مرعشی، سید شهاب‌الدین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۵: خط ۵۵:
== کسب علم و دانش ==
== کسب علم و دانش ==


پس از يادگيرى خواندن و نوشتن، در نوجوانى به كسوت روحانيت در آمد و به فراگيرى علوم اسلامى پرداخت. ادبيات عرب، فقه، اصول، حديث، درايه، رجال و تراجم و... را نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف فراگرفت و سپس در درس خارج فقه و اصول آيه الله آقا ضياء عراقى (متوفاى 1373 ق .آيه الله شيخ احمد كاشف الغطاء (متوفاى 1373 ق .) و شمارى از مراجع تقليد و مدرسان برجسته حوزه علميه نجف شركت كرد.
پس از يادگيرى خواندن و نوشتن، در نوجوانى به كسوت روحانيت درآمد و به فراگيرى علوم اسلامى پرداخت. ادبيات عرب، فقه، اصول، حديث، درايه، رجال و تراجم و... را نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف فراگرفت و سپس در درس خارج فقه و اصول آيت‌الله آقا ضياء عراقى (متوفاى 1373قآيت‌الله شيخ احمد كاشف‌الغطاء (متوفاى 1373ق) و شمارى از مراجع تقليد و مدرسان برجسته حوزه علميه نجف شركت كرد.


آيه الله مرعشى چنان علاقه به يادگيرى داشت كه سر از پا نمى شناخت. سالهاى دراز در درس دهها استاد شهير حوزه علميه نجف شركت كرد و از خرمن دانش آنان بهره جست. مدتى نيز نزد علماى زيديه و علماى اهل سنت به فراگيرى علم حديث پرداخت و از آنان اجازه نقل حديث گرفت.
آيت‌الله مرعشى چنان علاقه به يادگيرى داشت كه سر از پا نمى‌شناخت. سال‌های دراز در درس ده‌ها استاد شهير حوزه علميه نجف شركت كرد و از خرمن دانش آنان بهره جست. مدتى نيز نزد علماى زيديه و علماى اهل سنت به فراگيرى علم حديث پرداخت و از آنان اجازه نقل حديث گرفت.


تلاش شبانه روزى وى سرانجام در 27 سالگى به ثمر نشست و به درجه اجتهاد نايل شد. كوشش خستگى ناپذير او براى تحصيل دانش ستودنى است. خودش در اين باره مى گويد:
تلاش شبانه‌روزى وى سرانجام در 27 سالگى به ثمر نشست و به درجه اجتهاد نايل شد. كوشش خستگى ناپذير او براى تحصيل دانش ستودنى است. خودش در اين‌باره مى‌گويد:


هيچگاه در سنين جوانى به دنبال تمايلات نفسانى نرفتم، هميشه در پى تحصيل علم بودم، به صورتى كه شبانه روز، بيش از چند ساعت نمى خوابيدم و هر كجا نشانى از استادى يا عالمى و يا جلسه درسى كه مفيد تشخيص مى دادم، مى يافتم؛ لحظه‌اى در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نمى كردم.
هيچ‌گاه در سنين جوانى به دنبال تمايلات نفسانى نرفتم. هميشه در پى تحصيل علم بودم، به‌صورتى كه شبانه‌روز، بيش از چند ساعت نمى‌خوابيدم و هركجا نشانى از استادى يا عالمى و يا جلسه درسى كه مفيد تشخيص مى‌دادم، مى‌يافتم، لحظه‌اى در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نمى‌كردم.


آيه الله مرعشى در نجف، كربلا، كاظمين، سامرا، تهران و قم نزد بيش از صد استاد زانوى ادب به زمين زد و از دانش و تقواى آنان استفاده كرد. وى از ابتداى تحصيل به پشتكار عالى، همت بلند، تقوا، نبوغ و ديگر فضايل اخلاقى شهره بود.
آيت‌الله مرعشى در نجف، كربلا، كاظمين، سامرا، تهران و قم نزد بيش از صد استاد زانوى ادب به زمين زد و از دانش و تقواى آنان استفاده كرد. وى از ابتداى تحصيل به پشتكار عالى، همت بلند، تقوا، نبوغ و ديگر فضايل اخلاقى شهره بود.


ايشان از بسيارى از مراجع تقليد شيعه اجازه اجتهاد گرفتند. برخى از آنها عبارتند از:
ايشان از بسيارى از مراجع تقليد شيعه اجازه اجتهاد گرفتند. برخى از آنها عبارتند از:


* [[عراقی، ضیاءالدین|آية الله العظمى آقا ضياء عراقى]] (متوفاى 1361 ق .)
* [[عراقی، ضیاءالدین|آيت‌الله‌العظمى آقا ضياء عراقى]] (متوفاى 1361ق)؛
* [[اصفهانی، ابوالحسن|آية الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى]] (متوفاى 1365 ق .)
* [[اصفهانی، ابوالحسن|آيت‌الله‌العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى]] (متوفاى 1365ق)؛
* [[حائری، عبدالکریم|آيه العظمى شيخ عبدالكريم حائرى يزدى]] (متوفاى 1355 ق .)
* [[حائری، عبدالکریم|آيت‌الله‌العظمى شيخ عبدالكريم حائرى يزدى]] (متوفاى 1355ق).


آية الله مرعشى پس از رحلت پدر در سال 1338 ق . براى ادامه تحصيل به كاظمين، سامرا و كربلا رفت و سالها در حوزه‌هاى علميه آن ديار، از محضر استادانى برجسته استفاده نمود و سرانجام در سال 1342 ق . براى زيارت مرقد مطهر امام رضا عليه السلام به ايران آمد.
آيت‌الله مرعشى، در سال 1342ق، براى زيارت مرقد مطهر امام رضا(ع) به ايران آمد. پس از زيارت مرقد آن حضرت به تهران رفت و در حوزه علميه تهران، نزد آيت‌الله شيخ عبدالنبى نورى (متوفاى 1344ق)، آيت‌الله آقا حسين نجم‌آبادى (متوفاى 1347ق)، آيت‌الله ميرزا طاهر تنكابنى (متوفاى 1360ق)، آيت‌الله ميرزا مهدى آشتيانى (متوفاى 1372ق) و... به فراگيرى فقه، اصول، فلسفه و كلام پرداخت.


پس از زيارت مرقد امام رضا عليه السلام به تهران رفت و در حوزه علميه تهران، نزد آية الله شيخ عبدالنبى نورى (متوفاى 1344 ق .)، آية الله آقا حسين نجم آبادى (متوفاى 1347 ق .)، آية الله ميرزا طاهر تنكابنى (متوفاى 1360 ق .)، آية الله ميرزا مهدى آشتيانى (متوفاى 1372 ق .) و... به فراگيرى فقه، اصول، فلسفه و كلام پرداخت.
سال بعد، براى زيارت مرقد حضرت معصومه(ع) به قم رفت. به دستور [[حائری، عبدالکریم|آيت‌الله‌العظمى شيخ عبدالكريم حائرى يزدى]] در اين شهر ماندگار شد. ايشان مدتى در درس آيت‌الله حائرى و شمارى از استادان حوزه علميه قم شركت جست و از دانش آنان بهره برد.
 
سال بعد، براى زيارت مرقد حضرت معصومه عليه السلام به قم رفت. به دستور [[حائری، عبدالکریم|آية الله العظمى شيخ عبدالكريم حائرى يزدى]] در اين شهر ماندگار شد. ايشان مدتى در درس آية الله حائرى و شمارى از استادان حوزه علميه قم شركت جست و از دانش آنان بهره برد.


== بر مسند تدريس ==
== بر مسند تدريس ==


آية الله مرعشى به دستور آية الله حائرى به تدريس پرداخت. ايشان علوم ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه را براى طلاب جوان تدريس مى نمود. آية الله مرعشى پس از رحلت آية الله حائرى (1355 ق .) به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت.
آيت‌الله مرعشى به دستور آيت‌الله حائرى به تدريس علوم ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه براى طلاب جوان مشغول شد و پس از رحلت آن بزرگوار (1355ق) به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت.


== در سايه كريمه اهل بيت ==
== در سايه كريمه اهل‌بيت ==


مرجع نستوه شيعه در طول ساليان دراز كه مرجعيت تقليد شيعيان را بر عهده داشت، خدمات شايانى به جهان اسلام نمود. نماز جماعت با شكوه ايشان در صحن حضرت معصومه عليه السلام را همه زايران به ياد دارند. خوشرويى و اخلاق نيك ايشان را همگان به خاطر سپرده‌اند. ايشان بسيار شوخ طبع بودند. به مستضعفان عنايت ويژه‌اى داشت. به مشكلات آنان رسيدگى مى كرد.
مرجع نستوه شيعه در طول ساليان دراز كه مرجعيت تقليد شيعيان را برعهده داشت، خدمات شايانى به جهان اسلام نمود. نماز جماعت باشكوه ايشان در صحن حضرت معصومه(ع) را همه زائران به ياد دارند. خوش‌رويى و اخلاق نيك ايشان را همگان به خاطر سپرده‌اند. ايشان بسيار شوخ‌طبع بودند. به مستضعفان عنايت ويژه‌اى داشت. به مشكلات آنان رسيدگى مى‌كرد.


آية الله العظمى مرعشى نجفى علاقه خاصى به اهل بيت عليهم السلام و حضرت معصومه سلام الله عليها داشت. هر روز پيش از اذان صبح به حرم مشرف مى شد. هماره مدتى پيش از باز شدن درهاى حرم، پشت در مى ماند و سپس داخل حرم مى شد و پس از زيارت، نماز جماعت را اقامه مى كرد.
آيت‌الله‌العظمى مرعشى نجفى علاقه خاصى به اهل‌بيت(ع) و حضرت معصومه(س) داشت. هر روز پيش از اذان صبح به حرم مشرف مى‌شد. هماره مدتى پيش از باز شدن درهاى حرم، پشت در مى‌ماند و سپس داخل حرم مى‌شد و پس از زيارت، نماز جماعت را اقامه مى‌كرد.


در يكى از يادداشتهايش آمده است:
در يكى از يادداشت‌هايش آمده است:


هنگامى كه در قم سكونت كردم، صبحها در حرم حضرت معصومه عليها السلام اقامه نماز جماعت نمى شد و من تنها كسى بودم كه اين سنت را آنجا رواج دادم و از 60 سال پيش به اين طرف، صبح زود و پيش از بازشدن درهاى حرم مطهر و زودتر از ديگران مى رفتم و منتظر مى ايستادم. اين انتظار گاهى يك ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدام درها را باز كنند، زمستان و تابستان نداشت. در زمستانها هنگامى كه برف همه جا را مى پوشاند، بيلچه‌اى كوچك به دست مى گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز مى كردم تا خود را به حرم مطهر برسانم. در آغاز خود به تنهايى نماز مى‌خواندم، تا پس از مدتى يك نفر به من اقتدا كرد و پس از آن كم كم افراد ديگر اقتدا كردند و به اين ترتيب نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز كردم تا امروز كه 60 سال از آن تاريخ مى گذرد ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شبها نيز اضافه شد و از آن پس روزى سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه عليه السلام و صحن شريف نماز مى خواندم.
هنگامى كه در قم سكونت كردم، صبح‌ها در حرم حضرت معصومه(ع)، اقامه نماز جماعت نمی‌شد و من تنها كسى بودم كه اين سنت را آنجا رواج دادم و از 60 سال پيش به اين طرف، صبح زود و پيش از باز شدن درهاى حرم مطهر و زودتر از ديگران مى‌رفتم و منتظر مى‌ايستادم. اين انتظار گاهى يك ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدام درها را باز كنند؛ زمستان و تابستان نداشت. در زمستان‌ها هنگامى كه برف همه جا را می‌پوشاند، بيلچه‌اى كوچك به دست مى‌گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز مى‌كردم تا خود را به حرم مطهر برسانم. در آغاز خود به‌تنهايى نماز مى‌خواندم، تا پس از مدتى يك نفر به من اقتدا كرد و پس از آن كم كم افراد ديگر اقتدا كردند و به اين ترتيب نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز كردم تا امروز كه 60 سال از آن تاريخ مى گذرد ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شب‌ها نيز اضافه شد و از آن پس روزى سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه(ع) و صحن شريف نماز مى‌خواندم.


== گنجينه ماندگار ==
== گنجينه ماندگار ==


آية الله مرعشى نجفى در طول ساليان دراز، خدمتهاى شايانى به جهان اسلام نمود. تأسيس مدارس علميه يكى از فعاليتهاى درخشان وى مى باشد. مدرسه مهديه در سال 1376 ق . در قم، توسط مرحوم حاج مهدى ايرانى ساخته شد و اداره آن بر عهده آية الله مرعشى گذاشته شد. فقيه نستوه در جهت تكميل مدرسه سعى فراوان نمود و كتابخانه مدرسه را كه در برگيرنده دو هزار جلد كتاب است، بنا نهاد. مدرسه مؤمنيه در سال 1389 ق . در دو طبقه و كتابخانه مدرسه با حدود 3500 جلد كتاب نيز به وسيله ايشان تأسيس شد. مدرسه شهابيه در سال 1400 ق . در سه طبقه و مدرسه مرعشيه نيز از مدارس علميه‌اى است كه در سه طبقه، در سال 1383 ق . به همت ايشان تأسيس شد و اداره آن بر عهده ايشان واگذار شد.
آيت‌الله مرعشى نجفى در طول ساليان دراز، خدمت‌هاى شايانى به جهان اسلام نمود. تأسيس مدارس علميه يكى از فعاليت‌هاى درخشان وى مى‌باشد. مدرسه مهديه در سال 1376ق، در قم، توسط مرحوم حاج مهدى ايرانى بنا گردید و اداره آن برعهده آيت‌الله مرعشى گذاشته شد. فقيه نستوه در جهت تكميل مدرسه سعى فراوان نمود و كتابخانه مدرسه را كه دربرگيرنده دو هزار جلد كتاب است، بنیان نهاد. مدرسه مؤمنيه در سال 1389ق، در دو طبقه و كتابخانه مدرسه با حدود 3500 جلد كتاب نيز به‌وسيله ايشان تأسيس شد. مدرسه شهابيه در سال 1400ق، در سه طبقه و مدرسه مرعشيه نيز از مدارس علميه‌اى است كه در سه طبقه، در سال 1383ق، به همت ايشان تأسيس شد و اداره آن برعهده ايشان واگذار گردید.


كتابخانه آية الله العظمى مرعشى نجفى از بزرگترين كتابخانه‌هاى كشور و در رديف كتابخانه مجلس شوراى اسلامى و كتابخانه آستانه قدس رضوى است. اين كتابخانه بسيارى از كتب خطى اسلامى جهان را دارا است. بسيارى از اين كتب جزو نفيس‌ترين و با ارزش‌ترين متون تاريخى است كه قرنها از عمر آنها مى گذرد.
كتابخانه آيت‌الله‌العظمى مرعشى نجفى از بزرگ‌ترين كتابخانه‌هاى كشور و در رديف كتابخانه مجلس شوراى اسلامى و كتابخانه آستان قدس رضوى است. اين كتابخانه بسيارى از كتب خطى اسلامى جهان را داراست. بسيارى از اين كتب جزو نفيس‌ترين و باارزش‌ترين متون تاريخى است كه قرن‌ها از عمر آنها مى‌گذرد.


آية الله مرعشى در دوران جوانى كه در حوزه علميه نجف مشغول تحصيل بود به گردآورى كتب خطى پرداخت. وى كه شاهد به غارت رفتن منابع اسلامى و نسخ خطى بود، تاب نياورد و با شهريه ناچيز طلبگى به خريد كتب خطى پرداخت تا اين ميراث فرهنگى را از دستبرد بيگانگان حفظ نمايد. گاه شبها در يك كارگاه برنج كوبى كار مى كرد، روزها روزه استيجارى مى گرفت و نماز استيجارى مى خواند، تا هزينه خريد كتب را تهيه نمايد. ايشان در خاطره‌اى مى فرمايد:
آيت‌الله مرعشى در دوران جوانى كه در حوزه علميه نجف مشغول تحصيل بود، به گردآورى كتب خطى پرداخت. وى كه شاهد به غارت رفتن منابع اسلامى و نسخ خطى بود، تاب نياورد و با شهريه ناچيز طلبگى به خريد كتب خطى پرداخت، تا اين ميراث فرهنگى را از دستبرد بيگانگان حفظ نمايد. گاه شب‌ها در يك كارگاه برنج كوبى كار مى كرد، روزها روزه استيجارى مى گرفت و نماز استيجارى مى خواند، تا هزينه خريد كتب را تهيه نمايد. ايشان در خاطره‌اى مى فرمايد:


«يك روز از مدرسه، به قصد بازار - كه جنب صحن علوى بود - حركت كردم. در ابتداى بازار ناگهان چشمم به زنى تخم‌مرغ فروش افتاد كه در كنار ديوار نسشته بود و از زير چادر وى گوشه كتاب پيدا بود. حس كنجكاوى من تحريك شد، به طورى كه مدتى خيره به كتاب نگاه كردم. طاقت نياوردم، پرسيدم اين چيست؟ گفت: كتاب، و فروشى است. كتاب را گرفتم و با حيرت متوجه شدم كه نسخه‌اى ناياب از كتاب «رياض العلماء» علامه عبدالله افندى است كه احدى آن را در اختيار ندارد. مثل يعقوبى كه يوسف خود را پيدا كرده باشد، با شور و شعفى وصف ناشدنى به زن گفتم: اين را چند مى فروشى؟ گفت: پنج روپيه. من كه از شوق سر از پا نمى شناختم، گفتم: دارايى من صد روپيه است و حاضرم همه آن را بدهم و كتاب را از شما بگيرم. آن زن با خوشحالى پذيرفت. در اين هنگام سر كله كاظم دجيلى، كه دلال خريد كتاب براى انگليسيها بود، پيدا شد. او نسخه‌هاى كمياب، نادر و كتابهاى قديمى را به هر طريقى به چنگ مى آورد و توسط حاكم انگليسى نجف اشرف كه گويا اسمش و يا عنوانش «ميجر سرگرد» بود، به كتابخانه لندن مى فرستاد. كاظم دلال كتاب را به زور از دست من گرفت و به آن زن گفت: من آن را بيشتر مى خرم و مبلغى بالاتر از آنچه من به آن زن گفته بودم، پيشنهاد كرد. در آن هنگام من اندوهگين رو به سمت حرم شريف اميرالمؤ منين عليه السلام كردم و آهسته گفتم: آقا جان من مى خواهم با خريد اين كتاب به شما خدمت كنم، پس راضى نباشيد اين كتاب از دست من خارج شود. هنوز كلامم تمام نشده بود كه زن تخم مرغ فروش رو كرد به دلال و گفت: اين كتاب را به ايشان فروخته‌ام و به شما نمى فروشم. كاظم دجيلى شكست خورد و عصبانى از آنجا دور شد... بيشتر از بيست روپيه نداشتم. از اين رو تمام لباسهاى كهنه و قديمى را با ساعتى كه داشتم به فروش رساندم تا پول كتاب فراهم شد... طولى نكشيد كه كاظم دلال همراه چند شرطه (پليس) به مدرسه حمله كردند. مرا دستگير نموده و پيش حاكم انگليسى (ميجر) بردند. او نخست مرا به سرقت كتاب متهم كرد و بسيار عربده كشيد... دستور داد مرا زندانى كردند. آن شب در زندان مدام با خدا راز و نياز مى كردم كه كتاب در مخفى گاهش محفوظ بماند. روز بعد مرجع بزرگ آن وقت، آية الله ميرزا فتح الله نمازى اصفهانى معروف به شيخ الشريعه؛ فرزند مرحوم آخوند خراسانى را به نام ميرزا مهدى، با جماعتى براى آزادى من به نزد حاكم شهر فرستاد. بالاخره نتيجه اين شد كه من از زندان آزاد شوم با اين شرط كه مدت يك ماه كتاب را به حاكم انگليسى تسليم كنم.
«يك روز از مدرسه، به قصد بازار - كه جنب صحن علوى بود - حركت كردم. در ابتداى بازار ناگهان چشمم به زنى تخم‌مرغ فروش افتاد كه در كنار ديوار نسشته بود و از زير چادر وى گوشه كتاب پيدا بود. حس كنجكاوى من تحريك شد، به طورى كه مدتى خيره به كتاب نگاه كردم. طاقت نياوردم، پرسيدم اين چيست؟ گفت: كتاب، و فروشى است. كتاب را گرفتم و با حيرت متوجه شدم كه نسخه‌اى ناياب از كتاب «رياض العلماء» علامه عبدالله افندى است كه احدى آن را در اختيار ندارد. مثل يعقوبى كه يوسف خود را پيدا كرده باشد، با شور و شعفى وصف ناشدنى به زن گفتم: اين را چند مى فروشى؟ گفت: پنج روپيه. من كه از شوق سر از پا نمى شناختم، گفتم: دارايى من صد روپيه است و حاضرم همه آن را بدهم و كتاب را از شما بگيرم. آن زن با خوشحالى پذيرفت. در اين هنگام سر كله كاظم دجيلى، كه دلال خريد كتاب براى انگليسيها بود، پيدا شد. او نسخه‌هاى كمياب، نادر و كتابهاى قديمى را به هر طريقى به چنگ مى آورد و توسط حاكم انگليسى نجف اشرف كه گويا اسمش و يا عنوانش «ميجر سرگرد» بود، به كتابخانه لندن مى فرستاد. كاظم دلال كتاب را به زور از دست من گرفت و به آن زن گفت: من آن را بيشتر مى خرم و مبلغى بالاتر از آنچه من به آن زن گفته بودم، پيشنهاد كرد. در آن هنگام من اندوهگين رو به سمت حرم شريف اميرالمؤ منين عليه السلام كردم و آهسته گفتم: آقا جان من مى خواهم با خريد اين كتاب به شما خدمت كنم، پس راضى نباشيد اين كتاب از دست من خارج شود. هنوز كلامم تمام نشده بود كه زن تخم مرغ فروش رو كرد به دلال و گفت: اين كتاب را به ايشان فروخته‌ام و به شما نمى فروشم. كاظم دجيلى شكست خورد و عصبانى از آنجا دور شد... بيشتر از بيست روپيه نداشتم. از اين رو تمام لباسهاى كهنه و قديمى را با ساعتى كه داشتم به فروش رساندم تا پول كتاب فراهم شد... طولى نكشيد كه كاظم دلال همراه چند شرطه (پليس) به مدرسه حمله كردند. مرا دستگير نموده و پيش حاكم انگليسى (ميجر) بردند. او نخست مرا به سرقت كتاب متهم كرد و بسيار عربده كشيد... دستور داد مرا زندانى كردند. آن شب در زندان مدام با خدا راز و نياز مى كردم كه كتاب در مخفى گاهش محفوظ بماند. روز بعد مرجع بزرگ آن وقت، آية الله ميرزا فتح الله نمازى اصفهانى معروف به شيخ الشريعه؛ فرزند مرحوم آخوند خراسانى را به نام ميرزا مهدى، با جماعتى براى آزادى من به نزد حاكم شهر فرستاد. بالاخره نتيجه اين شد كه من از زندان آزاد شوم با اين شرط كه مدت يك ماه كتاب را به حاكم انگليسى تسليم كنم.
۱۱۱

ویرایش