كتاب الجهاد (عبدالله بن مبارک): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه')
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
خط ۳۲: خط ۳۲:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه کتاب گفته شده که جهاد ستون اصلی و پایه اساسی از پایه‎های اسلام است؛ زیرا سپر محکمی است که متکفل آزادی نشر دعوت به خدا است در هنگامی‎که راهی به‎جز سلاح نباشد؛ جهاد وسیله حمایت اهم مقاصد ضروری شریعت، یعنی دین، است لذا خداوند از مؤمنین خواسته که از دو حیث جان و مال در این امر ازخودگذشتگی کنند.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص39</ref> با توجه به جایگاه ویژه جهاد در اسلام، بسیاری از علما به آن توجه کرده و درباره آن بحث کرده و به تصنیف پرداخته‎اند. در مدونات و موسوعات اهل سنت مانند صحیحین و سنن ابوداود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه و بیهقی و دارمی و مستدرک حاکم و موطأ مالک و... نیز باب مجزایی به این بحث اختصاص داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>
در مقدمه کتاب گفته شده که جهاد ستون اصلی و پایه اساسی از پایه‎های اسلام است؛ زیرا سپر محکمی است که متکفل آزادی نشر دعوت به خدا است در هنگامی‌که راهی به‎جز سلاح نباشد؛ جهاد وسیله حمایت اهم مقاصد ضروری شریعت، یعنی دین، است لذا خداوند از مؤمنین خواسته که از دو حیث جان و مال در این امر ازخودگذشتگی کنند.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص39</ref> با توجه به جایگاه ویژه جهاد در اسلام، بسیاری از علما به آن توجه کرده و درباره آن بحث کرده و به تصنیف پرداخته‎اند. در مدونات و موسوعات اهل سنت مانند صحیحین و سنن ابوداود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه و بیهقی و دارمی و مستدرک حاکم و موطأ مالک و... نیز باب مجزایی به این بحث اختصاص داده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>


محقق در مقدمه به‎جز نویسنده این کتاب، از چهارده نفر دیگر نام می‎برد که نوشته‎هایی در این باب داشته‎اند از جمله آنان است: ابوسلیمان داود بن علی بن داود اصفهانی ظاهری متوفی سال 270ق، ابوبکر احمد بن عمرو بن ضحاک شیبانی معروف به ابن ابی عاصم متوفی سال 287ق، ابراهیم بن حماد بن اسحاق ازدی مالکی متوفی سال 323ق، ابوبکر محمد بن طیب باقلانی متوفی 403ق، تقی‎الدین عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی جماغیلی مقدسی متوقی 600ق، ابومحمد قاسم بن علی بن حسن بن هبة‎الله معروف به ابن عساکر متوفی 600ق فرزند ابن عساکر صاحب تاریخ دمشق، و....<ref>ر.ک: همان، ص40-42</ref>
محقق در مقدمه به‎جز نویسنده این کتاب، از چهارده نفر دیگر نام می‎برد که نوشته‎هایی در این باب داشته‎اند از جمله آنان است: ابوسلیمان داود بن علی بن داود اصفهانی ظاهری متوفی سال 270ق، ابوبکر احمد بن عمرو بن ضحاک شیبانی معروف به ابن ابی عاصم متوفی سال 287ق، ابراهیم بن حماد بن اسحاق ازدی مالکی متوفی سال 323ق، ابوبکر محمد بن طیب باقلانی متوفی 403ق، تقی‎الدین عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی جماغیلی مقدسی متوقی 600ق، ابومحمد قاسم بن علی بن حسن بن هبة‎الله معروف به ابن عساکر متوفی 600ق فرزند ابن عساکر صاحب تاریخ دمشق، و....<ref>ر.ک: همان، ص40-42</ref>
خط ۴۰: خط ۴۰:
راویان کتاب، سعید بن رحمة، محمد بن سفیان صفار، ابراهیم بن محمد حلی، محمد بن احمد آبنوسی، و حسین بن محمد دلفی هستند که محقق در مقدمه‎اش بر کتاب، از هرکدام تعریف مختصری ارائه داده است.<ref>ر.ک: همان، ص46-49</ref>
راویان کتاب، سعید بن رحمة، محمد بن سفیان صفار، ابراهیم بن محمد حلی، محمد بن احمد آبنوسی، و حسین بن محمد دلفی هستند که محقق در مقدمه‎اش بر کتاب، از هرکدام تعریف مختصری ارائه داده است.<ref>ر.ک: همان، ص46-49</ref>


بخش اول کتاب صفحات 59 تا 126 آن را به خود اختصاص داده و پس از عبارت «استنعت بالله» با ذکر روایتی از ابوالحسین محمد بن احمد بن محمد آبنوسی صیرفی آغاز می‎شود. در این روایت آمده: آبنوسی از قرائتی که بر وی در بغداد شده نقل می‎کند که من در جمادی‎الاولی سال 455ق حاضر بودم و شنیدم که ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن فتح جلی مصیصی گفت، یوسف بن محمد بن سفیان بن موسای صفار در سال 360ق در مصیصه برای آنان روایت کرده: سعید بن رحمة ابوعثمان روایت کرده که از عبدالله بن مبارک شنیده که اوزاعی به او خبر داده که یحیی بن ابی کثیر برایش حدیث کرده که هلال بن ابی میمونه از عطاء بن یسار حدیث کرده که عبدالله بن سلام بر او گفته که ابوسلمه بن عبدالرحمن از عبدالله بن سلام گفته: در میان ما گفتگویی بود و به هم گفتیم: کدام‎یک از شما نزد رسول خدا(ص) می‎رود تا از ایشان بپرسد که کدام عمل نزد رسول خدا دوست‎داشتنی‌تر است؟ او می‎گوید: همین‎که یکی از ما این کار را بکند کافی است. سپس می‎گوید: رسول خدا(ص) یکی یکی به دنبال ما فرستاد تا جمعمان کرد و در آنجا برخی از ما را به برخی دیگر نشان می‎داد (به شخص اشاره می‎کرد)، سپس «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ‎ (1) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ‎ (2)...» (سوره صف: 1-2) را از اول تا آخرش بر ما خواند. عبدالله بن سلام از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد و هلال گفته: عطاء بن یسار از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد. اوزاعی می‎گوید: یحیی از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59-60</ref>
بخش اول کتاب صفحات 59 تا 126 آن را به خود اختصاص داده و پس از عبارت «استنعت بالله» با ذکر روایتی از ابوالحسین محمد بن احمد بن محمد آبنوسی صیرفی آغاز می‎شود. در این روایت آمده: آبنوسی از قرائتی که بر وی در بغداد شده نقل می‌کند که من در جمادی‎الاولی سال 455ق حاضر بودم و شنیدم که ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن فتح جلی مصیصی گفت، یوسف بن محمد بن سفیان بن موسای صفار در سال 360ق در مصیصه برای آنان روایت کرده: سعید بن رحمة ابوعثمان روایت کرده که از عبدالله بن مبارک شنیده که اوزاعی به او خبر داده که یحیی بن ابی کثیر برایش حدیث کرده که هلال بن ابی میمونه از عطاء بن یسار حدیث کرده که عبدالله بن سلام بر او گفته که ابوسلمه بن عبدالرحمن از عبدالله بن سلام گفته: در میان ما گفتگویی بود و به هم گفتیم: کدام‎یک از شما نزد رسول خدا(ص) می‎رود تا از ایشان بپرسد که کدام عمل نزد رسول خدا دوست‎داشتنی‌تر است؟ او می‎گوید: همین‎که یکی از ما این کار را بکند کافی است. سپس می‎گوید: رسول خدا(ص) یکی یکی به دنبال ما فرستاد تا جمعمان کرد و در آنجا برخی از ما را به برخی دیگر نشان می‎داد (به شخص اشاره می‌کرد)، سپس «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ‎ (1) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ‎ (2)...» (سوره صف: 1-2) را از اول تا آخرش بر ما خواند. عبدالله بن سلام از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد و هلال گفته: عطاء بن یسار از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد. اوزاعی می‎گوید: یحیی از اول تا آخر آن را برایمان تلاوت کرد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59-60</ref>


دومین بخش کتاب از صفحه 126 تا آخر کتاب را در خود دارد و البته بخشی به‎عنوان نماز خوف از صفحه 192 تا 201 را به‎صورت مجزا در خود جای داده است. این بخش به عبارت «علیه توکلت و به استعین» آغاز می‎شود. اولین روایتی که در این بخش ذکر می‎شود درباره آیه شریفه‎ای است که به مسلمانان دستور می‎دهد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»(حجرات: 2) اى كسانى كه ايمان آورده‎ايد، صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد، و همچنان که بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى‎گوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد، مبادا بى‎آنكه بدانيد كرده‎هايتان تباه شود.<ref>قرآن کریم، ترجمه فولادوند</ref> در این روایت، از قول ثابت بن قیس نقل می‎شود که پس از نزول این آیه در خانه‎اش نشست و گفت: همواره صدای من بالاتر و بلندتر از رسول خدا(ص) بوده. وقتی پیامبر(ص) مدتی او را ندید از او پرسید و یکی از یاران به اذن پیامبر(ص) برای تحقیق حالش به سراغش رفت و او را در حالت انکسار یافت که می‎گفت من از اهل جهنم هستم و وقتی خبر حال او را برای پیامبر(ص) آورد با بشارت بهشت از جانب آن حضرت(ص) به سمت او برگشت.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص126-127</ref>
دومین بخش کتاب از صفحه 126 تا آخر کتاب را در خود دارد و البته بخشی به‎عنوان نماز خوف از صفحه 192 تا 201 را به‎صورت مجزا در خود جای داده است. این بخش به عبارت «علیه توکلت و به استعین» آغاز می‎شود. اولین روایتی که در این بخش ذکر می‎شود درباره آیه شریفه‎ای است که به مسلمانان دستور می‎دهد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»(حجرات: 2) اى كسانى كه ايمان آورده‎ايد، صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد، و همچنان که بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى‎گوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد، مبادا بى‎آنكه بدانيد كرده‎هايتان تباه شود.<ref>قرآن کریم، ترجمه فولادوند</ref> در این روایت، از قول ثابت بن قیس نقل می‎شود که پس از نزول این آیه در خانه‎اش نشست و گفت: همواره صدای من بالاتر و بلندتر از رسول خدا(ص) بوده. وقتی پیامبر(ص) مدتی او را ندید از او پرسید و یکی از یاران به اذن پیامبر(ص) برای تحقیق حالش به سراغش رفت و او را در حالت انکسار یافت که می‎گفت من از اهل جهنم هستم و وقتی خبر حال او را برای پیامبر(ص) آورد با بشارت بهشت از جانب آن حضرت(ص) به سمت او برگشت.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص126-127</ref>
خط ۵۱: خط ۵۱:
بر این کتاب سه سماع وجود دارد که دو تا از آن‎ها به سال 462 و سومی به 463 برمی‎گردد. این اثر به دو بخش اصلی تقسیم می‎شود که بر اول صفحه هرکدام از این سماعات، پس از عبارت «الجزء الاول» و «الجزء الثانی» نوشته شده: «الجهاد تصنیف عبدالله بن المبارک» روایة ابراهیم بن محمد بن الفتح بن عبدالله الجلی عن محمد بن سفیان الصفار عن سعید بن رحمة عنه روایة شیخ ابی‎الحسین محمد بن احمد بن محمد الآبنوسی الصیرفی رحمه‎الله، سماع شیخ الجلیل ابی علی الحسین بن محمد الدلفی بلغه الله آماله.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>
بر این کتاب سه سماع وجود دارد که دو تا از آن‎ها به سال 462 و سومی به 463 برمی‎گردد. این اثر به دو بخش اصلی تقسیم می‎شود که بر اول صفحه هرکدام از این سماعات، پس از عبارت «الجزء الاول» و «الجزء الثانی» نوشته شده: «الجهاد تصنیف عبدالله بن المبارک» روایة ابراهیم بن محمد بن الفتح بن عبدالله الجلی عن محمد بن سفیان الصفار عن سعید بن رحمة عنه روایة شیخ ابی‎الحسین محمد بن احمد بن محمد الآبنوسی الصیرفی رحمه‎الله، سماع شیخ الجلیل ابی علی الحسین بن محمد الدلفی بلغه الله آماله.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>


محقق، فعالیت خویش را در تحقیق کتاب این‎گونه شرح داده است: متن کتاب را از روی تنها نسخه موجود آن نوشته، سپس به تقویم آن پرداخته و سند و متن آن را با کمک از مصنفات تراجم معتبر و معاجم و کتاب‌های سنن و آثار و تفسیر منضبط کرده است. او به اقتضای مقام به ترجمه مختصر برخی اشخاص وارد در اسانید یا متون پرداخته و همچنین جایگاه آیات و شماره آن را ذکر کرده است. در حد توان سعی در تخریج احادیث و آثار از کتاب‌های نوشته شده در سنت و تفسیر کرده است. او موارد دقیق و غامض از الفاظ روایات و عبارات را شرح کرده، اصطلاحات غریب آن را تفسیر کرده و موقعیت شهرهای وارده در متن را هم تبیین کرده است. تنبیه بر تصحیفات و تحریفات واقع در نسخه و افزودن کلمه موردنیاز در برخی مواردی که سیاق جمله اقتضا می‎کرده را در میان [ ] و اشاره به آن درصورتی‎که در روایت یکی از مخرجین این نص وجود داشته است از دیگر فعالیت‎های ایشان بوده است. اشاره به اختلاف کلمات در میان برخی احادیث یا آثار موجود، افزودن کلمه «و سلم» بر عبارت «صلی‎الله‎علیه» در کلام نویسنده در هنگامی‎که ذکر نام پیامبر(ص) به میان آمده است، تکمیل عبارت ناسخ در مواردی که کلمه‎ای را خالی گذاشته در صورت وجود آن در روایت یکی از مخرجین این نص و قرار دادن آن میان [ ] و اشاره به اینکه این عبارت در روایت آن اشخاص موجود است، ذکر مراجعی که از آن‎ها استفاده کرده با اشاره به شماره و صفحه آن به جهت حفظ امانت و... از موارد تحقیقی است که خود به آن اشاره نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref>
محقق، فعالیت خویش را در تحقیق کتاب این‎گونه شرح داده است: متن کتاب را از روی تنها نسخه موجود آن نوشته، سپس به تقویم آن پرداخته و سند و متن آن را با کمک از مصنفات تراجم معتبر و معاجم و کتاب‌های سنن و آثار و تفسیر منضبط کرده است. او به اقتضای مقام به ترجمه مختصر برخی اشخاص وارد در اسانید یا متون پرداخته و همچنین جایگاه آیات و شماره آن را ذکر کرده است. در حد توان سعی در تخریج احادیث و آثار از کتاب‌های نوشته شده در سنت و تفسیر کرده است. او موارد دقیق و غامض از الفاظ روایات و عبارات را شرح کرده، اصطلاحات غریب آن را تفسیر کرده و موقعیت شهرهای وارده در متن را هم تبیین کرده است. تنبیه بر تصحیفات و تحریفات واقع در نسخه و افزودن کلمه موردنیاز در برخی مواردی که سیاق جمله اقتضا می‌کرده را در میان [ ] و اشاره به آن درصورتی‎که در روایت یکی از مخرجین این نص وجود داشته است از دیگر فعالیت‎های ایشان بوده است. اشاره به اختلاف کلمات در میان برخی احادیث یا آثار موجود، افزودن کلمه «و سلم» بر عبارت «صلی‎الله‎علیه» در کلام نویسنده در هنگامی‌که ذکر نام پیامبر(ص) به میان آمده است، تکمیل عبارت ناسخ در مواردی که کلمه‎ای را خالی گذاشته در صورت وجود آن در روایت یکی از مخرجین این نص و قرار دادن آن میان [ ] و اشاره به اینکه این عبارت در روایت آن اشخاص موجود است، ذکر مراجعی که از آن‎ها استفاده کرده با اشاره به شماره و صفحه آن به جهت حفظ امانت و... از موارد تحقیقی است که خود به آن اشاره نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref>


محقق در مقدمه از تمام کسانی که در نگارش تحقیق کتاب به وی کمک کرده‎اند به‎ویژه از سید صبحی بدری سامرایی که تصویر نسخه خطی کتاب را در اختیار وی قرار داده، تشکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>
محقق در مقدمه از تمام کسانی که در نگارش تحقیق کتاب به وی کمک کرده‎اند به‎ویژه از سید صبحی بدری سامرایی که تصویر نسخه خطی کتاب را در اختیار وی قرار داده، تشکر کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش