زنده بیدار: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎خ' به 'ی‌خ'
جز (جایگزینی متن - 'می‎پ' به 'می‌پ')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎خ' به 'ی‌خ')
خط ۳۴: خط ۳۴:
ترجمه فارسی دو قصه «[[قصه حي بن یقظان و قصه سلامان و ابسال|حي بن يقظان]]» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و «غربة الغريبة» نوشته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]]، نیز به کتاب ضمیمه شده است.  
ترجمه فارسی دو قصه «[[قصه حي بن یقظان و قصه سلامان و ابسال|حي بن يقظان]]» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و «غربة الغريبة» نوشته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]]، نیز به کتاب ضمیمه شده است.  


در مقدمه ابتدای کتاب، با تأکید بر این نکته که نویسنده کتاب ستاره درخشان حکمت و عرفان در اسپانیای اسلامی است، چنین می‎خوانیم: «این مرد بزرگ از یک‎سو [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]<nowiki/>ی حکیم و از سوی دیگر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] صوفی را به یاد می‎آورد، اما از ابن سینا زیباتر می‎نویسد و از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] معقول‎تر سخن می‎گوید. وی در اسطوره فلسفی و تمثیل عرفانی خود که نام «[[حي بن یقظان|حي بن يقظان]]» بر آن نهاده، انسانی را مجسم می‌کند که از آغاز زندگی در جزیره‌ای دورافتاده، درافتاده و به‎تنهایی به‎سر می‎برد و جز طیور و وحوش کسی را نمی‎شناسد تا آنکه از جهان «محسوس» با نردبان فکرت به عالم «معقول» بالا می‎رود و به دیده عرفان و شهود، به لقاء حضرت معبود نائل می‎شود و ابن طفیل این سیر روحانی را آن‎چنان زیبا و گیرا وصف می‌کند که ما را توان وصف آن نیست...»<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، صفحه پنج</ref>‎.
در مقدمه ابتدای کتاب، با تأکید بر این نکته که نویسنده کتاب ستاره درخشان حکمت و عرفان در اسپانیای اسلامی است، چنین می‌خوانیم: «این مرد بزرگ از یک‎سو [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]<nowiki/>ی حکیم و از سوی دیگر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] صوفی را به یاد می‎آورد، اما از ابن سینا زیباتر می‎نویسد و از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] معقول‎تر سخن می‎گوید. وی در اسطوره فلسفی و تمثیل عرفانی خود که نام «[[حي بن یقظان|حي بن يقظان]]» بر آن نهاده، انسانی را مجسم می‌کند که از آغاز زندگی در جزیره‌ای دورافتاده، درافتاده و به‎تنهایی به‎سر می‎برد و جز طیور و وحوش کسی را نمی‎شناسد تا آنکه از جهان «محسوس» با نردبان فکرت به عالم «معقول» بالا می‎رود و به دیده عرفان و شهود، به لقاء حضرت معبود نائل می‎شود و ابن طفیل این سیر روحانی را آن‎چنان زیبا و گیرا وصف می‌کند که ما را توان وصف آن نیست...»<ref>ر.ک: مقدمه ناشر، صفحه پنج</ref>‎.


همچنین در مقدمه ناشر، به‌اختصار ترجمه کتاب مورد نقد و بررسی قرار گرفته است: «شیوه نثرنویسی استاد فقید [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع‎الزمان فروزانفر]] را اهل قلم، کم‎وبیش می‎شناسند و از پختگی و فخامت و شیوایی آن آگاهند و حقاً که در پاره‌ای از موارد می‎توان جرأت کرد و گفت که ترجمه کتاب از متن آن گیراتر شده است؛ بااین‎همه در یک جا سهوی پیش آمده و واژه «العهن» را در صفحه 136 به معنای پنبه ترجمه کرده‌اند و این خطاست؛ زیرا که «العهن» به معنای صوف، یعنی «پشم» یا «پشم رنگین» است و در جای دیگر (یعنی صفحه 31) که سخن از شطح و طامات صوفیان رفته، ترجمه استاد، مقصود [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] را به‎طور واضح ادا نمی‌کند و حق مطلب را نمی‎رساند؛ به این معنی که [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] عقیده دارد صوفیان چون به مقام استغراق و فنا نائل می‎آیند، گاهی به ادعای خدایی برمی‎خیزند! و «أنا الحق» و «ليس في جبتي إلا الله» می‎سرایند که «من خدایم!» و «در جامه پشمینه‌ام جز الله کس نیست»! اما [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] این سخنان پریشان را نمی‌پسندد و علم و ادب غزالی را می‎ستاید که چون وصف حال جذبه و فنای خویش کرده، گفته است:  
همچنین در مقدمه ناشر، به‌اختصار ترجمه کتاب مورد نقد و بررسی قرار گرفته است: «شیوه نثرنویسی استاد فقید [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع‎الزمان فروزانفر]] را اهل قلم، کم‎وبیش می‎شناسند و از پختگی و فخامت و شیوایی آن آگاهند و حقاً که در پاره‌ای از موارد می‎توان جرأت کرد و گفت که ترجمه کتاب از متن آن گیراتر شده است؛ بااین‎همه در یک جا سهوی پیش آمده و واژه «العهن» را در صفحه 136 به معنای پنبه ترجمه کرده‌اند و این خطاست؛ زیرا که «العهن» به معنای صوف، یعنی «پشم» یا «پشم رنگین» است و در جای دیگر (یعنی صفحه 31) که سخن از شطح و طامات صوفیان رفته، ترجمه استاد، مقصود [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] را به‎طور واضح ادا نمی‌کند و حق مطلب را نمی‎رساند؛ به این معنی که [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] عقیده دارد صوفیان چون به مقام استغراق و فنا نائل می‎آیند، گاهی به ادعای خدایی برمی‌خیزند! و «أنا الحق» و «ليس في جبتي إلا الله» می‎سرایند که «من خدایم!» و «در جامه پشمینه‌ام جز الله کس نیست»! اما [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] این سخنان پریشان را نمی‌پسندد و علم و ادب غزالی را می‎ستاید که چون وصف حال جذبه و فنای خویش کرده، گفته است:  
   
   
{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۵۰: خط ۵۰:
مترجم در مقدمه درباره رساله ابن سینا می‎نویسد: «پیش از آنکه ابن طفیل داستان «حي بن يقظان» را به رشته تحریر کشد و از «سلامان و ابسال» ذکری به میان آورد، ابوعلی سینا رساله‌ای به نام «حي بن يقظان» تألیف کرده و به قصه «سلامان و ابسال» در کتاب «الإشارات و التنبيهات» اشاره‎گونه‌ای نموده است، ولی چنان‎که در مقدمه «حي بن يقظان» ملاحظه می‎شود، هیچ‎گونه مناسبتی میانه گفتار ابن سینا و ابن طفیل موجود نیست؛ مگر از جهت اشتراک لفظ و عنوان رساله»<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص12</ref>‎.  
مترجم در مقدمه درباره رساله ابن سینا می‎نویسد: «پیش از آنکه ابن طفیل داستان «حي بن يقظان» را به رشته تحریر کشد و از «سلامان و ابسال» ذکری به میان آورد، ابوعلی سینا رساله‌ای به نام «حي بن يقظان» تألیف کرده و به قصه «سلامان و ابسال» در کتاب «الإشارات و التنبيهات» اشاره‎گونه‌ای نموده است، ولی چنان‎که در مقدمه «حي بن يقظان» ملاحظه می‎شود، هیچ‎گونه مناسبتی میانه گفتار ابن سینا و ابن طفیل موجود نیست؛ مگر از جهت اشتراک لفظ و عنوان رساله»<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص12</ref>‎.  


در دیباچه رساله سهروردی نیز چنین می‎خوانیم: «چون داستان «حي بن يقظان» را خواندم، هرچند شامل سخنان روحانی شگفت و اشارت‎های عمیق شگرف است، آن را عاری یافتم از تلویحاتی که اشاره کند به‎ طور اعظم، یعنی طامه کبری که در نامه‎های خداوندی مخزون است و در رمزهای حکیمان مکنون و هم در داستان «سلامان و ابسال» - که گوینده قصه «حي بن يقظان» آن را پرداخته - ‎پوشیده آمده است. رازی است که مقامات پیروان تصوف و صاحبان مکاشفه بر آن استوار است و در رساله «حي بن يقظان» نیز بدان اشارتی نیست، جز در پایان کتاب؛ آنجا که آمده بود که یکی از مردمان به نزدیک وی شود تا پایان گفتار. پس بر آن شدم که اندکی از آن به شیوه داستانی به نام «قصه غربت غریبه» برای بعض دوستان بزرگوار بپردازم و مرا در آنچه آهنگ کنم بر خدای توکل است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص180-179</ref>‎.  
در دیباچه رساله سهروردی نیز چنین می‌خوانیم: «چون داستان «حي بن يقظان» را خواندم، هرچند شامل سخنان روحانی شگفت و اشارت‎های عمیق شگرف است، آن را عاری یافتم از تلویحاتی که اشاره کند به‎ طور اعظم، یعنی طامه کبری که در نامه‎های خداوندی مخزون است و در رمزهای حکیمان مکنون و هم در داستان «سلامان و ابسال» - که گوینده قصه «حي بن يقظان» آن را پرداخته - ‎پوشیده آمده است. رازی است که مقامات پیروان تصوف و صاحبان مکاشفه بر آن استوار است و در رساله «حي بن يقظان» نیز بدان اشارتی نیست، جز در پایان کتاب؛ آنجا که آمده بود که یکی از مردمان به نزدیک وی شود تا پایان گفتار. پس بر آن شدم که اندکی از آن به شیوه داستانی به نام «قصه غربت غریبه» برای بعض دوستان بزرگوار بپردازم و مرا در آنچه آهنگ کنم بر خدای توکل است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص180-179</ref>‎.  


در رابطه با این رساله نیز [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] در مقدمه‌اش چنین نوشته است: «گفته ابن طفیل با تألیفی از [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‎الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی]] به همین نام، یعنی «حي بن يقظان» که مرحوم احمد امین آن را با رساله ابن طفیل (به سال 1952م) در مصر انتشار داد، به‎هیچ‎روی مشابهت ندارد»<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص12</ref>‎.  
در رابطه با این رساله نیز [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]] در مقدمه‌اش چنین نوشته است: «گفته ابن طفیل با تألیفی از [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‎الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی]] به همین نام، یعنی «حي بن يقظان» که مرحوم احمد امین آن را با رساله ابن طفیل (به سال 1952م) در مصر انتشار داد، به‎هیچ‎روی مشابهت ندارد»<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص12</ref>‎.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش