رساله سعدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۷: خط ۴۷:
ایشان در ادامه این سیر به مخالفان فلسفه اشاره می‌کنند؛ کسانی چون غزالی که با تألیف کتاب تهافت الفلاسفة، سعی در تکفیر فیلسوفان داشت<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. نویسنده در این‎باره می‌گوید: مخالفان فلسفه برای محکوم کردن اندیشه‎های فلسفی به هر وسیله‌ای متوسل می‌شدند؛ گاه بر تعبیرات و تفسیرات فلاسفه خرده می‌گرفتند و می‌گفتند: مثلاً فلاسفه از تعبیرات قرآنی معانی‌ای را اراده می‌کنند که مقصود و مراد صاحب وحی نبوده است..<ref>همان، صفحه نوزده</ref> و این نکوهش به آنجا کشید که می‌گفتند: واژه فلسفه، مرکب از «فل» به معنای کندی و «سفه» به معنای نادانی است.<ref>ر.ک: همان</ref>. دانشمندان اهل سنت و جماعت، فلسفه یونان را مقابل با قرآن قرار دادند و کتاب‎هایی در این‎باره نوشتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>. در این میان بسیاری از دانشمندان کوشیدند تا این شکاف میان دین و فلسفه را از بین ببرند، ولی موفق نشدند؛ از جمله آنان ناصرخسرو قبادیانی بود که کتاب «جامع الحكمتين» را نگاشت تا میان دو حکمت، یعنی حکمت شرعیه و حکمت عقلیه آشتی دهد... در غرب جهان اسلام نیز ابن رشد اندلسی کوشید... ولی او هم در این راه توفیقی به دست نیاورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‎ویک</ref>.
ایشان در ادامه این سیر به مخالفان فلسفه اشاره می‌کنند؛ کسانی چون غزالی که با تألیف کتاب تهافت الفلاسفة، سعی در تکفیر فیلسوفان داشت<ref>ر.ک: همان، صفحه هجده</ref>. نویسنده در این‎باره می‌گوید: مخالفان فلسفه برای محکوم کردن اندیشه‎های فلسفی به هر وسیله‌ای متوسل می‌شدند؛ گاه بر تعبیرات و تفسیرات فلاسفه خرده می‌گرفتند و می‌گفتند: مثلاً فلاسفه از تعبیرات قرآنی معانی‌ای را اراده می‌کنند که مقصود و مراد صاحب وحی نبوده است..<ref>همان، صفحه نوزده</ref> و این نکوهش به آنجا کشید که می‌گفتند: واژه فلسفه، مرکب از «فل» به معنای کندی و «سفه» به معنای نادانی است.<ref>ر.ک: همان</ref>. دانشمندان اهل سنت و جماعت، فلسفه یونان را مقابل با قرآن قرار دادند و کتاب‎هایی در این‎باره نوشتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست</ref>. در این میان بسیاری از دانشمندان کوشیدند تا این شکاف میان دین و فلسفه را از بین ببرند، ولی موفق نشدند؛ از جمله آنان ناصرخسرو قبادیانی بود که کتاب «جامع الحكمتين» را نگاشت تا میان دو حکمت، یعنی حکمت شرعیه و حکمت عقلیه آشتی دهد... در غرب جهان اسلام نیز ابن رشد اندلسی کوشید... ولی او هم در این راه توفیقی به دست نیاورد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست و بیست‎ویک</ref>.


دانشمندان شیعی ایران برای رفع این نفرت و زدودن این زنگ از چهره فلسفه یونان سعی وافری نمودند که از جمله می‎توان از علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی و امام خمینی(ره) نام برد. اینان وارث علم گذشتگان خود بودند؛ همان گذشتگانی که ابتکار تطهیر فلسفه و تحبیب فلاسفه را عهده‎دار گردیدند که از میان آنان می‎توان از میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی و ملا هادی سبزواری نام برد. این فیلسوفان کلمه «فلسفه» را به کلمه «حکمت» تبدیل کردند که هم نفرت یونانی بودن از آن کنار زده گردد و هم تعبیر قرآنی که مورد احترام هر مسلمانی است برای آن علم به‎کار برده شود<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎ودو</ref>. اینان برای هر فیلسوفی یک منبع الهی را جستجو کردند و علم حکما را به علم انبیا متصل نمودند و کوشیدند تا برای مطالب فلسفی و عقلی از قرآن، سنت نبوی، نهج‎ البلاغه، صحیفه سجادیه و سخنان ائمه اطهار استشهاد نمایند<ref>ر.ک: همان صفحه بیست‎وسه</ref>. لازم به ذکر است که توجه حکمای متأخر مانند نراقی به متقدمان، به معنی آن نیست که اینان خو را دست‎بسته تسلیم آنان می‌کردند و یا گفته آنان را تکرار می‎نمودند، بلکه گفتار گذشتگان را منبع و اصل اندیشه خود قرار می‌دادند و جای‎جای، بر افکار آنان خرده می‌گرفتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وپنج</ref>.
دانشمندان شیعی ایران برای رفع این نفرت و زدودن این زنگ از چهره فلسفه یونان سعی وافری نمودند که از جمله می‎توان از علامه طباطبایی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمدتقی آملی و امام خمینی(ره) نام برد. اینان وارث علم گذشتگان خود بودند؛ همان گذشتگانی که ابتکار تطهیر فلسفه و تحبیب فلاسفه را عهده‎دار گردیدند که از میان آنان می‎توان از میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی و ملا هادی سبزواری نام برد. این فیلسوفان کلمه «فلسفه» را به کلمه «حکمت» تبدیل کردند که هم نفرت یونانی بودن از آن کنار زده گردد و هم تعبیر قرآنی که مورد احترام هر مسلمانی است برای آن علم به‎کار برده شود<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎ودو</ref>. اینان برای هر فیلسوفی یک منبع الهی را جستجو کردند و علم حکما را به علم انبیا متصل نمودند و کوشیدند تا برای مطالب فلسفی و عقلی از قرآن، سنت نبوی، نهج‎ البلاغه، صحیفه سجادیه و سخنان ائمه اطهار استشهاد نمایند<ref>ر.ک: همان صفحه بیست‎وسه</ref>. لازم به ذکر است که توجه حکمای متأخر مانند نراقی به متقدمان، به معنی آن نیست که اینان خو را دست‎بسته تسلیم آنان می‌کردند و یا گفته آنان را تکرار می‌نمودند، بلکه گفتار گذشتگان را منبع و اصل اندیشه خود قرار می‌دادند و جای‎جای، بر افکار آنان خرده می‌گرفتند<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وپنج</ref>.


[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] - ‎که خود رئیس همایش بین‎المللی قرطبه و اصفهان را عهده‎دار بوده - ‎در ادامه درباره هدف و انگیزه این همایش سخن به میان می‎آورد و کتب و آثاری را که به این مناسبت منتشر شده است، نام می‎برد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وهفت - سی</ref>.
[[محقق، مهدی|مهدی محقق]] - ‎که خود رئیس همایش بین‎المللی قرطبه و اصفهان را عهده‎دار بوده - ‎در ادامه درباره هدف و انگیزه این همایش سخن به میان می‎آورد و کتب و آثاری را که به این مناسبت منتشر شده است، نام می‎برد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیست‎وهفت - سی</ref>.
خط ۵۴: خط ۵۴:
روش مترجم در این اثر چنین است که ابتدا بخشی از متن کتاب «الرسالة السعدية» را آورده و ترجمه را بلافاصله در ذیل آن قید نموده است. همان ‎طور که می‌دانیم مترجم کتاب، [[واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین|سلطان حسین استرآبادی]] (994-1094ق) از عالمان قرن یازدهم هجری است؛ پس ادبیات این نوشتار، مربوط به آن زمان است و نیز از آنجا که ترجمه وی، تحت‎اللفظی است، چندان روان و ساده نیست.
روش مترجم در این اثر چنین است که ابتدا بخشی از متن کتاب «الرسالة السعدية» را آورده و ترجمه را بلافاصله در ذیل آن قید نموده است. همان ‎طور که می‌دانیم مترجم کتاب، [[واعظ استرآبادی، سلطان‌حسین|سلطان حسین استرآبادی]] (994-1094ق) از عالمان قرن یازدهم هجری است؛ پس ادبیات این نوشتار، مربوط به آن زمان است و نیز از آنجا که ترجمه وی، تحت‎اللفظی است، چندان روان و ساده نیست.


[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]]، در «البحث الخامس» می‎نویسد: «الثاني: أن أفعالنا تقع بحسب قصورنا و دواعينا و تنتفي بحسب كراهتنا و صوارفنا؛ فإنا إذا أردنا بالحركة يمنة أوجدناها كذلك، لا يسرة و إذا أردنا الصعود وقع، لا النزول و إذا أردنا الأکل وقع، لا الشرب و هذا الحكم كله ضروري و لو كانت الأفعال صادرة من الله لم يكن كذلك؛ بل جاز أن يقع و إن كرهناها و أن لا يقع و إن أردناها».
[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]]، در «البحث الخامس» می‌نویسد: «الثاني: أن أفعالنا تقع بحسب قصورنا و دواعينا و تنتفي بحسب كراهتنا و صوارفنا؛ فإنا إذا أردنا بالحركة يمنة أوجدناها كذلك، لا يسرة و إذا أردنا الصعود وقع، لا النزول و إذا أردنا الأکل وقع، لا الشرب و هذا الحكم كله ضروري و لو كانت الأفعال صادرة من الله لم يكن كذلك؛ بل جاز أن يقع و إن كرهناها و أن لا يقع و إن أردناها».


مترجم این متن را چنین ترجمه نموده است: «دوم: از وجوهات مذهب حق آنکه افعال ما واقع می‌شود به‎حسب قصدها و داعیه‎های ما و منتفی می‌گردد به‎حسب کراهت‎ها و موانع ما.
مترجم این متن را چنین ترجمه نموده است: «دوم: از وجوهات مذهب حق آنکه افعال ما واقع می‌شود به‎حسب قصدها و داعیه‎های ما و منتفی می‌گردد به‎حسب کراهت‎ها و موانع ما.
خط ۶۹: خط ۶۹:
# برای تسهیل در استفاده، از نسخه اساس برای آن دسته از مخاطبانی که امکان دسترسی به آن را دارند، شماره برگ‎ها در داخل علامت / / مشخص و از حروف A و B برای تعیین صفحات استفاده شد.
# برای تسهیل در استفاده، از نسخه اساس برای آن دسته از مخاطبانی که امکان دسترسی به آن را دارند، شماره برگ‎ها در داخل علامت / / مشخص و از حروف A و B برای تعیین صفحات استفاده شد.
# شماره آیات و نام سور در بخش پایانی کتاب در قسمت نمایه‎ها درج شد.
# شماره آیات و نام سور در بخش پایانی کتاب در قسمت نمایه‎ها درج شد.
# منابع روایت‎های موجود در متن با استفاده از لوح فشرده «المعجم الفقهي»، استخراج گردید و در بخش پی‎نوشت‎ها ثبت شد. ذکر این نکته ضروری است که در موردی که روایتی در منابع متعدد وجود داشت، به درج بعضی از آن‎ها بسنده شد.
# منابع روایت‎های موجود در متن با استفاده از لوح فشرده «المعجم الفقهي»، استخراج گردید و در بخش پی‌نوشت‎ها ثبت شد. ذکر این نکته ضروری است که در موردی که روایتی در منابع متعدد وجود داشت، به درج بعضی از آن‎ها بسنده شد.
# پس از پایان هر روایت در متن شماره‌ای داخل دو قلاب قرار دارد که راهنمای یافتن مأخذ آن روایت در بخش پی‎نوشت‎ها است.
# پس از پایان هر روایت در متن شماره‌ای داخل دو قلاب قرار دارد که راهنمای یافتن مأخذ آن روایت در بخش پی‌نوشت‎ها است.
# علائم «+» و «-» در پاورقی‎ها برای بیان افزوده‎ها و کاستی‎هاست.
# علائم «+» و «-» در پاورقی‎ها برای بیان افزوده‎ها و کاستی‎هاست.
# تحقیق این اثر در سال 1374ش، به پایان رسیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه چهل‎وهفت و چهل‎وهشت</ref>.
# تحقیق این اثر در سال 1374ش، به پایان رسیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه چهل‎وهفت و چهل‎وهشت</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش