تفسير القاسمي: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎گ' به 'ی‌گ')
خط ۲۹: خط ۲۹:


==سخن بزرگان پیرامون کتاب==
==سخن بزرگان پیرامون کتاب==
امیرشکیب ارسلان که خود از بزرگان ادبا و محققان معاصر سوریه است، در تفریظ بر کتاب «قواعد التحديث» [[قاسمی، جمال‌الدین|قاسمی]] می‎گوید: «من به همه جوانان مسلمان که می‌خواهند شریعت اسلام را به‎نحوی دریابند که دلشان بپسندد و عقلشان بپذیرد، سفارش می‌کنم که هیچ‎چیز را بر مطالعه آثار [[قاسمی، جمال‌الدین|مرحوم شیخ جمال‎الدین قاسمی]] مقدم ندارند» و [[محمد رشید رضا|محمد رشیدرضا]]، در یکی از شماره‎های مجله المنار می‎گوید: «او علامه شام و نادره ایام و احیاگر معارف اسلام و سنت، به علم و عمل و تعلیم و تهذیب و تألیف و حلقه رابطی است بین میراث شکوهمند پیشینیان و ترقی‌خواهی جدید که مقتضای زمان است»<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.
امیرشکیب ارسلان که خود از بزرگان ادبا و محققان معاصر سوریه است، در تفریظ بر کتاب «قواعد التحديث» [[قاسمی، جمال‌الدین|قاسمی]] می‌گوید: «من به همه جوانان مسلمان که می‌خواهند شریعت اسلام را به‎نحوی دریابند که دلشان بپسندد و عقلشان بپذیرد، سفارش می‌کنم که هیچ‎چیز را بر مطالعه آثار [[قاسمی، جمال‌الدین|مرحوم شیخ جمال‎الدین قاسمی]] مقدم ندارند» و [[محمد رشید رضا|محمد رشیدرضا]]، در یکی از شماره‎های مجله المنار می‌گوید: «او علامه شام و نادره ایام و احیاگر معارف اسلام و سنت، به علم و عمل و تعلیم و تهذیب و تألیف و حلقه رابطی است بین میراث شکوهمند پیشینیان و ترقی‌خواهی جدید که مقتضای زمان است»<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۴۵: خط ۴۵:
غالب تحقیقات نویسنده عمیقاً مستند بوده و منابع فکری او وسیع و متنوع است و حتی باآنکه اهل سنت است، از تحقیقات معتزله و شیعه امامیه و زیدیه هم غافل نبوده و گاه آنها را نقل و گاهی نقد هم می‌کند. در مقدمه پرمایه و بسیار محققانه‌ای که در قرآن‎شناسی و تفسیرپژوهی و مقدمات و لوازم تفسیر و صفات و شرایط مفسر نگاشته است، از تفسیر طبری، زمخشری، راغب اصفهانی، فخر رازی، ابن کثیر دمشقی، ابن قیم، ابوحیان اندلسی، ابن عطیه اندلسی، قرطبی، بیضاوی، ابوالسعود، بعضی مفسران شیعه و زیدیه و برهان‎الدین بقاعی و سرانجام از مفسر بزرگ معاصر و مقتدای خویش عبده، فراوان نقل کرده است. همچنین اشاره به آثار و آرای شافعی، ابن سعد، واقدی، فراء، قاضی عبدالجبار (که همانند زمخشری از بزرگان معتزله است)، ابن حزم، شهرستانی صاحب ملل و نحل، عکبری، ابن المنیر اسکندری، ابن حجر عسقلانی و به‎ویژه ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و سیوطی بسیار دارد<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.
غالب تحقیقات نویسنده عمیقاً مستند بوده و منابع فکری او وسیع و متنوع است و حتی باآنکه اهل سنت است، از تحقیقات معتزله و شیعه امامیه و زیدیه هم غافل نبوده و گاه آنها را نقل و گاهی نقد هم می‌کند. در مقدمه پرمایه و بسیار محققانه‌ای که در قرآن‎شناسی و تفسیرپژوهی و مقدمات و لوازم تفسیر و صفات و شرایط مفسر نگاشته است، از تفسیر طبری، زمخشری، راغب اصفهانی، فخر رازی، ابن کثیر دمشقی، ابن قیم، ابوحیان اندلسی، ابن عطیه اندلسی، قرطبی، بیضاوی، ابوالسعود، بعضی مفسران شیعه و زیدیه و برهان‎الدین بقاعی و سرانجام از مفسر بزرگ معاصر و مقتدای خویش عبده، فراوان نقل کرده است. همچنین اشاره به آثار و آرای شافعی، ابن سعد، واقدی، فراء، قاضی عبدالجبار (که همانند زمخشری از بزرگان معتزله است)، ابن حزم، شهرستانی صاحب ملل و نحل، عکبری، ابن المنیر اسکندری، ابن حجر عسقلانی و به‎ویژه ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و سیوطی بسیار دارد<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین]</ref>.


همچنین ازآنجاکه در حدیث‎شناسی دست دارد، صفحه‌ای از تفسیر عظیمش نیست که حدیثی در آن نباشد و بیشتر به احادیثی که در مجامیع بخاری، مسلم، ابن حنبل و مالک بن انس و ابن حیان نقل شده، اعتنا دارد. نویسنده در لغت هم صاحب‎نظر است و محتاط و مستند سخن می‎گوید و غالباً ً به «صحاح» جوهری و «قاموس‎ المحيط» و شرح آن استناد می‌کند. در قرائت نیز، غالباً ً به قرائات متواتره اعتماد می‌کند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
همچنین ازآنجاکه در حدیث‎شناسی دست دارد، صفحه‌ای از تفسیر عظیمش نیست که حدیثی در آن نباشد و بیشتر به احادیثی که در مجامیع بخاری، مسلم، ابن حنبل و مالک بن انس و ابن حیان نقل شده، اعتنا دارد. نویسنده در لغت هم صاحب‎نظر است و محتاط و مستند سخن می‌گوید و غالباً ً به «صحاح» جوهری و «قاموس‎ المحيط» و شرح آن استناد می‌کند. در قرائت نیز، غالباً ً به قرائات متواتره اعتماد می‌کند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.


وی نگرش سلفی دارد و به علت فضل فراوانش، تمایل وهابی‎گری در او چندان ظاهر نیست، بلکه بیشتر اشعری‎گرا و اهل حدیث است. اشعری‎گری او پیشرفته است و غالباً ً در جنب و جوار گرایش‎های نقلی او، گرایش‎های عقلی هم مشهور است. غالب منابع فکری و موارد نقل و نقد او، چنان که اشاره کردیم، آثار قدماست و از معاصران فقط به عبده که «الأستاذ الحكيم» می‌نامدش اعتنا دارد و این اعتنا و علاقه تا به‎حدی است که ده صفحه از مقدمه تفسیر عبده را در مقدمه تفسیر خویش درج می‌کند. گرایش علمی -‎ علم به معنای جدید کلمه - ‎در او چندان قوی نیست، بلکه به‎ندرت مشهود است و فقط در فصلی از مقدمه به تطبیق بعضی از یافته‎های نجومی جدید با آیات قرآن می‌پردازد و این موارد در اثر او، فوق‎العاده کمیاب است<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
وی نگرش سلفی دارد و به علت فضل فراوانش، تمایل وهابی‌گری در او چندان ظاهر نیست، بلکه بیشتر اشعری‌گرا و اهل حدیث است. اشعری‌گری او پیشرفته است و غالباً ً در جنب و جوار گرایش‎های نقلی او، گرایش‎های عقلی هم مشهور است. غالب منابع فکری و موارد نقل و نقد او، چنان که اشاره کردیم، آثار قدماست و از معاصران فقط به عبده که «الأستاذ الحكيم» می‌نامدش اعتنا دارد و این اعتنا و علاقه تا به‎حدی است که ده صفحه از مقدمه تفسیر عبده را در مقدمه تفسیر خویش درج می‌کند. گرایش علمی -‎ علم به معنای جدید کلمه - ‎در او چندان قوی نیست، بلکه به‎ندرت مشهود است و فقط در فصلی از مقدمه به تطبیق بعضی از یافته‎های نجومی جدید با آیات قرآن می‌پردازد و این موارد در اثر او، فوق‎العاده کمیاب است<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.


باری تفسیر قاسمی به سبک و سیاق تفاسیر قدیم است و در میان همه تفاسیر جدید (قرن چهاردهمی) که مطرح شده، فقط دو تفسیر است که دقیقاً منطق و متانت علمی قدیمی دارد: یکی همین تفسیر و دیگر تفسیر گران‎قدر «الميزان» که البته پرداختن به مسائل اجتماعی در هر دوی این تفاسیر تا حد معقول و معتنابهی است<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
باری تفسیر قاسمی به سبک و سیاق تفاسیر قدیم است و در میان همه تفاسیر جدید (قرن چهاردهمی) که مطرح شده، فقط دو تفسیر است که دقیقاً منطق و متانت علمی قدیمی دارد: یکی همین تفسیر و دیگر تفسیر گران‎قدر «الميزان» که البته پرداختن به مسائل اجتماعی در هر دوی این تفاسیر تا حد معقول و معتنابهی است<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
برای آشنایی با سبک و نوع تفسیر قاسمی، به نمونه ای از آرای تفسیری او اشاره می‎شود. وی در تفسیر سوره فاتحه چنین می‌نویسد: بعضی از سلف گفته‌اند فاتحه رمز اصلی و جان و جوهر قرآن است و رمز فاتحه همانا کلمه '''إياك نعبد و إياك نستعين'''(فاتحه: 5) است؛ چه، بخش اول این آیه، تبری از شرک است و بخش دوم آن، تبری از حول و قوه شخصی و تفویض و توکل کلی بر خداوند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
برای آشنایی با سبک و نوع تفسیر قاسمی، به نمونه ای از آرای تفسیری او اشاره می‎شود. وی در تفسیر سوره فاتحه چنین می‌نویسد: بعضی از سلف گفته‌اند فاتحه رمز اصلی و جان و جوهر قرآن است و رمز فاتحه همانا کلمه '''إياك نعبد و إياك نستعين'''(فاتحه: 5) است؛ چه، بخش اول این آیه، تبری از شرک است و بخش دوم آن، تبری از حول و قوه شخصی و تفویض و توکل کلی بر خداوند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.


وی تفسیر آیه نهم از سوره بقره: '''يخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يشْعُرُونَ''' را چنین آغاز می‌کند: کاشانی گوید: مخادعه یا نیرنگ، به‎کار بردن نیرنگ از هر دو سو است و نیرنگ، عبارت است از ظاهر ساختن خیر و پنهان داشتن شر. مراد از خدعه خداوند، خدعه رسول است؛ چراکه در جای خود محرز است که '''مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ''' (نساء: 80). آری خدعه آنها به خداوند و مؤمنین، در اظهار ایمان و دوستی و پنهان داشتن کفر و دشمنی است. خدعه خداوند و مؤمنین به آنها، مسالمت و پیشنهاد احکام اسلام به آنهاست و محترم شمردن مال و جان آنان و نظایر آن و درعین‎حال ذخیره کردن عذاب الیم و سرانجام وخیم و سوء عاقبت و بی‎آبرویی دنیوی با افشاگری‎های وحیانی، یعنی خبر دادن خداوند از طریق وحی به سوء نیت و مافي‎الضمير آنان. اما فرق این دو گونه خدعه یا نیرنگ در این است که نیرنگ آنان فقط به خودشان بازمی‎گردد؛ چه، مایه خسران و زیان جانی و سختی کشیدن و وِزر و وبال انداختن و ظلم و ظلمت‎افزایی و کفر و نفاق و خودویرانگری و شقاوت‎پیشگی و نظایر آن است و نیرنگ خداوند چنان است که با وجود اعلامش در قرآن، به کنه آن پی نمی‎برند؛ چنان‎که در آیه دیگری هم داریم '''وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ''' (آل عمران: 54) و این از عمق جهالت آنان است که از ظاهر، پی به باطن نمی‎برند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.
وی تفسیر آیه نهم از سوره بقره: '''يخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يشْعُرُونَ''' را چنین آغاز می‌کند: کاشانی گوید: مخادعه یا نیرنگ، به‎کار بردن نیرنگ از هر دو سو است و نیرنگ، عبارت است از ظاهر ساختن خیر و پنهان داشتن شر. مراد از خدعه خداوند، خدعه رسول است؛ چراکه در جای خود محرز است که '''مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ''' (نساء: 80). آری خدعه آنها به خداوند و مؤمنین، در اظهار ایمان و دوستی و پنهان داشتن کفر و دشمنی است. خدعه خداوند و مؤمنین به آنها، مسالمت و پیشنهاد احکام اسلام به آنهاست و محترم شمردن مال و جان آنان و نظایر آن و درعین‎حال ذخیره کردن عذاب الیم و سرانجام وخیم و سوء عاقبت و بی‎آبرویی دنیوی با افشاگری‎های وحیانی، یعنی خبر دادن خداوند از طریق وحی به سوء نیت و مافي‎الضمير آنان. اما فرق این دو گونه خدعه یا نیرنگ در این است که نیرنگ آنان فقط به خودشان بازمی‌گردد؛ چه، مایه خسران و زیان جانی و سختی کشیدن و وِزر و وبال انداختن و ظلم و ظلمت‎افزایی و کفر و نفاق و خودویرانگری و شقاوت‎پیشگی و نظایر آن است و نیرنگ خداوند چنان است که با وجود اعلامش در قرآن، به کنه آن پی نمی‎برند؛ چنان‎که در آیه دیگری هم داریم '''وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ''' (آل عمران: 54) و این از عمق جهالت آنان است که از ظاهر، پی به باطن نمی‎برند<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/935675/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A3%D9%88%DB%8C%D9%84/ ر.ک: همان]</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش