۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
مبحث «علم خداوند»، از مباحث پیچیده و پرگفتگوی «الهیات به معنای اخص» است. شک نیست کـه مـا مـأمور رسیدن به کنه ذات و صفات خدا و درک آن نیستیم و اساساً این امر خارج از توان انسان است، ولی مـأمور به کسب معرفت در این امور از راه الهامگیری عقل از کتاب و سنت هستیم و چنین نیست که در کـسب معرفت نسبت به ذات و صـفات خـداوند صرفاً باید مقلد و متعبد باشیم. در باب صفات خداوند، برخی گفتهاند چون شناخت ما از صفات حق از روی صفات انسانهاست، بنابراین ما خدا را از انسانها قیاس میگیریم و در واقع خدا را به انسان تشبیه میکنیم و خـداوند از چنین تشبیهی که تشبیه خالق به مخلوق و نامتناهی به متناهی است، منزه است؛ '''ليس كمثله شيء''' (الشوری: 11)؛ پس باید راه تنزیه را بپوییم. حداکثر این است که اگر صفات ثبوتی را بـه کـار میبریم آنها را بهنحو سلبی تأویل کنیم<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16624/344 ر.ک: مطهری، علی، ص344]</ref>. | مبحث «علم خداوند»، از مباحث پیچیده و پرگفتگوی «الهیات به معنای اخص» است. شک نیست کـه مـا مـأمور رسیدن به کنه ذات و صفات خدا و درک آن نیستیم و اساساً این امر خارج از توان انسان است، ولی مـأمور به کسب معرفت در این امور از راه الهامگیری عقل از کتاب و سنت هستیم و چنین نیست که در کـسب معرفت نسبت به ذات و صـفات خـداوند صرفاً باید مقلد و متعبد باشیم. در باب صفات خداوند، برخی گفتهاند چون شناخت ما از صفات حق از روی صفات انسانهاست، بنابراین ما خدا را از انسانها قیاس میگیریم و در واقع خدا را به انسان تشبیه میکنیم و خـداوند از چنین تشبیهی که تشبیه خالق به مخلوق و نامتناهی به متناهی است، منزه است؛ '''ليس كمثله شيء''' (الشوری: 11)؛ پس باید راه تنزیه را بپوییم. حداکثر این است که اگر صفات ثبوتی را بـه کـار میبریم آنها را بهنحو سلبی تأویل کنیم<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/16624/344 ر.ک: مطهری، علی، ص344]</ref>. | ||
نویسنده در ششمین باب کتاب، به این موضوع پرداخته و چنین | نویسنده در ششمین باب کتاب، به این موضوع پرداخته و چنین مینویسد: بسیاری از فلاسفه چنین تصور کردهاند که منظور از عبارت «خداوند تنها به ذات خود علم دارد»، آن است که خداوند به غیر خود عالم نیست. برخی دیگر که از اتصاف خداوند به صفت عالم نبودن به غیر خود پرهیز کرده و آن را بزرگ شمردهاند، چنین تصور کردهاند که خداوند عالم به کلیات است نه جزئیات. گروهی دیگر خداوند را عالم به کلیات و جزئیات به علم کلی میدانستهاند. این قول سوم نزدیکترین گفتار به حق است، اما دو قول دیگر اشتباهی آشکار و جهل به صفات باری جل جلاله و سوء تفسیر از کلام قدمای فلاسفه است. وی سپس برای این کلام چهار معنا ذکر کرده و به بررسی آنها پرداخته است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/107 ر.ک: همان، ص108-107]</ref>. | ||
در آخرین باب کتاب، موضوع حیات نفس ناطقه بعد از مفارقت از جسم مطرح شده است. ابن سید ابتدا نفوس سهگانه را به سه بخش نباتی، حیوانی و ناطقه تقسیم میکند، سپس عدم نفس نباتی و حیوانی را پس از مرگ مورد اتفاق فلاسفه و عدم نفس ناطقه که عاقل و ممیز است را اختلافی میداند. گروهی از فلاسفه تصور کردهاند که نفس ناطقه نیز با فراقت از جسم مانند نفس نباتی و حیوانی معدوم میشود. گروهی نیز مانند سقراط و ارسطو و افلاطون قائل به وجود آن پس از مرگ شدهاند. همه شرایع نیز بر این موضوع دلالت دارند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/123 ر.ک: همان، ص123]</ref>. | در آخرین باب کتاب، موضوع حیات نفس ناطقه بعد از مفارقت از جسم مطرح شده است. ابن سید ابتدا نفوس سهگانه را به سه بخش نباتی، حیوانی و ناطقه تقسیم میکند، سپس عدم نفس نباتی و حیوانی را پس از مرگ مورد اتفاق فلاسفه و عدم نفس ناطقه که عاقل و ممیز است را اختلافی میداند. گروهی از فلاسفه تصور کردهاند که نفس ناطقه نیز با فراقت از جسم مانند نفس نباتی و حیوانی معدوم میشود. گروهی نیز مانند سقراط و ارسطو و افلاطون قائل به وجود آن پس از مرگ شدهاند. همه شرایع نیز بر این موضوع دلالت دارند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/28748/1/123 ر.ک: همان، ص123]</ref>. |
ویرایش