند، نه عقلی. او خلفا را امامان برحق پس از رسول‎الله(ص) دانسته و با اشاره به اینکه شیعه معتقد به امامت علی(ع) است، تأکید می‌کند که اکثریت معتقدند که رسول‎الله(ص) نصی بر امامت احدی نداشته‌اند؛ بدین ‎معنا که امر به آن کرده باشند[۶].

    او برای امام پنج ویژگی را شرط می‌داند و هاشمی و معصوم بودن را به شیعه نسبت داده و از جمله شروط امامت نمی‌داند؛ حتی اعتقاد حنفیه مبنی بر شرط نبودن عدالت برای امام و صحیح بودن تقلید از فاسق را نیز می‌پذیرد[۷]‏ و در پایان آخرین اصل چنین می‌نویسد: «واجب است اطاعت از امام عادل یا فاجر هنگامی‌که مخالفت با شرع نکند»[۸].

    در خاتمه کتاب، موضوع ایمان و متعلقات و احکام آن مطرح شده است. به اعتقاد اشاعره، ایمان تنها تصدیق به قلب است. خوارج اطاعت را نیز شرط می‌دانند و گناهکار را کافر می‌خوانند؛ چراکه جزئی از ماهیت ایمان را دارا نیست. در این بین کرامیه معتقدند که تنها اقرار به زبان کافی است.[۹].

    نویسنده با بررسی مفصل موضوع ایمان به مسائل مختلفی پیرامون آن اشاره می‌کند؛ از جمله در مسئله چهارم این شبهه را پاسخ می‎‎دهد که آیا ایمان با خواب، غفلت، بی‎هوشی و مرگ باقی خواهد ماند؟[۱۰].

    وضعیت کتاب

    در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، نام کتاب، «المسايرة في العقائد المنجية في الآخرة» ذکر شده است. این اثر یک بار در سال 1904م، در دهلی و بار دیگر همراه با شرح کمال‎الدین ابن ابی‌شریف موسوم به «المسامرة و حواشي ابن قطلوبغا» در 1317ق، در بولاق مصر و سپس به‎طور جداگانه در 1347ق، در مصر به چاپ رسیده است.[۱۱]. شرح کمال‎الدین محمد بن محمد شافعی در سال 1425ق (2004م)، با عنوان «المسامرة شرح المسايرة» منتشر گردید.

    فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. عبدالمجید لبان، تعلیقه‌ای بر کتاب نوشته و از محقق اثر محی‎الدین عبدالحمید تجلیل کرده؛ این تعلیقه، پس از فهرست کتاب آمده است.[۱۲].

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. مؤذن جامی، محمدهادی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج5، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1378.
    3. قاری، کمال‎الدین؛ معمیش، عزالدین، مقدمه «المسامرة شرح المسايرة في العقائد المنجية في الآخرة»، تألیف ابن همام حنفی، بیروت، المكتبة العصرية للطباعة و النشر، الطبعة الأولی، 1425ق.

    وابسته‌ها

    المسامرة شرح المسایرة